eitaa logo
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
1.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
716 ویدیو
38 فایل
⚘️﷽⚘ اینجاییم که به صورت رسمی تمام محتوای معنوی ، سیاسی و... رو براتون قرار بدیم💚 . فقط کافیه روی پیام سنجاق شده بزنید تا کلی آمــوزش هـــــای رایگــــان ببینیــــــــد😍 . 💠 پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/5591463884 |🏻 @aragraphec_sharifi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹امیرالمؤمنین عليه السلام: 🌺 بهترين زندگى را كسى دارد، كه مردم در زندگى او خوب زندگى كنند.🌺 إنَّ أحسَنَ النّاسِ عَيشا مَن حَسُنَ عَيشُ النّاسِ في عَيشِهِ 📗غررالحكم حدیث 3636 🌺 🍃🌺 @masjed_gram
💌 دوست داشتن #پیام_معنوی 🌺 🌺🌺 @masjed_gram
#احکام 💠فرق فدیه با کفاره... ✍نظر همه مراجع ✨ ✨✨ @masjed_gram
#فوری 🔴جنایتکاران تربیت شده در فضای مجازی رهاشده در دست دشمن ◀️امروز یک روحانی در همدان به ضرب گلوله به شهادت رسید 🔹فرمانده انتظامی استان همدان گفت: حجت الاسلام «م. قاسمی» ۴۶ ساله صبح امروز شنبه در جلوی درب مدرسه حوزه علمیه آیت الله ملاعلی معصومی همدانی واقع در خیابان شهدا به ضرب ۲ گلوله به شهادت رسید 🔹بهروز حاجیلو» از اراذل اینستاگرامی در صفحه‌ی اینستاگرام خود، مسئولیت این جنایت را بر عهده گرفت. آخرین پست‌های اینستاگرام و استوری‌های اراذل‌واوباشی که ادعا می‌کند #طلبه_همدانی را بشهادت رسانده نشان از عدم تعادل روانی، حمله غیرقانونی اسلحه، تهدید و ارعاب و خشونت‌پراکنی و ... هست. آقای آذری‌جهرمی نظارت بر محتوای فضای مجازی هم شامل #حق_الناس میشه یا نه؟ 🔻 @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#تصویری🎞 #زن_در_غرب 👇🏻🌸👇🏻🌸
🔺می‌دونید چرا خانم‌های غربی موقع و درخواست یه مرد از اونها تا این حد ذوق مرگ میشن⁉️ 👈چون چیزی که برای زنان جامعه و زنان عادیه، آرزوی اونهاست ...❗️ 💢غربی‌ها به دلیل این‌ که بعد از ازدواج مجبورن نیمی از اموال‌شون رو در اختیار همسرشون قرار بدن تمایلی به نشون نمیدن و زندگی مشترک‌شون رو بدون ازدواج ادامه میدن!😕 مثلا "رونالدو" با اینکه از دوست دخترش سه تا بچه داره اما هنوز اون رو خودش قرار نداده، یعنی هنوز اون رو لایق همسری نمی‌دونه!😐 یا مثلا خبر ازدواج "مسی" با دوست دخترش رو که چند ماه پیش رسانه‌ای شد شنیدیم که با داشتن چند فرزند تازه این زن مفتخر به همسری جناب مسی شده!😏 پ.ن: جالبه که اینا از نظر جامعه شناسای ظلم به و عاطفه و شأن و شخصیت زن نیست❗️😒 اما ازدواج که در اون زن از ارزش و شخصیت والایی برخورداره و از همون ابتدا مرد رو ملزم به واجب و هزینه برای همسرش می‌کنه، از نظر اونها باعث زیر سؤال رفتن شأن و شخصیت بانوان میشه‼️ قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
❌❌مسخره کردن ظاهر دیگران؛ یعنی مسخره کردن خدا نعوذبالله 🌸👇باهم ببینیم: 🌴 آیه 6 سوره آل عمران 🌴 🕋 هوَالَّذي يُصَوِّرُکُمْ فِي‌الْأَرْحامِ کَيْفَ يَشاءُ 💐 اوست که شما را در رحم های مادران به هر گونه که بخواهد شکل میبخشد. ➖➖🚥➖➖🚥➖➖ ⭕️⭕️ به شخصی گفتند خیلی بدقیافه ای...آن شخص لبخندی زد و گفت: از نقش ایراد می‌گیری یا از نقاش؟ 📛⛔️ یکی از پیامدهای مسخره ‌کردن دیگران فراموش کردن خداست. قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
﴾﷽﴿ #رمان ❤️ #قسمت_نود_دو ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ سمانه همراه صغری مشغول آماد کردن سفره بودند. ــ م
﴾﷽﴿ ❤️ ❂○° °○❂ کمیل نگاهی به چشمان وحشت زده ی سمانه انداخت،بازوانش را در دست گرفت و آرام و مطمئن گفت: ــ سمانه عزیزم،آروم باش،چیزی نیست تو بمون تو ماشین ــ نه کمیل نمیری ــ سمانه عزیزم ــ نه نه کمیل نمیری و دست ان کمیل را محکم در دست گرفت،کمیل نگاهی به پیرمرد انداخت نمی توانست بیخیال بنشیدند،دوباره به سمت سمانه چرخید تا با اون حرف بزند اما با صدای داد پیرمرد ،سریع جعبه ای از زیر صندلی بیرون اورد و اسلحه کلتش را برداشت،سمانه با وحشت به تک تک کارهایش خیره شده بود. کمیل سریع موقعیت خودش را برای امیرعلی ارسال کرد و به سمانه که با چشمان ترسیده و اشکی به او خیره شده بود نگاهی انداخت دستش را فشرد و جدی گفت: ــ سمانه خوب گوش کن چی میگم،میشینی تو ماشین درارو هم قفل میکند،هر اتفاقی افتاد سمانه میشنوی چی میگم هر اتفاقی افتاد از ماشین پایین نمیای فهمیدی،اتفاقی برام افتاد هم سمانه با گریه اعتراض گونه گفت: ــ کمیل کمیل با دیدن اشک های سمانه احساس کرد قلبش فشرده شد،با دست اشک هایش را پاک کرد و گفت: ــ جان کمیل،گریه نکن.سمانه دیدی تیکه تیکه شدم هم از ماشین پایین نمیای،اگه دیدی زخمی شدم میشینی پشت فرمون و میری خونتون حرفی به کسی هم نمیزنی قبل از اینکه سمانه اعتراضی کند،در ماشین را باز کرد و سریع از ماشین پیاده شد سمانه با نگرانی به کمیل که اسلحه اش را چک کرد و آرام به سمتشان رفتند. کمیل اسلحه اش را بالا آورد و به دیدن سه مردی که قمه و چاقو در دست داشتند و پیرمرد را دوره کرده بودند نشانه گرفت،و با صدای بلندی گفت: ــ هر چی دستتونه بزارید زمین سریع هرسه به سمت کمیل چرخیدند،کمیل تردید را در چشمانشان دید، دوباره اخطار داد: ــ سریع هر چی دستتونه بزارید زمین سریع هر سه نگاهی به هم انداختند،کمیل متوجه شد از ارازل تازه کار هستند و کمی ترسیده اند. یکی از آن ها که نمی خواست کم بیاورد،چاقوی توی دستش را به طرف کمیل گرفت وگفت : ــ ماکاری باتو نداریم بشین تو ماشینت و از اینجا برو،مثل اینکه جوجه ای که تو ماشینه خیلی نگرانته کمیل لحظه ای برگشت و به سمانه که با چشمان وحشت زده و گریان به او خیره شده بود نگاهی انداخت،احساس بدی داشت،از اینکه سمانه در این شرایط همراه او است نگران بود،با خیزی که پسره به طرفش برداشت،سمانه از ترس جیغی کید اما کمیل به موقع عقب کشید و کنار پایش تیراندازی کرد. می دانست با صدای تیر چند دقیقه دیگه گشت محله به اینجا می آمد،سمانه از نگرانی دیگر نتوانست دوام بیاورد و سریع از ماشین پیاده شد،باران شدیدتر شده بود و لباس های سمانه کم کم خیس می شدند،کمیل با صدای در ماشین از ترس اینکه همدستای این ارازل به سراغ سمانه رفته باشند،سریع به عقب برگشت اما با دیدن سمانه عصبی فریاد زد: ــ برو تو ماشین سمانه که تا الان همچین صحنه ای ندیده بودنگاهش به قمه و چاقو ها خشک شده بود ✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری --------------------------------------------------- 😉 هر شب از ڪانال☺️👇🏻 📚❤️| @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
﴾﷽﴿ #رمان ❤️ #قسمت_نود_سه ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ کمیل نگاهی به چشمان وحشت زده ی سمانه انداخت،بازوانش
﴾﷽﴿ ❤️ ❂○° °○❂ با صدای فریاد بعد کمیل به خودش آمد: ــ برگردتو ماشین سریع اما سمانه نمیتوانست در این شرایط کمیل را تنها بزارد. یکی از آن سه نفر از غفلت کمیل استفاده کرد وبا چاقو بازویش را زخمی کرد ،کمیل با وجود درد سریع اسلحه را به سمتش گرفت و چند تیر به جلوی پایش زد که سریع عقب رفت، با صدای ماشینی که به سرعت به سمتشان امد،کمیل گفت: ــ برای آخرین بار دارم میگم تسلیم بشید امیرعلی با دیدن سمانه که گریون و با وحشت به کمیل خیره شده بود ،نگران به سمت کمیل رفت بقیه نیروها هم پشت سرش دویدند. کمیل با دیدن امیرعلی اسلحه اش را پایین آورد و بقیه چیزها را به آن ها سپرد،او فقط میخواست کمی حواسشان را پرت کند که نه به پیرمرد آسیبی برسانند و نیرو برسد. کمیل با یادآوری سمانه سریع به عقب برگشت و به سمت سمانه که زیر باران لرزان با ترس و چشمانی سرخ از اشک به او خیره شده بود قدم برداشت. کمیل روبه روی سمانه ایستاد،سمانه نگاه گریانش را به چشمان به رنگ شب کمیل دو خت و با بغض گفت: ــ کمیل کمیل فرصتی به ادامه صحبتش نداد و سر سمانه را در آغوش گرفت ،و همین بهانه ای شد برای سمانه که صدای هق هق اش قلب کمیل را برای هزارمین بار به درد بیاورد. کمیل سعی می کرد او را آرام کند ،زیر گوشش آرام زمزمه کرد : ــ آروم باش عزیز دلم ،همه چیز تموم شد،آروم باش سمانه از اوفاصله گرفت و گفت: ــ کمیل بازوت زخمی شد کمیل نگاه کوتاهی به بازوی زخمی اش انداخت و گفت: ــ نگران نباش چیزی نیست، زخمش سطحیه،الانم برو تو ماشین همه لباسات خیس شدند سمانه دستانش را محکم در دست گرفت و گفت: ــ نه نه من نمیرم ــ سمانه خانمی اتفاقی نمیفته من فقط به امیرعلی گزارش بدم بعد میریم خونه او را به سمت ماشین برد و بعد از اینکه سمانه سوار شد لبخندی به نگاه نگرانش زد و به سمت امیرعلی رفت. ــ شرمنده داداش دیر اومدیم بارون ترافیکچ سنگین کرده بود الانم از فرعیا اومدیم که رسیدیم ــ اشکال نداره،فقط من باید برم خونه تنها نیستم،گزارشو برات میفرستم،پروندشونو اماده کردی بفرست برای سرگرد حمیدی،یه چک هم بکن چرا این محله گشت نداره ــ باشه داداش خیالت راحت برو ــ خداحافظ ــ بسلامت امیرعلی به کمیل که سریع به سمت ماشین رفت نگاهی انداخت،می دانست کمیل نگران حضور همسرش هست،خوشحال بود از این وصلت چون می دید که کمیل این مدت سرحال تر شده بود ،و بعضی وقت ها مشغول صحبت با تلفن بود و هر از گاهی بلند میخندید،خوشحال بود کسی وارد زندگی کمیل شده است که کمی این مسئول مغرور و با جذبه را خوشحال کند. ✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری --------------------------------------------------- 😉 هر شب از ڪانال☺️👇🏻 📚❤️| @masjed_gram
💌 اثر منفی مصرفی شدن جامعه بر خانه‌داری #پیام_معنوی #خانه_داری(۱۰) 🌺 🌺🌺 @masjed_gram
🌹امام علي علیہ السلام مي‌فرمایند: 💠تاج تواضع و فروتني را بر سر نہيد، و تڪبر و خود پسندے را زير پا بگذاريد، و حلقہ‌هاے زنجير خود بزرگ بيني را از گردڹ باز ڪنيد...(۱) 📌بہ طورے ڪہ امام صادق علیہ السلام نیز مي‌فرمایند: 💠بہ درستي ڪہ تڪبر، نپذیرفتڹ حق است...(۲) ۱) 📚 نہج البلاغہ خطبہ ۱۹۲ ۲) 📚 معاني الاخبار صفحہ ۲۴۱ 🌺 🍃🌺 @masjed_gram
❌ قاتل روحانی همدانی در درگیری با ماموران پلیس کشته شد 🔺با تلاش ماموران نیروی انتظامی، ساعت ۵ صبح امروز (یکشنبه ۸ اردیبهشت) قاتل روحانی همدانی که شناسایی شده بود در درگیری با مأموران کشته شد. ▪️قاتل برای فرار قصد استفاده از سلاح گرم را داشت که نیروهای پلیس وارد عمل شدند و در نهایت قاتل به هلاکت رسید. در این درگیری یک مأمور نیروی انتظامی و یک سرباز وظیفه نیز زخمی شده‌اند. ▪️«مصطفی قاسمی» طلبه ۴۶ ساله روز گذشته مقابل درب مدرسه حوزه علمیه آیت‌الله ملاعلی معصومی همدانی واقع در خیابان شهدای همدان، به ضرب دو گلوله به قتل رسید. 🆘 @masjed_gram