در آفتاب نهانم که هر غروب و طلوعی
نهم جبین وداع و سر سلام به پایت ،
دلم گرفته ، به بوسه دچار باید شد
به روی گردن تو دست به کار باید شد .
دلم به بوی تن تو خوش است ، میدانی
که وقت آمدنت چون بهار باید شد (: