eitaa logo
مُهمَل
37.2هزار دنبال‌کننده
834 عکس
558 ویدیو
14 فایل
- مگذار درد دل کنم و دردسر شود . . . ! * ثبت لحظاتِ زندگی با نگاهی شاعرانه * اینجا با هم «شعر» می‌خوانیم؛ ارسال اشعار. @Hamrah403 شنوای پیشنهادات و .. تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1368916683C307beb6d91
مشاهده در ایتا
دانلود
«خوشا دردی که از چشم بداندیشان نهان باشد» خوشا چاکی‌که چون خرما به‌جیب استخوان باشد
همیشه کاروان را گرد از دنبال می آید مرا گرد کسادی پیش پیش کاروان باشد
دلش از شکوه من چون چراغ طور می سوزد چرا کس در شکایت اینقدر آتش زبان باشد؟
حصار خویش کردم سخت جانی را، ندانستم که شمشیر قضا را جان سخت من فسان باشد
به یک تقصیر سهل از مردم آگاه می رنجم نظر پوشیدن از بیدار دل خواب گران باشد
تراوش می کند این نکته از بیهوشی مجنون که سنگ کودکان دیوانه را رطل گران باشد
خزان از دور می بوسد زمین و باز می گردد در آن گلشن که بلبل صائب آتش زبان باشد
: صائب تبریزی
Erfun 02.mp3
2.99M
Ebi Pooste Shir.mp3
3.19M
ای پرنده پر بگیر..
مُهمَل
دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم چامه و چکامه نیستند تا به رشته ی سخن درآورم نعره نیستند تا ز نای جان بر آورم دردهای من نگفتنی دردهای من نهفتنی است دردهای من گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست درد مردم زمانه است مردمی که چین پوستینشان مردمی که رنگ روی آستینشان مردمی که نامهایشان جلد کهنه ی شناسنامه هایشان درد می کند من ولی تمام استخوان بودنم لحظه های ساده ی سرودنم درد می کند انحنای روح من شانه های خسته ی غرور من تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است کتف گریه های بی بهانه ام بازوان حس شاعرانه ام زخم خورده است دردهای پوستی کجا؟ درد دوستی کجا؟ این سماجت عجیب پافشاری شگفت دردهاست دردهای آشنا دردهای بومی غریب دردهای خانگی دردهای کهنه ی لجوج اولین قلم حرف حرف درد را در دلم نوشته است دست سرنوشت خون درد را با گلم سرشته است پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟ درد رنگ و بوی غنچه ی دل است پس چگونه من رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟ دفتر مرا دست درد می زند ورق شعر تازه ی مرا درد گفته است درد هم شنفته است پس در این میانه من از چه حرف می زنم؟ درد، حرف نیست درد، نام دیگر من است من چگونه خویش را صدا کنم؟ *شاعر : قیصر امین پور