eitaa logo
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
1.1هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
750 ویدیو
39 فایل
⚘️﷽⚘ اینجاییم که به صورت رسمی تمام محتوای معنوی ، سیاسی و... رو براتون قرار بدیم💚 . فقط کافیه روی پیام سنجاق شده بزنید تا کلی آمــوزش هـــــای رایگــــان ببینیــــــــد😍 . 💠 پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/5591463884 |🏻 @aragraphec_sharifi
مشاهده در ایتا
دانلود
#پرسش_پاسخ #چادر #استکبار_ستیزی 👇🌸👇🌸
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#پرسش_پاسخ #چادر #استکبار_ستیزی 👇🌸👇🌸
✅یه کلام حکیمانه هست که میگه هروقت دیدی دشمنان های تو ازت راضی هستن بدون که داری به نفع اونها عمل می کنی و اگه ازت عصبانی شدن بدون که داری علیه شون کاری می کنی❗️ 🔴به نظرت تا حالا آمریکا برادری شو به ما ثابت کرده ❓ پس چرا اینقدر مخالف چادر هستن❓ 😎چرا چادر رو همش مسخره می کنن❓ چرا چادری ها رو می کوبونن❓ 💯چون سیاهی چادر نیرویی داره که تاکنون توانسته در برابر همه تهاجم های اونها مقاومت کنه و شخصیت واقعی زن رو حفظ کنه. پ.ن:چادر سیاه من سلاح دفاعی هس⚔ نه تنها از نگاه 👀نامحرمان حفظ میکنه بلکه جلوی مستکبرها هم اقتدار میاره. قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪــــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
#أین_بقیةالله♥️ اگر آن گل به تنهایی نماید چهره بر عالم شود بر مدعی پیدا که با یک گل بهار آید 🔸اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَج🔸 #صبحتون_مهدوے 🌼 [🍃•\🌥] @masjed_gram
1_22898120.mp3
زمان: حجم: 1.22M
🎤 محسن فرهمند 📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را 💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم قرائت دعای فرج به نیت تعجیل در (عج )هر روز صبح [🍃\•⛅️] @masjed_gram
🌹امیرالمؤمنین عليه السلام: كانون بدى ها، لجاجت و مجادله زياد است جِماعُ الشَّرِّ اللَّجاجُ و كَثرَةُ المُماراةِ 📚غررالحكم حدیث 4795 🌺 🍃🌺 @masjed_gram
1.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃زیارٺ حضرٺ ولی عصر (؏ـج) در روز 🔻چند دقیقہ وقتتون رو نمیگیره ... ⚠️برای امام زمان وقت بذاریم ...😔 🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊 [🌼] @masjed_gram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸گاهی مزارش که میروم اتفاق‌های عجیبی می‌افتد که را حس می‌کنم، یک شب🌙 نزدیکی‌های اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت:《 خیلی دلم برات تنگ شده💔 پاشو بیا مزار》 🔹معمولا سر مزارش میرفتم ولی آن روز صبح از خواب که بیدار شدم راهی گلزار🌷 شدم از نزدیک‌ترین مغازه به چندشاخه گل نرگس🌸 و یک جعبه خرما خریدم، می‌دانستم این شکلی راضی‌تر است👌 🔸همیشه روی رعایت تاکید داشت، سر مزار که میرم سعی می‌کنم از نزدیک‌ترین مغازه به مزارش که شهداست🌷 خرید کنم. 🔹همین که نشستم و گل‌ها را روی سنگ مزار گذاشتم آمد و با گریه😭 من را بغل کرد، هق هق گریه‌هایش امان نمیداد حرفی بزند، کمی که 🔸گفت: عکس رو توی خیابون دیدم، به شهید گفتم که من شنیدم شماها برای پول💰 رفتید، حق نیستید❌ باهات یه میزارم 🔹 فردا میام سره مزارت، اگه همسرت💞 را دیدم میفهمم که اشتباه کردم📛 اگه به حق باشی از خودت به من یه نشون میدی، برایش را که دیده بودم تعریف کردم 🔹گفتم: من معمولاً غروب‌ها میام اینجا، ولی دیشب خواست که من اول صبح بیام سرمزارش🌷، از آن به بعد با اون خانوم دوست شدم☺️، خیلی رویه زندگی‌اش عوض شد، تازه فهمیدم که دست برای نشان دادن راه خیلی بازه👌 🕊|🌹 @masjed_gram
#پرسش_پاسخ #عفت_ظاهر #احکام_پوشش 👇🌸👇🌸
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#پرسش_پاسخ #عفت_ظاهر #احکام_پوشش 👇🌸👇🌸
استفاده از نوع خاصی از حجاب، با رنگ های متنوع، برای جذب دیگران به مقوله ی حجاب، جایزه⁉️ 🌼استفاده از رنگ های متنوع اگر باعث نظر نامحرم بشه به طوریکه خانم انگشت نما بشه جایز نیست. 🌸درسته که بعضیا قصد خیر دارن و می خوان حجاب زیبا و شیک داشته باشند تا دیگران به حجاب بشند، اما باید توجه کنند طوری نشه که در نگاه بقیه حتی خانم ها انگشت نما بشن؛ یا موجب جلب توجه👀 بشن که در این دو صورت جایز نیست.🚫 ✅اما اگر اینطور نیست و حجابشونم عادیه و دیگران هم جذب این حجاب میشن، قطعا اشکالی نداره.😊 📚منبع: khamenei.ir قرارگـــاه‌فرهـــنـــگۍبــاقــراݪــــعـــلـــومـ 🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
زیارت ال یاسین.mp3
زمان: حجم: 2.51M
زیارت 🎤با صدای محسن فرهمند نام تو را میبرم قلبم غریبی میکند چشم انتظاری در دلم درد عجیبی می کند تعجیل در ظهور 14 مرتبه ☄اللہم عجل لولیک الفرج☄ •🎙• @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
﴾﷽﴿ #رمان ❤️ #قسمت_شصت_هفتم ❂○° #پلاک_پنهان °○❂ ــ میدونم خونه ای ،نمیخواستم مزاحمت بشم ولی دار
﴾﷽﴿ ❤️ ❂○° °○❂ ــ حواستون هست چی میگید؟لجبازی؟آخه کدوم لجبازی؟بعد از زندونی شدن تو یه چهار دیواری دلت یکم پیاده روی تو بارون بخواد،اینو برای شما لجبازیه کمیل چشمانش را بر روی هم فشرد تاآرام شود وبه او تشر نزد ــ منظور من ــ منظور شما هر چی میخواد باشه،اما بدونید این وسط من دارم اذیت میشم،من دارم عذاب میکشم ،با اتفاق امشب بایادآوری اون لحظات ،چشمه اشکش جوشید با صدای لرزانی ادامه داد : ــ من الان حتی کسیو ندارم بهش از دردام بگم ،چون گفتی نگم،امشب وقتی اون منو میکشید تا ببره تو ماشین نمیدونستم کیو صدا کنم تا کمکم کنه،به ذهنم رسید که شمارو صدا کنم به چشمان سرخ کمیل نگاهی انداخت و ادامه داد: ــ صدا کردم اما اتفاقی افتاد؟کمکم کردید؟ این همه گفتید حواسم به همه چیز هست به کسی چیزی نگید خطرناکه من خودم مواظب شمام .پس چی شد؟چرا مواظبـ نبودید،اگه اون مرد به موقع نمی رسید معلوم نبود من الان کجا بودم کمیل با عصبانیت چرخید و پشت را به سمانه داد و به صدای لرزان و خشمگین غرید: ــ تمومش کنید سمانه نگاه دیگری به کمیل انداخت که پیشانی اش را ماساژ می داد ،حدس می زد دوباره سردرد به سراغش آمده باشد،قدمی عقب رفت و ادامه داد: ــ این وسط فقط شما مقصری که نتونستید درست وظیفتونو انجام بدید بدون اینکه منتظر جوابی از کمیل باشه با قدم های بلند به داخل ساختمان رفت. کمیل نفس های عمیق و پی در پی کشید،تا شاید آتیشی که سمانه به جانش انداخته را فروکش کند،به در بسته خیره شد،حق را به سمانه می داد او کم کاری کرده بود،باید بیشتر حواسش به سمانه باشد،اما چطور؟ سریع به محمد پیام داد و او خواست فردا حتما به او سر بزند،گوشی اش را در جیب شلوار کتانش گذاشت و دستی بر صورتش کشید،خواب از سرش پریده بود،به طرف حوض وسط حیاط رفت می دانست الان آبش سرد است اما بدون لحظه ای درنگ آستین های پیراهنش را تا زد و دستش را در آب گذاشت،بدون در نظر گرفتن سردیه آب وضو گرفت. مطمئن بود دورکعت نماز و کمی دردودل با خدا ارامش می کند. ✍🏻 نویسنده :فاطمه امیری --------------------------------------------------- 😉 هر شب از ڪانال☺️👇🏻 📚❤️| @masjed_gram