ازهرپنج حس تون درست استفاده کنید
ازصدایتان برای فریادمهربانی
ازگوشتان برای غمخواری
ازدستتان برای نیکوکاری
ازذهنتان برای راستی و
ازقلبتان برای عشق استفاده کنید...
#کانالانرژیمثبت
💎 @MOSBAT
چرا وقتی ماشین ات جوش می آورد ، حرکت نمی کنی ؟
کنار زده و می ایستی ؟
چون ممکن است آتش بگیرد و به خودت و دیگران صدمه بزند!
خودت هم همینطوری...
وقتی جوش می آوری ، عصبی و عصبانی می شوی.
در این حال تخته گاز نرو !
بزن کنار ، ساکت باش ، و هیچ نگو...!
وگرنه هم به خودت آسیب میزنی هم به اطرافیان...
#کانالانرژیمثبت
💎 @MOSBAT
🥀 @MOSBAT
زنــدگــے ڪــهنــه دروغــے بــیــش نــیــســتــ
هیــچ ڪــس راضــے زحــال خــویــش نــیــســتــ
زنــدگــے انــدوه وحــســرت خــوردن اســتــ
جــان شــیــریــن را بــه مــســلــخ بــردن اســتــ
زنــدگــے جــولــانــگــه درد و غــم اســتــ
ڪــوره راهے انــتــهایــش مــبــهم اســتــ
زنــدگــے ســرشــار از نــاگــفــتــنــے ســتــ
ڪــس نــمــيدانــد چــه روزے رفــتــنــے ســتــ
زنــدگــے حــرمــان مــا را مــشــتــرے ســتــ
بــغــض آدم در گــلــویــش بــســتــرے ســتــ
زنــدگــے تــڪــرار تــلــخ بــردگــے ســتــ
ایــن همــان مــرگــســتــ ،نــامشــ زنــدگــے ســتــ
🥀 @MOSBAT
🥀 @MOSBAT
#حکایت
مردی از اولیای الهی، در بیابانی گم شده بود. پس از ساعتها سردرگمی و تشنگی، بر سر چاه آبی رسید. وقتی که قصد کرد تا از آب چاه بنوشد. متوجه شد که ارتفاع آب خیلی پایین است؛ و بدون دلو و طناب نمی توان از آن آب کشید. هرچه گشت، نتوانست وسیله ای برای آب کشیدن بیابد. لذا روی تخته سنگی دراز کشید و بی حال افتاد.
پس از لحظاتی، یک گله آهو پدیدار شد و بر سر چاه آمدند. بلافاصله، آب از چاه بیرون آمد و همه آن حیوانات از آن نوشیدند و رفتند. با رفتن آنها، آب چاه هم پایین رفت!
آن فرد با دیدن این منظره، دلش شکست و رو به آسمان کرد و گفت:
خدایا! می خواستی با همان چشمی که به آهوهایت نگاه کردی، به من هم نگاه کنی!
همان لحظه ندا آمد:
ای بنده من، تو چشمت به دنبال دلو و طناب بود، باید بروی و آن را پیدا کنی. اما آن زبان بسته ها، امیدی به غیر از من نداشتند، لذا من هم به آنها آب دادم
🥀 @MOSBAT
سربازی از کنار یک ستوان جوان گذشت و به او سلام نظامی نداد. ستوان او را صدا کرد و با حالتی عبوس به او گفت: «تو به من سلام ندادی. برای همین حالا باید فوراً دویست بار سلام بدی.»
در این لحظه ژنرال از راه رسید و دید سرباز بیچاره پشت سر هم در حال دادن سلام نظامی است. ژنرال با تعجب پرسید: «اینجا چه خبره؟»
ستوان توضیح داد: «این نادان به من سلام نداد و من هم به عنوان تنبیه به او دستور دادم دویست بار سلام دهد.»
ژنرال با لبخند جواب داد: «حق با توست. اما فراموش نکن آقا، با هر بار سلام سرباز، تو هم باید سلام بدی.»
گاهی مجازات دیگران، در واقع مجازات خودمان است!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طلوع صبحی دیگر
از زندگی بر شما مبارک
دلتان شاد از غمها آزاد
خانه اميدتان آباد آباد
زندگیتان بر وفق مراد
صبح زیبای زمستانی شما
به خیر و شادمانی
#کانالانرژیمثبتM
💎 @MOSBAT