eitaa logo
علوم و معارف حدیث
1هزار دنبال‌کننده
633 عکس
217 ویدیو
216 فایل
امام رضا: رَحِمَ اَللَّهُ عَبْداً أَحْيَا أَمْرَنَا. رحمت خدا بر کسی که نام و یاد ما را زنده کند. کانال علوم و معارف حدیث، بستری جهت نشر معارف حدیثی اهل‌بیت علیهم‌السلام است. @amirmam
مشاهده در ایتا
دانلود
safinahjrn-v20n78p35-fa.pdf
603.1K
📕مقاله 〽️ "واکاوی تحلیلی _ انتقادی داده‌های راوی‌شناسانه مدخل محمد‌بن‌عیسی‌بن‌عبید در فهرست شیخ طوسی" ✍️ سید علیرضا حسینی شیرازی- محمد لطفی پور 🖇 فصلنامه سفیه، دوره 20، شماره 78 📝 ابوجعفر محمد بن عیسی بن عُبید عُبَیدی، از راویان فعال در عرصه انتقال تراث حدیثی امامیه و پر روایت در منابع حدیثی شیعه است. بیشتر روایات وی، موضوعات فقهی شیعه را دربرگرفته‌است. به گاه کاوش در مدخل محمد بن عیسی با صراحت‌گویی نسبت به تضعیف او توسط شیخ طوسی روبرو هستیم. هیچ‌یک از دانشیان رجال در بازه‌های زمانی گوناگون و حوزه‌های متنوع جغرافیایی (بغداد، کش، بصره، نیشابور)، شیخ را در این دیدگاه همراهی نمی‌کنند. دیدگاه شیخ طوسی نسبت به شخصیت روایی محمد بن عیسی موجب پیدایش نگرش‌های متعدد از سوی فقیهان شیعه پیرامون پذیرش یا نپذیرفتن روایات نقل شده از محمد بن عیسی در فرایند استنباط احکام شرعی شده‌است. از این رو بازخوانی تحلیلی_ انتقادی دیدگاه شیخ طوسی در این پژوهه اهمیت چندانی می‌یابد. دستاورد مقاله حاضر این است که با توجه به قرینه‌ها و شواهد مختلف می‌توان در درستی داده‌های راوی‌شناختی راه‌یافته به مدخل محمد بن عیسی بن عبید در کتاب فهرست تردید‌کرد. @MaarefHadith
⭕️ آزمون شیعه❗️ امام صادق(ع):  اِمتَحِنوا شيعَتَنا عِنْدَ ثَلاثٍ: عِندَ مَواقيتِ الصَّلاةِ، كَيْفَ مُحافَظَتِهِمْ عَلَيْها؛ وَ عِندَ أسْرارِهِمْ، كَيْفَ حِفْظِهِمْ لَها مِنْ عَدُوِّنا، وَ إلى أمْوالِهِمْ كَيْفَ مُواساتِهِمْ لاِِخْوانِهِمْ فيها؟  ❇️ شيعيان ما را، در سه جا امتحان كنيد. ۱ ـ در اوقات نماز؛ ببينيد چگونه اوقات نماز را حفظ مى كنند. ۲ ـ پيش اسرارشان؛ ببينيد چگونه از دشمنان ما، آن ها را حفظ مى كنند. ۳ ـ در مورد ثروت هايشان ببينيد چگونه نسبت به برادران خود، تعادل را حفظ مى كنند. (به آن ها مى رسند) 📗بحارالانوار، ج۴۰، ص۲۲ @MaarefHadith
✨روایتی عجیب در فضیلت علم حدیث 🔻مرحوم محدث نوری در خاتمه مستدرک الوسائل، ذیل فضیلت حدیث و علم حدیث می‌نویسد: ▫️و أعجب ما ورد في المقام ما رواه الشيخ الجليل أبو جعفر الطبري في كتاب دلائل الإمامة مسنداً عن ابن مسعود قال: جاء رجل إلى فاطمة (سلام الله عليها) فقال: يا بنت رسول الله، هل ترك رسول الله صلى ‌الله ‌عليه‌وآله‌ عندك شيئاً تطرفينيه؟ فقالت علیها السلام: « يا جارية هات تلك الجريدة » فطلبتها فلم تجدها. ⬅️ فقالت : « ويحك اطلبيها فإنّها تعدل عندي حسناً وحسيناً» 📗خاتمة مستدرك الوسائل، ج۹، ص۳۳۳. @MaarefHadith
🖤السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقیةَ اللَّهِ أَحْسَنَ اللَّهُ لَكَ الْعَزَاءَ فِي جَدِکَ الْحُسَيْنِ🖤 امام رضا علیه السلام فرمودند: ▪️چون ماه مى‏‌رسيد كسى پدرم (امام کاظم) را خندان نمى‌‏ديد. غم و اندوه بر او چيره بود تا آن كه ده روز مى‏‌گذشت، روز دهم (عاشورا) روز سوگوارى و اندوه و گريه او بود. ▪️كانَ أبي عليه‌‏السلام إذا دَخَلَ شَهرُ الُمحَرَّمِ لا يُرى ضاحِكا، وكانَتِ الكَآبَهُ تَغلِبُ علَيهِ حَتّى تَمضِيَ عَشرَةُ أيّامٍ، فإذا كانَ يَومُ العاشِرِ كانَ ذلكَ اليَومُ يَومَ مُصيبَتِهِ وحُزنِهِ وبُكائهِ. 📚ألأمالي( للصدوق)، النص، ص: 128 @MaarefHadith
🌟کانال قرانی بُشـــریٰ🌟 🔴 از علاقه مندان به مطالب قرانی_تفسیری ، احادیث و معارف دینی ، دعوت می شود در عضو شوند. 👇🏻👇🏻 ان شا الله نور قرآن کریم ، روشنگر راهتان در دنیا ، و ذخیره گرانبهایی برای آخرت شما باشد. 🔴 فهرست مطالبی که در این کانال ارسال خواهد شد. 🌟كانال قرانى بُــــشــــرىٰ🌟 https://eitaa.com/joinchat/3478454717Cc06156efcd 𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍𑁍
هدایت شده از علوم و معارف حدیث
❓آیا این روایت صحیح است که اول ماه محرم، امام حسین بر عرش آویزان می شود؟ ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ 🔰متعدد شنیده ایم که برخی از مداحان و سخنران ها، سخنی را به نقل از امام صادق علیه السلام بیان می کنند. این حدیثی که در ادامه به آن اشاره می شود، در هیچ منبع حدیثی یافت نشد بلکه ظاهرا اولین بار در کتاب «ثمرات الأعواد» جلد 1، صفحه 36 بیان شده است. نویسنده این کتاب: علي بن الحسين، الهاشمي الخطيب متوفی 1328 قمری است. وی هیچ منبع و سندی نیز برای این کتاب بیان نکرده است. در سال های بعدی نیز برخی از افراد همانند سید نورالدین جزایری در «خصائص زینبیه» این حدیث را بیان کرده اند. 🔻حدیث چنین است: قال للصادق علیه السلام: سیدی جعلت فداک! ان المیت یجلسون بالنیاحه بعد موته او قتله، و اراکم تجلسون انتم وشیعتکم من اول شهر بالمأتم و العزا للحسین علیه السلام. فقال: ما هذا… إذا هل هلال محرم نشرت الملائکه ثوب الحسین و هو مخرق من ضرب السیوف و ملطخ بالدماء فنراه نحن و شیعتنا بالبصیره و لا بالبصر فإذا تنفجر دموعنا.(۱) ▪️به امام صادق علیه السلام عرض شد: آقای من به فدایتان شوم!…وقتی کسی می میرد یا کشته می شود جلسه نوحه ای برای او می گیرند، و من مشاهده می کنم که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم اقامه ی جلسه عزا می کنید. حضرت فرمودند: این چه حرفی است! هنگامی که هلال ماه محرم دمیده می شود ملائکه پیراهن امام حسین را آویزان می کنند در حالیکه پاره پاره شده از ضربه های شمشیر و آغشته به خون است؛ ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم دل (و نه با چشم ظاهری) می بینیم پس اشک های ما سرازیر می شود. --------------------- ۱_ «ثمرات الأعواد» ج1، ص 36. @MaarefHadith
📗 عنوان کتاب : داستان بریده بریده (داستانی پژوهشی از حادثه ی کربلا) 👤نویسنده : علیرضا نظری خرم 📃 در این اثر پژوهشگر با مراجعه به منابع کهن موجود تا قرن هشتم به تعریف زوایای پنهان و آشکار تاریخ واقعه کربلا می‌پردازد. مخاطب در این کتاب ارزشمند ضمن اطلاع از چگونگی بروز حوادث، از اوضاع‌واحوال شهرهای مهم جهان اسلام و عملکرد مسلمین آگاه می‌شود. از همه مهم‌تر با خواندن این کتاب به شناخت افراد و اسامی مشهوری می‌رسد که شاید امروز به‌گونه‌ای دیگر از آن‌ها یاد می‌شود. نویسنده در داستان بریده‌بریده زبانی خارج از عرف کتب تاریخی را برگزیده است. او با زبانی محاوره و با گونه‌ای صمیمی و دوستانه و به‌دوراز آرایه‌های سخنوری به نقل داستان‌هایی از دل تاریخ می‌پردازد تا بدین‌وسیله مخاطبین بیشتری از اقشار مختلف را به خود جذب کند. @MaarefHadith
علوم و معارف حدیث
📗 عنوان کتاب : داستان بریده بریده (داستانی پژوهشی از حادثه ی کربلا) 👤نویسنده : علیرضا نظری خرم 📃 در
کتاب جالبی و خواندنی است نسبت به برخی از داستان ها شاید نقدی باشد اما در کل برای مطالعه خوب است با اجازه نویسنده محترم، برخی از داستان های آن را به مرور در کانال قرار می دهیم. مثلا ابتدا به داستان مسلم می پردازیم. @MaarefHadith
قسمت پنجاه و سوم شعار دادن رو ول کنید! خبر مرگ معاویه و فرار شبونۀ حسین از مدینه به مکه دهن به دهن همه جا پیچید. یکی از جاهایی که این خبر خیلی زود بهش رسید شهر کوفه بود. یه عدّه از شیعیان کوفه توی خونۀ سلیمان بن صُرَد که ریش سفید و از یارای قدیمی پیغمبر و علی بودش، جمع شدن تا ببینن چی کار باید بکنن. سلیمان رو کرد به اونایی که اونجا بودن و گفت: ببینید دوستان! یه مطلب اینکه معاویه مُرده و یزید نشسته جاش. حالا به جهنم که کی مُرده و کی نشسته جاش! سگ زرد برادر شغاله! اونی که مهمه اینه که یزیدیا از حسین خواستن که با یزید بیعت کنه! حسینم که نمی خواسته بیعت کنه از ترس اینکه نکنه ترورش کنن، جوونش رو برداشته و شبونه به همراه زن و بچه فرار کرده رفته مکه. الانم توی مکَّس. اونجا هَم خطر تهدیدش می کنه. جوخه های ترور مثل شَبَه، سایه به سایه تعقیبش می کنن. خلاصه اینکه حسین الان به کمک ما احتیاج داره. شما همگی از پیروان باباش علی و داداشش حسن بودین. بشینین یه فکری بکنین ببینین میتونیم کمکش کنیم یا نه؟ همینجا رُک و پوسکنده بِهتون بگم اگه می خواهین کمکش کنین و با دشمناش سرشاخ بشین بسم الله! زود بردارین یه نامه براش بنویسین و بگید که ما باهات هستیم. اما اگه حال و حوصلۀ جنگ و درگیری رو ندارین و می ترسین که توش بمونین اصلا حسین رو وِلش کنین بزارین به حال خودش باشه. حداقلش اینه که اون بندۀ خدا رو فریبش ندادین. آدمایی که زُل زده بودن به سلیمان و داشتن حرفاشو گوش می دادن وقتی حرفای سلیمان تموم شد شروع کردن با بغل دستی هاشون پِچ پِچ کردن. یه عده هم که شور و هیجان گرفته بودَتِشون، از جا بلند شدن و تکبیر گویان، داد و هوار راه انداختن که با دشمن حسین می جنگیم! با دشمن حسین می جنگیم! توی یه چشم به هم زدن همۀ اونایی که توی خونۀ سلیمان جمع بودن یک صدا فریاد می زدن: ما فداییان حسینیم و با دشمن حسین می جنگیم! سلیمان نگاهی به جمعیت انداخت و گفت: شعار دادن رو وِل کنید. آروم بشید ببینم! آیا حاضرید تا آخر به عهد و میثاقتون با حسین وفادار بمونید و توی بزنگاها پُشتِشو خالی نکنین؟ جمعیت یک صدا در جواب سلیمان گفتن، بله! ما فداییان حسینیم و با دشمن حسین می جنگیم! - همین الان قلم و کاغذ بردارین و همین حرفاتونو براش توی یه نامه بنویسین. یکی از اون آدمای دو آتشه از لای جمعیت رو کرد به سلیمان و گفت: یعنی تو به حرف ماها اعتماد نداری؟! حتما باید بنویسیم تا باوَرِت بشه؟ تو بزرگ مایی خودت بردار و از طرف ما یه چیزی برای حسین بنویس. - نه نمی شه! حتما باید خودتون بنویسین. 📚(لهوف سید بن طاووس: ص 32، تاریخ طبری: ج 5 ص 352، ارشاد مفید: ج 2 ص 34، الاخبار الطوال: ص 231، الفتوح: ج 5 ص 38 – 46) ادامه دارد ... @MaarefHadith
قسمت پنجاه و چهارم زود باش بیا! نامه نوشتن ها شروع شد. هرکی یه کاغذ و قلم برداشته بود و فرتُ فرت نامه می نوشت. انگاری که مسابقه بود. نامه که نگو، بهتره بگیم عِز و جِز کردنا و چاخان نویسی هاشون شروع شد. هرکی هرچی میتونس می نوشت. یکی می نوشت: آقاجون! بیا که ما امام و پیشوا نداریم. بیا و کانون همدلی ماها شو! باورکن حاکم کوفه رو میندازیمش بیرون و تو رو جاش میشونیم. اونو اصلا دوزارم قبولش نداریم. پُشتِشَم نماز نمی خونیم. تو بیا! زود باش بیا! یکی دیگه خالی بندی نوشته بود: حداقل صد هزارتا آدم با شمشیرامون پا به رِکابِتیم. اصلا جوونمون رو نگه داشتیم برای یه همچین روزی! بیا که سپاهت آمادس. زود باش بیا! یکی دیگه نوشته بود: همه جا سر سبز شده و میوه ها رسیده و چاه های آبمون، پُر شده از آب. زود باش! زن و بچه رو بردار و بیار کوفه! زود باش بیا! زود باش بیا! بیا که شاید خدا به وسیلۀ تو ماها رو توی انجام تکالیفمون همدل کنه! بیا که خدا به برکت تو ظلم رو از ما دور کنه! بیا که تو سزاوارتری به خلافت از اون یزید سگ باز شرابخور زن باز! تو رو به خدا بیا و مردم رو به بیعت با خودت دعوت کن! بیا و یزید رو از خلافت عزلش کن! یکی هم بامزه تر از همه نوشته بود: مردم چشم به راه تو هستن! همۀ هوش و حواسشون شده حسین! جز تو به هیشکی و هیچی فکر نمی کنن. این آخریه ته نامَش، چاهار بار نوشته بود: بشتاب! بشتاب! بشتاب! بشتاب! گونی گونی، نامه بود که از کوفه به مکه ارسال می شد. یه بارِش فقط دوتا گونیِ خیلی بزرگ از نامه ها رو بار شتر کردن و فرستادن به مکه. می گفتن که دوازده هزارتا نامه توش بوده! با اینکه ماه رمضون بود و حسین روزه دار ولی همۀ نامه ها رو یکی یکی می خوند اما به هیچ کدومشون جواب نمی داد. نامه ها رو بعد از خونده شدن توی یه اتاق بزرگی تلمبار می کردن. تنها کاری که حسین می کرد این بود که از نامه رسون ها حال و احوال مردم کوفه رو می پرسید تا اینکه یه روزی ... 📚(الامامة و السیاسة: ج 2 ص 4، انساب الاشراف: ج 3 ص 157 – 159، الاخبار الطوال: ص 231، تاریخ طبری: ج 5 ص 347، ارشاد مفید: ج 2 ص 34 – 36، تذکرة الخواص: ص 136، لهوف: ص 33 – 36، الفتوح: ج 5 ص 46 – 50، الجوهرة: ص 41- 42، مقاتل الطالبیین: ص 62 – 63). ادامه دارد ... @MaarefHadith
علوم و معارف حدیث
🖤السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقیةَ اللَّهِ أَحْسَنَ اللَّهُ لَكَ الْعَزَاءَ فِي جَدِکَ الْحُسَيْنِ🖤 ام
6.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محرم ماه مصیبت و اندوه اهل‌بیت امام رضا علیه‌السلام: هرگاه ماه محرّم فرا مى رسيد، پدرم ديگر خندان ديده نمى‌شد و غم بر او غلبه مى يافت تا آن‌كه ده روز از محرم مى‌گذشت، روز دهم محرّم كه مى‌شد، آن روز، روز مصيبت و اندوه و گريه پدرم بود. @MaarefHadith