eitaa logo
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
1.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
716 ویدیو
38 فایل
⚘️﷽⚘ اینجاییم که به صورت رسمی تمام محتوای معنوی ، سیاسی و... رو براتون قرار بدیم💚 . فقط کافیه روی پیام سنجاق شده بزنید تا کلی آمــوزش هـــــای رایگــــان ببینیــــــــد😍 . 💠 پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/5591463884 |🏻 @aragraphec_sharifi
مشاهده در ایتا
دانلود
#احکام آیا کرم #ضد_آفتاب برای خانما زینت محسوب میشود؟👆 🌺 🌺🌺 @masjed_gram
🔴هواپيماي را حاج احمد وارد نيروي هوايي كرد . ♦️ مراسم افتتاحيه‌اش را همه انتظار داشتيم در باشد، ولي گفت: مي‌خوام مراسم توي باشه. ♦️پايگاه هوايي مشهد بود. كفاف چنين برنامه‌اي را نمي‌داد. بعضي‌ها همين را به سردار گفتند، سردار ولي داشت مراسم توي مشهد باشد .  ♦️با مراقبت هماهنگي‌هاي لازم شده بود. خلبان، بر فراز آسمان، را چند دور، دور (سلام الله عليه) داد. اين را سردار ازش خواسته بود، خيلي‌ها تازه اصرار سردار را فهميده بودند. خدا رحمتش كند؛ هميشه مي‌گفت : ما هيچ وقت از و اهل بيت، آقا امام رضا (عليه السلام) بي‌نياز نيستيم . 🕊|🌹 @masjed_gram
komeil-maysamtammar.mp3
8.31M
🎤 باصدای : ❣️اللهم عـجل لوليڪ الفـرج❣️ 🌻مهدی جانم،آقای من، هر کجا امشب دعای کمیل بنا کردید یاد ما هم باش😔 •🎙• @masjed_gram
#ریحانه ♻️ #شهوت عین آهن‌ربا میمونه! جذب می‌کنه دو جنس مخالف رو🔄 🔻پس؛ اگه می‌خوای پاک بمونی و اتفاقی برات نیوفته تا می‌تونی از #محرکات دوری کن✅ ☝️وگرنه خاصیت آهن‌ربا و قانون جاذبه اینه که جذب صورت می‌گیره...⚡️ ❌ما حضرت یوسف نیستیم که این قانون رو نقض کنیم، پس لطفا خواهشا 👈از محرکاتی که تحریکت می‌کنه دوری کن، بخصوص نگاه💥 📚منبع: «راز کنترل شهوت»، جلد۲، ص۱۷ قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
🌺⇦ﺧﻴﻠﯽ ﻭﻗﺖ‌ﻫﺎ ❌ﺣﻖ ﺁﺩﻣﻮ ﻧﺎﺣﻖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻦ، ❌ﺍﺫﻳﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻦ، ❌ﺍﻟﮑﯽ ﺗﻬﻤﺖ ﻣﯽ‌ﺯﻧﻦ، ❌ﺑﺮﺍﺕ ﭘﺎﭘﻮﺵ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻦ، ❌ﻣﺪﺭﮎ ﺳﺎﺯﯼ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻦ 😤ﻭ ﺗﻮ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺍﺯ ﺣﻘﺖ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻨﯽ، ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﯽ ﺣﻘﺖ ﺿﺎﻳﻊ ﺷﺪﻩ . 🌸⇦ﺍﻳﻦ ﻭﻗﺖ‌ﻫﺎ ﻳﻪ ﺁﻳﻪ ﻣﻴﺎﺩ ﺳﺮﺍﻏﺖ، ﺍﺯﺕ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻪ ﻭ ﺍﮔﻪ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﺨﻮﻧﻴﺶ، ﻧﺠﺎﺗﺖ ﻣﯽ‌ﺩﻩ، ﺩﻳﺮ ﻳﺎ ﺯﻭﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﻭﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ ﻭ ﺳﻮﺯ ﻧﺪﺍﺭﻩ . 🕋⇦ﻟﺎ ﺗَﺤْﺰَﻥْ ﺇِﻥ ﺍﻟﻠﻪَ ﻣَﻌَﻨﺎ 👈ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺒﺎﺵ، ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺖ 💠ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺁﻳﻪ 40 ﺗﻮﺑﻪ💠 قرارگـــاه‌فرهــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
🌸🍃 🍃 #رمان #دختر_شینا ❤️ #قسمت_سی‌وهشت •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• ﷽ ✳️ کمی ب
🌸🍃 🍃 ❤️ •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• ﷽ ✨ خونه رو عوض کردیم، خونه جدید واقعا خوب بود. صمد گفت: جنگ شده عراق به ایران حمله کرده😱 باید برم مرز و رفت وسایل و خوراکی خرید و رفت. منم مشغول جمع و جور کردن خونه شدم، صمد که برگشت تمام پنجره ها رو با چسب پوشوند گفت اینجوری اگر شیشه ها بریزه مشکلی براتون پیش نمیاد! دوباره برگشت و رفت واسه خرمشهر😔اوضاع بهم ریخته بود، رادیو به مردم وضعیت قرمز و زرد و سفید رو آموزش میداد، اوایل مردم می ترسیدن ولی بعد براشون عادی تر شد. نبود صمد شرایط رو سخت تر می کرد😢 📿 یه شب که بچه ها رو خوابوندم و خودمم خوابیدم چند بار مکرر یه خواب بد دیدم که دیگه تصمیم گرفتم نخوابم. ولی همش حس می کردم کسی پشت در هست و ترس تمام وجودم رو برداشته بود ناچار دست گذاشتم رو گوشام و خزیدم زیر پتو، تو همین حس و حال بودم که یکی پتو رو از روم برداشت ترسیدم، 😰 صمد بود. گفتم یه صدایی بکن زهرم ترکید😥 گفت در زدم در رو باز کردم صدات زدم ولی متوجه نشدی🙃 منم بهش چیزی نگفتم که از ترس گوشام رو گرفتم، متوجه اومدنش نشدم. براش غذا آوردم بخوره، دو تا لقمه که خورد یهو چشماش قرمز شد اولش فکر کردم غذا داغ بوده ولی گفت نه! یاد بچه های رزمنده افتاده که شرایطشون خوب نیست😔😔 یه مدتی پیشمون بود یه روز گفتم بریم بیرون چرخی بزنیم قرار شد بره سپاه و برگرده که بریم بیرون، ولی اونروزم تا شب نیومد ازش دلخور بودم، وقتی برگشت برام یه روسری خریده بود، گفت آماده شو بریم گفتم الان دیگه فایده نداره، گفت جان من اوقات تلخی میشه بیا بریم اگه برم بعد ناراحتی میکنیا😇😇😉 🌺دلم نرم شد، جمع کردیم رفتیم بیرون اون شب!!! 🔮یه ماه رفتیم قایش، یکی از روزا کلی مهمون برام اومد که میخواستن برن کرمانشاه، صبح که بیدار شدم دیدم نان نداریم برف هم اومده بود وقتی به نانوایی رسیدم خیلی شلوغ بود مجبور شدم برم تو صف دوتایی ها وقتی نون گرفتم رفتم ته صف و به خانمی که اون ته بود گفتم نوبت من رو برام نگهداره تا برگردم، تو راه چند باری زمین خورم☹️🙁 رسیدم خونه به مهمونا صبحونه دادم و برگشتم نانوایی هر چقدر گشتم اون خانم رو ندیدم، میخواستم برم جلو که فکر کردن میخوام بدون نوبت نان بگیرم که شروع کردن به نق زدن😢🤐یکیشون هم هلم داد که نزدیک بود بخورم زمین!!❄️🌨💨 💦همون لحظه اون خانم رو دیدم با خوشحالی صداش زدم و اونم گفت که نوبت داشتم، زن ها که این وضع رو دیدن، با اکراه راه رو باز کردن. 🍃🌺🍃 ✍ ادامه دارد ... •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• هر شب در ڪانال☺️👇🏻 📚http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e📚
#سلام_آقای_من ✋ #مهدے_جان به رو سیاهی من نگاه نکن😔 و به دستهایم که خالی و گنهکارند ❤️قلبم را ببین که هر روز، صبح و شام تو را می خوانند ☝️ صبحی که یاد تو در آن شکفته می شود✨ 🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹 #صبحتون‌مهدوے 🌼 [🍃•\🌥] @masjed_gram
4_401644107203608591.mp3
1.22M
🎤 محسن فرهمند 📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را 💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم قرائت دعای فرج به نیت تعجیل در (عج )هر روز صبح [🍃\•⛅️] @masjed_gram
🍃💫 #مهدے_جان 🌸 🍀لطف کن دست من از دامن خود دور مکن این‌قدر ناز به این عاشق مهجور مکن 🍀میل دارم به رکاب تو ملازم گردم اشتهای من دلسوخته را کور مکن #یا_مهدے_ادرکنـــــے 🌹 ••🌼•• @masjed_gram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃زیارٺ حضرٺ ولی عصر (؏ـج) در روز 🔻چند دقیقہ وقتتون رو نمیگیره ... ⚠️برای امام زمان وقت بذاریم ...😔 🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊 [🌼] @masjed_gram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتایی که ناراحت بودم یا اینکه حوصلم سر میرفت و سرش غر میزدم... میگفت: "جااان دل هادے ...؟😍 چیه فاطمه؟ چند هفته بیشتر از شهادتش نگذشته بود یه شـب که خیلی دلم گرفته بود...💔 فقط اشک میریختم و ناله میزدم...😭 دلم داشت میترکید از بغض و دلتنگی قلم و کاغذ برداشتم و نشستم و شروع کردم به نوشتن...✍ از دل تنگم گفتم💗 جانازفراق‌تواین‌محنت‌جان‌تاڪے💔 دل‌درغم‌عشق‌تورسواےجهان‌تاڪے💔 از عذاب نبودنش و عشقم نوشتم براش... نوشتم "هادی...😞 فقط یه بار.... فقط یه باره دیگه بگو جااان دل هادی..."😊 نامه رو تا زدم و گذاشتم رو میز و خوابیدم... بعد شهادتش بهترین خوابی بود که میتونستم ازش ببینم...😍 دیدمش…💚 با محبت و عشق درست مثه اون وقتا که پیشم بود داشت نگام میکرد..☺ ️ مـن‌صدایش‌زدم‌و‌گفٺ‌عزيـزم‌جانـم💕 باهـمـين‌یک‌کلمه‌قلـب‌مـراريخت‌بهم💕 صداش زدم و بهترین جوابی بود که میشد بشنوم... "جاااان دل هادی...؟😌 چیه فاطمه…؟ چرا اینقده بیتابی میکنـی...؟ تو جات پیش خودمه شفاعت شده ای... 🕊|🌹 @masjed_gram
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 مولای غریبم! چتر خوبي هايت بر سرمان سايه افكنده☂ روزگار غريبي است يابن الحسن ...!🌆 ياور نداري ولی هر لحظه ياورمان هستی ...💪 چشم مولاى مهربانم ...!👌 چشم انتظارت می مانیم👌 تا هر وقت که تو بگویی ...👆 تا هر وقت که خدا اجازه فرجت را امضا کند ...🙏 تا هر وقت که اجل دست به گریبان جانمان نشده ... فقط ... فقط تو بگو که روی ما حساب باز می کنی آقا ❓❓❓ قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
4_5981197050119717176.mp3
2.51M
زیارت 🎤با صدای محسن فرهمند نام تو را میبرم قلبم غریبی میکند چشم انتظاری در دلم درد عجیبی می کند تعجیل در ظهور 14 مرتبه ☄اللہم عجل لولیک الفرج☄ •🎙• @masjed_gram
💐 سبک زندگی قرآنی 💐 🍂 عاقل باش 🍂 🌐💠⚜⚜💠🌐 🌺⇦ارزش یک مداد به مغز آن است . مدادی که مغز ندارد چوبی بیش نیست وفقط به درد سوختن می خورد . 🌸⇦ارزش آدمی نیز به مغز اوست و گرنه هیچ بهایی ندارد، دوزخ جای کسانی است که بی مغز بوده یعنی از مغز خود هیچ بهره ای نبرده اند . 🔔⇦این سخن اهل جهنم است که می گویند : 🕋 لَو کُنّا نَسمَعُ أَو نَعقِلُ ما کُنّا فِی اَصحابِ السَعیرِ ⭕️ اگر می شنیدیم و از عقل خود بهره می بردیم در اینجا نبودیم . 💠 سوره ملک آیه 10 💠 قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلــــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
🌸🍃 🍃 #رمان #دختر_شینا ❤️ #قسمت_سی‌ونه •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• ﷽ ✨ خونه رو
🌸🍃 🍃 ❤️ •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• ﷽ 💦 یه روز نفت تموم شده بود، رفتم تو صف که نفت بگیرم، ولی هنوز نفت نیومده بود تا ظهر چند بار رفتم خونه و برگشتم، سرما خیلی زیاد بود داشتم یخ میزدم، نتونستم پیت نفت هارو تا خونه بیارم آخر چرخی هایی که باهاش پیت ها رو می بردن هم نبود، با هر مکافاتی بود دو پیت نفت رو با دو بار رفت و برگشت تا خونه بردم، دیگه نایی برام نمونده بود، حالا باید میبردمشون بالا نمیخواستم صاحب خونه متوجه بشه، آروم آروم تا بالا بردمشون. ⛄️⛈🌧🌬💨🌪❄️🌨☃ 💠دیگه از خستگی و بدن درد توانی برام نمونده بود بچه ها با خوشحالی از سر و کولم بالا می رفتن دلم میخواست زود تر بخوابند تا منم استراحت کنم ولی گشنه بودن و باید غذا درست می کردم😭😢 تقریبا هر روز وضعیت قرمز میشد، چون خونه ما نزدیک تپه مصلی بود ، پدافند ها هم اونجا مستقر بودن، پدافند ها که شروع به کار می کردن خونه میلرزید! بچه ها خیلی می ترسیدن، خودشون رو تو بغل من قایم می کردن، یه شب وضعیت قرمز شد از صدای گریه بچه ها زن صاحب خونه اومد بالا و خدیجه رو گرفت، گفت نمیترسی؟؟ معلوم بود خودش ترسیده! گفتم چه کار کنم! گفت: والله، صبر و تحملت زیاده، بدون مرد، اونم با این دو تا بچه، دنده شیر داری بخدا، بیا بریم پایین. ☔️❌ گفتم اخه مزاحم میشیم، بنده خدا اصرار کرد و به زور ما رو برد پایین، اونجا سر و صدا کمتر بود و بچه ها آروم شدن👌😢 🎋روزای چهارشنبه و دوشنبه هر هفته شهید میاوردن و تمام دلخوشی من این بود که برم مراسم تشییع جنازه شهدا🎋 یه روز که رفته بودم نون بگیرم مثل همیشه تا نوبتم بشه میرفتم و به بچه ها سر میزدم بار اخری که رفتم جلو در خشکم زد، صدای خنده بچه ها میومد اول فکر کردم آقا شمس الله یا آقا تیمور اومدن بهمون سر بزنن. 🍂 در رو که باز کردم، سرجام خشکم زد، صمد بود😌😌 داشت با بچه ها بازی می کرد، براشون شعر میخوند، من رو که دید چن دقیقه ای بهم خیره شدیم، بعد چهارماه داشتیم دوباره هم رو میدیدیم😍🌹😍 از سر شوق گلوله گلوله اشک می ریختم، با پر چادر اشکام رو پاک کردم، گفت گریه میکنی؟ بغض راه گلوم رو بسته بود‌، اومد جلو و گفت: اها دلت برام تنگ شده، خیلی خیلی زیاد، یعنی من رو دوست داری، خیلی خیلی زیاد🤗😍😉😌 هر چی بیشتر حرف میزد گریه من بیشتر میشد، گفت کجا بودی؟ گفتم: رفتم نان بخرم! پرسید خریدی؟ گفتم نه نگران بچه ها بودم، اومدم سری بزنم و برگردم. گفت: خودم میرم وقتی من خونم خریدارو انجام میدم👌😇 گفتم اخه باید بری ته صف گفت میرم! تا صمد برگرده همه کار هارو انجام دادم وقتی نان خرید و برگشت، همه چی ازین رو به اون رو شده بود. 🌞در و دیوار خونه هم به رومون می خندید🌞 ✍ ادامه دارد ... •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• هر شب در ڪانال☺️👇🏻 📚http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e📚
💌 مناجات بی‌استغفار مثل تمیز کردن بدون شوینده #پیام_معنوی 🌺 🍃🌺 @masjed_gram
🌹امیرالمؤمنین عليه السلام : خردمند به عمل خود تكيه مى كند و نادان به آرزوهايش 💠العاقِلُ يَعْتَمِدُ على عَملهِ، الجاهِلُ يَعْتَمِدُ على أمَلهِ 📙غررالحكم حدیث 1240 🌸 🍃🌸 @masjed_gram
#احکام ⁉️ سؤال: اگر دانش آموز یا دانشجویی در امتحانات با تقلب نمره قبولی کسب کند وبه مرحله بالاتر برود واز مزایای آن استفاده کند، حکم استفاده از مزایا چیست؟👆👆 🌺 🌺🌺 @masjed_gram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷| رفته بودیم مشهد🚎 من فقط تونسته بودم هزینه اردو رو کنم، یه روز بچه ها برای خرید سوغاتی به بازار رفتن👜 اومد پیش من و گفت : تو نمی ری بازار؟ گفتم : من فقط تونستم هزینه اردو رو فراهم کنم و برای خرید ندارم❌ گفت: باشه و رفت✋ یکی دو بعد اومد و گفت : من می خوام برم بازار ، بیا با هم بریم رفتیم بازار، کلی سوغاتی👝 خرید و برگشتیم حسینیه فردا صبح هم به تهران حرکت کردیم🚎 وقتی رسیدم خونه، در که باز کردم دیدم اون سوغاتی ها توی ساک منه و علی برای من گرفته بود و حتی به روی نیاورده بود.👌 |🌷 🕊|🌹 @masjed_gram