❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
خلاصه داستان دلتنگ نباش💞 قسمت ۱۰ 🌈بهار ۱۳۹۱ رنگ و بوی دیگری داشت. همه چیزبه چشم زینب و روح الله خوش
خلاصه داستان دلتنگ نباش💞 قسمت ۱۱
🌺موقع نهار روح الله و حسین برای درست کردن جوجه به بالکن رفتند.زینب از اینکه هم صحبت شده بودند خیلی خوشحال بود.بعد از نهار زینب و روحالله به بالکن رفتند تا با هم صحبت کنند.
🍀روح الله خیلی آرام آرام میوه ها را پوست می کرد و در پیش دستی میگذشت.چند دقیقه بین شان به سکوت گذشت ،که لحظات آرامش بخشی بود.
🌻روح الله گفت :"من امروز می خوام درباره مساله مهمی باهاتون صحبت کنم."
زینب نگاهش کرد:" چی ؟بفرمایید؟"
🍂_دوست دارم درباره کارم بیشتر توضیح بدم.
دوست دارم قبل از اینکه مسئلمون جدی بشه حتما بهش خوب فکر کنید.کار سختیه اما من دوستش دارم.
ماموریتهای طولانی، ممکنه بعضی وقتها نتونم کنار تون باشم.
🌸زینب حرف های جدید نمیشنید،
قبل از روح الله نمیخواست با یک سپاهی ازدواج کنداما به نظرش او انقدر خوب بود که نمی توانست به خاطر شغلش به اوجواب منفی دهد.
🌾برای همین گفت :
"من خودم تو خانواده سپاهی بدنیا اومدم ،الان با کارتون مشکلی ندارم."روحالله ازجوابش خیلی خوشحال شد.
از دوست داشتن های شان گفتند.زینب میان صحبتهایش سفارش حسین را هم کرد.
قرار بود آن روز جوابشان را به خانواده ها اعلام کنند.
🍃آخر صحبتشان بود که زینب به دستان روحالله خیره شده بود که با پوست میوه ها بازی می کرد بدون مقدمه گفت:" چرادستاتون انقدر زخم شده؟"
🌹روحالله انگار برای اولین بار بود که زخمها را میدیدمکثی کرد و گفت:" دیگه کار من اینجوریه دیگه."
زینب با دلسوزی گفت:" بیشتر مراقب خودتون باشید دوست ندارم آسیبی بهتون برسه."
💓 زخمهای که به چشم خودروح الله نیومده بود حالا برای کسی مهم شده بود،لبخند زد و گفت :"چشم از این به بعد بیشتر مراقب باشم."
🌿اواسط هفته بعد بود که خاله فاطمه به روحالله زنگ زد و از او خواست تا به خانه شان برود .خاله فاطمه چای رو گذاشت جلو روح الله. گفتم بیا اینجا درباره مهریه صحبت کنیم که خدای نکرده به مشکل نخوریم.
🌼روحالله چایی رو برداشت و گفت:" چه مشکلی، مهریه ۱۴ تاسکه اس دیگه ،این که دعوا نداره ."
خاله متوجه لحن شوخش شد وگفت :"میدونی نظرزینب ۳۱۴تا."
🍁_چی؟ ۳۱۴ تاخاله شما که وضعیت منو میدونی.اما من ۳۱۴ رو واقعاً نمیتونم ،باید مهریه رو بدم ،اگه نتونم بدم حقش بگردم میمونه.
💫خاله گفت نه حرف تو نه زینب ۱۰۰تا سکه خوبه.
من تازه وارد سپاه شدم اینقدر حقوق نمی گیرم که بتونم مهریه زینب خانم رو بدم.
خاله گفت :"حالا فردا عروسی که مهریه نمی ذاره اجرا."
🌾_باشه اون نزاره من که میدونم این حق واجبه گردنمه اگه بخوام ادا کنم که از پسش بر نمیام اگه می خوام بی اعتنا باشم که فاتحه ام خونده است! به حق واجبم بی اعتنا بودم.
🌱خاله به فکر فرو رفت و در دل تحسین کرد مریم السادات ای کاش بودی و میدیدی ،شیرت حلالش،روحالله به خاطر تربیت درست تو و پول حلال پدرش روحالله شده است.
🌷خاله به روح الله گفت:" تو۱۰۰ تارو قبول کن، من خودم جلسه بله برو میگم هر وقت توانش داشتی پرداخت می کنی."
_حرف حق جواب نداره باشه هرچی شما بگید.
📌ادامه دارد...
🌷اللّٰھـُــم عجِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـ 🌷
┄┅─✵💝✵─┅┄
🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐
@markazfarhangekhanevade
🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐
╲\ ╭``┓
╭``🌸``╯
┗``╯ \╲
#آیات_دشمن_شناسی《جزء1》
👇120 بقره
وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْیَهُودَ وَلاَ النَّصَرى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ
(اى پیامبر) هرگز یهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد تا(آنكه تسلیم خواسته آنان شوى و) از آیین آنان پیروى كنى
این آیه یك اصل كلّى را مطرح می كند كه هر چه شما مسلمانان از مواضعِ به حق خود عقب نشینى كنید، دشمن به همان میزان در كفرِ باطل خود پیشروى می كند. پس در مقامِ سازش با دشمنانِ دین برنیایید۰
🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐
@markazfarhangekhanevade
🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐
╲\ ╭``┓
╭``🌸``╯
┗``╯ \╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز دوم ماه #رمضان 🌙
اللَّهُمَّ قَرِّبْنِي فِيهِ إِلَى مَرْضَاتِكَ،
وَ جَنِّبْنِي فِيهِ مِنْ سَخَطِكَ وَ نَقِمَاتِكَ
وَ وَفِّقْنِي فِيهِ لِقِرَاءَةِ آيَاتِكَ،
بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
🔹خدایا نزدیکم کن در این ماه بسوى
موجبات خشنودیت
🔹و دورم ساز در آن از خشم و عذابت
🔹و موفقمدار در این روز بخواندن
آیات قرآنیت به رحمت خود اى
مهربانترین مهربانان
🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐
@markazfarhangekhanevade
🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐
╲\ ╭``┓
╭``🌸``╯
┗``╯ \╲
امام صادق (علیه السلام):
خواب روزه دار عبادت،
خاموشی او تسبیح،
عمل وی پذیرفته شده
و دعای او مستجاب است.
فرارسیدن ماه مهمانی خدا گرامی باد
🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐
@markazfarhangekhanevade
🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐
╲\ ╭``┓
╭``🌸``╯
┗``╯ \╲