مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#ریحانه #توبه #ترک_گناه #کمین_شیطان 👇🌸👇🌸👇
.
زمانی که تو، #توبه میکنی که دیگه #گناه نکنی، خب روزای اول همه چی امن و امانه...😇
اما وقتی یه مدت میگذره به شدت احساس خلاء میکنی⚡️
و حوصلت سر میره،
چون اصولا گناه کردن خیلی وقت آدمو میگیره...
اما وقتی نمیخوای گناه کنی خیلی وقت فراغت داری،
این جا دقیقا همون جاییه که شیطان بدجور سوءاستفاده میکنه💥
در واقع شیطان صبر میکنه تا تو #ضعف نشون بدی⚡️
☝️اگه واقعا میخوای نفست رو کنترل کنی و دیگه گناه نکنی، باید برای ثانیههای زندگیت هم برنامه داشته باشی وگرنه قطعا به مشکل برمیخوری⚡️
👈پس خواهشا تا میتونی برای خودت تفریحات سالم پیدا کن...🍃
هیچوقت نباید از روزایی که گناه نمیکنی احساس بد بگیری✋
نزار #کنترل_نگاه یا #رعایت_حجاب و... برات تبدیل به رنج بشه❌ چون این دقیقا همون چیزیه که شیطان میخواد😐
✅از #ترک_گناه لذت ببر😇
کلی #تفریح_سالم پیدا کن؛ دورهمیهای خوب، ورزش، سینما، سفر، مطالعه و...
⭕️کار شیطان اینه که گناه و بدی رو قشنگ جلوه میده و خوبی رو بهت سخت و رنجآور نشون میده😒
💯شیطان یک لحظه هم بیکار نیست و برامون کلی برنامه داره😟
✅پس؛
ما هم نباید بیکار بشینیم و نباید اجازه بدیم شیطان برامون تصمیم بگیره⛔️
💠ترک گناه رو برای خودت شیرین کن تا از این مسیر لذت ببری✨
📖منبع: «راز کنترل شهوت»، جلد۲، ص۵۸
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪــــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
🌸🍃 🍃 #رمان #دختر_شینا ❤️ #قسمت_سی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• ﷽ 💠پنجشنبه
🌸🍃
🍃
#رمان
#دختر_شینا ❤️
#قسمت_سیویکم
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ ••
﷽
حالا دو تا دختر داشتم و کلی کار. خدا زن داداشم رو حفظ کنه خیلی کمک کارم بود، یا اون خونه ما بود یا من میرفتم خونه اونا🌺
اما پنجشنبه ها حسابش جدا بود😌
شب زود می خوابیدم که صبح زود بیدار بشم و کل خونه رو تمیز کنم و آماده بشم تا صمد بیاد👏
اینجوری روزا رو میگذروندم تا عید رسید و دید و بازدید ها هم تمام شد!
یه روز صبح صمد بلند شد گفت میخواد بره😑
بهانه آوردم گفتم نه! گفت اصرار نکن مجبورم برم👌
بازم گفتم نه😒
یه دفعه گفت: تو هم بیا باهم بریم🙄
تعجب کردم و گفتم: شب خونه کی بریم؟! مگه جایی داری؟
گفت: آره یه خونه کوچیک گرفتم برای خودم☺️
بیا ببین خوشت میاد؟
گفتم برای همیشه؟!😢
خندید و با خونسردی گفت: آره، اینجوری برای منم بهتره روز به روز کارم سخت تر و اومد و رفتم مشکل تر میشه، بیا جمع کنیم و بریم همدان😍🌺
گفتم: من نمیتونم طاقت بیارم دلم تنگ میشه؟!
اخماش تو هم رفت و گفت: خیلی زرنگی پس دل من تنگ نمیشه؟😐
اونقد گفت و گفت تا راضی شدم، یه دفعه دیدم شوخی شوخی راهی همدان شدم😃😄
گفتم فقط تا آخر عید اگه طاقت نیاوردم بر می گردیم.
تا این جمله رو شنید سریع رفتم و وسایل رو جمع کرد و ریخت پشت ژیان☺️😍🌺
بمنم گفت ان شاءالله که طاقت میاری😉
برای خدافظی رفتیم خونه حاج آقام! موقع رفتن خدیجه از شیرین جون جدا نمی شد و با اون صدای شیرینش میگفت: شینا شینا😭😭
سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت همدان👋
✍ ادامه دارد ...
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
هر شب در ڪانال☺️👇🏻
📚http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e📚
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🔰ارادت خاصی به 🌷شهید حاجحسین #خرازی داشت. کنارقبرشهید چند دقیقهای نشستیم. همان جا که نشسته بود گفت: #زهرا این قطعه #آرامگاه_من است، بعد از شهادتم🕊 مرا اینجا به خاک میسپارند.
🔰نمیدانستم در برابر حرف #ابوالفضل چه بگویم. سکوت همراه بغض😢 را تقدیم نگاهـش کردم. هـر بـار کـه به #مـامـوریت میرفت، موقع خداحافظی👋 موبایل📱، شارژر موبـایل یـا یـکی از وسـایل دمدسـتی و #ضروریاش را جا میگذاشت تا به بهانه آن بازگردد☺️و خداحافظی کند.
🔰اما #دفعه_آخر که میخواست به سوریه برود حال و هوای بسیار عجیبی داشت. همه وسایلش را جمع کردم💼 موقع #خداحافظی بوی عطر عجیبی😌 داشت. گفتم: #ابوالفضل چه عطری زدی که اینقدر خوشبو است⁉️
گفت: «من عطر نزدهام🚫»
🔰برایم خیلی جالب بود با اینکه #عطری به خودش نزده ⚡️اما این بوی خوش از کجا بود. آن روز با #پدرومادرش به ترمینال رفت. مادرشان مـیگفتند: وقتی ابوالفضل سوارماشین شد🚎بوی #عطرعجیبی میداد
🔰چند مرتبه خواستم به #پسرم بگویم چه بـوی عـطر خـوبی مـیدهی امـا نشد🚫 و پدرشان هم میگفتند: آن روز ابوالفضل عطر همرزمان #شهید🌷 را میداد و بوی عطرش بوی تابوت شهدا⚰ بود.
🔰مـوقـع خـداحافظی #نگاه_آخرش به گونهای بود که احساس کردم ازمن، مهدی پسرمان وهمه آنچه متعلق به ما دوتاست دل کنده💕 است. گفتم: #ابوالفضل چرا اینگونه خداحافظی میکنی⁉️ #نگاهت، نگاه دل کندن است
🔰شروع کرد دل مرا به دست آوردن و مثل همیشه #شوخی کرد. گفت: چطور نگاه کنم که #تو احساس نکنی حالت #دل_کندن است؟!
امـا هیچ کـدام از ایـن رفـتارهایش پاسخگوی بغض و اشکهای من😭 نبود.
🔰وقتی میخواست از در خانه🚪 برود به من گفت: همراه من به #فرودگاه نیا❌ و #رفت. برعکس همیشه پشت سرش رانگاه نکرد. چند دقیقه⌚️ از رفتنش گذشت. منتظربودم مثل #همیشه برگردد و به بهانه بردن وسایلش دوباره خداحافظی کند.# انتظارم به سر رسید.
🔰زنگ زدم📞 و گفتم این بار وسیلهای جا نگذاشتهای که به #بهانهاش برگردی و من و مهدی را ببینی. گفت: نه #عجله_دارم، همه وسایلم را برداشتم. ۱۳روز بعد از اینکه رفته بود، شنبه صبح بود تلفن زنگ زد☎️، ابوالفضل از #سوریه بود. شروع کردم بیقراری کردن و حرف از #دلتنگی زدن.
🔰گفت: #زهـراجـان نـاراحـت نـباش، احـتمال بسیار زیاد شرایطی پیش میآید که ما را دوشنبه🗓 برمیگردانند. شاید تاآنروز #نتوانم با شما صحبت کنم، اگر کاری داری بگو تا انجام بدهم،یا #حرف_نگفتهای هست برایم بزن😢
🔰تـرس هـمه وجودم را گرفت😰 حرف
هایش بوی #حلالیت و خداحافظی👋 میداد. دوشنبه۲۴آذر ماه همان روزی که گفته بود قرار است برگردد، #برگشت؛ معراج شهدای تهران🌷، سهشنبه اصفهان و چهارشنبه پیکر مطهر ابوالفضل کنارقبر #شهیدخرازی آرام گرفت.
#شهید_ابوالفضل_شیروانیان
#راوی_همسر_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram
#ریحانه
#پرسش_پاسخ
#عفافظاهر_عفافباطن
آیا ممکنه کسی ادعا کنه که درون #عفیفی داره ولی در ظاهر به علت جو اجتماع یا عادت غلط، ظاهرش غیرعفیفه ⁉️
کسی که ظاهر #غیرعفیف داره باعث بیعفتی افراد جامعهش و همنوعانش میشه و خود این یه کار غیرعفیفانه است .
💕 کسی که در درون عفیف باشه در دراز مدت رو ظاهرشم تأثیر میذاره . همونطور که برعکسشم میشه ... یعنی در ظاهر عفیف و با #حیا باشه ولی در خلوت اینطور نباشه ... اگه اهل غفلت نباشه به تدریج باطنش هم اصلاح میشه .
درسنامه عفاف. فرید محمدی مقدم. ص۳۵۲
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿