eitaa logo
مهدی عبداللهی
644 دنبال‌کننده
493 عکس
234 ویدیو
32 فایل
🌐 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 اندیشه‌ورزی در قلمرو علوم عقلی اسلامی و علوم انسانی مهدی عبداللهی دانشیار مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و مدیر گروه فلسفه علوم انسانی دانش آموخته سطح 4 حوزه علمیه قم دکتری فلسفه اسلامی ارتباط با مدیر کانال: @mabd57
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️ مصاحبه مهدی عبدالهی با ماهنامه «فرهنگ امروز» در تحلیل و بررسی پروژه «عقلانیت و معنویت» جناب آقای مصطفی ملکیان 7⃣ 8⃣ خواستگاه این تعارض عقل و دین در الهیات مسیحی می باشد و نشات گرفته از آن است؟ 👤 در واقع آموزه های اصلی و بنیادین مسیحیت گرفتار چالش ضد عقلانیت است. آموزه‌هایی مانند گناه نخستین معتقد است که حضرت آدم گرفتار گناه و معصیت شد در حالی که ما در نگرش اسلامی معتقد نیستیم که حضرت آدم گرفتار معصیت و گناه شده باشد. غرض اصلی بنده بیان ضد عقلانی بودن پاره‌ای از باورهای بنیادین مسیحیت است. از گناه نخستین به گناه جبلی می‌رسیم، بعد از گناه جبلی، انسانی که با گناه به دنیا آمده و با پرونده سیاه و تاریک پا به عرصه وجود گذاشته، به فکر توبه می‌افتد و می‌خواهد آن ناپاکی را از وجود خود پاک کند. باید چه کاری انجام دهد تا این ناپاکی و گناه پاک شود؟ اندیشمندان مسیحی می‌گویند این گناهی که انسان گرفتار آن است، گناهی نیست که با رفتار و توبه خود انسان پاک شود. زیرا این گناه، گناه در برابر خدای متعال عظیم کبیر است، فلذا برای پاک کردن این گناه هیچ کاری از دست انسان بر نمی‌آید. تنها راه پاک شدن این گناه این است که خود خدا کاری را انجام دهد که این گناه پاک شود. برای این کار خداوند متعال تجسد پیدا کرده يعنی خدا در قالب عیسی مسیح متجسد (عیسی و انسان) شده و به کالبد جسم درآمده و بعد رنج تصلب را به جان خریده و به صلیب کشیده شده و رنج برده تا این رنج خدا فدیه گناه آدم شود. و بعد از این هر کس که بخواهد پاک شود باید به این جریان تاریخی ایمان داشته باشد. نکته اصلی این است که مسیحیت رایج و دارج در دنیای غرب، مسیحیتی است که باورهای اساسی آن از جمله گناه نخستین، گناه جبلی، تجسد، فدیه، تثلیث هیچ کدام عقل پذیر نیستند و عقل انسانی آن‌ها را نمی‌پذیرد، بلکه عقل حکم و فتوا به نادرستی آن امور می‌دهد. از اینجا، از همان قرون نخستین مسحیت نزاع عقل و ایمان در مسیحیت پیدا شده و اندیشمندان مسیحی با مسائل و باورهایی مواجه بودند که عقل آن‌ها را نمی‌پذیرفت. هنگامی که باورهای بنیادین دین با عقل سازگاری نداشته باشد، انسان به حکم اینکه عاقل است با دو راهی مواجه است، یا باید به حکم و فتوای عقل خود گردن بنهد و آن باور دینی را کنار بگذارد و اگر بخواهد دین دار و دین مدار باشد، باید به نحوی بر عقلانیت خود سرپوش بگذارد. این مسئله از قرون نخستین کلیسا و مسحیت وجود داشته و تا به امروز یکی از مسائل زنده مسیحیت است. و تا هنگامی که چنین قرائت تحریف شده ای از باورهای مسیحیت وجود داشته باشد، این سؤال وجود خواهد داشت. نکته ای که میخوام از آن استفاده کنم این است که هنگامی که اندیشمندان و روشنفکران ما ميخواهند راجع به دین اظهار نظر کنند، نباید همه این ادیان را یک کاسه ببینند و در واقع نباید تاوان تحریف در باورهای اساسی مسیحیت و ضد عقلانی بودن آنها را اسلام پرداخت کند. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️ لزوم جامع نگری در شناسی از منظر حضرت خمینی قدس سرّه الشریف اينكه در روايت است كه اسلام غريب است، از اول غريب بوده و الآن هم غريب است، براى اينكه غريب آن است كه نمىشناسند او را. در يك جامعهاى هست او، اما نمىشناسند، نمىشناسند اسلام را، هيچ وقت شناخته نشده به آن طورى كه بايد باشد. مگر پيش خودمان، هميشه يك ورق را گرفتهاند، آن ورق ديگر را حذفش كردهاند؛ يا مخالفت با آن كردهاند. يك مدت زيادى گرفتار ما بوديم، اسلام گرفتار عرفا بود. آنها خدمتشان خوب بود؛ اما گرفتارى براى اين بود كه همه چيز را برمىگردانند به آن ور. هر آيهاى دستشان مىآمد مىرفت آن طرف . . . يك وقت هم گرفتار شديم به يك دسته ديگرى كه همه معنويات را برمىگردانند به اين، اصلًا به معنويات كار ندارند؛ كأنّه اسلام آمده براى اينكه [دنيا را بگيرد] اسلام هم طريقهاش مثل هيتلر كه او آمد كه دنياگيرى كند و كشورگشايى كند، اسلام هم آمده كشورگشايى كند! عرض مىكنم هر چه مربوط به زندگى است و هر چه مربوط به طبيعت است و هر چه اينها را گرفتهاند؛ هر چه معنويات است برگرداندهاند به اين طرف. بعضى از تفسيرها، بعضى از اشخاصى كه مىخواهند اظهار فضيلت مثلًا بكنند، ملاحظه كنيد همه مسائل را برگرداندهاند به اين آب و خاك؛ همه چيز را فداى حيوانيت كردهاند. عرفا همه چيز را فداى انسانيت كردهاند، خوب، باز او، باز او اما اينها غفلت از آن كردهاند. همه چيز [است] آقا. اسلام آمده انسان درست كند و انسان همه چيز است؛ همه عالم است انسان. آن كه مربّى انسان است بايد همه عالم را آشنا بر آن باشد و انسان را به همه مراتب آن آشنا باشد تا بتواند اين انسان را به مدارجى كه دارد برساند؛ اسلام را به همه جهاتش بشناسد. يكى مىآيد چهار تا از جنگهاى اسلام را بررسى مىكند، بعد مىشود ! خوب، تو جنگشناسى، از اسلام بگو من اين ورقش را مىشناسم. حق ندارد بگويد كه من اسلامشناسم. فقيه بايد بگويد من فقهشناسم، من اسلام را مىشناسم؛ آنى كه از همه بهتر مىداند همان است كه فقه اسلام را مىداند. حق ندارد بگويد من اسلامشناسم، اين بگويد من يك قسمى از مثلًا معقولات اسلام را ادراك كردم. آن هم كه حكومت اسلامى را بررسى كرده و اطلاع پيدا كرده كه وضع حكومت چه بوده او حق ندارد بگويد من اسلامشناسم، بگو من حكومت اسلامشناسم. ادعاى جز براى آن كه همه جهات اسلام را بداند چه جورى است و همه مراتب معنويت اسلام و ماديت اسلام را بداند آن مىتواند بگويد من اسلامشناسم. على ابن ابي طالب اسلامشناس بود . . . 📚 صحیفه امام، ج8، ص529-531 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر سیدحمید طالب‌زاده: آزمون معاصرت فلسفۀ اسلامی یعنی خروج از چهارصدسال تنبلی تاریخی. اگر فردی می‌خواهد مرد میدان فلسفه باشد، باید جامع شرق و غرب شود.
فرض کنید شما برای بار اول به شهری مسافرت می‌کنید و آنجا را نمی‌شناسید، و در آنجا اتفاقا در ترمینال یکی از دوستان قدیمی خود را می‌بینید. آن دوست از شما دعوت می‌کند که برای شام به منزل او بروید. اگر دوست شما واقعا می‌خواهد که به منزل او بروید و از شما پذیرایی کند، اما شما در آن شهر غریبه هستید و آدرس منزل او را نمی‌دانید، برای محقق شدن هدفش باید حتما به شما آدرس بدهد. اگر آدرس ندهد به این معنا است که یا واقعا نمی‌خواسته شما را دعوت کند و یا اینکه می‌خواسته اما در عین حال آنچه را که برای تحقق خواسته اش لازم بود انجام نداده و به اصطلاح نقض غرض کرده. در اینجا هم دقیقا مسله از همین قرار است، خداوند متعال انسان را برای رسیدن به تکامل اختیاری آفریده است. از طرف دیگر انسان خود به تنهایی نمی‌تواند همه آنچه را که برای رسیدن به آن هدف لازم است را فهم کند. پس اگر خداوند که حکیم است و فعل بی هدف، باطل و عبث انجام نمی‌دهد و از طرف دیگر علم دارد و می‌داند ما چه مقدار از آنچه که برای تکامل اختیاریمان است را می‌دانیم و چه مقدار از آن را نمی‌دانیم و همچنین قدرت دارد و می‌تواند اموری را که نمی‌دانیم به ما آموخته و بیان کند، و اگر این کار را نکند پس نقض غرض کرده است. ما را برای رسیدن به تکامل اختیاری آفریده، اما آنچه را که برای تکامل ضروری و لازم است را در اختیار ما نگذاشته است. اندیشمندان اسلامی با استدلال هایی شبیه این مساله ای را به نام ضرورت وحی را اثبات می‌کنند. و جالب است که وقتی به قرآن کریم هم مراجعه می‌کنیم، قرآن نیز همین بیان عقلی را تایید می کند. در مواردی از قرآن کریم خداوند در خصوص قرآن و نزول وحی، حق تعالی تعابیری شبیه به این به کار برده که می‌فرماید: (كَما أَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ) (بقره: 151) بین این دو تعبیر فرق وجود دارد که بگوییم (عَلَمَکُم ما لا تَعلَمون) یعنی خداوند چیزهایی به شما یاد داد که نمی‌دانستید. اما تعبیر خداوند اینگونه نیست و می‌فرماید (عَلَمَکُم ما لَم تَکونوا تَعلَمون) یعنی یک چیزهایی را به شما یاد داد که شما شأنیت و توان درک آن‌ها را نداشتید، همان مسله عقل گریزی که این اصطلاح را برای آن به کار بردیم. یعنی اموری وجود دارد که خداوند از طریق وحی آن‌ها را به ما یاد می‌دهد که ما نمی‌توانستم به تنهایی و با قوای معرفتی متعارف خود به آن‌ها علم پیدا کنیم. لذا در آیه دیگری خداوند متعال در مورد ارسال پیامبران و انزال کتب می‌فرمایند: (رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ لِئَلاَّيَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيماً) (نساء: 165) پیامبرانی که خداوند فرستاده برای این بوده که بعد از ارسال پیامبران انسان ها نتوانند بر خداوند حجت داشته باشند، اين بیان نیز بیان بسیار عالی است. مفهوم این آیه این است که اگر خداوند پیامبران را نمی‌فرستاد، ما انسان‌ها بر خداوند حجت داشتیم. یعنی می‌توانستیم بر خدا احتجاج کنیم و برای او دلیل بیاوریم. مثلا اگر خدا در روز قیامت می‌پرسید که چرا شما به مقصد نهایی(بهشت یا قرب الهی) که من برای شما آفریده بودم، نرسیدید، می‌توانستیم به خدا جواب بدهیم و استدلال آوریم. قاعدتا استدلال این بود که شما که مرا برای تکامل اختیاری آفریدی، مقدمات لازم آن را در اختیارم نگذاشتی و آن مقدار علمی را که برای رسیدن به این تکامل نياز داشتم، در اختیارم نگذاشتی. پس اگر من نرسیدم به دلیل کوتاهی من نبوده، بلکه آن تکامل اختیاری نیاز به علومی داشت که شما در اختیار من نگذاشتی. از آنجا که خداوند با فرستادن پیامبران این نقصان معرفتی را جبران می‌کند، لذا در این آیه می‌فرماید پس از ارسال رسول دیگر کسی حجت و دلیلی بر علیه خدا ندارد و کسی نمی‌تواند بگوید که من به دلیل ندانستن به کمال نرسیدم.
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️ مصاحبه مهدی عبدالهی با ماهنامه «فرهنگ امروز» در تحلیل و بررسی پروژه «عقلانیت و معنویت» جناب آقای مصطفی ملکیان8⃣ 9⃣ اگر بخواهیم از منظر اسلام به قضیه نگاه کنیم رابطه عقل و آموزه های دینی چگونه است؟ 👤 در تقسیمی که در مسائل فلسفه دین و کلام جدید مطرح می‌شود، می‌بینیم که باورها و آموزه‌های دینی، عقلا از سه فرض خارج نیستند. یا عقل پذیر، یا عقل گریز و یا عقل ستیز هستند (به لحاظ فرض عقلی). یعنی ممکن است یک باور و محتوای دینی وجود داشته باشد که عقل نیز همان را بپذیرد. برای مثال در دین باور به خدا و یگانگی به او است و عقل نیز وجود خدا و یگانگی خدا را اثبات می‌کند. پس اصل وجود خدا و یگانگی خداوند متعال مطلبی است که هم دین آن را بیان کرده و عقل نیز بر آن صحه می‌گذارد و آن را می‌فهمد، که به این دسته اصطلاحا عقل پذیر می‌گوییم. اما دسته دوم دسته عقل ستیز هستند، مانند باور به تثلیث. تثلیث یک باوری است که در دین مسیحیت وجود دارد اما هنگامی که با عقل آن را بررسی می کنیم، می‌بینیم که عقل آن باور را نمی‌پذیرد. یعنی عقل حکم می‌کند که یک خدا (در عین اینکه یک خدا باشد) نمی‌تواند سه خدا باشد. پس اینجا با مسله ای مواجه هستیم که دین آن را می‌پذیرد و یک باور دینی است، اما عقل بشری آن را نمی‌پذیرد. بر خلاف مسیحیت که برخی از باورهای بنیادین آن از این سنخ (عقل ستیز) است، ما معتقدیم که در دین اسلام نه تنها باورهای بنیادی، حتی در باورهای جزیی و سایر گزاره های فرعی هم، در یک امری خلاف دین که عقل با قطعیت حکم به نادرستی و بطلان آن کند، وجود ندارد. اما دسته سوم اصطلاحا گزاره‌های عقل گریز نامیده می‌شوند. یکی از نکات کلیدی بحث بنده در اینجا است. برای روشن شدن این مسئله باید به سراغ مسله دیگری برویم که در فلسفه و عرفان و بویژه در کلام مطرح است، در مباحث کلامی، در بحث نبوت، یک بحث نبوت عامه و یک بحث نبوت خاصه داریم. در بحث نبوت عامه که از آن به ضرورت وحی و بعثت انبیا نیز تعبیر می‌شود، بحث بر سر این است که ما انسان‌ها نیازمند این هستیم که خداوند متعال پیامبران و کتاب‌هایی را برای ما بفرستد تا راه سعادت را به ما نشان دهند. بیانات مختلفی از اندیشمندان اسلامی در این زمینه وجود دارد، خلاصه این سخنان این است که ما در مسائل خداشناسی پس از اینکه وجود و یگانگی و برخی از صفات خدا را اثبات کردیم، در بحث از هدف آفرینش به این نتیجه می‌رسیم که خداوند مخلوقات و از جمله انسان را برای دستیابی به کمال آفریده است. و انسان که موجود مختار است برای دستیابی به کمال اختیاری آفریده شده است. اما کمال اختیاری نیاز به مقدماتی دارد که یکی از آن‌ها اختیار است. اما مقدمه، مولفه و شرط دیگر کمال اختیاری داشتن آگاهی‌های لازم برای رسیدن به کمال است. اگر بنا است کسی به کمال اختیاری برسد، باید از مقصد تکامل، سعادت و کمال حقیقی خود اطلاع داشته باشد، باید راه رسیدن به آن و مسیر دستیابی به آن مقصد را نیز بداند تا بتواند به کمال اختیاری دست پیدا کند. با مراجعه به قوای معرفتی انسان به این نتیجه می‌رسیم که انسان با معرفت های متعارفی که از طریق حس و عقل و تجربه به دست می‌آورد، نمی‌تواند همه آنچه که برای تکامل اختیاری او لازم است را به دست بیاورد. یعنی انسان با اکتفا به حس و عقل و تجربه نمی‌تواند سعادت نهایی و علم راه رسیدن به آن را با همه جزئیات و به طور تفصیلی، پیدا کند. به همین جهت چون خداوند انسان را برای رسیدن به کمال اختیاری آفريده و این کمال اختیاری شرایط و لوازمی دارد که از جمله آن‌ها علم به مقصد نهایی و راه رسیدن به آن مقصد نهایی است، اما انسان آنچه را که باید در این زمینه بداند با حس و عقل و تجربه نمی‌تواند به دست بیاورد، پس خداوند برای برآورده شدن آن غرض، باید این نقصان معرفتی انسان را از راه دیگری تامین کند. آن راهی که خداوند توسط آن این نقصان معرفتی را برآورده می‌کند، اصطلاحا راه وحی نامیده می‌شود.
خداوند با ارسال پیامبران آنچه را که برای رسیدن به تکامل و سعادت انسانی لازم است، در اختیار انسان گذاشته است. پس این دو نکته بسیار مهم است که اساس وحی برای هدایت انسان و دستیابی به برنامه سعادت و تکامل است. برنامه ای که انسان با اتکا به قوای معرفتی خود نمی‌توانست آن را به دست بیاورد. پس قطعا وحی مشتمل بر اموری است که ورای عقل انسانی است. باز تاکید می‌کنم که باید بین امور ضد عقل و امور ورای عقل، تفکیک و تمیز قائل شویم. آنچه که ما بر آن تاکید می‌کنیم، امور ورای عقل است، پاره ای از امور وجود دارد که عقل به آن‌ها دسترسی ندارد. نه اینکه عقل حکم به بطلان آن‌ها می‌دهد. پس بر اساس بررسی های عقلانی، عقل ما را به این نتیجه می‌رساند که، عقل ما پس از اینکه وجود و صفات خدا، از جمله علم و قدرت و اراده خدا را اثبات کرد، در بررسی افعال الهی هدفمندی آفرینش را اثبات می‌کند و هنگامی که آن را در باب انسان ادامه می‌دهیم، با لحاظ این‌که انسان موجودی است که با قوای معرفتی متعارف خود همه آنچه را که برای تکامل لازم دارد به دست نمی‌آورد، همین جا عقل حکم می‌کند که تمام اين مسائل با استدلال عقلی است. عقل حکم می‌کند که خداوند متعال باید از راه دیگری آنچه را که منِ انسان به تنهایی توان درکش را ندارم، به من تعلیم بدهد. پس خداوند اموری را از طریق وحی به من تعلیم می‌دهد که فرا عقلی هستند و عقل به آن‌ها دسترسی ندارد. اما به هیچ عنوان به این معنا نیست که آن‌ها عقل ستیز هستند و عقل بر خلاف آن‌ها حکم می‌دهد. همانطور که عرض کردم در مسیحیت چنین اموری را داریم اما در اسلام به هیچ عنوان معتقد به این مسئله نیستیم که اموری در دین وجود دارد که ضد عقل هستند. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 هر کس عادت داشته باشد، بدون دلیل سخنان دیگران را تصدیق کند، از انسانیت خارج شده است. ابن سینا 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️ دیدار پروفسور کلاوس مولر از اساتید دانشگاه مونستر با حضرت آیت الله جوادی آملی دانشگاه مونستر یکی از مراکز مهم تحصیلی و پژوهشی در شمال غربی آلمان است که در زمینه های علوم انسانی، الهیات، پزشکی، حقوق و بسیاری از زمینه‌های دیگر فعالیت می‌کند. همچنین بزرگترین مرکز اروپایی در زمینه الهیات و مطالعات مذهبی از قبیل کاتولیک، پروتستان و الهیات اسلامی است. این دانشگاه در کل حدود سه هزار دانشجو و چهل استاد تمام دارد و دانشکد‌ه‌ای که پرفسور مولر در آنجا شاغل است بیشتر در زمینه الهیات فلسفی فعالیت می‌کند. 💢 پرفسور کلاوس مولر (KLAUS ERICH MÜLLER) از اساتید دانشگاه مونستر آلمان که برای گذراندن فرصت مطالعاتی در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران به سر می برد، دیدار با حکیم معاصر حضرت آیت الله جوادی آملی داشتند. دردیدار پرفسور مولر با آیت‌الله‌العظمی جوادی آملی مطرح شد:🔻 🔹آنچه در غرب مطرح است بخشی از فلسفه است نه خود فلسفه فلسفه هم دیر به دست می‌آید و هم دیرپاست. فلسفه آن است که از یک سو با ازلیت، از سوی دیگر با ابدیت و از سوی سوم با سرمدیت که جامع ازل و ابد است بحث می‌کند. 🔹انبیا آمدند که عقل فلاسفه و متفکران را شکوفا کنند، به انسان بگویند شما یک موجود ابدی هستی، و اگر از اموری می‌ترسید برای اینکه می‌ترسید بمیرید، ولی بدانید که شما را می‌میرانید نه بمیرید. یک موجود ابدی فکر ابدی لازم دارد، آن فکر ابدی به نام است، این زود پدید نمی‌آید، بلکه قرن‌ها می‌گذرد تا یک فکر پدید بیاید. 🔹پروفسور مولر در خصوص نسبت «پاننتئیسم» «Panentheism» با وحدت وجود سؤال کردند که پاسخ آیت الله از این قرار بود: «پاننتئیسم» یا یک وحدت وجود کاذبی است که از برخی‌ها خام‌ها پیدا شده؛ حالا چه در شرق چه در غرب. ▫️خدا آن حقیقت بسیط نامتناهی است؛ یعنی حقیقت است، یک؛ ▫️از سنخ مفهوم نیست و ماهیت ندارد، دو؛ ▫️چون از سنخ مفهوم و انتزاعی نیست، به ذهن نمی‌آید، سه؛ ▫️و چون نامتناهی است مشهود هیچ عارفی قرار نمی‌گیرد، چهار؛ ▫️اگر بسیط است نمی‌شود جزء او را شناخت، چون جزء ندارد و اگر نامتناهی است که نامتناهی است، هیچ کس نمی‌تواند او را مشاهده کند. 🔹خدا را نه از سنخ علم حصولی انتزاعی مفهومی می‌شود شناخت، چون او مفهوم نیست و نه از سنخ شهودی می‌شود یافت، چون او نامتناهی است. ما تنها با برخی از اسمای حسنای او را می‌شناسیم. ✖️همه‌خدایی برای همیشه باطل است، همه آیت خدا و آیینه‌دار خدایند. همه خدا را نشان می‌دهند، نه همه خدا باشند. حکیم معاصر در خصوص نسبت فلسفه و علوم دیگر نیز این گونه فرمودند: 🔹فلسفه مربوط به کل جهان است و سرنوشت و شناسنامه علوم را فلسفه تعیین می‌کند. فلسفه آن قدر آزاد است که آزادانه وارد معرفت جهان می‌شود، هیچ قیدی در آن نیست، هیچ بندی در آن نیست، به هیچ دینی هم تعهد نسپرده است، به هیچ قانونی هم تعهده نسپرده است، چون همه قوانین بعداً پیدا می‌شود. چون آزادانه وارد می‌شود در ابتدا نه دینی است نه ضد دین. ▫️اگر به این نتیجه رسید که در جهان خدای نیست، وحی‌ایی نیست، پیغمبری نیست، این دو تا کار می‌کند: اول خودزنی می‌کند خودش می‌شود . بعد همه علومی که در قلمرو آن قرار دادند همه اینها را الحادی می‌کند. ▫️اما اگر موفق شد خدا را شناخت خدا را ثابت کرد وحی و نبوت را ثابت کرد، رسالت را ثابت کرد، اولین کاری که می‌کند آن جامه توحید را بر خودش می‌پوشاند و می‌شود . بعد تمام‌ علومی که زیر مجموعه آن هستند می‌شوند فلسفه الهی. چرا؟ چون دیگر آن دریاشناس دارد درباره فعل خدا سخن می‌گوید. آن ستاره‌شناس درباره فعل خدا سخن می‌گوید. بحث از خدا، بحث از اسم خدا، بحث از فعل خدا، بحث از قول خدا، بحث از اثر خدا، بحث دینی است. 🔹فلسفه که ریاست همه علوم را به عهده دارد، ثابت کرد که کل جهان فعل خداست و خدا هم همه جا حضور دارد و همه جا هم می‌شود او را مشاهده کرد اما هیچ کدام از اینها هم خدا نیستند. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️ بیانات اسلامی در دیدار دست‌اندرکاران همایش (نکوداشت مرحوم آقاعلی مدرس زنوزی) 🔹حضرت آیت الله خامنه‌ای در این دیدار با ابراز خرسندی از رونق در حوزه‌های علمیه پس از انقلاب اسلامی، نقادی و نوآوری را موجب ترویج و اعتلاء این شاخه از علوم برشمردند و افزودند: از خصوصیات برجسته مرحوم همین روحیه نقادی و بیان حرف نو در علوم عقلی است و این‌گونه بزرگداشت‌ها صرفاً بزرگداشت یک شخص نیست بلکه در واقع تکریم و ترویج یک جریان فکری و اندیشه‌ورزی است. 🔹ایشان با یاد کردن از برخی بزرگان فلسفه و تأکید بر لزوم شناساندن شخصیت و آراء آنان به جامعه علمی، اهمیت تدوین خلاصه‌ای قابل‌فهم از نظرات فلسفی و عمیق این بزرگان را یادآور شدند و گفتند: دعوت جوانان به علوم عقلی و توجه حوزه‌های علمیه به علوم عقلی و بویژه فلسفه بسیار مهم است. 🔹رهبر انقلاب اسلامی افزودند: حذف فلسفه از قم موجب خواهد شد افرادی سطحی و کم‌عمق، متصدی تبیین و تدریس این علم شوند، بنابراین فلسفه باید در حوزه‌ علمیه قم و همچنین حوزه علمیه تهران که روزگاری مرکز فلسفه بوده است، رواج پیدا کند. 🔹ایشان همچنین از مدرسان فلسفه و مجمع عالی حکمت اسلامی و حضرات آیات ، و که هدایت و نظارت بر این مجمع را برعهده دارند، تقدیر و تشکر کردند. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️ معرفی اجمالی ) 1⃣ (۱۲۳۴-۱۳۰۷ق) معروف به فرزند ، از حکمای حوزۀ فلسفی تهران و مروّج است. وی در فلسفه از صدرالدین شیرازی پیروی می کرد، ولی در برخی مسائل فلسفی از جمله معاد جسمانی با او مخالفت کرده است. وی در این زمینه دست به ابتکاراتی زده که سبب شهرت وی به حکیم مؤسس و نیز توجه برخی متأخران در مسئله معاد جسمانی به وی شده است. از مهمترین آثار فلسفی اوست. سایر آثار وی تحت عنوان گردآوری شده است. آقا علی به دلیل جامعیت در معقول و منقول به «مدرس» و به سبب کمالات صوری و معنوی به «حکیم الهی» و «استاد الاساتید» شهرت یافت. وی همچنین یکی از حکمای اربعه بود که باعث تثبیت و رونق حوزۀ فلسفی تهران شدند. مدرس طهرانی هم علوم نقلی و هم علوم عقلی را تدریس می‌کرد، اما شهرت وی بیشتر در علوم عقلی بود. آقا علی مدرّس در ۱۳۰۷ وفات یافت و در حرم عبدالعظیم حسنی در شهر ری دفن شد. نوّر الله مضجعه الشریف پدر آقا علی، زنوزی، شاگرد نوری و از مروّجان فلسفۀ ملاصدرا و مؤسس فلسفی تهران بود. آقا علی در سال ۱۲۳۷ (در سه سالگی) به همراه پدرش به تهران آمد و پس از فراگیری مقدمات علوم، از جمله ادبیات عرب و منطق و اصول فقه و کلام، در حلقۀ درس پدر شرکت نمود. پس از درگذشت پدرش در ۱۲۵۷، برای ادامۀ تحصیل به عراق، اصفهان و قزوین رفت و نزد استادانی چون نوری فرزند ملاعلی نوری، لاریجانی، ، ، میرزا محمدابراهیم نقشه فروش و (شارح ) شاگردی کرد و سپس به تهران بازگشت.آقا علی مدرّس در حدود سال ۱۲۷۰ تدریس در علوم معقول را در تهران آغاز کرد؛ نخست در مدرسۀ قاسم خان و سپس در مدرسۀ سپهسالار به تعلیم فلسفه پرداخت. ظاهراً در‌‌ همان ایام نزد به فراگیری علوم نقلی نیز مشغول بوده است. بزرگ طهرانی با آقاعلی در تهران ملاقات داشته و او را در حکمت، بر‌تر از معاصرانش دانسته و مجلس درس وی را در تهران پر رونق وصف کرده است؛ اما، قضاوت دربارۀ برتری آقاعلی از معاصرانش دشوار است. ، و از معاصران مدرّس طهرانی بودند و از حیث استادان، هم طبقه به شمار می‌آیند و به غیر از حکیم جلوه، از مروّجان فلسفۀ ملاصدرا بودند. با وجود این، شهرت سبزواری به گونه‌ای است که بسیاری، او را بزرگ‌ترین فیلسوف بعد از ملاصدرا می‌دانند. آقاعلی مدرّس در آثار خود از سبزواری با احترام و تعظیم- با تعبیر «وحید عصرنا» - یاد کرده است. سید جلال الدین آشتیانی پس از تردید در برتری آن دو به یکدیگر، در ‌‌نهایت به برتری سبزواری رأی داده است. به نظر وی، سبزواری از حیث سرعت انتقال و تحریر مطالب غامض با عباراتی کوتاه و روان و اجتناب از تطویل کلام بر آقا علی ترجیح‌ دارد. اما آقا علی را، به سبب داشتن ذوق نقادانه و ابتکار درعرضۀ راه حل‌های‌ جدید برای مشکلات فلسفی، از سبزواری بر‌تر دانسته و دلیل شهرت کمتر آقا علی را، شیوه نقادانه داشتن و پیروی صرف نکردن از ملاصدرا دانسته است. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️ معرفی اجمالی ) 2⃣ حکیم مدرّس طهرانی نکات و راه حلهای تازه‌ای برای برخی مسائل فلسفی عرضه کرده که مهم‌ترین آن‌ها در بحث معاد و راه حل متفاوت او در توجیه فلسفی جسمانی است. وی به-رغم استفاده از اصول و مبانی تأسیسی ملاصدرا (مانند وجود، وجود و جوهری)، دربارۀ معاد، نظری متفاوت با او ابراز نموده است. رأی حکیم مؤسس در خصوص معاد جسمانی مورد توجه متأخران قرار گرفته است: ، که از طریق شاگردی میرزا محمد باقر اصطهباناتی شاگرد آقاعلی به شمار می‌آید، در رساله فی اثبات معاد جسمانی کاملاً بر مبنای آقا علی، معاد جسمانی را اثبات کرده است. همچنین در آثار خود، ضمن بیان نظریۀ آقا علی، به انتقاد از آن پرداخته است. آشتیانی تصریح دارد که بیشتر استادان وی، از جمله ، به نظر آقا علی متمایل‌اند. ابراهیمی دینانی نیز کتابی با عنوان نوشته و در آن به نظریات آقا علی و تفاوت آن با دیگر آرا اشاره کرده است. به‌غیر از مسئلۀ معاد، آقا علی مدرّس طهرانی دراین مباحث نیز نکات و تقریرات مهمی ابراز نموده است: توحید و تحقق کثرت در وجود، اعتباریات ماهیت، وجود رابط و رابطی، حمل، علم به واجب الوجود، اصالت وجود و تطابق قوس صعود و نزول و اتحاد اتصالی مراتب آن‌ها. از حکیم مدرّس طهرانی آثار متعددی به جا مانده که یکی از مشهور‌ترین آن‌ها است. این کتاب به زبان فارسی و در بردارندۀ خلاصه‌ای از حکمت متعالیه است. آقا علی مدرّس این کتاب را به درخواست شاهزاده عماد الدوله بدیع الملک میرزا، در پاسخ به هفت پرسش فلسفی، نوشته است. آخرین سؤال بدیع الملک - که مقایسۀ نظر فیلسوفان غربی با نظر حکما و متکلمان اسلامی است- نشان دهندۀ آغاز رویارویی فلسفۀ اسلامی با فلسفۀ غرب است. این اثر را احمد واعظی در ۱۳۷۶ش در تهران منتشر کرده است. معروف به ، از قائلان به اصالت ماهیت، ردیه‌ای بر این اثر نوشته و آن را نامیده است. اثر اخیر به صورت مستقل و نیز در ضمن کتاب سینا چاپ شده است. ، پس از بدایع الحکم، معروف‌ترین اثر آقا علی مدرّس است و چنانکه خود در مقدمۀ آن اشاره نموده، برگرفته از تعلیقات ایشان بر کتاب اسفار ‌ملاصدرا است. در این اثر، رأی مهم مدرّس طهرانی دربارۀ معاد تشریح شده است. به غیر از بدایع الحکم، دیگرآثارِ موجودِ مدرّس طهرانی، از تعلیقات و رسائل و تقریظات و تقریرات، در ، در سه جلد، به کوشش محسن کدیور توسط انتشارات اطلاعات در ۱۳۷۸ش چاپ شده است. در همایش حکیم تهران نیز که توسط مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد از نسحه چدید این مجموعه در پنج جلد رونمایی شد. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️❄️❄️ لزوم 💎 ، وزیر داخله اسلام 💎 ، وزیر خارجه اسلام مرحوم آیة الله حاج میرزا محمّد ثقفی (صاحب تفسیر روان جاوید و نوۀ مرحوم میرزا أبوالقاسم کلانتر مقرر شیخ انصاری ): چندی بود می‌خواستم نکته را تذّکر دهم می‌ترسیدم جسارت شود تا این زمان که عنان اختیار از دست رفت و ناچار شدم از حدّ خود تجاوز نمایم و آن آنست که علماء اعلام و فقهاء اسلام کثر الله أمثالهم تکلیف عوام را معلوم فرموده‌اند چنانکه مرحوم سیّد در عروة الوثقی می‌فرماید مورد تقلید، احکام فرعیّه عملیّه است و در اصول دین و فقه و علم نحو و صرف و لغت و موضوعات مستنبطه عرفیّه یا لغویّه و موضوعات صرفه تقلید راه ندارد. و از این جا معلوم می‌شود وظیفه آن ها همان بیان أحکام شرعیّه فرعیّه است و این منصبی است که امام علیه‌السّلام به آنها مرحمت فرموده‌است؛ لذا مناسب است خودشان هم از مقامشان تجاوز ننمایند؛ چون می‌دانند هرعلمی اهل و متخصّص و خُبره دارد و جاهل در مسئله باید به اهل ذکر آن رجوع نماید؛ خوب است در مسائل عقلیّه و ادبیّه و تاریخیّه آنچه را فن ایشان نیست وارد نشوند و اگر کسی از این قبیل مسائل سؤال نمود ارشاد به أهلش نمایند. چنانچه شنیده‌ام بنای مرحوم شیخ انصاری قدّس سرّه که حقّاً باید أعمالش مانند اقوالش سرمشق علمائ متأخّرین باشد بر این بوده که هر وقت مسألة عقلیّه مشکلی از ایشان سؤال می‌نمودند جواب می‌فرمودند: «من وزیر داخلة اسلامم و حاجی سبزواری وزیر خارجه است. به ایشان مراجعه نمائید.» و اوقاتی‌ که بنده در قم بودم از مرحوم شیخ استاد ما علیه الرحمه سؤال نموده بودند از ممالک اروپا که کیفیّت وحی بر پیغمبر چگونه است رجوع فرمودند به اساتید معقول جوابش را بنویسند و اگر مسائل ادبی یا تاریخی سؤال می‌شد مذاکره شده بود که به اهل فنّش مراجعه شود، البته شأن فقیه نیست که همه چیز را بداند ولی باید بداند که سؤال از هر مسأله باید از اهل ذکرش بشود، اگر خود را اهل ذکر آن مسأله نمی‌داند ارشاد به أهلش فرماید. بنده تعجّب می‌کنم از بعضی آقایان که هر چه هر که از آنها سؤال می‌کند جواب می‌دهند! مگر مجبورید ندانسته جواب بگوئید؟! شما می‌دانید طبیب نیستید، چرا معالجه می‌فرمائید؟! بلکه آن بیچاره دوای شما را خورد و مُرد با آنکه می‌گوئید طبیب ضامن است اگر چه حاذق باشد. مگر نمی‌دانید اهل شعر نیستید، چرا شعر می‌گوئید تا به ضرورت دچار شوید و معنی می‌کنید تا در نزد ادبا و اهل معنی موهون شوید؟! با آنکه می‌دانید به مقدّمات اجتهاد کسی ادیب نمی‌شود. و از همه بدتر ورود در مسائل عقلیّه است، چون سرزمینی است که ایمان فلک رفته بباد؛ اگر خواسته باشید بر طبق اخبار جواب بفرمائید، ظواهر ادله در این باب شاید اختلافش بیش از اخبار فروع باشد و تا شخص احاطه به آن ها نداشته باشد و علاج تعارضش را نکرده باشد و وجه جمع میان آنها را نیافته باشد و با عقل صریح مطابقه ننموده باشد نمی‌تواند جواب بگوید؛ علاوه بر آنکه حجّیّت آنها معلوم نیست. و اگر خواسته باشید بر طبق قواعد عقلیه جواب بگوئید، وا حسرتا؛ علاوه بر استعداد و عقل کامل یک عمر زحمت و مجاهدت می‌خواهد تا اگر خداوند از این علم نصیبی برای او مقدر فرموده باشد به او واصل شود. لذا کمتر فقیهی است که در این رشته وارد شده باشد و سلامت خارج شده باشد . . . خلاصه آنكه در فنى كه تخصص در آن نداريد وارد نشويد كه خير دنيا و آخرت ندارد بدتر از همه حال بعضى اهل منبر است كه از جهات اربعه يا سته الفاظى از اصطلاحات عرفاء و فلاسفه جمعآورى و حفظ نمودهاند و اخبار آل محمد (ص) و مواعظ حسنه آنانرا كنار گذارده بوسيله آن منسوجات از مردم دلربائى مينمايند باز جاى شكرش باقى است كه گوينده و شنونده هيچكدام نميفهمند اگر نه مفاسدش بيش از اينها بود. 📚 روان جاوید در تفسیر قرآن مجید، ج۱، ص ۱۱۱-۱۱۳ 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️❄️❄️ با ابراز خوشحالی از حضورتان خروج از کانال به هر دلیلی که باشد، قابل احترام است.❄️❄️❄️ 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
خلاصه آن که ما با استدلال های عقلی وجود خدا و صفات ذاتی و فعلی خدا را اثبات می‌کنیم و از جمله آن صفات فعلی، ضرورت ارسال رسول و انزال وحی است. و بعد با استدلال عقلی ضرورت عصمت و مصون ماندن وحی از تحریف را اثبات می‌کنیم تا این پیام و برنامه سعادت و زندگی که خداوند برای انسان فرستاده بدون کوچکترین تغییر و تحریف، همانطور که خداوند متعال فرستاده به دست انسان برسد و عرض کردیم این برنامه مشتمل بر اموری است که قوای معرفتی انسان به آنها دسترسی ندارد و به تعبیر ما عقل گریز و ورای عقل است. پس از اینکه این وحی به دست ما رسید در تفکر شیعی غیر از پیامبر که دریافت کننده مستقیم وحی است، دوازده امام معصوم نیز که جانشینان برگزیده و منصوب از طرف خداوند متعال برای پیامبر هستند نیز معصومند و به یک معنا سخنگوی دین هستند. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️ مصاحبه مهدی عبدالهی با ماهنامه «فرهنگ امروز» در تحلیل و بررسی پروژه «عقلانیت و معنویت» جناب آقای مصطفی ملکیان 9⃣ 🔟پس ما با یک حرکت عقلانی در سیر هدایت انسان مواجه هستیم؟ 👤 ما با بررسی عقلی به ضرورت وحی می‌رسیم، این بررسی به اینجا ختم نمی شود بلکه ادامه پیدا می‌کند. با استدلال عقلی اثبات می‌کنیم که این وحی باید بدون کوچکترین تغییری و همانطور که از مبدا فاعلی وحی (خداوند متعال) صادر شده، به پیامبر برسد. اگر واسطه هایی بین پیامبر و خدا در فرستادن وحی وجود داشته، (فرشته ها) باید معصوم باشند. و پیامبر نیز باید در دریافت و سپس ابلاغ وحی معصوم باشد. یعنی شبیه همان استدلالی که برای ضرورت وحی داشتیم، ضرورت مصونیت وحی از خطا و اشتباه و تحریف نیز اثبات می‌شود و عقل بر ما اثبات می‌کند که آن پیام الهی برنامه سعادتی که خداوند متعال برای هدایت انسان می‌فرستد، باید از خدا تا به پیامبر، بدون کوچکترین تغییر و دستخوردی، به پیامبر الهی برسد و پیامبر باید بدون کوچکترین تغییر و دخل و تصرفی این برنامه و پیام الهی را به مردم ابلاغ کند. همان‌طور که عرض کردم اين مطلب را هم عقل اثبات می‌کند و قرآن کریم هم بر این مسئله تاکید فراوان دارد. در آیات قرآن کریم نیز بر عصمت واسطه های وحی میان خدا و پیامبر تاکید دارند و تعابیری که قرآن راجع به این مرحله از نزول وحی دارد نشان می دهد که فرشتگان وحی الهی را اسکورت می‌کنند تا به پیامبر برسد و پیامبر نیز آن وحی را همانطور که خداوند فرو فرستاده دریافت کرده و خود بدون هیچ دخل و تصرفی به مردم ابلاغ می‌کند. جالب است اهمیت این مساله به قدری حیاتی و برای حق تعالی مهم است که خداوند متعال تعبیر بسیار شدیدی راجع به تحریف وحی به کار می‌برد و در خصوص پیامبر می‌فرماید که اگر پیامبر کوچکترین تغییری در محتوای آن بدهد ما رگ گردن او را می‌زنیم. خداوند در سوره الحاقۀ می‌فرماید (تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ). این قرآن از طرف خداوند نازل می‌شود و اگر پیامبر کوچکترین سخنی را به دروغ به ما نسبت دهد، ما رگ گردن او را می‌زنیم. این مسئله حکایت از اهمیت تغییر محتوای وحی می‌کند. که حتی اگر پیامبر کوچکترین تغییری در محتوای آن بدهد، خداوند با او به هیچ عنوان مسامحه و مجامله نکرده و اهل تعارف نیست، زیرا مسله، مسئله هدایت انسان است. این موضوع نشان از اهمیت بسیار انسان نزد حق تعالی دارد، که حق تعالی برای اینکه برنامه سعادت و هدایت بدون هیچ گونه تغییری به انسان برسد، با این تعبیر تند این مسئله را بیان می‌کند. در ادامه هم در بحث وحی و در مباحث وحی کلامی ما شیعیان معتقد به ائمه دوازده گانه هستیم که در آن‌ها نیز عصمت را اثبات می‌کنیم. هم با مقتضای همین دلیل که برای اثبات ضرورت، عصمت واسطه های وحی و پیامبر در تلقی و ابلاغ وحی آوردیم و شبیه همان استدلال را در اینجا نیز می‌توان اثبات کرد، و هم با ادله نقلی که ائمه ای که جانشینان منصوب از طرف خداوند برای پیامبر هستند نیز باید معصوم باشند و وحی الهی را آنگونه که خداوند متعال بر پیامبر نازل کرده، دریافت کرده باشند و بدون کوچکترین تغییر و تحریفی به مردم عرضه کنند. در ادامه هم این فرایند باید طی شود تا پیام و برنامه سعادت الهی بدون تغییر به دست انسان برسد، در مرحله بعد هم که در واقع مرحله فهم آن محتوا توسط انسان های غیرمعصوم است، باز خداوند متعال و اولیای دین به ما تذکر می‌دهند که قرآن و وحی را باید آن گونه که مورد نظر خداوند و گوینده آن است، فهم کنیم. لذا ما تعابیر شدیدی در باب تفسیر به رای داریم. از جمله فرمودند (مَن فَسَّرَ القُرآنَ بِرأيِه فَلیَتَبوَّأ مقعدَه مِن النَّار) یعنی هر کس قرآن را تفسیر به رأی و تحریف معنوی کند و معنایی غیر از آنچه را که مدلول قرآن است، بر آن بار و تحمیل کند، اهل جهنم و دوزخ خواهد بود.
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️همه ما بارها از خود پرسیده‌ایم چرا خداوند مرا آفریده است. چرا سایر انسان‌ها و موجودات را خلق کرده است؟ آیا خداوند به آفرینش ما نیاز داشت؟ اگر ما را نمی‌آفرید چه می‌شد؟ ❄️ پرسش از هدف و فلسفه آفرینش یکی از پرسشهای بنیادین خداشناسی در فلسفه و کلام است. در چند پیام تلاش خواهم کرد این مسئله را قدری واکاوی کنم. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
(2) 📚عنوان کتاب: انسجامگروی در توجیه با تأکید بر آرای کیث لرر؛ بررسی تحلیلی انتقادی ✍نویسنده: مهدی عبدالهی 🔅سال چاپ: 1396 📖 تعداد صفحات: 694 📇ناشر: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️❄️❄️ حضورتان در کانال این جانب مایه خوشحالی است اما خروج از کانال به هر دلیلی که باشد، قابل احترام است.❄️❄️❄️ 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمی‌شناسد. ما باید در جنگ اعتقادی‌مان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم. ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️ مصاحبه مهدی عبدالهی با ماهنامه «فرهنگ امروز» در تحلیل و بررسی پروژه «عقلانیت و معنویت» جناب آقای مصطفی ملکیان 🔟 1⃣1⃣ در این جا سوالی که مطرح می شود و پاسخ آن سوال که کاملا باید روشن باشد این است که اگر متن دینی، وحی قرآنی، روایت نبوی یا روایتی که از ائمه معصومین علیهم السلام صادر شده، مطلبی را برای ما بیان کردند که مشتمل بر یک گزاره نظری یا گزاره عملی بودند، یک هست و نیست و یا یک باید و نبایدی را بیان کردند، در این صورت اگر یک فرد مسلمانی به این وحی قرآنی یا روایت معصوم پایبند شده و آن را بپذیرد، آیا این پذیرش و تعبد، تعبد غیر عقلانی خواهد بود و با عقلانیت منافات خواهد داشت، یا چنین تعبدی، تعبدی است که با عقلانیت منافات ندارد؟ 👤 تعبد به سخن یک فرد به دو نوع می‌تواند باشد. زمانی به سخن فردی تعبد می‌کنیم، صرفا به این اعتبار که فرد گوینده یک نسبتی با ما دارد، برای مثال من به سخن پدرم اعتماد می‌کنم زيرا پدرم است، که این تعبد، تعبد غیر عقلانی است. اما زمانی به سخن گوینده ای تعبد داشته باشیم، به این اعتبار که اعتبار و تخصص گوینده را در حوزه آن سخن قبلا احراز کرده باشیم، که در روزمره زندگی مثال های فراوانی دارد که اصطلاحا به آن تقلید از متخصص و رجوع به خبره است. برخلاف آنچه که آقای ملکیان فرمودند که اگر من یک سخنی را به اعتبار گوینده آن بپذیرم، تعبد است و با عقلانیت ناسازگار، عرض ما این است که اینگونه نیست. اعتماد به یک سخن به اعتبار اعتماد بر گوینده سخن می‌تواند به دو نحو باشد. و اگر جایی ما اعتبار گوینده سخن را در قلمرو و حوزه سخنش از قبل احراز کرده، با عقل اثبات کرده و با استدلال عقلی نشان داده باشیم، که سخنان این فرد مثلا در قلمرو الف اعتبار دارد، در این صورت دیگر لازم نیست وقتی ما سخنی را از او می‌شنویم در آن قلمرو خاص خود آن را به تنهایی و به خودی خود مورد بررسی قرار دهیم. همان‌طور که وقتی یک پزشک حاذقی را با شواهد و قرائن احراز کردیم که مثلا متخصص داخلی حاذقی است و سواد و اطلاعات کافی در این زمینه را دارد. هنگامی که برای یک بیمار داخلی نسخه ای بپیچد، ما چند و چونی نسبت به آن نسخه اظهار نمی‌کنیم و به دنبال این نیستیم که ادله تجویز تک تک داروها را بدانیم و دلیل آن را بپرسیم و با او بحث کنیم. همانطور که در اینگونه امور چنین کاری نمی‌کنیم و این تعبد و پذیرش سخن اهل خبره ای در آن قلمرو خبرویت، یک تعبد عقلانی است و به هیچ عنوان منافات با عقل ندارد، در امور دینی نیز به همین نحو است. به این صورت که ما پس از اینکه آن مراحل را با عقل طی کردیم و به اینجا رسیدیم که در بین انسان ها کسانی هستند که بعنوان پیامبر که معصومند و پیام الهی مستقیما در دسترس آن‌ها قرار می‌گیرد و آنها آن پیام الهی را در اختیار ما قرار می دهند، (وقتی چنین چیزی را با عقل اثبات کرده و احراز کردیم که مثلا آقای الف مصداقی از پیامبر معصوم الهی است) از این به بعد همان عقلی که ما را به این نتیجه رساند و برای ما اثبات کرد که آقای الف پیامبر معصوم خدا است، همان عقل حکم می‌کند که هر آنچه این فرد می‌گوید، وحی خداست و صحیح و معتبر است. لذا دیگر لازم نیست که تک تک سخنان او را راستی آزمایی کنیم و خود بررسی کنیم که آیا هر سخنی که از او صادر می‌شود درست است یا خیر؟ ما در اینجا با استدلال های عقلی که از پیش اقامه کردیم، در واقع اعتبار کل سخنان او را یکجا اثبات کردیم. همینطور در جانب اما، وقتی امامت و عصمت یک فردی اثبات شد، به این معنا است که این فرد داری یک علم الهی است و در اموری که بیان می‌کند جاهل نیست با اراده و از روی قصد و عمد نیز مطلب خلافی را بیان نمی‌کند. وقتی کلیت این مسئله را از قبل با عقل اثبات کردیم پذیرفتن جز به جز سخنان او نه تنها ضد عقل نیست بلکه کاملا عقلانی است. در مراتب پایین تر هم در باب تقلید از علمای دین نیز به همین صورت است که عقل ما حکم می‌کند وقتی من در قلمرویی اطلاعات کافی ندارم، همانطور که در خصوص بیماری و درمان آن یا باید خود پزشک باشم و اطلاعات کافی داشته باشم، یا باید به پزشک مراجعه کنم و مراجعه به پزشک یک تعبد عقلانی است (نه تعبد غیر عقلانی)، در امور دینی، گزاره های نظری و عملی هم، پذیرش سخن متخصص دینی یک تعبد عقلانی است.
نمی‌توان مُهر ضدعقلانیت بر هر گونه تعبدی نهاد، زیرا تعبد به دو گونه عقلانی و غیرعقلانی پای می‌گیرد، باید بنگریم تعبد به سخنان پیامبران و بزرگان دین چه نوع تعبدی است؟ آیا بنا بر معیاری که به‌دست آوردیم، پیروی از سخنان بزرگان یک دین مصداق تعبد غیرعقلانی است، یا تعبد و دین‌ورزی این‌چنینی راه‌کاری است که عقل پیش پای ما نهاده است؟ آقای ملکیان همان طور که هر گونه تعبدی را به یک چوب رانده، راجع به همه ادیان نیز به یک منوال حکم کرده است، حال آن که، همان طور که در رفتارهای روزمره می‌توان تعبد عقلانی یا ضدعقلانی داشت، دین‌ورزی نیز می‌تواند عقلانی یا ضدعقلانی باشد. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 💎 تنگه احد نظام اسلامی آیت الله قدّس سرّه الشریف: «کرسی علوم انسانی دانشگاه‌ها برای نظام، به منزله تنگه احد در جنگ احد است». اگر اسلام این کرسی را فتح کرد، عقب ماندگی‌هایش خطری ندارد و همه جبران می‌شود، اما اگر اسلام از فتح این کرسی عاجز ماند، تمام پیروزی‌ها روی هواست. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
علامه : تا فلسفه در حوزه زندانی است، بسیاری از سوال ها بی پاسخ می ماند. ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 💎 فلسفه اسلامی و معارف وحیانی هر کس رجوع کند به معارفی که در ادیان عالم و نزد فلاسفه بزرگ هر دین رایج است و مقایسه کند در معارف مبداء و معاد با معارفی که در دین حنیف اسلام و نزد حکماء بزرگ اسلامی و عرفا شامخ این ملت است، درست تصدیق می‌کند که این معارف از نور معارف قرآن شریف و احادیث نبی ختمی و اهل بیت او علیهم السلام است که از سرچشمه نور قرآن استفاده و اصطلا نموده‌اند. آن وقت می فهمد که حکمت و عرفان اسلامی از یونان و یونانیین نیست، بلکه اصلا شباهت به آن ندارد. بلی، بعضی از حکمای اسلام به منوال حکمت یونانی مشی نموده، مثل شیخ الرئیس؛ ولی حکمت شیخ در بازار اهل معرفت در باب معرفةالربوبیه و مبداء و معاد رونقی ندارد و در پیشگاه اهل معرفت ارزشی از برای آن نیست. بالجمله، فلسفه امروز حکمای اسلام را و معارف جلیله اهل معرفت را به حکمت یونان نسبت دادن، از بی اطلاعی بر کتب قوم - مثل کتب فیلسوف عظیم الشأن اسلامی، صدرالمتالهین قدّس سره و استاد عظیم الشأنش محقق داماد قدّس سره و تلمیذ بزرگوار او فیض کاشانی قدّس سره و تلمیذ عظیم الشأن فیض، عارف جلیل ایمانی، قاضی سعید قمی قدّس سره- و نیز از بی اطلاعی به معارف صحیفه الهیه و احادیث معصومین سلام الله علیهم است؛ پس هر حکمتی را به یونان نسبت داده و حکمای اسلامی را تابع حکمت یونان انگاشته اند. (آداب الصلوة، ص۳۰۴) 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi