eitaa logo
حبل‌المتین
171 دنبال‌کننده
8هزار عکس
6.1هزار ویدیو
72 فایل
از اصول مراقبت کنید، اصول یعنی ولیّ‌فقیه، خصوصاً این حکیمِ مظلومِ وارسته در دین، فقه، عرفان و معرفت؛ خامنه‌ای عزیز را جان خود بدانید، حرمت او را مقدسات بدانید. «سردار شهید سپهبد حاج‌قاسم‌سلیمانی»
مشاهده در ایتا
دانلود
8.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 صدام همراه با چه کشوری به ایران حمله کرد؟ _______ @MJ_Agahi
9.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 زندگی سوپر لاکچری همسر امام پیش از ازدواج با ایشان از کالسکه اختصاصی تا یادگیری زبان فرانسه همسر امام : راستش من دوست نداشتم همسر ملا بشم _______ @MJ_Agahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 پاسخ امام خمینی به درخواست همسرش که گفته بود" قبول میکردید آقای هاشمی مسئولیت قطع نامه را قبول کنند" : یعنی من بشوم قهرمان یکی دیگر قربانی ؟ دعا کنید آخر عمری در چنین جهنمی نیوفتم. _______ @MJ_Agahi
✅✅✅✅ لینک پخش زنده هیأت سراج علوی هم اکنون👇👇👇 https://www.aparat.com/Lalehaye_jannat/live
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 آیا همه غیر مسلمانان به جهنم می‌روند؟ ماجرای خانم دکتری که حواس استاد ازغدی را در نماز پرت کرد 😄 _______ @MJ_Agahi
11.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اسناد لو رفته از جاسوسی اصلاح طلبان ___________ @MJ_Agahi
10.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 زادگاه عیسی مسیح در سوگ غزه 🔹در بیت‌لحم، محل تولد حضرت مسیح (ع)، از جشن‌های سال نوی میلادی خبری نیست و کلیسا‌ها با حفظ برگزاری مراسم دعا و مناسک مذهبی، جشن‌ها را لغو کردند./تسنیم ___________ @MJ_Agahi
ناوشکن البرز وارد دریای سرخ شد 🔻ناوشکن البرز در قالب ناوگروه ۹۴ نیروی دریایی ارتش، با عبور از تنگۀ باب‌المندب وارد دریای سرخ شد. 🔻ناوگروه‌های ارتش از اوایل سال ۱۳۸۸، ماموریت خود را در آب‌های آزاد برای تأمین امنیت خطوط کشتی‌رانی و مقابله با دزدان دریایی و مأموریت‌های دیگر آغاز کرده‌اند و ورود ناوشکن البرز به دریای سرخ هم در راستای همین ماموریت‌ها به حساب می‌آید. ___________ @MJ_Agahi
📝 نامه تکان‌دهنده شهید سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی به فرزندشان بسم الله الرحمن الرحیم  آیا این آخرین سفر من است یا تقدیرم چیز دیگری است که هر چه باشد در رضایش راضی‌ام. در این سفر برای تو می‌نویسم تا در دلتنگی‌های بدون من یادگاری برایت باشد. شاید هم حرف به درد بخوری در آن یافتی که به کارت آید. هر بار که سـفر را آغاز می‌کنم احساس می‌کنم دیگر نمی‌بینم‌تان. بار‌ها در طول مسیر، چهره‌های پر از محبت‌تان را یکی‌یکی جلو چشمانم مجسم کرده‌ام و بار‌ها قطرات اشکی به یادتان ریخته‌ام. دلتنگ‌تان شده‌ام، به خدا ســپردم‌تان. اگرچه کمتر فرصت ابراز محبت یافته‌ام و نتوانستم آن عشق درونی خودم را به شما برسانم. اما عزیزم! هرگز دیده‌ای کسی جلو آیینه خود را ببیند و به چشمان خود بگوید دوست‌تان دارم؟ کمتر اتفاق می‌افتد، اما چشمانش برایش باارزش‌ترینند. شما چشمان منید. چه بر زبان بیاورم و چه نیاورم برایم عزیزید. بیش از بیست سال است که شما را همیشه نگران دارم و خداوند تقدیر کرده این جان، پایان نپذیرد و شما همیشه خواب خوف ببینید. دخترم هر چه در این عالم فکر می‌کنم و کرده‌ام که بتوانم کار دیگری بکنم تا شما را کمتر نگران کنم، دیدم نمی‌توانم؛ و این به دلیل علاقه من به نظامی‌گری نبوده و نیست. به دلیل شغل هم نبوده و نخواهد بود. به دلیل اجبار یا اصرار کسی نبوده است و نیست. نه دخترم؛ من هرگز حاضر نیستم به خاطر شغل، مسؤولیت، اصرار یا اجبار حتی یک لحظه شما را نگران کنم، چه برسد به حذف یا گریاندن شما. من دیدم هر کس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است یکی علم می‌آموزد و دیگری علم می‌آموزاند. یکی تجارت می‌کند کسی دیگر زراعت می‌کند و میلیون‌ها راه یا بهتر است بگویم به عدد هر انسان یک راه وجود دارد و هر کس راهی را برای خود برگزیده است. من دیدم چه راهی را می‌بایست انتخاب کنم؟ با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسیدم اولاً طول این راه چقدر است؟ انتهای آن‌ها کجاست؟ فرصت من چقدر است؟ و اساساً مقصد من چیست؟ دیدم من موقتم و همه موقت هستند. چند روزی می‌مانند و می‌روند. بعضی‌ها چند سال برخی‌ها ده سال، اما کمتر کسی به یک صد سال می‌رسد، اما همه می‌روند و همه موقتند. دیدم تجارت بکنم عاقبت آن عبارت است از مقداری سکه براق‌شده و چند خانه و چند ماشین. اما آن‌ها هیچ تأثیری بر سرنوشت من در این مسیر ندارد. فکر کردم برای شــما زندگی کنم دیدم برایم خیلی مهمید و ارزشمندید به‌طوری که اگر به شما درد برسد همه وجودم را درد فرا می‌گیرد. اگر بر شما مشکلی وارد شود من خودم را در میان شــعله‌های آتش می‌بینم. اگر شما روزی ترکم کنید، بندبند وجودم فرو می‌ریزد، اما دیدم چگونه می‌توانم حلّال این خوف و نگرانی‌هایم باشم؟ دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهمّ مرا علاج کند و او جز خدا نیست. این ارزش و گنجی که شما گل‌های وجودم هســتید با ثروت و قدرت، قابل حفظ‌کردن نیست وگرنه باید ثروتمندان و قدرتمندان از مردن خود جلوگیری کنند و یا ثروت و قدرتشان مانع مرض‌های صعب‌العلاج‌شان شود و از دربسترافتادگی جلوگیری نماید. من خدا را انتخاب کرده‌ام و راه او را. اولین بار است که به این جمله اعتراف می‌کنم؛ هرگز نمی‌خواستم نظامی شــوم، هرگز از مدرج‌شدن خوشم نمی‌آمد. من کلمه زیبای قاسم را که از دهان پاک آن بسیجی پاسدار شهید برمی‌خاست بر هر منصبی ترجیح می‌دهم. دوست داشتم و دارم قاسم بدون پسوند یا پیشوندی باشم؛ لذا وصیت کردم روی قبرم فقط بنویسید سرباز قاسم، آن هم نه قاسم سلیمانی که گنده‌گویی است و بار خورجین را سنگین می‌کند. عزیزم! از خدا خواستم همه شریان‌های وجودم را و همه مویرگ‌هایم را مملو از عشق به خودش کند. وجودم را لبریز از عشق خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم. تو می‌دانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفته‌ام برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم‌کشتن. خود را سرباز درِ خانه هر مسلمانی می‌بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعه مظلوم که ناقابل‌تر از آنم، نه نه... بلکه برای آن طفل وحشت‌زده بی‌پناهی که هیچ ملجئی برایش نیست، برای آن زن بچه‌به‌سینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است، می‌جنگم. عزیزم! من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی‌خوابد و نباید بخوابد تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. دختر عزیزم! شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی می‌کنید. چه کنم برای آن دختر بی‌پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گریان که هیچ چیز... که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است؟ 💢 ادامه دارد
ادامه 📝«نامه تکان‌دهنده شهید سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی به فرزندشان» پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه می‌توانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا مانده‌ام. دخترم خیلی خسته‌ام. سی سال است که نخوابیده‌ام، اما دیگر نمی‌خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می‌ریزم که پلک‌هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من، آن طفل بی‌پناه را سر ببرند. وقتی فکر می‌کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اسـت، زینب است و آن نوجوان و جوانِ درمسلخ‌ خوابانده که در حال سربریده‌شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظاره‌گر باشم، بی‌خیال باشم، تاجر باشم؟ نه من نمی‌توانم این‌گونه زندگی بکنم. والسلام علیکم و رحمةالله ___________ @MJ_Agahi
Eitaa-Live-1704169355988_1_1.mp3
8.11M
🎧صبحانه با معرفت 🔰موضوع: ادامه حکمت ۲۱۱ 🗓 سه شنبه ۱۲ دیماه ماه ۱۴۰۲ 🎙استاد ___________ @MJ_Agahi
8.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 🔅انّ معی ربی (۳) 🚨 خطر؛ از زایمان کنونی جهان جلوگیری نکنیم! ➕ این سختی‌ها مقدمه ولادتی بسیار شکوهمند… 🔹حجت‌الاسلام مهدوی‌ارفع 🗓 تاریخ: ۱۴۰۲/۰۹/۰۴ 📤 @mahdavi_arfae 📤 @serajalavi