eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
36.2هزار عکس
31.9هزار ویدیو
1.6هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
مباحث
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ هر کسی ثابت بشه دستی در جریانات أخیر داشته مجازات خواهد شد ... علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۲۳۷ 🏷️ مراتب عبادت ┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄ ❁• وَ قَالَ عليه‌السلام إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلتُّجَّارِ ☜ و درود خدا بر او، فرمود: گروهى خدا را به اميد بخشش پرستش كردند، كه اين پرستش بازرگانان است. ❁• وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْعَبِيدِ ☜ و گروهى او را از روى ترس عبادت كردند كه اين عبادت بردگان است ❁• وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اَللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْأَحْرَارِ ☜ و گروهى خدا را از روى سپاسگزارى پرستيدند و اين پرستشِ آزادگان است. ─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─ ♻️ ترجمه فیض‌الاسلام: امام عليه السّلام (دربارۀ اقسام عبادت) فرموده است: (۱) گروهى خدا را از روى رغبت (در ثواب و پاداش) بندگى ميكنند و اين عبادت بازرگانان است (كه سود داد و ستد را در نظر دارند) (۲) و گروهى خدا را از روى ترس، بندگى مى‌نمايند و اين عبادت غلامان است (كه از بيم فرمان مولاشان را انجام مى‌دهند) (۳) و گروهى از روى سپاسگزارى، خدا را بندگى ميكنند و اين عبادت آزادگان است (كه خدا را با و عبادت نموده و نظرى ندارند جز آنكه او را شايستۀ عبادت و بندگى مى‌دانند). 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 ‮امام عليه السلام در اين كلام نورانى انگيزه‌هاى عبادت عابدان را با ذكر سلسلۀ مراتب آنها بيان كرده، مى‌فرمايد: «گروهى خدا را از روى رغب🤩ت و ميل😍 (به بهشت) پرستش كردند؛ اين عبادت تاجران است و عدّه‌اى از روى ترس😱 او را پرستيدند و اين عبادت بردگان است و جمعى ديگر خدا را براى شكر🤲 نعمت‌ها (و اين‌كه شايستۀ عبادت است) پرستيدند. اين عبادت آزادگان است»؛ (إِنَّ‌ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ‌ رَغْبَةً‌ فَتِلْكَ‌ عِبَادَةُ‌ التُّجَّارِ، وَ إِنَّ‌ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ‌ رَهْبَةً‌ فَتِلْكَ‌ عِبَادَةُ‌ الْعَبِيدِ، وَ إِنَّ‌ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ‌ شُكْراً فَتِلْكَ‌ عِبَادَةُ‌ الْأَحْرَارِ) امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه انگيزه‌هاى عبادت را به صورت بسيار لطيف، زيبا و دقيق بيان فرموده و مردم را به سه گروه تقسيم مى‌كند. ❒ گروه اوّل كسانى هستند كه شوق بهشت و عشق به حور و قصور و مواهب ديگر بهشتى آنها را به سوى عبادت پروردگار دعوت مى‌كند، گرچه عبادت اينها بر خلاف آنچه بعضى از ناآگاهان پنداشته‌اند صحيح است؛ ولى به يقين در حد اعلا نيست؛ زيرا كارشان شبيه تاجرانى است كه سرمايه‌اى را به بازار مى‌برند تا چيز بهتر و بيشتر به دست آورند. ❒ گروه دوم كسانى هستند كه ترس از آتش دوزخ و عذاب‌هاى جانكاه آن، ايشان را وادار به اطاعت و عبادت پروردگار مى‌كند. گرچه عبادت اين گروه - همان گونه كه خواهد آمد - نيز صحيح است؛ ولى در حد اعلى نيست؛ زيرا كار آنها شبيه غلامانى است كه از ترس تازيانۀ مولا انجام وظيفه مى‌كنند ❒ اما گروه سوم كسانى هستند كه سطح فكر و و اخلاصشان برتر از اين است كه عشق به نعمت‌هاى بهشتى و وحشت از عذاب‌هاى دوزخى آنها را به عبادت پروردگار وادارد؛ بلكه محبت پروردگار و شكر نعمت‌هاى او و عشق به قرب حق آنها را به عبادت جذب مى‌كند. اين برترين انگيزۀ عبادت است و اين عبادت آزادگان است؛ آزادگان از عشق به جنت و ترس از نار. شبيه اين معنا به صورت ديگرى - طبق روايتى كه مرحوم علامۀ مجلسى در بحارالأنوار آورده از آن حضرت نقل شده مى‌فرمايد: «مَا عَبَدْتُكَ‌ خَوْفاً مِنْ‌ نَارِكَ‌ وَ لَا طَمَعاً فِي جَنَّتِكَ‌ لَكِنْ‌ وَجَدْتُكَ‌ أَهْلاً لِلْعِبَادَةِ‌ فَعَبَدْتُك ؛ (خداوندا!) من تو را از ترس دوزخت پرستش نكردم و نه به جهت طمع در بهشت تو؛ ولى تو را شايستۀ عبادت ديدم و پرستيدم». در حديث ديگرى از آن حضرت اين تقسيم‌هاى سه‌گانه به تعبير ديگرى نقل شده و در آخر آن آمده است: «لَكِنِّي أَعْبُدُهُ‌ حُبّاً لَهُ‌ عَزَّ وَ جَلَّ‌ فَتِلْكَ‌ عِبَادَةُ‌ الْكِرَامِ‌ وَ هُوَ الْأَمْنُ‌ لِقَوْلِهِ‌ عَزَّ وَ جَلَّ‌ وَ هُمْ‌ مِنْ‌ فَزَعٍ‌ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ‌ ؛ ولى من او را به جهت عشق به آن ذات پاك مى‌پرستم و اين عبادت بزرگواران است كه سبب آرامش و در روز جزاست؛ زيرا خداى متعال مى‌فرمايد: آنها از وحشت آن روز در امانند» مطالعه بیشتر...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج قاسم گفت: من هم به زودی به طهرانی‌مقدم می‌پیوندم. روایت برادر شهید طهرانی مقدم از روز شهادت شهید: حاج قاسم به من گفت نمی‌گذاریم بعد شهادت حاج حسن قدرت موشکی ایران فشل شود. حاج حسن را از روی پیراهنش شناختیم چون هیچ چیزی باقی نمانده بود... علیه السلام  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 سلبریتی‌ها، این معروف‌های بی‌حاصل، از سرمربی انگلیس یاد بگیرند! 👤 «گرت ساوتگیت» سرمربی انگلیس درباره شرایط ایران در جام‌جهانی قطر گفت: 🔸 اطلاعات کافی درباره شرایط سیاسی ایران ندارم و نمی‌توانم اظهارنظر کنم. 🔸 این تصمیمات باید توسط مقامات سیاسی گرفته شود. علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | رهبر انقلاب در دیدار اخیر: ما جمع کردیم بین جمهوری و بین اسلامی؛ جمع کردیم بین حضور مردم و آراء مردم و الهی؛ جمع بین این دو کارِ آسانی نیست، [ولی] ما این کار را به توفیق الهی انجام دادیم. البتّه نقصهایی داریم. من هیچ وقت ادّعا نمیکنم در این زمینه‌ها نقص نداریم؛ نه، نقصهایی داریم امّا حرف، منطق، یک منطق جدیدی است در دنیا. 🏷  📥 مجموعه گزیده فیلم دیدار
🎙 | مدعیان حقوق بشر را بشناسید 👈🏻 حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای مدّظله العالی: «چرا این کسانی که مدّعیِ حقوق بشرند اینها را محکوم نکردند؟ چرا قضیّه‌ی شیراز را محکوم نکردند؟ چرا یک قضیّه‌ی خلاف واقع را، یک حادثه‌ی دروغین را، در سکّوهای اطّلاعاتی‌شان در اینترنت، هزاران بار تکرار میکنند امّا اسم آرشام را در اینترنت ممنوع میکنند که نیاید در سکّوی اینترنتی؟ چرا؟ اینها طرف‌دار حقوق بشرند؟ اینها این [جور] هستند. اینها را بشناسیم؛ اینها را بشناسید.» 🗓️ ۱۴۰۱/۰۸/۱۱ 🏷 🎧 بشنوید👇
.بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی ««قسمت ششم»» میدان تقسیم-رستوران اوتانتیک هنوز چند دقیقه ای به ساعت ده شب مونده بود که بابک وارد رستورانی بسیار زیبا و سنتی اوتانتیک شد. رستورانی که در سه گوشه آن، آشپزخونه هایی با دیوار کوتاه وجود داشت و مشتری ها میتونستند ببینند که آشپزها در حال طبخ گزلمه(نوعی نان سنتی معروف) هستند. بابک نگاهی به دور و اطرافش انداخت تا اینکه دید اون دکه دار با یه نفر نشسته. اونا دستی تکون دادند و بابک را دعوت کردند پیش خودشون. بابک وقتی به اونا رسید، با استقبال گرم اونا روبرو شد. بابک: سلام. سلام. دکه دار: سلام. چطوری؟ راحت پیدا کردی؟ بابک: آره. سخت نبود. دکه دار: معرفی میکنم؛ آقا بابک ... آقا آبتین ... خودمم که آذر بابک: خوشبختم آبتین که مرد حدودا 50 ساله و توپُر بود گفت: منم همینطور. من ایرانیم. راحت باش داداش. با من میتونی راحت صحبت کنی. بابک: آذر هم ماشالله فارسیش خوبه. حتی ضرب المثل هم بلده. اینو که گفت، سه نفری خندیدند. آذر: من خیلی گشنمه. بذارین یه چیز خوب سفارش بدیم. آبتین: از همین حالا بگم که شماها مهمون من هستید. پیشنهاد میدید یا خودم انتخاب کنم. بابک: من هر چی آوردین میخورم. ضعف دارم. آبتین: مشخصه. زیر چشمات گود افتاده پسر. آذر: آقا خودت سفارش بده و قال قضیه رو بکن. آبتین سفارش سه دست بره کباب مفصل با همه مخلفاتش داد. دو سه نوع نوشیدنی و شراب و ... آبتین: من به معجزه شکمِ پُر اعتقاد دارم. ما ایرانی ها اگه شروع دوستیمون با یک غذای خوب باشه، میشه به آینده اون دوستی بیشتر امیدوار بود. حتی نظراتمون بعد از غذای مفصل و یکی دو تا نوشیدنی خنک، میتونه کل زندگیمونو عوض کنه. آذر: این آقا آبتین ما از بهترین خیّرین هست که من میشناسم. دست خیلیا رو گرفته. حتی چند بار دست منم گرفته و خیلی شرمندشم. آبتین: بس کن آذر. این صفت ما ایرانی هاست که نمیتونیم درد و بدبختی یکی دیگه رو ببینیم و ساکت بمونیم. آذر رو به بابک گفت: راستی چه خبر از وسایلات؟ تونستی کاری کنی؟ بابک آهی کشید و گفت: ای بابا. خودت گفتی که دیگه دنبالش نباشم. کجا برم دنبالش؟ مگه بعد دو هفته دیگه پیدا میشه؟ آذر: حالا اشکال نداره. وقتی شرح حالت به آبتین گفتم، اصلا بذار خودش بگه چه حالی شد. آبتین: ولش کن. حال من مهم نیست. مهم اینه که الان اینجا هستی و تا چند دقیقه دیگه یک دست بره کباب عالی میزنی و حالت عوض میشه. از خودت برام بگو. تو کجا و اینجا کجا؟ بابک: والا چی بگم؟ گفتیم بریم ترکیه کار کنیم و یه لقمه نون دربیاریم و زیر منت کسی نباشیم که یهو اینجوری شد. آبتین: مگه ایران چش بود؟ ببین راحت باش. آذر همه چی برام گفته. فیلماتم دیدیم. راحت باش بابا. غریبه اینجا نیست. بریز بیرون داداش. آذر: به من و آبتین اعتماد کن. اگه بعدا ضرر کردی، بیا و تف کن تو صورتم. حاشیه نرو. با خیال کیف و راحت حرفتو بزن. بابک وقتی این اصرار آذر و آبتین رو دید دیگه همه چیزو گفت و حدود یک ساعت همه چی تعریف کرد. حتی وقتی غذا آورده بودند و گارسون ها با یه سلیقه خاص، غذا رو روی میز چیدند، بازم بابک داشت تعریف میکرد. بعدش هم با دهن پر حرف میزد و اونا هم در حالی که داشتند غذا میخوردند اما با دقت به حرفای بابک گوش دادند. بابک: خلاصه اینطوری شد که الان اینجام و هیچ امیدی به فردا صبحم ندارم چه برسه امید به آینده. اینا همه آرزوهامو به باد دادند. آبتین: با این حساب، تو هیچ خبری از خانوادت هم نداری. درسته؟ بابک تا اسم خانوادش شنید، هیچی نگفت. سرشو انداخت پایین. چند ثانیه ای بغض کرد و بعدش یهو دلش ترکید و اشک از گوشه چشماش جاری شد. اونا که دلشون خیلی سوخته بود، دلداریش دادند و آذر دستمالی به بابک داد تا اشک و چشماشو پاک کنه. آبتین: الان مهم ترین چیز اینه که بدونی خانوادت در چه حالی هستند. دو سه تا گوشی روی میز داشت اما دست کرد در جیبش و یک گوشی دیگه درآورد و روشنش کرد و رمزش زد و گرفت جلوی بابک. آبتین: تا من و آذر میریم دستامونو میشوریم و برمیگردیم با خانوادت حال و احوال کن. ببین. اصلا نگران نباش. این خط ماهواره ای هست و نه میتونن ردّت بگیرن و نه برای خانوادت داستان میشه. با خیال راحت باهاشون حرف بزن. کد ایران هم 0098 هست. اولش بزن 0098 و بعدش کد شهرتون بگیر و بعدشم شماره تلفن خونتون. تا ما برمیگردیم راحت باش و اصلا هم فکر خرج و طولانی شدنش و این چیزا هم نباش. پاشو آذر. پاشو بریم دستامونو بشوریم و برگردیم. بابک که دهنش از این همه محبت و انسانیت باز مونده بود، دیگه نتونست تعارف و مخالفت کنه و گوشیو گرفت. اولش تردید داشت که تماس بگیره یا نه. یه کم با خودش کلنجار رفت. اما دیگه تصمیم گرفت تماس بگیره. تماس گرفت و حدود یک ربع مفصل با مادرش و خواهرش حرف زد.
از لابلای سیم ها و فرکانس ها که عبور کنیم، در نهاد امنیتی که چترشون رو سر بابک بود، سه نفر در یک اتاق نشسته بودند و در حال گوش دادن به مکالمه بابک و خانوادش بودند. بابک: بد نیست. راحتم. ولی بهترم میشه. مادرش: چیزی گیرت میاد؟ شام خوردی؟ بابک: آره بابا. چه جورم. بره کباب زدم. دلت نخواد. اصلا بره کبابش حرف اول میزنه. مادرش: خب خدا رو شکر. جات چطوره؟ بابک: به نظرم داره بهتر میشه. مادرش: ینی چی؟ مگه بد بوده؟ بابک: حالا ولش کن. هتل که نبودم. همین جوری یه جایی جور شد و اونجا تِلِپ شدیم. ولی به نظرم بهتر میشه. مادرش: خدا کنه. مادر خیلی نگرانتم. مراقب خودت باش. بابک: نگران من نباش. من جایی نمیرم که زیر پام آب بره. مادرش: خدا کنه. کی برمیگردی؟ بابک: معلوم نیست. راستی اینجا شبها خیلی دیدنیه. برعکس روزا که خبری نیست. اونجا چطوریه؟ مادرش: نمیدونم چی میگی! باز کجا رفتی که میگی شبها دیدنیه؟ بابک شیرمو حلالت نمیکنم اگه جای بدی بریا. وسط مکالمه اونا محمد رو کرد به مجید و گفت: لااقل سه چهار تا کد خوب داد. درسته؟ مجید گفت: کارش عالی بود. فکر نمیکردم اینقدر دقیق بتونه کد بده. محمد: بره کباب کجای استامبول خیلی معروفه و حرف اول میزنه؟ سعید: قربان اینجا نوشته رستوران اوتانتیک. محمد: جاش بهترم میشه. ینی چی مجید؟ اینو تو بگو! مجید: ینی حداقل با یکی دو نفر ارتباط گرفته اما خیلی ازشون مطمئن نیست و اول راه هست. محمد: آفرین. درسته. زیر پاش آب نمیره ینی چی؟ سعید با خنده گفت: ینی منطقه یک و دو و سه ساحلی نیست و جایی در عمق شهر ... محمد: اینم درسته. شبهاش چرا دیدنیه؟ مجید با دقت در حال نگاه کردن به کامپیوترش بود که گفت: ینی تا الان همه قرارهایی که داشته شبها بوده و اگه لازم بشه میتونیم روز باهاش ارتباط بگیریم. محمد: حالا تا ارتباط! کاش اینو نمیگفت. بگذریم. راستی واحد خواهران حواسشون به خواهر و مادر بابک هست؟ سعید: بله قربان. مشکلی نیست. دیروز هم چک کردند و خدا رو شکر مشکلی نداشتند. محمد پاشد رفت سراغ مانیتور بزرگ و نقشه را زوم کرد روی منطقه هتل اوتانتیک. محمد: مختصات دقیق اینجا را بدید بچه های اون ور. از حالا 24 ساعته میخوام این هتل و آدما و رفت و آمدش زیر بار باشه. اما از یه طرف دیگه، در یک مکان نامعلوم، دو نفر، در یک اتاق با یک کامپیوتر و دو تا دستگاه شنود و ... در حال گوش دادن به صحبت های بابک با مادرش بودند. نفراول: کدوم شهر؟ نفر دوم: بانه است! خودِ بانه. نفر اول: مکان دقیق خونه مادر و خواهرش مشخصه؟ نفر دوم: آره. حوالی شهرک نور. بلوار عثمان آباد. نفر اول: خوبه. بچه ها رو بفرست تحقیق. عکس مادر و خواهرش و کلا کوچه و محله اش را هم بفرستند. ادامه دارد... @mohamadrezahadadpour
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 آرمان... همانی که شهادتش 70 نفر متهم دارد "السلام عليك يا ابا عبدالله الحسین" علیه السلام   @arman_80
مباحث
🌷 آرمان... همانی که شهادتش 70 نفر متهم دارد "السلام عليك يا ابا عبدالله الحسین" #امام_زمان علیه ا
دلنوشته ای از جنس برای آرمان عزیز ! سلام... سلام ما به تو و راهِ تو سلامی به بلندای تاریخِ فداکارنۀ سربازان حضرت ولیعصر علیه السلام سربازانی از عالَم علم و قلم و سخن.‌.. بَه چه عالَمی... چه عالَمیست عالم طلبگی! طلبگی و ما ادراک ما طلبگی ؟! راهی مقدس و خوش نهایت راهی پر از مجاهده... مجاهدۀ مهذبانه در وادی علم، فکر، قلم و سخن مجاهده ای بی حجاب! آری بی حجاب... بی حجاب از عافیت طلبی و بی تفاوتی! آن هنگام که نیاز باشد، قلم را به مرکب خون آغشته و بر صفحه روزگار به تحریر درآورده... و تو آی آرمانِ ما چه خوب توانستی با مرکب خون خود مجاهدِ فی سبیل الله باشی. با خون خود، حقانیت راهت را نشان دادی... با خون خود ذلتِ دشمنت را فریاد زدی.. فریاااااد.. ولی گویا برخی میخواهند صمٌ بکمٌ عمیٌ بمانند؛ بمانند! آرمان جان! به راستی آرمانِ تو چقدر والاست که غریبانه و مظلومانه به پایش جان دادی؟! آری ... آرمانِ تو لیاقت آن را دارد که برایش جان داد و فدا شد... پس ما جوانانِ اهل علم و فکر و تبیین برای مجاهده ای از جنس مجاهده تو آماده ایم... ما هم در این راه قدم بر می داریم و به وقتش، خون رنگین خود را پای ریشه های این انقلاب و ولایت خواهیم ریخت. ✍ اصغر.چ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | جهاد تبیین در برابر محتوای دروغ 🔻 رهبر انقلاب در دیدار أخیر: جوان امروزی اهل تحلیل است؛ این خیلی نکته‌ی مهمّی است... بچّه‌های ما و جوانهای ما حرف دارند و این خاصیّت انقلاب اسلامی است... 🔹️ این حقیقت را همچنان که ما میفهمیم، دشمن هم میفهمد؛ دشمن هم میفهمد که چشم و گوشِ جوانِ امروز باز است، حواسش جمع است، هوشمند است، قابل تحلیل است؛ چه کار میکند؟ دشمن که بیکار نمیماند؛ دشمن برای اینکه این حالت جوان ما را خنثی کند، شروع میکند محتوای ذهنی برای جوان درست کردن؛ این حجم عظیم دروغها در شبکه‌های مجازی به خاطر این است. این همه دروغ، این همه خلاف واقع، این همه حرفهای انحرافی، این همه تهمت، برای این است که دشمن برای این ذهنِ فعّال محتوا درست کند. 👈 اینکه من مدام میگویم «جهاد تبیین، » برای این است. محتوا را شما درست کنید؛ به مسئولین دارم میگویم؛ مسئولین رسانه‌ها، مسئولین امور ارتباطات. قبل از اینکه دشمن، محتوای غلط و انحرافی و دروغ درست کند، شما محتوای دارای حقیقت و صحیح را درست کنید، انتقال بدهید به ذهن جوانها؛ دشمن مشغول این کار است. 🗓️ ۱۴۰۱/۸/۱۱ 🏷 💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از فقه و احکام
💢 نظر امام خمینی (ره) و محمدرضا پهلوی در مورد زنان علیه السلام
هدایت شده از فقه و احکام
🚨 برای ترویج حجاب کار تحقیقی و تبلیغی کنید. 🔹 [در مسئله‌ی حجاب] شما با تبلیغات کار کنید، یعنی همان حربه‌ای را که افراد مورد نظر شما برای سست‌کردن اعتقاد به حجاب به کار می‌برند، شما هم به کار ببرید؛ یعنی شما دربارهٔ بنشینید واقعاً تحقیق کنید، فکر کنید، از لحاظ دینی هم مثلا درباره‌اش بحث کنید، یا از بحث‌هایی که شده استفاده کنید. 🔹 از لحاظ اجتماعی هم روی همین مسألهٔ کیفیّت حجاب تکیه کنید؛ به ترویج دیدگاه خودتان بپردازید؛ آن چیزی که به نظرتان درست است، آن را بگویید. 🔹‌ این دغدغه را هم که این ها می‌آیند تمایل به حجاب را در دلِ مردم از بین می برند، نداشته باشید؛ حجاب از بین نمی‌رود. امام خامنه‌ای(روحی فداه) 🗓۱۳۷۷/۱۲/۰۴
مباحث
🌷 آرمان... همانی که شهادتش 70 نفر متهم دارد "السلام عليك يا ابا عبدالله الحسین" #امام_زمان علیه ا
دلنوشته ای از جنس برای آرمان عزیز ! سلام... سلام ما به تو و راهِ تو سلامی به بلندای تاریخِ فداکارنۀ سربازان حضرت ولیعصر علیه السلام سربازانی از عالَم علم و قلم و سخن.‌.. بَه چه عالَمی... چه عالَمیست عالم طلبگی! طلبگی و ما ادراک ما طلبگی ؟! راهی مقدس و خوش نهایت راهی پر از مجاهده... مجاهدۀ مهذبانه در وادی علم، فکر، قلم و سخن مجاهده ای بی حجاب! آری بی حجاب... بی حجاب از عافیت طلبی و بی تفاوتی! آن هنگام که نیاز باشد، قلم را به مرکب خون آغشته و بر صفحه روزگار به تحریر درآورده... و تو آی آرمانِ ما چه خوب توانستی با مرکب خون خود مجاهدِ فی سبیل الله باشی. با خون خود، حقانیت راهت را نشان دادی... با خون خود ذلتِ دشمنت را فریاد زدی.. فریاااااد.. ولی گویا برخی میخواهند صمٌ بکمٌ عمیٌ بمانند؛ بمانند! آرمان جان! به راستی آرمانِ تو چقدر والاست که غریبانه و مظلومانه به پایش جان دادی؟! آری ... آرمانِ تو لیاقت آن را دارد که برایش جان داد و فدا شد... پس ما جوانانِ اهل علم و فکر و تبیین برای مجاهده ای از جنس مجاهده تو آماده ایم... ما هم در این راه قدم بر می داریم و به وقتش، خون رنگین خود را پای ریشه های این انقلاب و ولایت خواهیم ریخت. ✍ اصغر.چ