فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رئيسعلیِ ملّتِ ایران
#رهبر_معظم_انقلاب
#امام_خامنه_ای
#شهادت_رئیسعلی_دلواری
🌷به ما بپیوندید:
@MF_khanevadeh
حاجی حالا شما بیا بریم دفترتو ببین شاید اصن یه وقت خوشت اومد 😁
🔺رئیس جمهور انقلابی🔺
@MF_khanevadeh
🚩 🏴 🚩 🏴 🚩 🏴 🚩 🏴 🚩 🏴
🏴
🚩
پرســـ❓ــش
⁉️چرا امام سجاد علیهالسلام بیمار بودند؟
پاســـ🖊ــــخِ استادحیــــــدرے زیدعزه
1⃣ حفظ اسلام
با مطالعهی تاریخ و بررسی زندگی امام سجاد علیهالسلام به این نکته رهنمون میشویم که حضرت، با سیاست های مختلف و شجاعت مثال زدنی خود، مکتب اهلبیت -علیهمالسلام- و پیروان آن را و در یک کلام، اسلام عزیز را حفظ و باعث بقای آن شدند.
1⃣بیماری مانع تعطیل وظائف امام نبود
تدبير امام سجاد در اسارت، گريه هاي امام سجاد در مدينه، ایراد خطبه و روضه خواني هاي آن حضرت و بیان معارف در قالب دعا به مدت 35 سال و تبلور آن در زبور آل محمد که همان صحیفهی سجادیه است، شاهد و گویای این حقیقت است.
بنابراین اینگونه نبوده که حضرت سجاد علیهالسلام همیشه بیمار بوده و وظائف امامت را معطل گذاشته و اقدامی انجام ندهند.
2⃣بیماری مختصِ عاشورا و حفظِ نسلِ
آنچه مسلم است؛ بیماری امام زین العابدین -علیه السلام- تنها در ایام حادثهی عاشورا بوده و علت آن، تقدیر الهی بوده است که ایشان زنده بمانند و نسل امامحسین -علیهالسلام- از این طريق حفظ شود.
3⃣مانعی برای کشته شدن ایشان توسط دشمنان
همانگونه که در تاریخ ثبت شدهاست، چندین مرتبه تصمیم گرفتند حضرت را بکشند، اما چون بیماری ایشان شدید بود گفتند: بیماری او را خواهد کشت و دیگر لازم نیست ما او را بکشیم و به این ترتيب این بیماری سبب نجات حضرت شد. مرتضی مطهری، حماسه حسینی،ج1
حمید بن مسلم گوید: ما به اتفاق شمربنذیالجوشن در خیمهها عبور میکردیم تا به علیبنحسین -علیه السلام- رسیدیم و ایشان را در شدت بیماری و با حالتی ناتوان در بستر غم و بیماری و ناتوانی خوابیده دیدیم، جماعتی از رجاله که با شمر بودند، گفتند: آیا این بیمار را بکشیم؟ من گفتم: سبحانالله شما چه مردم بیرحمی هستید! همین مرض او را خواهد کشت. بدین وسیله شر دشمنان را از آن حضرت برگردانیدم📚شیخ عباس قمی، منتهیالامال،ج1
♻️نتیجه اینکه:
بر اساس حکمت الهی، امام سجاد -علیهالسلام- فقط در حماسهی کربلا و عاشورا مدتی بیمار بودند و بعد از حفظ جان حضرت، ایشان با تدبیر و شجاعت و ایفای نقش امامت و رهبری خویش باعث بقای اسلام عزیز شدند و اطلاق «امام بیمار» برای حضرت، به هیچ وجه صحیح و جایز نیست.
#عقائد
#امامت
#شبهات_محرم
@MF_khanevadeh
@dars_akhlaq (3).mp3
1.1M
🌹حجتالاسلام والمسلمین استاد الهی
⚠️ معنای خرج کردن برای خانواده⁉️
#درس_اخلاق
@MF_khanevadeh
✴️روش تهیه عصاره پیاز
🔹فوق العاده موثر در بهبود:
۱. التهاب ریه
۲. افزایش اکسیژن خون
۳. تقویت ماهیچههای قلب
۴. انعقاد و و لخته خون
۵. سیستم ایمنی و دفاعی
۶. دفع میکروارگانیسم ها و انواع قارچها
و...
#درمان #گوارش #کرونا
@MF_khanevadeh
#تربیت_فرزند
برخی از والدین می خواهند عذاب وجدان کم توجهی به کودکشان و وقت نگذاشتن برای او را با خریدن جبران کنند که باعث رفاه زدگی می شود، رفاه یکی ازموانع رشد.
@MF_khanevadeh
#همسرداری
#سیاستهای_همسرداری
"همسرتان را در موقعیت دشوار قرار ندهید...!"
🍃 یکی از بزرگترین اشتباهات خانمها این است که باور دارند اگر مرا دوست داشته باشد، هر کاری میکند. درست است که عشق قدرت میآورد، اما قرار نیست که از مرد زندگیتان، به گناه عاشق شدن، یک فرد ضعیف و زیردست بسازید.
👈 بسیاری از زنها گمان میکنند اگر مردی عاشقشان باشد، به خاطر آنها همه پلهای پشت سرش را خراب میکند و به هیچ چیز دیگری جز فرد مورد علاقهاش توجه نمیکند.
👈 بیشتر زنها با چنین تفکری، همسرشان را در معرض آزمایشهای سخت قرار میدهند و به او میگویند؛ اگر مرا دوست داری، باید هرچه را که میخواهم، انجام دهی، اما واقعیت این است که چنین مردی، یک مرد عاشق نیست؛ بلکه فردی ضعیف، بیپناه و منفعل است.
✅ یک عاشق واقعی هرگز به خاطر حسش از اصول و منطقش نمیگذرد، بلکه سعی میکند حسش را با عقلانیت همراه کند و از این راه به پیشرفت بهتر آن کمک میکند.
@MF_khanevadeh
#تلنگر
قدرِ همو بدونيم!
شايد روزایِ خوبمون همينايی هستن كه دارن ميگذرن...
@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
📚 کتاب #نامیرا (قسمت هجدهم) همه ی سران قبایل جمع بودند. مسلم شروع به سخن کرد گفت: درود خدا بر پیامب
📚 کتاب #نامیرا (قسمت نوزدهم)
عبدالله بن عمیر وسایل سفر را جمع می کرد و بر اسبان و شتران می گذاشت. ام وهب ناراضی و دلگیر به در اتاق تکیه زده بود و به او نگاه میکرد. عبدالله حال ام وهب را می فهمید، نگاهی به ام وهب انداخت و گفت: اگر بخواهی همهی راه، همین جور بغ کرده همراهم باشی، بعيد میدانم به فارس برسیم.
ام وهب آرام به او نزدیک شد. گفت:
تصمیم عجولانه ای گرفته ای، کمی فکر کن!»
عبدالله گفت: «دیشب تا صبح فکر کردم. راه دیگری نیست. اگر به ابن زیاد کمک کنم که جز نیرنگ شیوه ای ندارد و جز خواری برای کوفیان نمیخواهد؛ و اگر با مسلم همراه شوم که هیچ امیدی به کوفیان ندارم. آن که تندتر از دیگران بود(#عمروبنحجاج)، پیش تر از آنها به مسلم پشت کرد و فریب خورد. اما در جهاد با مشرکان، لااقل از پشت سر خود اطمینان دارم.
عبدالله از مقابل قوم بنی کلب که برای جنگ با ابنزیاد آماده میشدند، گذشت. گروهی درحال تعمیر نعل اسبهای خود بودند، و به گروهی رسید که تمرین شمشیرزنی و تیراندازی می کردند. گروهی دیگر شمشیرهای خود را تیز می کردند. یکی دو نفر از مردان فریاد زدند که عبدالله آمد!
عبدالله و ام وهب با عبدالاعلی روبرو شدند و کم کم همه دور آنها جمع شدند. عبدالاعلی گفت:
خوش آمدی عبدالله! عبدالله پرسید: «اینجا چه خبر است؟ به جنگ روم می روید!؟ » زبیر گفت: «شیرین تر از جنگ روم! تو در بهترین لحظه تصمیم خود را گرفتی که اگر دیرتر آمده بودی، هیچ نصیبی از پیروزی کوفیان نداشتی.»
عبدالله گفت: «من هرگز با سپاهی همراه نمی شوم که قصد جنگ با مسلمان دیگری دارد، حتی اگر امیر بی لیاقتی چون ابن زیاد باشد.»
ربیع که هنوز بر تردید خود چیره نشده بود، با سخن عبدالله مستأصل ماند پرسید:
تو چگونه ابن زیاد را سرزنش می کنی، اما حاضر به یاری فرزند رسول خدا نیستی؟! اگر حسین را به عدالت و حقیقت می شناسی، پس چگونه به خلافت یزید تن میدهی؟! آیا فرزند علی شایستهی خلافت نیست...؟
ربیع حرف های بسیاری داشت،
عبدالله که به صداقت ربيع يقين داشت، آرام سر تکان داد و گفت:
شما حسین بن علی را چگونه شناختید؟! کوفیان از ظلم یزید به حسین پناه برده اند، در حالی که نه یزید را آن گونه که هست میشناسند و نه حسین را. من هم حسین بن علی را بیش از هر کس به حکومت شایسته تر می دانم، حسین به خلافت زینت می بخشد، در حالی که خلافت به او زینت نمی دهد. حسين شأن خلافت را بالا می برد، در حالی که خلافت شأنی بر او نمی افزاید. خلافت به حسین نیازمندتر است، تا او به خلافت. اما سوگند به کسی که پیامبر را فرستاد، هیچ یک از شما، تحمل عدالت خاندان علی بن ابی طالب را ندارید. آن که خاندان علی را می شناسد، به مردم بگوید که اگر حسین به خلافت برسد چه می کند.
بگوید که:
آنچه به ظلم و بی عدالتی اندوختهاید، اگر به مهریهی نکاح زنانتان رفته باشد، باز پس می گیرد و به صاحبش باز می گرداند و چنان در هم آمیخته شوید که پست ترین شما به مقام بلندترین شما برسد و بلندترین شما به مقام پست ترین تان... من از مسلم فقط یک پرسش دارم؛ چرا به مردمی اعتماد کرده که دو بار آزموده شده اند؛ و هر بار یاری کنندهی خود را به دشمنش واگذاشتند؛ و من به خدا پناه می برم که حسین را به دست دشمنانش خوار کنم.»
میان جماعت هیاهو بلند شد زبیر گفت: تو به مرگ سزاوارتری تا همراهی یاران حسین!
مردان در تأیید سخنان زبیر، شمشیرهای خود را بالا بردند و هلهله کردند. عبدالاعلی که برای جان عبدالله احساس خطر کرد، سریع جلو رفت و ایستاد. گفت:
من اجازه نمی دهم ننگ کشتن عبدالله بر بنی کلب بماند، هر چند با ما همراه نباشد.»
زبیر گفت: زودتر به فارس باز گرد که بنی کلب دیگر تاب تحمل تورا در قبیله ندارد
عبدالاعلی گفت: تا وقتی من زندهام، عبدالله دیگر در بنی کلب جایی ندارد
🔻🔻🔻
گروه بسیاری از مردان شمشیر به دست، گرد خانهی هانی جمع شده بودند. مسلم بن عقیل لباس رزم پوشیده و شمشیر به کمر بسته، از خانه بیرون آمد. به دنبال مسلم، گروه سران قبایل بیرون آمدند. مسلم رو به آن ها برگشت و گفت:
تو قبیله اسد را فرماندهی کن عباس بن جعده فرماندهی مردان برد را به عهده می گیرد! و تو نیز با تمیم و همدان یکراست به سوی قصر حرکت کنید!»
شمشیر از نیام بیرون کشید و فریاد زد: الله اكبر... الله اكبر...)
و همگی حرکت کردند. از گذرهای کوفه عبور می کردند و در هر گذر بر شمار یاران مسلم افزوده می شد. مردم با شمشیر و چوب و چماق فریاد زنان می دویدند و به عبیدالله و یزید لعنت می فرستادند و درود خود را نثار حسین بن علی و مسلم بن عقیل می کردند.
ادامه دارد...
@MF_khanevadeh