eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
38هزار عکس
34.1هزار ویدیو
1.7هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
.
صَلَّى‌اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ الْحُسَيْن سلام‌الله‌علیه خطاب‌به { متن و ترجمه فارسی نوحه } تِزورونی = به‌زیارت من‌می‌آیید اُعاهِدکُم = با شما عهد می‌بندم تِزورونی اَعاهِـدکُم به زیارت من می‌آیید، با شما عهد می‌بندم تِـعِـرفـونی شَفیـعْ اِلکُم می‌دانید که من شفیع شمایم أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم اسامی‌تان را ثبت می‌کنم هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم خوش‌آمدید ای زائران من خوش‌آمدید وَ حَـگّ چَفِّ الکَفیل و الجود وَ الرّایه قسم به دستان ابوالفضل و کرامت و پرچم او أنا وْ عَبّاسْ وَیّاکُم یَا مَشّایه من و عباس با شماییم ای که با پای پیاده به‌سوی من می‌آیید یا مَن بِعْتو النُفوسْ و جِئتـو شَرّایه ای که جان‌هایتان را به بهای زیارت من به کف گرفته‌اید عَلَیّ واجِبْ اَوافیکُم یَا وَفّـایه بر من واجب است تا به شما وفا کنم، ای وفاداران! تواسینی شَعائرْکُم عزاداری‌هایتان به من دلداری می‌دهد تْرَوّینی مَدامِعْـکُم و اشک‌هایتان مرا سیراب می‌کند اَواسیکُم أنَـا وْ جَرْحـی أواسیکُم من و زخم‌هایی که بر تن دارم به شما دلداری می‌دهیم هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم خوش‌آمدید ای زائران من، خوش‌آمدید هَلِه یَلْ ما نِسیْتْ و عَلْ وَعِدْ تِحْـضَـرْ خوش‌آمدید ای که وعده‌تان را فراموش نکرده و بر سر موعد حاضر می‌شوید إجِیْـتْ و لا یْـهَـمَّـکْ لا بَرِدْ لا حَرّ آمدید درحالی‌که نه گرما برایتان مهم بود و نه سرما وَ حَـگ دَمْـعِ العَـقیله و طَبرَه الأکبَر قسم به اشک زینب و فرق شکافته اکبر اَحَضْـرَکْ و ما أعوفَکْ ساعـه المَحْـشَرْ در محشر کنارتان خواهم بود و رهایتان نمی‌کنم عَلَی المَـوعِـدْ اَجی یَمکُم و لا اَبْـعَـدْ و اعوفْ عَنْـکُم در وقت دیدار پیشتان می‌آیم و دور نمی‌شوم و رهایتان نمی‌سازم مُحامیکُم وَ حَگ حِیدَرْ مُحامیکُم پشتیبانتان هستم به حقّ حیدر پشتیبانتان هستم هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم آمدید ای زائرانِ من، خوش‌آمدید یَـا هَـلْـشایِلْ رایه وْ جایْ گاصِدنی ای آنکه پرچم به دست قصد دیدار مرا کرده‌اید تِـعْـرُف رایَتَـکْ بی مَن تُذَکِّـرْنی؟ می‌دانی که پرچمت مرا به یاد چه کسی می‌اندازد؟ بِلـکطَعو چْفوفه وْ صاحْ اِدْرِکْـنی به یاد آن دست‌بریده‌ای که فریاد زد: مرا دریاب صِحِتْ وَیلاه یا اخویه وْ ظَهَرْ مِحْنی و با شنیدن آن صدا، آشکارا فریاد زدم که بی‌برادر شدم و اندوهم بر من آشکار شد کِسَرْ ظَهری سَهَمْ هَجْـرَکْ تیر هجرت کمرم را شکست نِفَدْ صَبری بَعَدْ عُمـرَکْ بعد از شهادتت صبرم به پایان رسید اُوَصّیکُمْ عَلَی الرّایِه اُوَصّیکُمْ سفارش این پرچم را به شما می‌کنم هَـله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم خوش‌آمدید ای زائران من، خوش‌آمدید یَا مَنْ گاصِدْ إلَیَّ و دَمْـعِه تِجْـریـهْ ای که با چشمان اشک‌بار قصد زیارت مرا کرده‌اید اَعرُفْ حاجِتَکْ مو داعی تِحْـچیـهِ حاجتتان را می‌دانم، نیازی به گفتن نیست وَ حَـگ نَحـْـرِ الرِّضیع اِلـحاجِه اَگضیهِ قسم به گلوی شیرخواره، حاجتتان را برآورده می‌کنم یَا زائرْ عاهَدِتْ کِلْ عِلّه اَشْـفیهِ زائران من، عهده کرده‌ام که هر بیماری را شفا دهم اَخو زینب فَرَحْ بیکُمْ برادر زینب به خاطرتان شاد شد هَله وْ مَرحَبْ یُنادیکُم خوش‌آمدید صدایتان می‌زند یُحَیّیـکُم اَبو الغیـره یْحَیّیـکُم مرد غیرتمند به شما درود می‌گوید هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم خوش‌آمدید ای زائرانِ من، خوش‌آمدید زینبْ مَنْ تُشاهِدکُم تِزورونی زینب هنگامی‌که شما را می‌بیند که زیارتم می‌کنید، می‌گوید: تُنادیکُم لِوَنْ بِالطَّفّ تحضُرونی! کاش در جنگ حاضر می‌شدید ما اَمْـشی یِسْره وْ لا یَسلِبونی که مرا به اسیری نمی‌بردند و مرا غارت نمی‌کردند و لا بسیاطهم غَدَر یْضرِبونی با تازیانه‌های خیانت نمی‌زدند تُنادینی: أنَا الجیره وْ صَد عَنّی أبو الغیره صدایم می‌زند که من در بندم و سرور غیرتمندان از دستم رفت اَبَچّیکُم عَلی مْصابه اَبَچّیکُم شما را بر این مصیبت می‌گریانم هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم خوش‌آمدید ای زائران من،‌ خوش‌آمدید ⚑ ⚑ ⚑ اربعین ⚑ ⚑ ⚑
10.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| تزورونی 🎤 مداح: ملا باسم کربلایی 🏴
AUD-20200923-WA0008.mp3
5.74M
🎧 مداحی عربی تزورونی 🎤 حاج ملا باسم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۱۵۴ 🏷️ رضایت به کار دیگران ┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄ ❁• وَ قَالَ عليه‌السلام اَلرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ وَ عَلَى كُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ اَلْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ اَلرِّضَى بِهِ ┅───────────────┅ ☜ و درود خدا بر او، فرمود: آن كَس كه از كار مردمى خشنود باشد، چونان كسى است كه همراه آنان بوده و هر كَس كه به باطلى روى آورد، دو گناه بر عهده او باشد، گناه كردار باطل، و گناه خشنودى به كار باطل. ─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─ ♻️ ترجمه فیض‌الاسلام: امام عليه السّلام (دربارۀ راضى بودن بكار ديگرى) فرموده است: كسيكه بكار گروهى خوشنود باشد مانند آنست كه با ايشان در آن كار همراه بوده (چون رضا بكار زشت، مستلزم دوست داشتن آنست و آن از صفات رذيله و گناه و مستحقّ‌ كيفر مى‌باشد) و (امتياز بين كنندۀ كار و راضى بآن اينست كه) بر هر كنندۀ كار باطل و نادرست دو گناه است (يكى) گناه بجا آوردن آن و (ديگرى) گناه رضا و خوشنودى بآن (كه در نيّت و دل است). 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه اشاره به نكتۀ مهمى مى‌كند كه در سرنوشت افراد و امت‌ها تأثير قابل توجهى دارد. مى‌فرمايد: «آن كَس كه به كارِ جمعيتى راضى باشد همچون كسى است كه در آن كار با آنها شركت نموده (منتها) آن كَس كه در انجام كار باطل دخالت دارد دو گناه مى‌كند: گناه عمل و گناه رضايت به آن (ولى شخصى كه بيرون از دايرۀ عمل است و به آن راضى است تنها مرتكب يك گناه مى‌شود و آن گناه رضايت است)»؛ (الرَّاضِي بِفِعْلِ‌ قَوْمٍ‌ كَالدَّاخِلِ‌ فِيهِ‌ مَعَهُمْ‌. وَ عَلَى كُلِّ‌ دَاخِلٍ‌ فِي بَاطِلٍ‌ إِثْمَانِ‌: إِثْمُ‌ الْعَمَلِ‌ بِهِ‌، وَ إِثْمُ‌ الرِّضَى بِهِ‌) ممكن است در بدو نظر چنين تصور شود كه اگر كسى گناهى را مرتكب نشود و هيچ‌گونه دخالتى حتى در اعانت و يارى گنهكاران در آن نداشته باشد چرا رضايت قلبى به آن گناه او را هم شريك گناه سازد؟ دليل آن با دقت روشن مى‌شود و آن اين‌كه هنگامى كه رضايت به كارهاى خلاف ديگران در قلب انسان جايگزين شد تدريجاً در اقوال و افعال او خود را نشان مى‌دهد؛ زيرا نمى‌شود انسان به چيزى محبت داشته باشد و در اعمال و اقوالش ظاهر نگردد. اضافه بر اين، كسى كه به اعمال خلاف ديگران راضى مى‌شود هرگز به وظيفۀ و عمل نخواهد كرد، زيرا آن عمل را دوست دارد و به گنهكاران به سبب اين گناه عشق مى‌ورزد. اين مسئله بازتاب گسترده‌اى در آيات قرآن و روايات اسلامى دارد كه مسئلۀ رضايت به گناه گنهكاران جزء گناهان كبيره شمرده شده و حتى عذاب الهى دامن چنين افرادى را مى‌گيرد. در داستان كشتن ناقۀ ثمود (همان معجزۀ الهى خداوند كه به پيامبرشان حضرت صالح علیه السلام داد) قرآن مى‌گويد: همۀ آن قوم بر اثر عذاب الهى از ميان رفتند در حالى كه همان‌گونه كه در كلام ديگرى از اميرمؤمنان علیه السلام به آن اشاره شده ناقۀ ثمود را يك نفر كشت و چون ديگران به آن رضايت دادند خداوند همگى را عذاب كرد: (وَ إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَةَ‌ ثَمُودَ رَجُلٌ‌ وَاحِدٌ، فَعَمَّهُمُ‌ اللَّهُ‌ بِالْعَذَابِ‌ لَمَّا عَمُّوهُ‌ بِالرِّضَا)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
90 - ترس از آخر کار جناب آقای منوچهر موریسی سلمه اللّه تعالی داستانی طولانی نقل نمودند که خلاصه اش آن است که اوقاتی که ایشان در حومه لارستان در قریه اسیر به آموزگاری مشغول بودند جوانی به نام ( احمد ) از اهل آن قریه مریض سخت و محتضر ( آماده مرگ ) می شود؛ پس در حالت احتضارش آقای منوچهر او را تلقین می گوید و کلمه طیبه ″ لااِلهَ اِلا اللّهُ ″ را به سختی پس از تلقین بسیار می گوید و همچنین جمله ″ محمد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله ″ را هم می گوید ولی جمله ″ علی ولی اللّه ″ را نمی گوید و پس از اصرار به سرش اشاره کرد که نمی گویم و بعد هم به زبانش گفت نمی گویم پس از آن در یک حالت اغما و بی هوشی فرو رفت و همه از اطرافش متفرق شدند و چند روز به همان حالت بود تا اینکه او را به شیراز بردند و در بیمارستان بستری نمودند و پس از چند روز حالش خوب شد و از بیمارستان خارج گردید. پس به دیدن او رفتم و گفتم آن روزی که به تو تلقین می گفتم چرا از گفتن ( علی ولیُّ اللّه ) خودداری می کردی؟ ( احمد ) از شنیدن این من حالت ترس و وحشتی عارضش شد و لب خود را گزید و گفت در آن موقع که شما مرا تلقین شهادت می کردید دیدم که شهادت به صورت زنجیری است دارای سه حلقه قطور که روی حلقه اوّل ( لااِلهَ اِلا اللّهُ ) و روی حلقه دوم ( مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ ) و روی حلقه سوم ( عَلِیّ ُوَلِیّ ُاللّهِ ) نوشته بود و حلقه اول در دست من بود و حلقه دوم در وسط و حلقه سوم در دست دیوی که هیکل او وحشت آور بود می باشد و در دست دیگرش کیسه ای بود که من احساس می کردم تمام پول و نقدینه من در آن است . من با تلقین شما ( لااِلهَ اِلا اللّهُ ) و ( مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ ) را گفتم و چون می خواستم جمله ( علی ولیّ اللّه ) را بگویم آن دیو صورت زنجیر را به سختی از دستم می کشید و می گفت اگر گفتی تمام پول و دفتر بانکی تو را که در این کیسه است می برم، من هم از ترس اینکه تمام دارائی مرا نبرد نمی گفتم و در آن حالت، محبت زیادی به پولهایم داشتم با آن حالت حلقه را از دست نمی دادم و رها نمی کردم و در این کشمکش و ناراحتی شدید بودم که ناگاه سیدی نورانی و جذاب ظاهر گردید و پای مبارک را روی زنجیر گذارد مثل اینکه آن دیو صورت دستش زیر پای آن بزرگوار بوده و فشرده شد فریادی زد و زنجیر را رها ساخت تمام زنجیر به دست من آمد دیگر نفهمیدم چه شد تا وقتی که چشمم باز شد و خود را غرق عرق و در بستر بیماری افتاده دیدم. نظیر داستان مزبور داستانهای دیگری نیز از موثقین شنیده ام راجع به اشخاصی که در آخر علاقه شدید آنها به دنیا آشکار و بر علاقه های دینی و ایمانی غالب بلکه با انکار و اظهار تنفر از آنها مُردند و نقل آنها غیر لازم و موجب طول کلام است و همچنین داستانهایی در این باره در کتب معتبره نقل شده است، تنها یک داستان از کتاب منتخب التواریخ، باب 14، حکایت شش نقل می شود که خلاصه اش این است : شخصی از اهل علم هنگام احتضارش برایش می خواندند چون رسیدند به جمله ( و اشهد ان الائمة الابرار ... ) محتضر گفت این اول حرف است؛ یعنی قبول ندارم! تا سه مرتبه او را تلقین می کردند و او می گفت این اول حرف است. پس از لحظه ای عرق تمام بدنش را گرفت و چشمهایش را باز کرد و با دست اشاره به صندوقی که درگوشه حجره بود نمود و امر کرد سر آنرا باز کردند و از میان آن یک ورقه بیرون آوردند؛ پس به او دادند و پاره اش کرد و چون سبب آن را از او پرسیدند گفت من به کسی پنج تومان قرض داده بودم و از او سند گرفته بودم، هر وقت به من می گفتید بگو : ( و اشهد ان الائمة الأبرار . . . ) می دیدم ریش سفیدی سر صندوق ایستاده و همین سند را به دست گرفته می گوید اگر این کلمه شهادت را گفتی این سند را پاره می کنم؛ من از کثرت محبّتی که به آن سند داشتم راضی نمی شدم که این شهادت را بگویم و چون خدا بر من منت نهاد و مرا شفا داد آن سند را خودم پاره کردم و دیگر مانعی از گفتن کلمه شهادت ندارم . خواننده عزیز ! از شنیدن این داستان باید حالت خوف و رجاء هر دو در او پیدا شود؛ اما حالت خوف پس باید بترسد از اینکه در دلش حبّ دنیا و علاقه مندی به امور فانیه باشد که بدان وسیله شیاطین بر او راه یابند و مسلّط گردند چون شیاطین را بر بشر راهی نیست مگر به وسیله آنچه مورد علاقه قلبیه اوست پس باید دل از حب دنیا خالی باشد یا اقلاً حبّ خدا و رسول و امام و حبّ سرای آخرت بیشتر باشد به طوری که بتواند از علاقه های دنیویّه صرف‌نظر کند ولی از علاقه های الهیه دست بردار نباشد و دیٖن خود را از مال و اولاد و سایر علاقه های دنیویه عزیزتر داند به طوری که حاضر باشد همه را فدای دین خود کند و در دلش أهمّ از دینش نباشد .