eitaa logo
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
1.1هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
750 ویدیو
39 فایل
⚘️﷽⚘ اینجاییم که به صورت رسمی تمام محتوای معنوی ، سیاسی و... رو براتون قرار بدیم💚 . فقط کافیه روی پیام سنجاق شده بزنید تا کلی آمــوزش هـــــای رایگــــان ببینیــــــــد😍 . 💠 پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/5591463884 |🏻 @aragraphec_sharifi
مشاهده در ایتا
دانلود
💖درغارحرا گشوده شددفترنور 💙دادند ڪتاب نور بر رهبرنور ❤️شد بعثٺ والاے محمّد یعنے 💛گردید امین مڪہ پیغمبر نور #آغـاز_رسـالـٺ🎊🌸 #رسول_مهربانے_مبارڪ🌺✨ #عید_مبعث_مبارڪ 🎊🌸 #ویژه_پروفایل 🎉💚| @masjed_gram
#مبعث تصویر زیبا ویژه #پروفایل عید مبعث بر همگان مبارڪ🎊🎈 💚| @masjed_gram
خجسته باد زیبا مبعثش که با "اقرا بسم ربڪ" آغاز 🌸 و "انا اعطیناک الڪوثر" بیمه 🍃 و با "الیوم اکملت لکم دینکم" جاودانه شد 🌸 🍃🌸 @masjed_gram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹امیرالمؤمنین عليه السلام : گذشت به همان اندازه كه شخص بزرگوار را درست مى كند، شخص فرومايه را تباه مى گرداند ❌ 💠العَفوُ يُفسِدُ مِنَ اللَّئيمِ بِقَدرِ إصلاحِهِ مِنَ الكَريمِ 📘ميزان الحكمه جلد7 صفحه 466 🌸 🍃🌸 @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
💠گمنامی... 🔰یک سالی بود در خانه🏩 ما بیشتر صحبت از شهادت 🕊بود، یک روزی گفت: «خانم اگر من شهید شوم چه می‌کنی؟»⁉️ گفتم:« خدا را شکر می‌کنم.»😇 🔰گفت:«اگر جنازه من را بیاورند ⚰دست روی صورت من می‌کشی؟» گفتم:❗️ «آقا شاید تو سر نداشته باشی.»😥 گفت: «خدا را شکر پیش امام حسین شرمنده نمی‌شوم.»😊 گفت: «دستم چه؟» گفتم: «شاید دست هم نداشته باشی.»‼️ گفت: «آن زمان هم خدا را شکر می‌کنم که شرمنده حضرت ابوالفضل نیستم.»☺️ 🔰بعد گفتم: «شاید تانک🚦 از روی شما رد شود و چیزی از تو باقی نماند.»❌ گفت:« آن وقت پیش علی‌اکبر شرمنده نیستم.»😌 بعد گفت: «اگر جنازه‌ام برنگردد پیش خانم فاطمه الزهرا هستم❤️ 🔰و به عروسم👰 که از سادات است گفت‼️ «شما از خانم فاطمه زهرا بخواهید اگر شهید شدم جنازه‌ام برنگردد.😇 🕊|🌹 @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#پرسش_پاسخ #دوام_زیبایی 👇🏻🌸👇🏻🌸
چرا اکثرا فرش قشنگ میخریم بعد میریم رو فرشی هم میخریم اونم ۱۲ متری، تا روش رو کامل بپوشونه⁉️ 😳مگه فرش قشنگ نخریدیم که همه ببینن پس دیگه چرا رو فرشی‼️ 💢فرش درسته که قشنگه ولی با نپوشوندنش دوام فرشمون کم میشه ❌چون تند تند کثیف میشه و در اثر شستشوی زیاد از بین میره 🚫نمیشه هم بگیم که کسی رو فرش چیزی🍕 نخوره چون وقتی خونه ما بیشترش فرشه امکان پذیر نیست ✅پس در نهایت باید رو فرشی بندازیم. همیشه👇 ❤️پوشش، دوامیه برای زیبایی 💚و پوشوندن قیمتی ترش میکنه قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪـــعــــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
😍😍 دوستان سوره ضحی یکی از عاشقانه ترین سوره های قرآنه ✅✅ 11 تا آیه کوتاه داره، بیاید باهم بهشون فکر کنیم ⚜⚜ سوره با قسم خوردن خدا به شب و روز شروع میشه و مطمئنا خدا میخواد چیز مهمی رو بهمون بگه .. 🌸👇 باهم ببینیم : 🌺🌼🌺🌼🌺🌼 🌴 سوره ضحی آیات 1 و 2 🌴 🕋 وَالضُّحَىٰ 🌞 ﻗﺴﻢ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎم ﻛﻪ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺑﺮﺁﻳﺪ 🕋 وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَىٰ 🌙 ﻭ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺷﺐ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎم ﻛﻪ ﺁﺭﺍم ﮔﻴﺮﺩ، 🌺 خدا این قسم هارو میخوره که چی بگه ؟! 🌺🌼🌺🌼🌺🌼 🌴 سوره ضحی آیه 3 🌴 🕋 مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَىٰ 😍😍 ﻛﻪ پروردگارت تو را رها نکرده ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺧﺸﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ! ❤️❤️ چقدر آرامش بخشه این آیات .. 👈🏻 ادامه آیات رو ببینیم : 🌺🌼🌺🌼🌺🌼 🌴 سوره ضحی آیه 4 🌴 🕋 وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَّكَ مِنَ الْأُولَىٰ 😇😇 ﻭ ﻣﺴﻠﻤﺎ ﺁﺧﺮﺕ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ! 🌺🌼🌺🌼🌺🌼 🌴 سوره ضحی آیه 5 🌴 🕋 وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَىٰ 🎁🎁 ﻭ ﺑﺰﻭﺩﻯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻋﻄﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺷﻮﻯ! قرارگـــاه‌فرهــــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
﴾﷽﴿ #رمان ❤️ #قسمت_شصت_ششم ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ نفس عمیقی کشید و گفت: ـ میتونید از جاتون بلند ب
﴾﷽﴿ ❤️ ❂○° °○❂ ــ میدونم خونه ای ،نمیخواستم مزاحمت بشم ولی دارم دیونه میشم ــ این چه حرفیه کمیل ــ شرمندتم امیرعلی ولی لطفا برام بگو چی شد ــ سمانه خانم تو خیابون بوده،خیابون هم به خاطر بارون و سرما خلوت بوده،ساعت طرف ده ،ده و نیم بوده،مرده میگفت که از دور دیده یه مرد هیکلی داشته مزاحم دختری میشده،میگه معلوم بود دزد نبوده چون ماشین مدل بالا بودهو اینکه میخواسته بکشونتش داخل ماشین،اول ترسیده بره جلو اما بعد اینکه سمانه خانم داد و فریاد میکشه و خودشو میندازه زمین تا نتونن ببرنش،همسر مرده که همراهش بود کلی اصرار میکنه به شوهرش که کمک کنه،اونم چند بار بوق میزنه و میاد طرفشون که اون مرده سوار ماشین میشه و حرکت میکنه امیرعلی سکوت کرد،می دانست شنیدن این حرف ها برای کمیل سخت بود اما باید گفته می شد ، نفس زدن های عصبی کمیل سکوت را بین آن دو را شکسته بود. امیرعلی آرام صدایش کرد که جوابش صدای بلند و خشمگین کمیل بود: ــ کمیل ــ میکشمشون،نابودشون میکنم به مولا قسم نابودشون میکنم امیرعلی ــ باشه باشه،آروم باش آروم باش ـچطور آروم باشم؟اگه اون مرد نبود الان سمانه رو برده بودند ــ آروم داد نزن،خداروشکرکه همچین اتفاقی نیفتاد،از این به بعد هم بیشتر مواظبیم ــفکر میکردم آزادش کنم ،دیگه خطری تهدیدش نمیکنه اما اینطور نشد،تو زندان میموند بهتر بود ــ اونجوری هم ذره ذره داغون میشد ــ نمیدونم چیکار کنم امیرعلی ــ بهاش حرف بزن اما با آرامش،با داد و بیداد چیزی حل نمیشه،بهش بگو که چقدر اوضاع بهم ریخته است ــ باشه،شرمنده مزاحمت شدم ــ بازم گفتی که،برو مرد مومن ــ یاعلی ــ علی یارت تماس را قطع کرد،باید با سمانه هر چه زودتر صحبت می کرد،نگاهی به پنجره اتاق صغری انداخت،چراغ ها خاموش بودند،پیامی به سمانه داد اما بعد از چند دقیقه خبری نشد،ناامید به طرف در رفت که سمانه از در بیرون آمد. به سمتش آمد،سلامی کرد. ــ علیک السلام ببخشید بیدارتون کردم،اما باید صحبت می کردیم سمانه از ترس اینکه سمیه خانم آن ها را ببیند نگاهی به در انداخت و گفت : ــ مشکلی نیست،من اصلا خوابم نمی برد ــ چرا اینقدر به در نگاه میکنید ــممکنه خاله بیاد ــ خب بیاد،ما داریم حرف میزنیم سمانه طلبکارانه نگاهی به او انداخت و گفت: ــ صحبت من با شما که جواب رد به خواستگاریتون دادم و هیچوقت باهم هم صحبت نبودیم،الان، این موقع ،گپ زدن اون هم تو حیاط ،به نظرتون غیر طبیعی نیست کمیل فقط سری تکان داد،دوباره سردردبه سراغش آمده بود ،سرش را فشار داد و گفت : ــ صداتون کردم که در مورد اتفاقات امشب صحبت کنیم ترسی که ناگهان در چشمان سمانه نشست را دید و ادامه داد: ــ با اینکه بهتون گفته بودم که تنها بیرون نیاید اما حرف گوش ندادید،سمانه خانم الان وقت لجبازی نیست،باورکنید اوضاع از اون چیزی که فکرمیکنید خطرناکتره،امشب فک کنم بهتون ثابت شد حرف های من چقدر جدی بود اما شما نمیخواید باور کنید سمانه با عصبانیت گفت: ــ بسه ✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری --------------------------------------------------- 😉 هر شب از ڪانال☺️👇🏻 📚❤️| @masjed_gram
💌 قدرت #پیام_معنوی 🌺 🍃🌺 @masjed_gram