° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 °
💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜
.
#کتاب_بخوانیم🙂✌️
.
#کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت✨
.
پایان عمل جراحے
قسمت نهم
.
خوب به ياد دارم كه چه ذكري ميگفت.
اما از آن عجیب تر اینکه ذهن او را ميتوانستم بخوانم!
او با خودش ميگفت: خدا كند كه برادرم برگردد. او دو فرزند
كوچك دارد و سومي هم در راه است. اگر اتفاقي برايش بيفتد، ما با بچه
هايش چه كنيم؟ يعني بيشتر ناراحت خودش بود كه با بچههاي
من چه كند!؟
کمی آن سوتر، داخل يكي از اتاقهاي بخش، يك نفر در مورد
من با خدا حرف ميزد!
من او را هم ميديدم. داخل بخش آقايان، يك جانباز بود كه روي
تخت خوابيده و برايم دعا ميكرد.
او را ميشناختم. قبل از اينكه وارد اتاق عمل شوم با او خداحافظي
كردم و گفتم كه شايد برنگردم.
اين جانباز خالصانه ميگفت: خدايا من را ببر، اما او را شفا بده. او
زن و بچه دارد، اما من نه.
يكباره احساس كردم كه باطن تمام افراد را متوجه ميشوم نیتها
و اعمال آنها را ميبينم و...
بار ديگر جوان خوشسيما به من گفت: برويم؟
خيلي زود فهميدم منظور ايشان، مرگ من و انتقال به آن جهان است.
از وضعيت به وجود آمده و راحت شدن از درد و بيماري خوشحال
بودم. فهميدم كه شرايط خيلي بهتر شده، اما گفتم: نه!
مكثي كردم و به پسر عمهام اشاره كردم. بعد گفتم: من آرزوي شهادت دارم. من سالها به دنبال جهاد و شهادت بودم، حالا اينجا و
با اين وضع بروم؟!
اما انگار اصرارهای من بیفايده بود. بايد ميرفتم.
همان لحظه دو جوان ديگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار
گرفتند و گفتند: برويم؟
.
#اَلْلٰــهُمَعَـجِـللــِوَلیِڪَاَلْفَرَجْ
🕊●|@MAHDI_255|●
° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 °
💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜
° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 °
💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜
.
#کتاب_بخوانیم🙂✌️
.
#کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت✨
.
پایان عمل جراحے
قسمت دهم
.
بی اختیار همراه با آن ها حركت كردم. لحظهاي بعد، خود را همراه
با اين دو نفر در يك بيابان ديدم!
اين را هم بگويم كه زمان، اصلاً مانند اينجا نبود. من در يك لحظه صدها موضوع را میفهميدم و صدها نفر را ميديدم!
آن زمان کاملاً متوجه بودم كه مرگ به سراغم آمده. اما احساس
خيلي خوبي داشتم. از آن درد شديد چشم راحت شده بودم. پسر عمه
و عمويم در كنارم حضور داشتند و شرايط خيلي عالي بود.
من شنيده بودم كه دو ملك از سوي خداوند هميشه با ما هستند،
حالا داشتم اين دو ملك را ميديدم.
چقدر چهره آنها زيبا و دوست داشتني بود. دوست داشتم هميشه
با آنها باشم.
ما با هم در وسط يك بيابان كويري و خشك و بيآب و علف
حركت ميكرديم. كمي جلوتر چيزي را ديدم!
روبروي ما يك ميز قرار داشت كه يك نفر پشت آن نشسته بود.
آهسته آهسته به ميز نزديك شديم!
به اطراف نگاه كردم. سمت چپ من در دور دست ها، چیزی شبیه سراب دیده میشد. اما آنچه میديدم سراب نبود، شعلههاي آتش بود!
حرارتش را از راه دور حس ميكردم.
به سمت راست خيره شدم. در دور دستها يك باغ بزرگ و زيبا،
يا چيزي شبيه جنگلهاي شمال ايران پيدا بود. نسيم خنكي از آن سو
احساس ميكردم.
به شخص پشت ميز سلام كردم. با ادب جواب داد. منتظر بودم.
ميخواستم ببينم چه كار دارد. اين دو جوان كه در كنار من بودند،
هيچ عكس العملي نشان ندادند.
حالا من بودم و همان دو جوان كه در كنارم قرار داشتند. جوان
پشت ميز يك كتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد!
.
#اَلْلٰــهُمَعَـجِـللــِوَلیِڪَاَلْفَرَجْ
🕊●|@MAHDI_255|●
° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 °
💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜
° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 °
💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜
.
#کتاب_بخوانیم🙂✌️
.
#کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت✨
.
حسابرسے
قسمت یازدهم
.
جوان پشت ميز، به آن كتاب بزرگ اشاره كرد. وقتي تعجب من
را ديد، گفت: كتاب خودت هست، بخوان. امروز براي حسابرسي،
همين كه خودت آن را ببيني كافي است.
چقدر اين جمله آشنا بود. در يكي از جلسات قرآن، استاد ما اين
آيه را اشاره كرده بود: ﴿اقرا كتابك، كفي بنفسك اليوم عليك حسبیا.﴾¹
اين جوان درست ترجمه همين آيه را به من گفت.
نگاهي به اطرافيانم كردم. كمي مكث كردم و كتاب را باز كردم.
سمت چپ بالاي صفحه اول، با خطي درشت نوشته شده بود:
﴿ 13 سال و 6 ماه و 4 روز ﴾
از آقايي كه پشت ميز بود پرسيدم: اين عدد چيه؟
گفت: سن بلوغ شماست. شما دقيقاً در اين تاريخ به بلوغ رسيدي.
به ذهنم آمد كه اين تاريخ، يكسال از پانزده سال قمري كمتر است.
اما آن جوان كه متوجه ذهن من شده بود گفت: نشانههاي بلوغ فقط
اين نيست كه شما در ذهن داري. من هم قبول كردم.
قبل از آن و در صفحه سمت راست، اعمال خوب زيادي نوشته
شده بود. از سفر زيارتي مشهد تا نمازهاي اول وقت و هيئت و احترام
به والدين و... پرسيدم: اينها چيست؟
--------------------------
¹. قرآن کريم. آيه 14 سوره اسراء
.
#اَلْلٰــهُمَعَـجِـللــِوَلیِڪَاَلْفَرَجْ
🕊●|@MAHDI_255|●
° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 ° 🌸 °
💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜 ° 💜
هدایت شده از جهاد تبیین
♦️قوم عاد، ثمود و لوط هم دقیقا همینطور فکر میکردند. اما عاقبت عملشون رو دیدند.
🔹تا وقتی قدرت دست ماست انقلاب شما ته فاضلاب خواهد بود.
➺📣@jahad_14
Part21_مرور کتاب آنسوی مرگ.mp3
7.89M
⭕️مروری بر کتاب آن سوی مرگ
🔸 استاد امینی خواه
🔸 قسمت بیست و یکم
@MAHDI_255
10.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فلسفه گناه چیه؟
[لذت]
پس سعی کن با دینت لذت ببری، تا ازگناه محفوظ باشی
#استادپناهیان
#اَلْلٰــهُمَعَـجِـللــِوَلیِڪَاَلْفَرَجْ
🕊●|@MAHDI_255|●
#امام_زمانی 🌱✨
ببیـن!
تـو یه جـوری واسه
امام زمانـت کارکن کہ
وقتی میگـی ﴿ العجــل! ﴾
آقا بگن :۳۱۲ نفر دیگه مثل تو داشتم،
تا الان ظهور کرده بودم...!😊👏🏻✨
🕊●|@MAHDI_255|●
هدایت شده از محبان الزهرا سلام الله علیها
#مسابقه_هفت_سین_شهدایی 😍
🔴 فاطمه جعفری
شرکت کننده شماره8⃣
https://eitaa.com/joinchat/2921857276C987663e282