eitaa logo
[ مُعیـد ]
380 دنبال‌کننده
85 عکس
26 ویدیو
0 فایل
و هـو المنهي ؛ هناك ضوء في قلبه :) اینجا ؟ ناگفته‌هایی از جنس ِشعر ؛ برای او (: + کمی حال ِدل ؛ کپی ؟ در شأن ِشما نیست سید .
مشاهده در ایتا
دانلود
گُنه از جانب ما نیست اگر مجنونیم گوشه ی چشم تو نگذاشت که عاقل باشیم...!
یک ثانیه خورشیدم و یک ثانیه ابـرم ، تلفیـق ِغـم ُشـادی ُدلتنـگی ُصبرم !
در راه رسیدن به تـو ، گیرم که بمیرم.. اصلاً به تـو افتـاد مسیرم که بمیرم !
همون‌جـایی که حـافـظ میگه : اگر پـوسیده‌ گـردد استخوانـم ، نـگردد مِهرت‌ از جـانــم‌ فـراموش . .
خلاصه که عیدتـون مبـارک ُازین حرفـا🤝🌱
حافـظ صبـور باش که در راه ِعـاشقی ، هر کس که جـان نـداد به جانـان نمی‌رسد :)
هدایت شده از ملجأالدموع
عیدِنوروز همه درپیِ دیدارِ هَم‌اَند؛ کاش دیدارِ تو هم سهمِ دلِ‌ما می‌شد ...:))
حال ِمن ، حال ِاسیری‌ست که هنگام فـرار ، یادش افتـاد کسی منتظرش نیست ، نرفت . . !
16.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- اللهم‌اکشف‌هذه‌الغمة‌عن‌هذه‌الامة‌بظهوره :) [ انتشارش با شما . ]
از تـو برآیـد از دلم ، هر نفس ُتنفسم ، من نـروم ز کوی تـو ، تا که شوم فنـای تـو :)
بوی ِسجاده ی ِخونین ِکسی می آید ...
خبرت هست که مارا شده ای خواب و خیال ...
‌از حال خراب دل من هیچ نپـرسید، دارد هوس دیدن آن یار نخستین..
اینا نمیدونن ارامشه دستات چیه:)))
این غم انگیـز‌تریـن شعر ِجهان خواهـد شد . . شاعری واژه به سر دارد ُمعشوقی ، نه !
‏گفته بودم صبورم ، اما نه برای ندیدنت.
تنها به چاه باید از این درد گریه کرد.. این درد را که قاتـل او روزه دار بود !
-شانه‌ات را دیر آوردی، سرم را باد برد.!
خواستنـد از تو بگوینـد شبی شاعرها ، عاقبت با قلم شرم نوشتند : نشد !
باران بهانه بود... تا تـو زیر ِچتـر ِمن ، تا انتهای کوچه بیایی ُ دوستی مثل ِگلی شکوفه کند :)
ولی اونی که گفته دوری ُدوستی ، یا طعم دوستی رو نچشیده.. یا درد ِدوری ُنکشیده !
دوری ُقسمـت ُحکمـت ، همـه‌ش بهانه اسـت... آنکه خواهـان ِتـو باشـد ، در رهـت جـان می‌دهـد :)
- اگر زیبا بودن هنر بود ، خودت یه اثر هنری بودی . و چشمات گرون‌ترین تابلوی تاریخ . .
مشتاقی ُمهجوری ُدلتنگی ُدوری ، این قسمت ما بود... هر کس قسمتی دارد :)
همون‌جایی که شاعر میگه ؛ چه مبـارک سحـری بـود ُچه فرخنـده شبی . .
در حشر چـو پرسنـد که سرمایه چه داری ؟ گویم که غم ِیـار ُغم ِیـار ُدگـر هیچ :)
میان ِما و تـو یک الفتی بود ، که آن هم نوبهاری بود و بگذشت . . !
من همـان خشت ِفروریخته از زلزله‌ام ، که دگـر نیست در انـدیشه‌ی برپـایی ِخویـش . .