eitaa logo
مباحث
1.6هزار دنبال‌کننده
34.6هزار عکس
30.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| 🔻اعتراف غرب به عاقبت و تضعیف خانواده: آسیبی که به ما زده از مواد مخدر بیشتر است❗️ ⬅️ تأسیس وزارت تنهایی❗️ ⬅️ بعد از ۲۰۰ سال دشمنی با مذهب، حالا برای حل مشکل دست به دامن مذهب شدند... ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
حجاب‌مانند‌اولین‌خاکریز‌جبهه‌است! که‌دشمن‌برای‌تصرف‌ سرزمینی‌اول‌بایدآن‌را‌بگیرد. 🧕🏻💖 ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎼 سرود زیبای «مردآفرین» 💌 پیامی برای یکایک بانوان ایران‌زمین 🎤 شعر و نوای: عبدالحسین شفیع پور 👥 همخوانی: گروه سرود محیصا و گروه سرود ساقی کوثر 🌸 باید برای و عزت برای عفت و غیرت، حماسه آفرینی کنیم. برای اینکه دنیا بدونه، بانوی ایرانی مرواریدی است که از دامن پاکش ها پرورش یافتند... نه یک ابزار...🔸 ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
📗 | ، ادامه راه پیامبران 🔺️ مروری بر حدیث استفاده شده در بیانات حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای مدظله العالی در دیدار مبلغین و طلاب حوزه‌های علمیه سراسر کشور. ۱۴۰۲/۴/۲۱ Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 گزارش خبری | مسیری نو 👆 از دیدار مبلغین و طلاب حوزه‌های علمیه سراسر کشور با رهبر انقلاب. 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| دموکراسی دروغگو! 🤬 «آقای مکرون! تو تاریخ نمی‌دانی یا عذرخواهی کن یا ساکت شو!» این فحوای یادداشتی بود که یک سال و نیم قبل در مجله ارتش الجزایر چاپ شد. ... فرانسه در الجزایر رکوردهای عجیبی در کشتار انسان‌ها ثبت کرد. فقط در یک قلم در ۸می۱۹۴۵ بیش از ۴۵هزار الجزایری در یک روز توسط فرانسوی‌ها قتل‌عام شدند.😱 👆 مروری صد ثانیه‌ای بر جنایت فرانسه در الجزایر که رهبر انقلاب در دیدار روز گذشته مبلغین به آن اشاره کردند. Farsi.Khamenei.ir ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
🔸️ بین حق و باطل، تا ابد دوقطبی است 🧅🍎 اگر میوه های فاسد را جدا نکنیم، سالم ها نیز، فاسد خواهند شد و اگر گناه در جامعه رواج یابد، قطعاً افراد سالم، فاسد خواهند شد. 🔸️ بی تفاوتی نسبت به ، مطلقاً ممنوع⛔️ @omidreza_sattari ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | ؛ مظهر اقتدارِ ایمانی ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۷ ❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄ ╭┅──────── ╰┅──────── 📖
.
╚═ ✧ ༅࿐✾ ‎‌‌‎‌‌‎✦ ‌‌✾࿐༅✧══ مطلب بعد؛ » ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفر پر ماجرا 52.mp3
9.13M
| ۵۲ 🎙 این همه خدا آفریده؛ برای تو کی گفته مؤمنان از زندگی، لذت نمی‌برند؟ خدا آفریده که تو لذت ببری❗️ فقط مراقب باش بهشون دل نبندی! اینجوری راحت هم ازشون دل میکَنی @ostad_shojae ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ▬ ╭─── │ 🌙 @Mabaheeth ╰──────────
سفر پر ماجرا 53.mp3
8.54M
| ۵۳ 🎙 اگه با خودت آشتی کنی، دیگه تمومه. با خدا هم آشتی میشی! ✴️ اونوقته که؛ دیگه ضعفِ وجودتُ میشناسی، و خودتُ در آغوش عظیم خدا، رها میکنی. و چقدر ، برات شیرین میشه @ostad_shojae ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ▬ ╭─── │ 🌙 @Mabaheeth ╰──────────
سفر پر ماجرا 54.mp3
8.69M
| ۵۴ 🎙 نه ترازویی لازمه و نه دادگاهی❗️ تـ👈ـو ؛ ماشینِ حسابِ خودتی! زودتر خودتُ بساز، که به محض تولدت، باطِنتْ، رو میشه! ✔️ اگه باطنت سالم باشه؛ ابدی مبارکــــت باشه 🌸 @ostad_shojae ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ▬ ╭─── │ 🌙 @Mabaheeth ╰──────────
⁦🕯️⁩ مردگانتان را که در قبرها آرمیده‌اند از یاد نبرید ✍️ صلی الله علیه و آله: مردگانتان را که در قبرها آرمیده‌اند از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند. آن‌ها زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. شما و دعایی به آن‌ها هدیه کنید. 📚 انوار الهدایه، ص۱۱۵ امروز پنجشنبه یادی كنيم از مسافرانی که روزی در کنارمان بودند و اكنون فقط یاد و خاطرشان در دلمان باقیست با ذكر فاتحه و صلوات روحشان را شاد کنیم 🌹‌ اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلأحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرُ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 | حفظ یاد شهدا ✏️ رهبر انقلاب: هروقتی که کشورمان دچار ذلّت شد، به‌خاطر این بود که مردان فداکار، مردان دلاور، مردان باگذشت نداشتیم. آن‌وقتی که کشور ما در هر دوره‌ای از دوره‌های تاریخ، سربلند شد، به‌خاطر این است که چنین مردانی را داشتیم. زمان ما بحمدالله زمانی است که از این‌گونه انسانهای بزرگ در آن زیاد پدید آمدند؛ نگذارید یاد این مردان بزرگ فراموش بشود. به شما عرض میکنم، انگیزه‌هایی وجود دارد برای‌اینکه یاد شهدا به فراموشی سپرده بشود. 🌷 | ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| علیه‌السلام ۱۱ چهارم _ شیخ کلینی و شیخ مفید و دیگران از ابراهیم بن محمّد طاهری روایت کرده اند که خراجی یعنی قرحه و جراحتی در بدن متوکل به هم رسید که مُشرف بر هلاک گردید و کسی جرأت نمی کرد که نیشتری به آن برساند. پس مادر متوکل نذر کرد که اگر عافیت یابد مال جلیلی برای حضرت امام علی نقی علیه السلام بفرستد، پس فتح بن خاقان به متوکل گفت که اگر می خواهی [کسی ] نزد حضرت امام علی نقی علیه السلام بفرستیم شاید دوایی برای این مرض بفرماید، گفت : بفرستید. چون به خدمت آن حضرت رفتند و حال او را عرض کردند فرمود که پشکل گوسفند را که در زیر پای گوسفند مالیده شده در گلاب بخیسانند و بر آن خراج بندند که نافع است ان شاء اللّه تعالی. چون آن خبر را آوردند جمعی از اتباع خلیفه که حاضر بودند خندیدند و استهزاء کردند. فتح بن خاقان گفت می دانم که حرف آن حضرت بی اصل نیست و آنچه فرموده است به عمل آورید ضرری نخواهد داشت. چون دوا را بر آن موضع بستند در ساعت منفجر شد و متوکل از درد و الم راحت یافت و مادرش مسرور شده؛ پس ده هزار دینار در کیسه کرده سر کیسه را مهر کرد و برای آن جناب فرستاد. چون متوکل از آن مرض شفا یافت مردی که او را بطحایی می گفتند نزد متوکل بود، بد آن حضرت را بسیار گفت و گفت اسلحه و اموال بسیار جمع کرده است و داعیه خروج دارد. پس شبی متوکل، سعید حاجب را طلبید و گفت : بی خبر به خانه امام علی نقی علیه السلام برو و هرچه در آنجا از اسلحه و اموال که بیابی برای من بیاور. سعید گفت : در میان شب نردبانی برداشتم و به خانه آن حضرت رفتم و نردبان را بر دیوار خانه گذاشتم چون خواستم به زیر روم به واسطه تاریکی، راه را گم کردم و حیران شدم. ناگاه حضرت از اندرون خانه مرا ندا کرد که ای سعید! باش تا🕯️ از برای توبیاورند. چون شمع آوردند به زیر رفتم دیدم که حضرت جُبّه ای از پشم پوشیده و عمامه ای از پشم به سر بسته و سجاده خود را بر روی حصیری گسترده و بر بالای سجاده رو به قبله نشسته است؛ پس فرمود که برو و در این خانه ها بگرد و تفتیش کن. من رفتم و جمیع حجره های خانه را تفتیش کردم در آنها هیچ نیافتم مگر یک بدره که بر سرش مهر مادر متوکل بود و یک کیسه سر به مهری دیگر. پس فرمود که مصلای مرا بردار، چون برداشتم در زیر مصلا شمشیری یافتم که غلاف چوبی داشت و بر روی آن غلاف هیچ نگرفته بودند‌. آن شمشیر را با دو بدره زر برداشتم و نزد متوکل رفتم. چون مهر مادر خود را بر آن دید او را طلبید و از حقیقت حال سؤال کرد مادرش گفت : من برای او فرستاده ام و هنوز مهرش را برنداشته است، چون کیسه دیگر را گشود چهارصد دینار در آن بدره بود. پس متوکل یک بدره دیگر به آن ضم کرد و گفت : ای سعید! این بدره ها را با آن کیسه و شمشیر برای او ببر و عذرخواهی از او بکن. چون آنها را به خدمت آن حضرت بردم گفتم : ای سید من ! از تقصیر من بگذر که بی ادبی کردم و بی رخصت به خانه تو در آمدم چون از خلیفه مأمور بودم معذورم، حضرت فرمود: ( وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَیَّ مُنْقَلِبٍ یَنْقَلِبُونَ )؛ یعنی به زودی خواهند دانست آنها که ستم می کنند که بازگشت آنها به سوی کجا است .
اشعار مؤثر علیه السلام در مجلس شراب پنجم _ جمعی از علماء که از جمله ایشان است مسعودی، روایت کرده اند که در باب حضرت امام علی نقی علیه السلام نزد متوکل سعایت کردند و گفتند که در منزل آن جناب اسلحه بسیار و کاغذهای زیاد است که شیعیان او از اهل قم برای او فرستاده اند و آن جناب عزم آن دارد که بر تو خروج کند. متوکل جماعتی از ترکان را به خانه آن حضرت فرستاد، ایشان در شب بر خانه آن حضرت هجوم آوردند و به خانه ریختند و هرچه تفتیش کردند چیزی نیافتند و دیدند که آن حضرت در حجره ای ست و در را بر روی خود بسته و جامه ای از پشم پوشیده و بر روی زمین که رمل و ریگ ریزه بود نشسته و توجهش به سوی حق تعالی است و مشغول خواندن آیات قرآن است؛ پس آن جناب را به آن حال مأخوذ داشتند و به نزد متوکل حمل کردند و گفتند در خانه او ریختیم و چیزی نیافتیم و دیدیم آن جناب را نشسته بود روبه قبله و قرآن تلاوت می کرد؛ و متوکل در آن حال در مجلس شرب بود، پس آن امام معصوم را در آن مجلس شؤم بر آن میشوم وارد کردند و متوکل جام 🍷 در دستش بود، از برای آن جناب تعظیم کرد و آن حضرت را در پهلوی خود نشانید و جام شراب را به آن حضرت تعارف کرد. آن حضرت فرمود: واللّه ! شراب داخل گوشت و خون من نشده هرگز، مرا معفوّ دار؛ پس او را معفو داشت آنگاه گفت : برای من شعر بخوان. حضرت فرمود: اِنّی قَلیل الرِّوایَهِ لِلشِّعْرِ؛ من چندان از شعر روایت نشده ام ، گفت : از این چاره ای نیست؛ پس حضرت انشاد فرمود این اشعار را که مشتمل است بر بی وفایی دنیا و مرگ سلاطین و ذلّت و خواری ایشان پس از : باتُوا عَلی قُلَلِ الاَجْبالِ تَحْرِسُهُمْ غُلْبُ الرِّجالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَلُ وَ اسْتَنْزِلُوا بَعْدَ عِزَّ مِنْ مَعاقِلِهِمْ وَ اُسْکِنُوا حُفَرا یا بِئْسَما نَزَلوُا ناداهُمْ صارِخٌ مِنْ بَعْدِ دَفْنهمُ اَیْنَ الاَساوِرُ وَ التّیجانُ وَ الْحُلَلُ اَیْنَ الْوُجُوهُ الّتَی کانَتْ مُنَعَّمَهً مِنْ دُونِها تُضْرَبُ الاَسْتارُ وَ الکُلَلُ فَاَفْصَحَ الْقَبْرُ عَنْهُمْ حینَ سآئِلَهُمْ تِلْکَ الْوُجُوهُ عَلَیْهَا الدُّودُ تَنْتَقِلُ قَدْ طالَ ما اَکَلُوا دَهْرا وَ قَدْ شَرِبُوا وَ اَصْبَحُوا الْیَوْمَ بَعْدَ الاَکْلِ قَدْ اُکِلُوا متوکل از شنیدن این اشعار گریست 😭 به اندازه ای که اشک چشمش ریشش را تر کرد و حاضرین نیز گریستند، و به روایت ( کنزالفوائد ) کراچکی، متوکل جام شراب را بر زمین زد و عیشش منغص شد، و به روایت اول پرسید از آن حضرت که قرض داری ؟ فرمود: بلی چهار هزار دینار؛ پس چهار هزار دینار به آن حضرت بخشید و او را مکرّماً به خانه اش ردّ کرد.
شمشیرداران نامرئی ششم _ قطب راوندی روایت کرده است از فضل بن احمد کاتب از پدرش احمد بن اسرائیل کاتب معتز باللّه بن متوکل که گفت : روزی من با معتز به مجلس متوکل رفتم و او بر کرسی نشسته بود و فتح بن خاقان نزد او ایستاده بود؛ پس معتز سلام کرد و ایستاد، من در عقب او ایستادم . و قاعده چنان بود که هرگاه معتز داخل می شد او را مرحبا می گفت و تکلیف نشستن می کرد. در این روز از غایت غضب 👺 و تغییری که در حال او بود متوجه معتز نشد و به فتح بن خاقان سخن می گفت و هر ساعت صورتش متغیر می گردید و شعله غضبش افروخته تر می شد و با فتح بن خاقان می گفت آنکه تو در حق او سخن می گویی، چنین و چنان کرده است و( فتح ) آتش خشم او را فرو می نشانید و می گفت : اینها بر او افتراء است و او از اینها بریّ است ، فایده نمی کرد و خشم او زیاده می شد و می گفت : به خدا سوگند که این مرائی را می کُشم که دعوی دروغ می کند و رخنه در دولت من می افکند؛ پس گفت بیاور چهار نفر از غلامان خزر جلف را که چیزی نمی فهمند. ایشان را حاضر کرد، چون حاضر شدند به هر یک از ایشان شمشیری داد و ایشان را امر کرد که چون حضرت امام علی نقی علیه السلام حاضر شود او را به قتل آورند و گفت : به خدا سوگند که بعد از کشتن، جسد او را هم خواهم سوخت. بعد از ساعتی دیدم که حُجّاب متوکل آمدند و گفتند: آمد! ناگاه دیدم که حضرت داخل شد و لبهای مبارکش حرکت می کرد و دعایی می خواند و اثر اضطراب و خوف به هیچ وجه در آن حضرت نبود، چون نظر متوکل بر آن حضرت افتاد خود را از تخت به زیر افکند و به استقبال حضرت شتافت و او را در بر گرفت و دستهای مبارکش را، میان دو دیده اش را بوسید و شمشیر در دستش بود گفت : ای آقای من ! ای فرزند رسول خدا صلی اللّه علیه وآله وسلم ، ای بهترین خلق ! ای پسر عم من و مولای من ، ای ابوالحسن ، و حضرت می فرمود: اعیذک باللّه یا امیرالمؤمنین؛ عفو کن من را از گفتن این کلمات. متوکل گفت : برای چه تصدیق کشیده ای و آمده ای در چنین وقتی ؟ حضرت فرمود که پیک تو آمد در این وقت و گفت متوکل تو را طلبیده. متوکل گفت : دروغ گفته است آن ولدالزنا، گفت برگرد ای سید من ، به همان جا که آمدی؛ پس گفت : ای فتح بن خاقان، ای عبداللّه، ای معتز! مشایعت کنید آقای خودتان و آقای مرا؛ پس چون نظر آن غلامان خزر بر آن حضرت افتاد نزد آن حضرت بر زمین افتادند و سجده به جهت تعظیم آن حضرت نمودند. چون حضرت بیرون رفت متوکل غلامان را طلبید و ترجمان را گفت که از ایشان سؤال کن که به چه سبب امر نسبت به او به جا نیاوردید؟ ایشان گفتند از مهابت آن حضرت بی اختیار شدیم، چون پیدا شد، در دور او زیاده از صد شمشیر 🗡🗡🗡🗡برهنه دیدیم و آن شمشیرداران را نمی توانستیم دید و مشاهده این حالت مانع شد ما را از آنکه امر را به عمل آوریم و دل ما پر از بیم و خوف شد😱. پس متوکل روبه ( فتح ) آورد و گفت : این امام تو است و خندید، ( فتح ) شاد شد به آنکه آن بلیه را از آن جناب گذشت و حمد خدا به جا آورد. __________ »» ملاقات صقر با علیه السلام در زندان