eitaa logo
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
1.4هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
4.9هزار ویدیو
119 فایل
همراهیتان موجب افتخار ماست خانوادگی عضو کانال مرکز فرهنگی شوید #قرآن_احکام #کلام_بزرگان_مسائل_روز #همسرداری #تربیت_فرزند #سبک_زندگی #با_شهدا #ترفند_خانه_داری #پویش_ها ادمین 👇 @Gorbanzadeh_m لینک کانال @MF_khanevadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️چه واویلایی است برای اهل حــرم! و کربلاهای بعدیِ‌شان، تازه طلوع کرده است! خدا رو شکر که هستی؛ ادامه‌ی حسینــی ... ادامه‌ی عباس؛ درست وقتی روبروی "پس‌مانده‌ی معاویه" می‌ایستی و به حقارتش می‌کشانی! خدا رو شکر که هستی؛ وگرنه در لابلای این واویلا، اهل حرم را، چه کسی مادری می‌کرد؟ وسعت روح بدن را به بلا می گیرد غیر زینب چه کسی درد سرش بیشتر است 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ 🆔@MF_khanevadeh 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``◼️``╯ ┗``╯ \╲‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️ دکلمه خوانی حضرت رقیه توسط خواهر بسیجی رها گل محمدی در هیئت انصار شهداء مرند 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ 🆔@MF_khanevadeh 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``◼️``╯ ┗``╯ \╲‌
⚫️ دختران نازنین حسینی فاطمه خانم و ریحانه خانم عبدالعلی زاده به عشق حسین علیه السلام در عزاداری شرکت کردند. انشاالله تا ابد پیرو اهل بیت علیهم السلام باشند. 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ 🆔@MF_khanevadeh 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``◼️``╯ ┗``╯ \╲‌
⚫️ پسر گل حسینی حسام هدشی عزادار حسین است خدا حفظشون کنه🙏🙏 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ 🆔@MF_khanevadeh 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``◼️``╯ ┗``╯ \╲‌
🏴 زینب کبری فرمود: خدایا این قربانی را از ما قبول کن! ⬛️زینب کبری اون وقتی بدن پاره‌پاره شده‌ی برادر را در آن قبله‌گاه عشق و محبت و فداکاری و مجاهدت، بر روی زمین افتاده دید، دستها را زیر بدن برد و سر را به طرف آسمان بلند کرد و فریاد زد: «بارالها! این قربانی را از ما قبول کن». او می‌دانست بر اثر خون شهیدان، قدرت‌های طاغوتی بسیاری سرنگون شد. قدرت طاغوتی بنی‌امیه و قدرت‌های بسیاری از بنی‌عباس، با تكان شديد این طوفان بنیان‌افکن ستم، بکلی نابود و ویران شد. حکومت‌های بسیاری در سرزمین‌های اسلامی پدید آمد و اسلام ماند و تشیّع به عنوان رگه‌ی پرتپش و هیجان‌آفرین اسلام باقی ماند. 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ 🆔@MF_khanevadeh 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``◼️``╯ ┗``╯ \╲‌
🔔🔔🔔🔔🔔با عرض سلام و آرزوی قبولی عزاداریهای شما عزیزان فرصت ارسال تصاویر جهت شرکت در پویش محرم به پایان رسیده است لطفا دیگر ارسال نفرمائید با تشکر از مشارکت پرشور عزیزان 🙏🙏🙏 به دلیل کثرت آثار ارسالی از بارگذاری بقیه معذوریم اما در لیست قرعه کشی همه هستند 🙏🙏🙏🙏🌺🌺🌺🌺 🔊انشاالله تا آخر هفته پیش رو، بعد از قرعه کشی منتخبین اعلام خواهد شد. ⚫️کانال مرکز فرهنگی خانواده پاسداران آذربایجان شرقی 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ 🆔 @MF_khanevadeh 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``◼️``╯ ┗``╯ \╲‌
🔴 💠 برای حرکت یا توقّف ماشین، بین دنده، کلاچ، ترمز و گاز الزامی است. وگرنه حرکت نمی‌کند و یا خاموش می‌شود. در آموزش رانندگی، افراد ناشی، هنگام به دنده یا کلاچ و ترمز نگاه می‌کنند امّا پس از زیاد حتی اگر مشغول صحبت و یا در حال تفکّر باشند طبق عادت، دنده را کم یا زیاد می‌کنند و پای خود را به سمت گاز، ترمز یا کلاچ می‌برند چرا که با تمرین زیاد، کار با ماشین دستشان آمده است. 💠 زن و مرد در زندگی، هرکدام باید خود را و محرّک رفتار، گفتار و حالات روحی همسر خود بدانند. لذا ابتدا باید یکدیگر و تفاوتهای کلی و روان‌شناسی زن و مرد را که نقش همان دنده، ترمز، گاز و کلاچ را دارند بشناسند که از راه مطالعه و دینی به دست می‌آید. 💠 در مرحله بعد باید تلاش کنند تا در عمل مثل تمرین داخل شهریِ رانندگی، خود را با تفاوتهای همسر، کرده و مدارا، را کنند. 💠 عمل به توصیه‌های زندگی‌ساز مانند گذشت، تغافل، خوش خُلقی، صبوری، دلسوزی، احترام، خدمت به یکدیگر و ...از الزامات راننده است تا ماشین زندگی با امنیت، حرکت کرده و حرکتی هموار و با پیچ و خم زندگی داشته باشد. 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ 🆔@MF_khanevadeh 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``◼️``╯ ┗``╯ \╲‌
پاسخ دادن به نیاز واقعی بچه ها یعنی رابطه عاشقانه با آنها واین باعث می شود که بچه خانواده محور بار بیاید. قلب این بچه دست خداست، شما وظیفه تان را انجام بدهید، خدا کاستی ها را جبران می کند. پس نیازهای بچه ها را بشناسیم و به نیازهای آنها پاسخ بدهیم.  [کتاب منِ دیگرِ ما] استاد عباسی ولدی 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ 🆔@MF_khanevadeh 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``◼️``╯ ┗``╯ \╲‌
9.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شعرخوانی در مورد گفتگوی حضرت زینب عليهاالسلام و امام حسین عليه السلام در روز 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ 🆔@MF_khanevadeh 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``◼️``╯ ┗``╯ \╲‌
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
asadpour: 📚 کتاب #نامیرا (قسمت ششم) #عمروبن‌حجاج برای دعوت قوم بنی کلب و #عبدالله_بن_عمیر وارد مسج
📚 کتاب (قسمت هفتم) نعمان امیر کوفه در تالار بزرگ قصر، قدم می‌زد و از بیعت گروه زیادی از مردم با مسلم‌بن‌عقیل آشفته و عصبی بود، رو به ابن اشعث گفت: بگو جارچیان در کوفه مردم را به نماز مغرب فرا خوانند تا همگی در مسجد حاضر شوند! وای بر آنان که از بیعت پسر معاویه خارج شوند یکی از مأموران نعمان در میدان بزرگ کوفه، بر سکویی ایستاده بود و چند نفر اطراف او بر طبل می کوبیدند. مردم در رفت و آمد بودند و گروهی نیز به گرد جارچی جمع شده بودم جارچی فریاد زد ای اهل کوفه، أمير نعمان، فرمان داده با همه‌ی شما هنگام نماز در مسجد جمع شوید که امیر سخنان مهمی با شما دارد مردم آهسته با یکدیگر صحبت می‌کردند: وقتی فرستاده ی حسین بن علی در کوفه است، واجب تر آن است که نماز را با او بخوایم. دیگری گفت: آری من نیز نماز در خانه‌ی مختار و همراه مسلم را به نماز امیر ترجیح می دهم.. ابن خضرمی خشمگین بود و ابن اشعث سعی کرد او را آرام کند و گفت: خشم خود را در سینه پنهان کن که کوفه در دست یاران مسلم است و جز آن که خود را به کشتن دهی، هیچ نتیجه ای نخواهی گرفت! ابن خضرمی گفت: «مردم آنقدر جسور شده اند که آشکارا امیر مومنان یزید را ناسزا می گویند ابن اشعث گفت: «امشب نعمان تکلیف همه را یکسره خواهد کرد اکنون به خانه‌ی مختار برو و از تصمیم های تازه مسلم خبر بگیر! که این کارت بیشتر سود دارد تا خشم نابهنگامت ابن خضرمی گفت: من شنیده ام که می کوشد مسلم را به حمله به نعمان وادارد؛ که اگر چنین شود، بی شک مسلم چیره خواهد شد. باید سریعتر به امیرمومنان یزید نامه‌ای بنویسیم و او را از اوضاع کوفه باخبر کنیم تا چاره ای بیاندیشد. ابن اشعث گفت: «لااقل تا نماز مغرب صبر کنید و سخنان نعمان را بشنویم. شاید خود چاره ای کرده باشد.» ابن خضر می گفت: «من امیدی به نعمان ندارم؛ چون هر روز بر بیعت کنندگان با مسلم افزوده می شود و نعمان، دیگر یارای مقابله با آنها را ندارد، دوازده هزار نفر با مسلم بیعت کرده اند. ابن اشعث مردم برای نماز را دید که گروه گروه به سمت خانه ی مختار می رفتند. همزمان در مقابل مسجد کوفه، گروهی اندک و پراکنده وارد مسجد می شدند. سربازان نعمان، مردم را به اجبار و تهدید به سوی مسجد کوفه می‌کشاندند. با این حال چند نفر از میان دستانشان گریختند و به سوی خانه‌ی مختار دویدند. در مسجد کوفه نعمان بن بشیر نماز را آغاز کرد. گروه اندکی از مردم در صف های گسسته، پشت سر او ایستاده بودند و تنها حدود نیمی از مسجد پر شده بود. پس از نماز، نعمان در حالی که قبضه‌ی شمشیر خود را در دست داشت، با آنها سخن می گفت، جماعت بی آن که به او نگاه کنند، سر به زیر داشتند و به سخنانش گوش می دادند، نعمان گفت؛ من نمیدانم حسین بن علی را برای چه کاری به کوفه فرا خوانده اید و اکنون مسلم بن عقیل در کوفه چه می کند؟! به شما هشدار می دهم که از خدا بترسید و سر به کار خویش داشته باشید و از فتنه و تفرقه دوری کنید که هیج سرانجامی جر هلاک مردان و ریختن خون ها و تاراج اموال مردم ندارد. من از شما تنها آرامش می خواهم و با کسی که سر جنگ ندارد، کاری ندارم هیچ کس را به تهمت و گمان مجازات نمی کنم و برای حفظ خود، شما را به ریختن خون یکدیگر رانمی دارم. اما اگر بشنوم که پیمان و بیعت خویش را شکسته اید و بر امیر مؤمنان خروج کرده اید، به خدایی که جز او خدایی نیست، با همین شمشیر شما را به راه راست می‌آورم. ابن خضرمی که تاب از دست داده بود و به خشم آمده بود برخاست و فریاد زد: ای امیر، آن‌چه در شهر می‌گذرد با نصیحت تو اصلاح نمی‌شود، دشمن در خانه توست و برای جنگ با تو آماده می‌شود و تو چنان سخن می‌گویی که گمان می‌کنم، ترس همه وجودت را فرا گرفته.....سپس بحث بین آن دو بالا گرفت و بعد نعمان از مسجد بیرون رفت..... ابن خضرمی در کنار دو نفر دیگر نشسته بودند. یکی از آن ها قلم و کاغذ در دست داشت و این خضرمی برای او دیکته می کرد بنويس! و سلام بر امیر مؤمنان که اطاعت از او بر همگان واجب است. اما بعد؛ مسلم بن عقیل به کوفه آمده و شیعیان علی، به نام فرزندش حسین، با او بیعت می کنند و پیمان می بندند. پس اگر به کوفه نیاز داری، مرد نیرومندی را بفرست که امر تو را اجرا کند و مانند تو با مردمان رفتار نماید، زیرا نعمان مردی سست و ترسوست. ابن خضرمی نامه را از دست او گرفت و به دست مرد دیگری داد و گفت: در هیچ منزلی استراحت نمی کنی ! تا این که به شام برسی و این نامه را به امیرمؤمنان یزید برسانی!» بعد رو به بقیه کرد و گفت: بدانید که اگر حاکم جدید به کوفه بیاید، ما از عزیزان و نزدیکان او خواهیم بود.» مرد مصمم برخاست و از مسجد بیرون رفت. سوار بر اسب شد و به تاخت حرکت کرد. ادامه دارد... 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ 🆔 @MF_khanevadeh 🏴࿐🖤࿐🏴࿐🖤࿐🏴࿐ ‌‌╲\ ╭``┓ ‌ ╭``◼️``╯ ┗``╯ \╲‌