✅ چهره شیطانی بن سلمان و عربستان سعودی روز به روز بیشتر نمایان می شود؛
برافراشتن پرچم همجنسگرایان در عربستان_سعودی در جام جهانی ورزش های الکترونیکی و برخورد با پرچم فلسطین در حج!
3.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی از شیطنت های انتخاباتی، توزیع توییت ۷ سال قبلم درباره دولت سایه بود.
دو شب مانده به انتخابات آن را به صورت گسترده منتشر کردند و اینطور تفسیر کردند که منظور از آن توییت، کودتا علیه نظام است! و تعجب من از کسانی بود که بحث به این سادگی، برای شان محل سوال شد و در دام تخریبگران افتادند...
@Sabeti ✅
⭕️به تو افتخار میکنم مَرد
🔹طرفداران دکتر جلیلی در فضای مجازی با انتشار این عکس نوشته، نسبت به حواشی ایجاد شده پس از انتخابات توسط یک جریان خاص، واکنش نشان دادند و از رای خود دفاع کردند.
✅@Jalili_saeed
🔻معضلۀ ناانباشتهگی تجربۀ ملّی -۲
🖊مهدی جمشیدی
[چهارم]. بهنظرم حتی در سال نود و دو نیز، جامعه نمیباید به گزینۀ معطوف به مذاکره رأی میداد؛ چون در فروردین همان سال، آیتالله خامنهای تصریح کرد که در دولت – یعنی دولت احمدینژاد – تمایلاتی برای مذاکره با غرب شکل گرفته، اما من به سودمندی این مذاکرات، «خوشبین» نیستم. گزینۀ آیتالله خامنهای، «مقاومت» بود و نه «مذاکره». ایشان بر این باور بود که راهحل، «نظریۀ استحکام ساختِ درونی» است و نه تبدیلشدن به یک مجموعۀ اقماری و وابسته. ایشان میخواست ایران را از پیرامون به مرکز سوق بدهد و نسبتِ استعماری ایران با غرب را تمام کند. ایشان معقتد به ارتباط و تعامل بیرونی بود، اما همسایگان و شرق را ترجیح میداد و بر این باور بود که این مسیر، راهگشاتر است. اما استدلال، حریف وسوسهای که خواص در دلوجان توده افکنده بودند نمیشد و سرانجام، حسن روحانی با تکیه بر ایدۀ مذاکره به قدرت رسید و هشتسال برای آزمودن این ایده در میدان عمل، فرصت داشت. یک فرصت گشوده در اختیار وی نهاده شد و او در برجام، حتی از خطوط قرمزِ تعیینشدۀ توسط آیتالله خامنهای نیز عبور کرد، اما باز هم به نتیجه نرسید و شکست خورد. در پایان این دوره، موجی از ناامیدی اجتماعی و بیاعتمادی سیاسی در متن جامعه، ریشه دوانیده بود و همگی، حاصل تجربۀ تلخِ اعتماد به غرب بودند.
[پنجم]. چرا آیتالله خامنهای به راهحل مذاکره با غرب، «بدبین» بود و بخشی از جامعه به آن «خوشبین» بودند؟! چه کسانی و چگونه، حس خوشبینی را در بخشی از جامعه ایجاد کردند؟! چرا جامعه از خود نپرسید که حسن روحانی که امروز، وعدۀ امکان مذاکرۀ موفق را میدهد، در سالهای پایانی دولت خاتمی نیز به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملّی، همین مسیر را پیمود و پس از دوسالونیم تعلیق هستهای، به نقطۀ صفر بازگشت؟! چرا جامعه برای آزمودن دوربارۀ این وعده، از وی «ضمانت» نخواست و یکباره و بیپروا، تمکین کرد؟! چرا سخن آیتالله خامنهای در این بخش از جامعه، شنیده نشد اما تبلیغات انتخاباتیِ بیپایه و شعاری، اثر گذاشت و این بخش از جامعه را فریفت؟! این بخش از جامعه، در کدام «جهانِ رسانهای» به سر میبردند که چهبسا، حتی استدلالهای آیتالله خامنهای را نشنیده بودند؟! چگونه این بخش از جامعه به پیشرفت پوشالی و برونگرا و وابسته، راضی شدند و همچنان خواستند ذیل تاریخ غرب باشند؟! البته در انتخابات سال نود و شش، رئیسی توانست با کسب شانزده میلیون رأی، نفر دوّم بشود و نشان بدهند که از ظرفیت اجتماعیِ روحانی، کاسته شده است، اما همچنان بخشی از جامعه، به امتداد برجام رأی دادند. بههرحال، میشد از آغاز، به «پیشبینی آیتالله خامنهای» اعتماد کرد و وارد این بیراهۀ تاریخی نشد و این حجم انبوه از فرصتها و امکانها را فدای کاغذپارۀ برجام نکرد. این تجربه، ضرورت نداشت و نوعی تحمیلِ نامعقولِ بخشی از جامعه بر بخش دیگر جامعه بود.
[ششم]. در اینجاست که حسّاسیّت آیتالله خامنهای نسبت به نقش «خواص» در جامعه، بهروشنی فهم میشود. هرچه که هست، کنشگری خواص است؛ چون بخش مهمی از جامعه، انتخابش وابسته به ارادۀ خواص است. ریشۀ فتنهها و وسوسهها را نیز باید در «بیرون از جامعه» جستجو کرد: این خواص هستند که فرایندهای «ساختشکنیِ ذهنی» را پی میگیرند و جامعه را از درون، پوک و متزلزل میکنند. بازی سیاسی، برآیند «بازی شناختی» است و صحنۀ سیاسی، برونداد اتّفاقاتی است که «روایتها» و «گزارهها» و «مفاهیم» میآفرییند. همهچیز در اینجا رقم میخورد و ما پیامدها و نتایج عینی را در انتخابهای سیاسیِ جامعه، مشاهده میکنیم. آن دستِ پنهانی که قادر است بازیسازی و ذهنیّتپردازی کند، همین سرآمدان و شهرهگان هستند. موریانۀ تحلیلِ غلط، اندکی پیش از انتخابات به جان جامعه میافتد و ساختار ذهنی را دگرگون میسازد و همۀ بافتهها را پنبه میکند. در زیر پوستِ جامعه، چنین روند نامحسوسی در جریان است. ما ذهنیّتها و فکرها و اندیشهها را به دست باد سپردهایم. اگر انقلاب و انقلابیها، فرهنگ و هویّت و روایت و ذهنیّت و اندیشه و تفکّر را در جامعه ببازند، سیاست و قدرت و حکومت و دولت را نیز خواهند باخت. بهاینترتیب، ایدۀ «دولتِ جوانِ حزباللهی»، بیش از سه سال دوام نمیآورد و پس از آن، دوباره دولت توسعهگرای معطوف به غرب سر برمیآورد. «جامعۀ اسلامی» بر دولت اسلامی، تقدّم دارد؛ وگرنه به اندک تلاطمی، جامعه از انتخاب انقلابیِ خویش بازمیگردد و بهآسانی، قدرت را در اختیار دگراندیشان قرار میدهد. وقتی هویّت اسلامی و انقلابی در بخشهایی از جامعه، رقیق بشود، میوۀ مردمسالاری نیز تلخ خواهد بود.
......
.....
دلنوشته سخنگوی دولت بعد از عکس یادگاری با رهبرانقلاب
✍️ من هم مثل شما در زندگی عکس یادگاری زیاد گرفتم، عکسیهایی که در هر کدامشان زندگی کردم. در آن عکسها آدمهایی زندگی میکنند که بخشی از جان ما را با خود به همراه دارند، آدمهایی که یک تکه از جان ما را به همراه خود میکشند و هروقت به این تصاویر نگاه میکنیم انعکاس لبخند یا برق اشکمان را توی شیشه قاب عکس میبینیم.
من اما عکسی که بیشتر از همه دوست داشتم آن عکسی بود که هیچ وقت نگرفتم، عکسی که میخواستم در روزگار پیری به عنوان سند خدمتم به دیوار اتاقم بزنم، عکسی که میخواستم به فرزندانم، به نوههایم نشان بدهم و قصه مردی را تعریف کنم که در این عکس کنار من ایستاده و بگویم که روزی مردی بود که جز اخلاص نبود و افتخار داشتم که در کنار او ایستادم. مردی خستگی ناپذیر که یک عمر حسرتش را خواهیم خورد.
ما دولتِ یتیم هستیم، دولتی که موقع رفتن پدر نداشت و ما همه با هم بغضی را قورت دادیم که ۳۰ اردیبهشت توی گلوهامان گیر کرده بود.
حالا این قاب را با عکسی پر میکنیم که پدر ایتام شهدا در آن ایستاده است. شهید رئیسی عزیز ما را رها نکرد و ما این قاب بینظیر را مدیون او هستیم، قابی که هیچ دولتی ندارد…
پی نوشت:
شهید رئیسی معمولا در حاشیه جلسات دولت چندین کار را هماهنگی یا پیگیری میکردند، برای همین سخت بود راضی شوند برای گرفتن عکس دسته جمعی… یکبار که راضی شدند، دکتر امیرعبداللهیان ماموریت خارج بود، گفتند حق نیست وقتی ایشان برای کار مملکت رفتند ما بدون ایشان عکس بگیریم.
حالا در عکس یادگاری دولت، جای هر دو خالیست…
دولت سیزدهم' دولتی کوتاه اما پر بار بود.
مدیریت و اخلاق, شجاعت و فروتنی, کاربی منت و خستگی ناپذیری ...در تاریخ ثبت خواهد شد.
.....
....