#لبیڪ_یاحسین🌷
بستہام #بارسفر سوےحرم خواهم رفٺ
نوڪرم #محضرارباب ڪرم خواهم رفٺ
اهل ایرانم و اما وطنم #ڪرب_وبلاسٺ
پے معشوقہ خونین جگرم خواهم رفٺ
#اللهم_ارزقنا_زیارة_الاربعین❤️
🏴 @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#مرور_زندگی_امام_حسین 33 از افراد مشهور در سپاه امام، بریر بن خضیر همدانی است.💂🏻 از یاران حضرت علی،
#مرور_زندگی_امام_حسین 34
در میانه روز عاشورا، ابوثمامه عمرو الصائدی متوجه شد که وقت اذان ظهر شده. نزد امام رفت و گفت: این گروه را می بینم که به شما نزدیک شده اند. به خدا قسم کشته نخواهید شد تا اینکه من پیش از شما کشته شوم. دوست دارم نمازم را که وقت آن رسیده با شما بخوانم و بعد خدا را ملاقات کنم. امام فرمود: نماز را یاد آوری کردی، خدا تو را از نماز گزاران و اهل ذکر قرار دهد. آری اکنون اول وقت برای نماز است. از آن ها بخواهید که از جنگ🗡 دست بردارند تا نماز📿 بخوانیم. حصین، از لشکر دشمن که سخن امام را شنید، گفت: ای حسین هر چه می خواهی نماز بخوان، نمازت قبول نمی شود!
حبیب بن مظاهر آن فقیه و عالم بزرگ که امام شخصا به او نامه📜 نوشتند و او هم با تمام قوا خدمت امام آمد، از شنیدن این حرف برآشفت و گفت: گمان می کنی نماز پسر پیامبر قبول نیست و نماز شما قبول است؟ حصین عصبانی شد😡 و به حبیب حمله برد و حبیب هم دست به شمشیر🗡، وارد جنگ با سپاه عمر سعد شد و در میدان جنگید تا به شهادت رسید...😞
امام بسیار اندوهگین شدند. خودشان را بالای بدن حبیب رساندند و گفتند: آفرین بر تو ای حبیب. تو مردی فاضل بودی...
حبیب بزرگ اصحاب بود. شب عاشورا نافع بن هلال نزد حبیب میاد و از حرف هایی که از امام و حضرت زینب شنیده می گوید. اینکه حضرت زینب از امام در مورد وفاداری اصحاب می پرسند و امام به ایشان تضمین می دهند که این افراد تا آخر ایستاده اند. حبیب با شنیدن این مطلب تمام اصحاب را جمع کرد و در مورد روز عاشورا و اینکه اول باید به میدان بروند صحبت کرد و بعد گفت بیایید نزد بانوان حرم برویم و خاطرشان را آسوده کنیم.
حبیب هنگام شهادت بیش از 90 سال سن داشت! یعنی تا سنین پیری هم میشه به بهترین شکل خدمت کرد!
بعد از شهادت حبیب، امام نماز ظهر را برپا کردند. و چه درس بزرگی به ما می دهد این حرکت؛ نماز اول وقت در بدترین شرایط ممکن!
با نمازای خودمون مقایسه کنیم!
دو نفر برای مراقبت از امام جلوی ایشان و بقیه ایستاده اند؛ زهیر بن قین و سعید بن عبدالله حنفی.
ادامه دارد ...
◾️
▪️◾️ @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🔹از روزی كه او آمد، #اتفاقات عجيبی در اردوگاه #تخريب افتاد‼️
لباس های #نيروها كه خاكی بود و در كنار ساكهايشان قرار داشت، شبانه شسته می شد و #صبح روی طناب وسط اردوگاه خشك شده بود.👖👕
🔸ظرف #غذای بچه ها هر دوسه تا دسته ، نيمه های شب خود به خود #شسته می شد.
هر پوتيني كه شب #بيرون از چادر می ماند، صبح واكس خورده و #برّاق جلوی چادر قرار #داشت ...👞👞
🔹او كه از #همه كوچكتر و شوختر بود، وقتی اين اتفاقات #جالب را می ديد،می خنديد و می گفت: #بابا اين كيه كه شبها زورو بازی در می آره و لباس بچه ها و ظرف #غذا رامی شوره؟☺️
و گاهی می گفت : «#آقای زورو، لطف كنه و امشب لباسهای منم بشوره و پوتينهام رو هم #واكس بزنه»😅✋
🔸بعد از #عمليات، وقتی «علی قزلباش » شهيد شد، #يكی از بچه ها با گريه گفت: #بچه_ها يادتونه چقدر قزلباش زوروی #گردان رو مسخره مي كرد...؟ زورو #خودش بود و به من قسم داده بود كه به كسی #نگم😭
#شهید_علی_قزلباش
#راوی_همرزم_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram
#ریحانه
#راهکارهاےشیطانی ⚠️
جوانی به من زنگ زد و گفت که #گناه بسیار بدی را با زن همسرداری انجام داده است. آن قدر #عذاب_وجدان داشت که پشت تلفن، هایهای گریه😭 میکرد. وقتی جریان را پرسیدم گفت:
«راننده آژانس هستم و چند بار خانمی را با ماشینم این طرف و آن طرف بردم. کم کم با من باب رفاقت را باز کرد و هر جا میخواست برود به من زنگ میزد. یک بار من را به خانهاش دعوت کرد اما من چون عِرق مذهبی داشتم مصمم بودم که دعوتش را قبول نکنم. تا این که یاد داستان حضرت یوسف و ماجرای ابنسیرین افتادم!! با خودم گفتم من به آن جا میروم و بدون این که مرتکب گناهی بشوم، خانم را #نهی_از_منکر میکنم. در این صورت چون شرایط گناه فراهم بوده و من انجام ندادهام خداوند به من پاداش میدهد!!! خلاصه در آن روز وارد آن خانه شدم و آلوده و با دامن ناپاک از آن جا خارج شدم.»⚡️😞
🔴متوجه شدید که شیطان ملعون، چگونه صنف #مذهبی را فریب میدهد؟!
☝️اولا قرآن میفرماید: «ولا تقربوا الزنا» یعنی اصلا به آن نزدیک نشوید.⛔️
⚠️در ثانی آیا لازمه نهی از منکر حضور در صحنه است؟
و آیا اصلا این نهی از منکر با حضور در این مکان #حرام نیست؟؟
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعــلــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
🍃❤️| @masjed_gram
#تلنگر
💠سوره اعراف آیه 26💠
⚜⚜يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا ۖ وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِكَ خَيْرٌ ۚ ذَٰلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ
🌐ترجمه :
👨💼ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فرستادیم که اندام شما را میپوشاند و مایه زینت شماست؛
📿🔮 اما لباس پرهیزگاری بهتر است! اینها "همه" از آیات خداست، تا متذکّر "نعمتهای او" شوند!
✅همانطور که جسم انسان
نیاز به لباس دارد ،
⬅️همانطور هم روح انسان نیاز ب لباس تقوے داره
بنابراین تقوے با👈 روح یا باطن 👉انسان سرو کار دارد!!...
💎و موضوعیستـــــ معنوے
🛡و سپریستــــــ محافظ .
قرارگــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪــعــلــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
[🌴] @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#مرور_زندگی_امام_حسین 34 در میانه روز عاشورا، ابوثمامه عمرو الصائدی متوجه شد که وقت اذان ظهر شده. ن
#مرور_زندگی_امام_حسین 35
سعید بن عبدالله حنفی که هنگام نماز جلوی امام ایستاد، مرد شریف و عابدی از اهالی کوفه بود. او از کسانی بود که نامه های کوفیان📜 را به امام در مکه🕋 رساند و بعد هم پاسخ امام را برای کوفیان برد.
وقتی کوفیان با مسلم بیعت کردند؛✋🏻 سعید نامه📜 مسلم را به امام رساند و تا کربلا با امام ماند.
موقع نماز که تیرباران دشمن شروع شد، سعید خود را سپر کرد. سیزده تیر به او اصابت کرد...
نماز امام که تمام شد، به زمین افتاد. حضرت به سرعت نزد او رفتند.
سعید حرف عجیبی به امام زد. گفت: آیا وفا کردم؟!
یا الله؛ کسی که اینطور جانفشانی کرده حالا بگوید آیا وفا کردم؟!
امام فرمودند: آری، تو در بهشت🌺 پیش منی...
بعد از نماز ابو ثمامه که وقت نماز را به امام یادآوری کرد؛ به میدان رفت و به شهادت رسید. پسر عموی او در سپاه مقابل بود و این خیلی نکته مهمی است. دوپسر عمو با دو عاقبت کاملا متفاوت!
و بعد زهیر بن قین به میدان رفت...
از نحوه پیوستن زهیر به امام گفتیم. اینکه او تحت تاثیر تبلیغات علیه اهل بیت، عثمانی مذهب بود اما در مسیر طی صحبتی🗣 که امام با او داشت، به حضرت پیوست. همسرش نقش مهمی در رفتن او به سمت امام داشت. زهیر در کربلا چندین بار خطبه خواند. او تاجر ثروتمندی بود و مردم کوفه به خوبی او را می شناختند. او به کوفیان گفت: حق مسلمان بر برادر مسلمانش این است که او را نصیحت کند. البت هنگامیکه بین ما و شما شمشیر🗡 قرار گرفته؛ شما امتی هستید و ما امتی دیگر. خداوند ما و شما را به ذریه پیامبرش امتحان کرد! زهیر هنگام نماز از مراقبین امام بود و بعد نماز به میدان رفت و مبارزه سختی کرد و دست آخر به شهادت رسید.
زهیر سال ها در اشتباه❌ بود اما با توسل به اهل بیت و درست فکر کردن عاقبت بخیر شد.
بعد از زهیر، عمرو بن قرظه به میدان رفت. پس از شهادتش، برادرش که در سپاه دشمن بود فریاد برآورد که ای حسین! ای دروغگو! برادرم را فریب دادی تا اینکه او رو کشتی.
امام گفتند: برادرت را فریب ندادم بلکه خدا او را هدایت کرد!
پ. ن: خیلی وقت ها آدم از سر وفا و مرام به دنبال برادر و دوستان و نزدیکان خود می رود. و چقدر باید مراقب مسیر ها بود!
ادامه دارد ...
◾️
▪️◾️ @masjed_gram