#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
🌸 تزئین ماشین عروسیمان ؛ طوری بود ڪه قسمت شیشهی جلو سمت عروس را دستہ گل چسبانـده بود و گل ها مـانع دیده شدن من در ماشین بودند 🙂 .
🌸 برای آقا جواد مهم بود ڪه بہ مجالس شادی حلال برود 😌 ؛ و مراسم عروسی خودمان با مولودی خوانی طی شد . برخی می گفتند : عروسی جواد بہ مجلس ختمِ صلوات شبیہ است ☺️ ولـی برایش مهـم ڪاری بود ڪه خدا پسند باشد و برایش صحبت های مردم اهمیت نداشت .
#شهید_مدافع_حرم_جواد_محمدی
#راوی_همسر_شهید
🕊|🌹 @masjed_gram
#پنجشنبه است و ياد درگذشتگان😔
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌹
🙏 التماس دعا 🙏
🌿🌺برای حاضرهای زندگیتون محبت و توجه
و برای غایب های زندگیتون خیرات نثار کنید
هدیه به روح رفتگان، #فاتحه و #صلوات🌺
#پنجشنبههایدلتنگی
🕊|| @masjed_gram
komeil-maysamtammar.mp3
8.31M
🎤 باصدای : #میثمالتمار
#دعای_کمیل
❣️اللهم عـجل لوليڪ الفـرج❣️
🌻مهدی جانم،آقای من، هر کجا امشب دعای کمیل بنا کردید یاد ما هم باش😔
•🎙• @masjed_gram
#ریحانه
#تاریخچه
#زن_در_غرب
زن از جنس اسکلت مرد است 😐
یکی از اصحاب از امام صادق؏ پرسید : میگویند خدا زن را از دنده چپ مرد خلق کرده‼️
امام از این سخن برآشفتند و فرمودند : یعنی خدا قدرت نداشت زن را از چیزی غیر از آدم خلق کند؟؟... 🍂
#ادامه در پست بعدی
رهبرانقلاب : ما در قضیه زن مدعی [شاکی] دنیا هستیم . ✊
👇🌸👇🌸
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#ریحانه #تاریخچه #زن_در_غرب زن از جنس اسکلت مرد است 😐 یکی از اصحاب از امام صادق؏ پرسید : میگوی
.
#پرسش_پاسخ 👇🏻
#جنس_زن
آیا زن از دندهٔ مرد خلق شده⁉️
🤔🤔
🔵 زُراره یکی از اصحاب خاص امام صادق؏ از آن حضرت همین سوال را پرسید :
🌸🍃
"عدهای از مردم میگویند : خداوند حوا را از دندهٔ چپ آدم آفریده است"‼️
⬅️حضرت صادق؏ فرمود :
"سبحان الله‼️ یعنی خداوند قدرت نداشت که همسر آدم را از چیز دیگری بیافریند⁉️
خدا به داد ما برسد از دست این افراد و حرفهایشان .💢
🔅حضرت سپس جریان خلقت آدم و حوا را به این ترتیب شرح دادند : ❤️
"خداوند آدم را از گِل آفرید و به فرشتگان امر فرمود در برابر او سجده کنند .🙇🏻
سپس آدم به قدرت خدا به خواب رفت . در این هنگام خداوند حوا را هم از #یک_قطعه_گل آفرید ✅
اندکی بعد، آدم از حرکت حوا بیدار شد .🙄
از جانب خدا به حوا امر شد که از آدم فاصله بگیر ...
آدم تا چشمش به حوا افتاد و انسانی را دید با چهرهای نیکو و شبیه به خودش، سؤال کرد : تو کیستی⁉️
حوا در پاسخ گفت : من مخلوقی هستم که خدا مرا با این قیافه که میبینی آفریده است . ❇️
آدم عرض کرد : پروردگارا این کیست با این چهرهٔ زیبا که موجب انس و آرامش من شده⁉️😍
خداوند فرمود : این حواست. دوست داری با او باشی تا موجب آرامش تو باشد و تو نیز با او همصحبت گردی❓
آدم در پاسخ گفت: بله و بسیار شکرگزارت خواهم شد . 😍😍
خداوند فرمود: از او خواستگاری کن!
(در این لحظه خداوند شهوت را نیز در وجود آدم پدید آورد .)✨
آدم گفت : پروردگارا من از تو حوا را خواستگاری میکنم .🙏🏻
خداوند فرمود: مهریهاش این است که آنچه را به تو آموختهام، به او یاد بدهی .
📚
آدم قبول کرد و خداوند صیغهٔ عقد را خواند . 🎉🎉
آنگاه آدم به حوا گفت : به سوی من بیا .🤗
حوا در جواب گفت : تو به طرف من بیا ...🙄
پس خداوند به آدم فرمود : تو به سوی او برو . 🍃❤️
● حضرت صادق؏ اضافه فرمود :
"اگر خداوند به آدم امر نمیفرمود که به طرف حوا برود، در دنیا هم زنها به سوی مردها میرفتند و خواستگاری میکردند ."✅
شبیه همین حدیث از امام باقر؏ هم نقل شده . 🍃
📚 کتاب علل الشرایع - ج۱ - باب۱۷
قرارگــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#تلنگر
🌺⇦حتما شنيدين که میگن شکر نعمت از خود نعمت بالاتره ... ولی این یعنی چی؟ مثلا سلامتی نعمته ... حالا چجوری شکر واسه سلامتی بالاتر از خود سلامتيه ...؟
🌸⇦همه این نعمت هایی که خدا به ما داده سرمایه های ماست،، خدا واسه چی به ما سرمایه داده ،،،؟.
👈واسه کاسبی، واسه اینکه یه چیزی کسب کنيم، واسه اینکه به خدا نزدیکتر بشیم ..
🌼⇦حالا چجوری نعمت ها ميتونن ما رو به خدا نزدیک کنن؟
👈فقط درصورتی که وقتی داریم از نعمتها استفاده میکنیم بفهميم از کیه،
🔔⇦پس نعمت با شکر، گره میخوره به خدا ..
👈این دلیله جايگاه شکر کردنه ...
☺️👇حالا بهتر میتونیم منظور شیطان رو تو آیه زیر بفهمیم ...
🌺💐🌺💐🌺
💠 سوره اعراف آیه 17 💠
🕋ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ
👿 آنگاه از پيش و از پس و از چپ و راست بر آنها مىتازم .
❌ و بيشترشان را شكرگزار نخواهى يافت .
قرارگــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
🌸🍃 🍃 #رمان #دختر_شینا ❤️ #قسمت_چهلوچهار •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• ﷽ ✳️ تو
🌸🍃
🍃
#رمان
#دختر_شینا ❤️
#قسمت_چهلوپنج
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ ••
﷽
💠تو حرم مراسم تشییع شهدا بود یه روز، می خواستم برای صمد دعا کنم ولی نمی تونستم، منکه این چند روز نتونستم به ضریح نزدیک بشم یهو خودم رو کنارش دیدم، دعا کردم👇👇
🌺یا امام رضا(ع) خودت میدونی تو دلم چی میگذره، زندگیم رو به تو میسپارم، خودت هر چی صلاح میدونی جلو پام بذار!!
✨صمد هم مشرف شد مکه✨
آخرین مرخصی که آمد گفتم باید برای زایمان باشی، قول داد که باشد.
اما باز هم نیامد، خبر دادند و حاج آقایم امد، مرا که دید به ترکی گفت❤️ دختر عزیز و گرامی بابا چرا اینطور به غریبی افتادی؟! تو که بی کس و کار نبودی؟😘
صمد که اومد گفت اسمه بچه رو چی گذاشتی گفتم ❤️زهرا❤️ تازه اون موقع بود که فهمید بچه پنجم هم دختر است، گفت چه اسم خوبی! 🌺یا زهرا🌺
✳️ سال ۱۳۶۵ سال خیلی سختی بود تو بیست و چهار سالگی صاحب پنج تا بچه بودم، همه درگیر زندگی خودشون بودن، اوضاع جنگ هم بحرانی بود و مرد ها همه درگیر جنگ. از صبح تا شب سر پا بودم بخاطر همین کم حوصله، کم طاقت و همیشه خسته بودم.😣😩😔
دی ماه اون سال عملیات کربلای ۴ شروع شد. خیلی دلنگران و بی تاب صمد بودم.هیچ وقت انقدر دلشوره نداشتم.
یه روز آقا شمس الله اومد خونه فهمیدم طوری شده، مادر شوهرمم خونه ما بود، یواشکی بهم گفت ستار شهید شده😭😭 حالم خیلی بد شد ولی نباید مادر شوهرم می فهمید به بهانه دیدن اقوام رفتیم قایش. وقتی رسیدیم انگار همه خبر داشتن جز ما، همه جا پارچه سیاه بود، مادر شوهرم بیچاره هول کرده بود دیگه دستگیرش شده بود اتفاقی افتاده😓😔
صدیقه تا ما رو دید دوید توی بغلم و زار زار گریه کرد، گفت حالا چطوری بچه هام رو بزرگ کنم😓😭
⚫️⚫️⚫️
فردای اونروز هم صمد اومد دلم نیومد جلو صدیقه برم باهاش احوال پرسی کنم لاغر و ضعیف و با موهای ژولیده بود، خودم رو پشت چند نفر قایم کردم و گریه کردم😭😭😭
✔️ صدیقه رفت جلو صمد و گفت آقا صمد ستار کو؟؟ داداشت کووو؟😭😓
صمد نشست جلو باغچه انگار طاقتش تمام شده بود های های گریه کرد.
دلم برای صمد می سوخت بیشتر از هر وقتی تنها شده بود.
از بین حرفا فهمیدم جنازه ستار مونده تو خاک دشمن و صمد با اینکه می تونسته برش گردونه ولی اینکار رو نکرده بخاطر همین مادرشوهرم ناراحت بود.😓😢
آخر شب صمد اومد پیشمون و به مادرش،گفت منو ببخش غیر جنازه صمد جنازه برادر های دیگم هم اونجا بود اگر ستار رو میاوردم فردای قیامت جواب بقیه مادر ها و خواهر و برادر ها رو چی میدادم من رو ببخش.😓
همون موقع فهمیدم صمد هم مجروح شده!!!🤕
این چند روز زیاد نه خودم و نه بچه ها دور و بر صمد نمی رفتیم اخه دلم نمی اومد می ترسیدم صدیقه ببینه و دلش بشکنه😓😓😓
رفتیم همدان سمیه دختر ستار رو هم با خودمون بردیم بلکه حال و هواش عوض بشه!
💤 فهمیدم صمد دو شبانه روز توی یه کشتی گیر افتاده بود.همون موقع که ستار شهید شده بود.
بعد از تعریف ماجرا قرانی رو از جیبش دراورد و بهم داد، گفت یادگاری نگهدار خونی بود و سوراخ.
❣ گفتم چرا اینطور شده گفت اگر این قران نبود من هم الان کنار ستار بودم.
صمد باز هم رفت و برگشت ولی اینبار زود تر اومد یه شب دیدم نیست رفتم دنبالش دیدم توی سنگر نشسته. گفتم اینجایی؟ هول شد کاغذی رو تا کرد و گذاشت لای قران.❣❣❣
گفت بشین کارت دارم!!!
دست گذاشت رو قران و گفت وصیت نامه ام رو نوشتم و لای قرانه!!!
اوقات تلخی کردم، گفت گوش کن اذیت نکن قدم.
✍ ادامه دارد ...
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
هر شب در ڪانال☺️👇🏻
📚http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e📚