#خاطراٺـــ_شهدا
آمده بود مرخـــــصے.
داشتیم درباره ی منطقه حــرف مےزدیم.
لابه لای صحــــبت گفتم:
کاش مےشد من همـــراهت به جبهه بیایم !
گفــــت؛
"هیچ مےدانی ســــیاهے چادر تو از سرخے خـــــون من کوبنده تر است؟!"
همین ک حــجابت را رعایت کنے،
مبـــــارزه ات را انجام داده ای...
🌹 #شهید محمدرضا نظافت🌹
@masjed_gram
#خاطراٺــــ_شهدا
بوی عطــــــــــــــــــــــر عجیبی داشت ..
نام عطر را که میپرسیدیم جواب سر بالا می داد ، شهید که شد توی وصیت نامه اش نوشته بود :
" به خدا قسم هیچ گاه عطری به خود نزدم ، هر وقت خواستم معطر بشم از تــــــــه دل میگفتم :
" السلام علیک یا ابا عبد الله الحسیـــــن علیه السلام .."
🌹 #شهید حسینعلی اکبری🌹
#masjef_gram
#خاطراٺــــ_شهدا
مادر بهش گفت :
" ابراهیم ، سرما اذیتت نمی کنه .. ؟ "
گفت :
" نه مادر ، هوا خیلی سرد نیست .. "
هوا خیلی سرد بود ، ولی نمیخواست ما را توی خرج بیندازد .
دلم نمیامد ، همان روز رفنم و یک کلاه برایش خریدم . صبح فردا ، کلاه را سرش کرد و رفت .
ظهر که برگشت کلاه نبود .. !
گفتم :
" کلاهت کو ؟ "
گفت :
" اگر بگم ، دعوام نمیکنی ؟ "
گفتم :
" نه مادر ، مگه چیکارش کردی ؟ "
گفت :
" یکی از بچه های مدرسه مون با دمپایی میاد ، امروز سرما خورده بود ، دیدم کلاه برای او واجب تره .. "
🌹 #شهید ابراهیم امیر عباسی🌹
@masjed_gram
#خاطراٺــــ_شهدا
صبح ها وقتے برای نـــماز بلند مےشد سر و صـــدا نمےکرد.
وقتےکہ مےفهمیدم نماز صبحش را خوانده تعجب مےکردم!
یک بار پرسیــــدم ؛
کے نماز صبح را خواندی کہ من متوجہ نشدم؟!
او هم با خنــــده گفت ؛
خـــــدا دوست نداره من سر و صدا کنم و اینهمه آدمو از خواب بیــــدار کنم.
من کنجکاو شدم بفهمم چطور بی سر و صدا برای نماز بیدار میشه!
یک شـــب زود تر بیدار شدم تا بفهمم چطوری اینکارو انجام میده.
...
بیدار شد و رفت وضــــــو بگیرہ
حتے یک لامپ هم روشـــن نکرد،
قبل از این که شیر آب را باز کند یک دستمال زیر شیر آب گذاشــــت تا صدای آب بقیه را بیدار نکند !
بعد با آرامـــــش و سکــــوت رفت یه گوشه .
تو همون تاریــــکے شروع به خواندن نماز کرد ؛الله اکــــــبر...
🌹 #شهید اسماعیل سریشی🌹
@masjed_gram