eitaa logo
مهدی عبداللهی
653 دنبال‌کننده
510 عکس
243 ویدیو
34 فایل
🌐 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 اندیشه‌ورزی در قلمرو علوم عقلی اسلامی و علوم انسانی مهدی عبداللهی دانشیار مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و مدیر گروه فلسفه علوم انسانی دانش آموخته سطح 4 حوزه علمیه قم دکتری فلسفه اسلامی ارتباط با مدیر کانال: @mabd57
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️ مصاحبه مهدی عبدالهی با ماهنامه «فرهنگ امروز» در تحلیل و بررسی پروژه «عقلانیت و معنویت» جناب آقای مصطفی ملکیان 1⃣ 👈 اشاره: مصطفی ملکیان از شاخص ترین اندیشمندانی است که دغدغه خویش را یافتن راه رهایی انسان از رنج هایش تعریف کرده است و برای رسیدن به چنین هدفی از گذرگاه های متعددی در طول زندگی علمی خود عبور کرده است و در این میان و ماحصل تلاش های علمی وی صورت بندی نظریه عقلانیت و معنویت بوده است که وی آن را راهی برای زندگی بهتر انسان در جهان معاصر می داند در گفت و گویی با حجت الاسلام مهدی عبداللهی، استادیار مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران به بررسی نقاط قوت و ضعف این نظریه پرداخته ایم. 1⃣ نظریه پروژه عقلانیت و معنویت در اندیشه مصطفی ملکیان از چه جایگاهی برخوردار است؟ 🌹 جناب آقای مصطفی ملکیان از اندیشمندان و روشنفکران تأثیرگذار در چند دهه اخیر هستند که جا دارد به تحلیل و بررسی دیدگاههای ایشان بپردازیم. اول از همه باید توجه داشته باشیم که ایشان تحولات و دگرگونیهای فکری متعددی را از سر گذرانده اند. خود ایشان در مصاحبه با شماره 32 ماهنامه علوم انسانی مهرنامه (آذر 1392ش) از پنج دوره فکری خویش پرده برداشته است. وی بنیادگرایی، سنت‌گرایی، تجددگرایی و اگزیستانسیالیسم را پشت‌سر نهاده، در ملکیان پنجم، به نظریه عقلانیت و معنویت رسیده است. و اینک (یعنی در سال92) 12 سال است که نظریه مزبور را نسخه درمان دردها و رنج‌های انسانی می‌داند. بدین ترتیب ایشان از حدود سالهای 79 و 80 موضوع عقلانیت و معنویت و جمع میان آن دو را مطرح كرده اند که به «پروژه عقلانیت و معنویت» معروف شده است. ایشان در این پروژه به دنبال آن بود كه «زندگی آرمانی» را تا آنجا كه در اختیار صاحب زندگی باشد فراهم ‌ و راه رسیدن به آن را تسهیل كند بنابراین در پی كاهش دردها و آلام انسانی بود. به گفته خود ایشان: «من نه دل‌نگران سنّتم، نه دل‌نگران تجدّد، نه دل‌نگران تمدّن، نه دل‌نگران فرهنگ و نه دل‌نگران هیچ امر انتزاعی از این قبیل. من دل نگران انسان‌های گوشت‌وخون‌داری هستم که می‌آیند، رنج می‌برند و می‌روند. سعی کنیم که اولاً: انسان‌ها هرچه بیشتر با حقیقت مواجهه یابند، به حقایق هرچه بیشتری دست یابند؛ ثانیاً هرچه کمتر درد بکشند و رنج ببرند و ثالثاً هرچه بیشتر به نیکی و نیکوکاری بگرایند و برای تحقّق این سه هدف از هرچه سودمند می‌تواند بود بهره‌مند گردند، از دین گرفته تا علم، فلسفه، موسیقی، هنر، ادبیات و همه دستاوردهای بشری دیگر.» ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️ مصاحبه مهدی عبدالهی با ماهنامه «فرهنگ امروز» در تحلیل و بررسی پروژه «عقلانیت و معنویت» جناب آقای مصطفی ملکیان 2⃣ 2⃣ نقاط قوت و ضعف نگاه ملکیان به عقلانیت و معنویت و رابطه این دو را در چه مواردی میدانید؟ 👤 به نظرم مهمترین نقطه قوت این پروژه عطف توجه به سه مقوله انسانی بسیار مهم یعنی عقلانیت، معنویت و درد ورنج است. و مهمترین نقطه ضعف آن تحلیل ناقص و ناصحیح دینداری و تعبد عقلانی است. مسئله درد و رنج مسئله ای نیست که بتوان ادعا کرد که هیچ انسانی از آن فراغت داشته باشد بالاخره در زندگی مادی که ما انسان‌ها در این دنیا در چارچوب آن قرار داریم، در کنار شادی ها و خوشی هایی که به ما می‌رسد، همواره درد و رنج های کوچک و بزرگی هم گریبان انسان را می‌گیرد و هر چقدر این درد و رنج ها بیشتر و عمیق‌تر و دراز دامن تر باشند و انسان را با سختی های بیشتری مواجه کنند، دغدغه خاطر و دلنگرانی بیشتری برای انسان ايجاد می‌کنند. مسئله عقلانیت هم هر چند در زندگی افراد مختلف انسانی به یک میزان ظهور و بروز ندارد و افراد بشر در امورات زندگی خود به یک میزان اعمال عقلانیت نمی‌کنند و به یک میزان تابع حکم عقل نیستند، اما بالاخره به حکم اینکه انسان حیوان ناطق و دارای عقل است، عقل و عقلانیت به طور کلی او را رها نمی‌کند. بالاخره در برهه ها و مواقع خاصی از زندگی گریبان انسان را می‌گیرد. معنویت هم امری است که بخصوص در دوران مدرن و دوران فعلی پسا مدرن یکی از دغدغه‌های مهم انسانی است و علت اصلی آن نیز بخصوص در دنیای غرب و زندگی مدرن محدود کردن زندگی انسان به خواسته های مادی و برآورده کردن نیازهای مادی است که خیلی از انسان‌های غربی را به بن بستی در باب حقیقت انسانی رسانده و اتفاقا یکی از علل رشد ادیانی چون بودیسم در جهان مدرن، توجه این ادیان به معنویت است. از آنجا که در زندگی مادی دنیای مدرن خلأیی را پر می‌کند، لذا افرادی که در سیطره زندگی مادی مدرن قرار داشتند به مرور زمان هنگامی که با این خلا درونی مواجه می‌شوند شروع به پر کردن و جبران آن کاستی به امور معنوی مانند دیانت بودیسم روی می‌آورند. و این مسئله به حقیقت و ساحت روحانی و مجرد انسانی بازمی‌گردد. زیرا به اعتقاد ما انسان یک وجود دو ساحتی است و غیر از ساحت مادی و ملکی، بعد ملکوتی هم دارد. اما چون مقوله معنویت با بعد روحانی و ملکوتی انسان در ارتباط است اهمیت آن از این جهت است که به اعتقاد ما انسان موجودی دو ساحتی است و غیر از ساحت بدن و بعد ملکی دارای ساحت روحانی و بعد ملکوتی نیز است. به همین جهت در رفتارها و زندگی خود باید این ساحت و بعد را مد نظر قرار دهد. و بی تردید مغفول گذاشتن این جنبه از حقیقت انسانی، انسان را به بن بست می‌کشاند، چنانچه اکتفا و بسنده کردن به زندگی مادی و برآوردن خواسته ها و لذت های بدنی در دنیای مدرن موجب گرفتار آمدن انسان ها در بن بست پوچی و پوچ انگاری شد و در واقع گرایش به ادیانی چون بودیسم واکنشی به این حصار و زندان تنگ مادیت بود. خلاصه اینکه نقطه قوت پروژه عقلانیت و معنویت توجه به سه بعد و سه مقوله انسانی است. 👈اما مهمترین نقطه ضعفی که در این پروژه وجود دارد تحلیل ناقص و تصویر ناصحیحی است که از نسبت دینداری و تعبد با عقلانیت در این پروژه ارائه شده که در پاسخ به سوالات بعدی به آن خواهم پرداخت. ومعنویت ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️ مصاحبه مهدی عبدالهی با ماهنامه «فرهنگ امروز» در تحلیل و بررسی پروژه «عقلانیت و معنویت» جناب آقای مصطفی ملکیان 3⃣ 3⃣ به نظر شما تعریفی که استاد ملکیان از عقلانیت و معنویت ارائه می دهند مانع و جامع است؟ 👤 نقطه ضعف دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد این است که واژگان و اصطلاحاتی که در این پروژه به کار رفته باید به دقت تعریف شود. مقصود از درد و رنج روشن است، اما در باب عقلانیت و معنویت، اینگونه نیست. عقلانیت مدل های متعددی دارد و راجع به آن پرسش های متعددی قابل طرح است که نظریه پرداز این پروژه باید این پرسش‌ها را به طور دقیق پاسخ دهد. از جمله این پرسش‌ها این است که آیا ایشان معیار عام، مطلق و ثابتی برای عقلانیت معتقد هستند یا مانند بسیاری از اندیشمندان پست مدرن که معتقد به عقلانیت مطلق و ثابتی نیستند. اگر عقلانیت ثابت، مطلق و عامی را قبول دارند، باید بفرمایند معیار آن عقلانیت چیست؟ آیا ایشان همان نظریه معرفت شناختی فیلسوفان اسلامی را قبول دارند که معتقد به علم حضوری، علم حصولی و مبنا گروی هستند، یا اینکه دیدگاه دیگری دارند؟ از این جهت عرض می‌کنم زیرا خود ایشان در آثار و اندیشه های دیگر خود به این نگرش‌های فلسفه اسلامی انتقاد دارند، که فعلا جای بحث و بررسی در مورد مبانی و نقدهای ایشان بر آن مباحث نیست. 4⃣ یعنی قائل هستید چنین تبیینی صورت نگرفته است؟ 👤 عرض بنده این است که ایشان باید در باب عقلانیت و همینطور معنویت موضع خود را به طور مشخص تعیین بفرمایند. کسانی که در میان اندیشمندان و اندیشمندان مغرب زمین از معنویت بحث کردند، تعاریف مختلفی برای معنویت ارائه کرده‌اند. صاحب این نظریه نیز باید تعریف دقیق و روشنی از معنویت ارائه کند. ایشان در برخی موارد تعاریفی را برای معنویت آورده‌اند که من به چند مورد از آن ها اشاره می‌کنم. برای مثال ایشان در جایی فرموده اند: «معنویت دین عقلانیت و دین عقلانی شده است». در جای دیگر می‌گویند: «معنویت فرایندی است که فرآورده آن کمترین رنج و درد ممکن است». هیچ یک از این دو تعریف حقیقت معنویت را تعريف نکرده است. در تعریف دوم معنویت به همان کاستن از درد و رنج های انسان تعریف کرده و در اولی هم تعریفی از معنویت ارائه نشده که تلفیق بین دین و عقلانیت در اينجا بعنوان معنویت قلمداد شده است. پس در کنار اشکالات و ابهامات خرد و ریزی که می‌توان بر این نگرش گرفت مهمترین ضعف آن تحلیل و ارائه تصویر نادرست از نسبت عقلانیت با تعبد و دینداری است. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 💎 یک فکر اساسی و یک کار حساب شده صورت گرفت و بصیر انقلاب: ... من عامل دیگری هم سراغ دارم و آن، رقیب سازی برای ما در دوره‌ی اخیر است. به اعتقاد بنده، قرائن و شواهد نشان میدهد فلسفه‌هایی که در ایران رایج شد - و الان هم اوج آن است - عادّی نبود. خواستند برای رقیب درست کنند؛ لذا را آوردند و ترجمه و ترویج کردند. با غفلت حوزه‌های علمیه‌ی ما تدریجاً کار به جایی رسید که هر وقت در محیط های دانشگاهی اسم فلسفه برده می شد - الان هم تقریباً همین‌طور است - ذهن به سمت «» و «» و امثال اینها میرفت و تصوّر می شد اصلاً فلسفه محصول تفکّر اینهاست. زمانی که تفکّرات در ایران خیلی رواج داشت، یکی از قلم های عمده‌ی تبلیغاتىِ کمونیست ها کوبیدن منطق ارسطویی و منطق شکلی بود که در مقابلِ منطق دیالکتیک فحش محسوب میشد؛ می گفتند این ها طرفدار منطق ارسطویی اند! تا این حد فلسفه‌ی اسلامی و مبانی فلسفه‌ی اسلامی و از جمله منطق را ضدّ ارزش کرده بودند. این کار، حساب شده صورت گرفته است. البته نمی گوییم هر دانشجو یا استادی وارد فلسفه‌ی جدید شد، لابد با «سی. آی. ای» ارتباط دارد؛ نه، اما این یک فکرِ اساسی شد. کسانی که پیشروان این کار بودند - امثال فروغی و دیگران - ارتباطات سیاسی و خارجی و تلاش هایشان مشخص است. امروز هم آدم قرائن و شواهدی را مشاهده می کند که کسانی می خواهند درست نقطه‌ی مقابل ما - که فلسفه را یک امر کاملاً خواصی قرار داده‌ایم – هجمه های قوىِ فلسفی را بیاورند. 🍀 بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی ۱۳۸۲/۱۰/۲۹ 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
[ Photo ] (1) نام كتاب📚نظریه معرفت نويسنده ✍کیث لرر ترجمه، تحقیق و نقد: مهدی عبدالهی سال چاپ🔅1396 تعداد صفحات📖508 قطع كتاب📕رقعی قيمت💰25000تومان ناشر📇موسسه حکمت و فلسفه ایران
(1) نام كتاب📚نظریه معرفت نويسنده ✍کیث لرر ترجمه، تحقیق و نقد: مهدی عبدالهی سال چاپ🔅1396 تعداد صفحات📖508 قطع كتاب📕رقعی قيمت💰25000تومان ناشر📇موسسه حکمت و فلسفه ایران
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 معرفی اثر: اثری در معرفت شناسی تطبیقی 1) امروزه مباحث معرفت‌شناختی در مجامع فکری و دانشگاهی ما با انگیزه‌ها و به دلایل گوناگونی مورد بحث قرار می‌گیرد. مسائلی که به‌جهت بنیادی بودنشان، بر همه ساحت‌های اندیشه و باور، از جمله علوم فلسفی، علوم انسانی، معرفت‌های دینی و اخلاقی تأثیر نهاده، آن‌ها را دگرگون می‌سازند. با نگاهی گذرا به حوزه‌های مختلف فکری می‌توان به‌روشنی دریافت که نظریه‌های گوناگون معرفت‌شناسی در پیکره اندیشه‌های مختلف در قلمرو علوم انسانی و معرفت دینی حضور دارند. از این رو، سلامت فکری، دینی و اخلاقی افراد و جامعه در گرو داشتن مبانی فکری عقلانی و اندیشه‌های بنیادین مستحکم در حوزه معرفت‌شناسی است. 2) ورود به حوزه معرفت‌شناسی و کاوش عقلانی پیرامون مسائل آن هنگامی اهمیت دوچندان می‌یابد که توجه داشته باشیم آن چه در مجامع دانشگاهی ما در این حوزه فکری مطرح است، بیش از آن که رنگ و بوی فلسفه اسلامی داشته باشد، برآمده ‌از فلسفه غرب است. در این جا سخن از درستی و ناراستی اندیشه‌های این دو سنت فکری نیست، بلکه نظر به فضای فکری حاکم بر جوامع علمی داریم. به‌رغم وجود سنت عمیق فلسفه اسلامی، دیدگاه‌های اندیشمندان و مکاتب فلسفه غرب بر فضای فلسفی جامعه دانشگاهی ما چیره است و چه‌بسا بتوان ادعا کرد این غلبه فکری در حوزه معرفت‌شناسی بیش از سایر حوزه‌های فلسفی است. در هر صورت، روند روبه‌رشد ترجمه متون معرفت‌شناسی غرب و کمبود چشم‌گیر منابع معرفت‌شناسی اسلامی و گاه بی‌توجهی مجامع علمی به دیدگاه‌های معرفت‌شناختی فیلسوفان اسلامی موجب شده میزان آگاهی دانشجویان فلسفه و سایر رشته‌های مرتبط، با معرفت‌شناسی غربی به‌مراتب افزون‌تر از معرفت‌شناسی فلسفه اسلامی باشد. به‌اعتقاد نگارنده این سطور، مناسب‌ترین سطح اشتغال به دانش معرفت‌شناسی در فضای فکری حال حاضر سرزمین ما، مطالعات و پژوهش‌های تطبیقی میان دیدگاه‌های معرفت‌شناختی فلسفه اسلامی با مکاتب معرفت‌شناسی برآمده از فلسفه غرب است. اما نیک روشن است که چنین اشتغال علمی مبتنی بر توان کسب آگاهی دقیق از نظرگاه‌های معرفت‌شناختی این دو سنت فلسفی است که هر یک نیازمند پشت سر نهادن مراحل متعددی از فلسفه‌آموزی است. از سوی دیگر، نظر به آن که، آثار اصلی معرفت‌شناسی غربی به زبان بیگانه است، رجوع مستقیم به این آثار و فهم دقیق اندیشه‌های صاحب‌نظران در گرو تسلط بر زبان علمی این دانش است. از سوی سوم، در سال‌های اخیر آثار فراوانی از معرفت‌شناسی غربی به زبان فارسی ترجمه شده‌اند، اما بسیاری از این ترجمه‌ها، جز در موارد نادر تنها به ترجمه بسنده کرده‌اند و هیچ خبری از نقد و بررسی هرچند گذرا در آن‌ها نیست. افزون بر این که، در کنار ترجمه‌های مناسب، به‌راحتی می‌توان ترجمه‌های غیردقیق و ضعیف را نیز مشاهده کرد که گاه فهم متن انگلیسی اثر اصلی از فهم ترجمه آن ساده‌تر است! کتاب 📚نظریه معرفت مهمترین اثر کیث لرر استاد بازنشسته دانشگاه آریزونا و سرشناس ترین مدافع انسجام گروی در توجیه معرفت است. وی مهمترین مباحث معرفت شناسی معاصر را در این اثر به رشته تحریر درآورده است. نگارنده 1) تلاش کرده است ترجمه ای دقیق و فنی از متن کتاب به دست دهد، 2) در انتهای هر فصل یادداشتهایی تحقیقی و انتقادی افزوده است که نقطه‌آغاز و کلید پژوهش‌های تطبیقی میان اندیشه‌های معرفت‌شناختی فلسفه معاصر غرب و فلسفه اسلامی را تقدیم خوانندگان فرهیخته می دارد. (1) 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️ گفتاری از دکتر در نسبت اسلام و ایران های جدیدِ کشورِ ما که منکرِ اسلام و این جنبه از تاریخ ایران هستند و به سببِ انزجار از هرآنچه اسلامی است٬ دست به سوی باستان ایران دراز می کنند و به نوعی «اسطوره زدگی» دچار می شوند٬ به این نکته توجه ندارند که انکار انکارِ چهارده قرن تمدن و تفکر ایرانی است. ایران٬ برخلافِ نظر ‌این ناسیونالیست ها٬ اسلام را پذیرفت و به آل محمد عشق ورزید و در تکمیل و تلطیف فرهنگ اسلامی از تمامِ امکانات نبوغ قومی خود مدد گرفت: قواعدِ زبان عرب را پی ریزی کرد٬ بهترین تفسیرهای عرفانی را بر قرآن نوشت٬ فرهٔ ایزدی ایمان خود را همچون هاله ای فروزان گرد سر ائمهٔ اطهار بست٬ عشق به آخرت و معاد را که یکی از معتقداتِ شاخص روح ایرانی بود٬ در رستاخیزِ دوبارهٔ مهدی موعود بازیافت. انکار این همه کوشش٬ تکذیبِ همت غول آسای نیاکان ماست که نبوغ خود را در قالبِ تفکر اسلامی به حدِ اعلا بروز دادند و چشمهٔ فیض اهورایی را به مشکوة انوار نبوت پیوستند. انکار این همت٬ حکم این را دارد که ما آخرین حلقهٔ زنجیر میراثِ ایرانی را نادیده بگیریم و کورانه به حلقهٔ نخستینش که نسبت به آن بیگانه ایم٬ دل ببندیم. غافل از این که آنچه از آغاز تاریخ این تفکر متجلی شده در همین زنجیره تسلسل نهفته است و خاطره قومی ایران فضای شکوفاننده ای است که همه گنجینه هیا روح ایرانی را از آغاز تا به امروز در بطن خود گرد آورده و ایثار فرزندان باوفای خود کرده است. ارتباط با این فضا یعنی ارتباط با روح ایران و این روح نیز خواه ناخواه در قالب تفکر اسلامی شکفت و هنوز هم منشأ اثر است، زیرا ایران در اصل امانتدار حقیقت محمدی، یعنی چراغ عرفان در اسلام بود و به همین علت است که ایران عشق به آل محمد و آخرین ظهور اخروی آن را که مهدی موعود باشد، بر همه چیز مقدم دانست. ✍ 📚 آسیا در برابر غرب، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم، 1378ش، ص189-190. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️ مصاحبه مهدی عبدالهی با ماهنامه «فرهنگ امروز» در تحلیل و بررسی پروژه «عقلانیت و معنویت» جناب آقای مصطفی ملکیان 4⃣ 5⃣ نسبت میان دین و معنویت در نظریه ایشان چیست؟ 👤 در ابتدا باید توضیحی راجع به دیدگاه ایشان در نسبت میان دین و معنویت عرض کنیم، همانطور که در پاسخ به پرسش قبلی به اجمال عرض کردم، آقای ملکیان بین دین و معنویت تفاوت قائل هستند و تفاوت اصلی که ایشان برای این دو مقوله قائلند این است که ایشان تاکید می‌کند که معنویت هرگز به معنای دین ورزی و دینداری نیست. زیرا معتقدند که تفاوت اساسی معنویت و دینداری در این است که قوام دین ورزی و متدین بودن به تعبد است، در حالی که تعبد با عقلانیت سازگار نیست، اما ایشان در این پروژه می‌خواهند بین عقلانیت و معنویت با هم جمع کنند، لذا به اعتقاد ایشان معنویت حتما با عقلانیت سازگار است. به عبارت دیگر، شاه بیت پروژه عقلانیت و معنویت این است که دیانت و دینداری غیر از معنویت است و تفاوت اساسی آن‌ها به این مسئله است که قوام دینداری به تعبد است، در حالی معنویت هرگز با تعبد جمع نمی‌شود. به تعبیر ایشان تعبد قوام دینداری است و دینداری غیر متعبدانه محال و پارادوکسیکال است. اما در مقابل آن نیز معنویت متعبدانه نیز، پارادوکسیکال است. ایشان در جایی فرموده‌اند که تفاوت دینداری و معنویت این است که، اگر دینداری تعبد نداشته باشد دینداری نیست اما معنویت اگر متعبدانه باشد معنویت نیست. ایشان در باب معنویت معتقدند که انسان معنوی انسانی است که هر آنچه که می‌پذیرد باید فارغ از تعبد به شخص یا اشخاص خاصی باشد. انسان معنوی، انسانی است که هر سخنی که می‌شنود و هر مطلبی را که می‌خواند (به تعبیر ایشان) با عقل و وجدان اخلاقی خود بررسی کند اگر با عقل و وجدان اخلاقی او سازگار بود باید التزام عملی و رضایی به آن داشته باشد. اما اگر سخنی را، ولو از یکی از بزرگان و بنیان‌گذاران ادیان مهم (چه ادیان الهی و چه غیر الهی) شنید، اما با عقل و وجدان اخلاقی خود ناسازگار یافت، در اینجا وظیفه یک انسان معنوی این است که آن سخن را کنار بگذارد و به هيچ عنوان نباید از سر تعبد آن سخن را بپذیرد. به عبارت دیگر ایشان معتقد هستند که انسان‌ دیندار به سخنان اولیا و بزرگان دین تعبد دارند. چه در ادیان الهی و چه ادیان غیر الهی، عموم دینداران و توده مردم از سر تقلید و اعتماد به بنیانگذاران، مبلغان و سخن وران دینی مطالبی را می‌پذیرند و در مقام نظر و عمل به آن‌ها، از خود پایبندی نشان می‌دهند. اما جناب آقای ملکیان معتقدند که این مسئله با عقلانیت سازگار نیست و انسان معنوی نباید به هیچ فردی تعبد داشته باشد. تعبد به هیچ عنوان با معنویت سازگاری ندارد. انسان معنوی هر آنچه را که، چه در حوزه نظر (هست ها و نیست ها) و چه در حوزه عمل (بایدها و نبایدها) می‌پذیرد، باید همه را با عقل و وجدان اخلاقی خود به دست آورده باشد. در واقع این که دو معیار را مطرح می‌کنند به خاطر تفکیک بین گزاره هاست. برخی از گزاره‌ها به اصطلاح گزاره‌های نظری و توصیفی است و عالم را از حیث هست ها و نیست ها توصیف می‌کنند و خبر از هست و نیست های عالم می‌دهند. این گزاره‌ها توصیفی و descriptive هستند. به اعتقاد ایشان در قلمرو گزاره‌های نظری ملاک و معیار، فقط عقل خود آدمی است. اما در دسته دوم گزاره‌ها که گزاره‌های ارزشی، هنجاری، normative و بیانگر بایدها و نبایدهای اخلاقی و رفتاری هستند، به اعتقاد ایشان ملاک و معیار در این قلمرو نیز وجدان اخلاقی خود فرد است. پس به اعتقاد ایشان ما برای اینکه یک انسان معنوی باشیم باید همواره بر اساس یافته های عقل و وجدان اخلاقی خود عمل کنیم و هر آنچه را که با عقل و وجدان اخلاقی به درستی آن پی بردیم، آن را می‌پذیریم و در مقام عمل نيز به آن پایبند خواهیم بود، اما هر آنچه را که با عقل و وجدان اخلاقی خود درک نکنیم ولو آن سخنی که ما درک نکرده‌ایم، سخن یک فرد بسیار برجسته ای در یک دین باشد (سخن زرتشت، بودا یا پیامبر اسلام باشد). از نظر ایشان وقتی نتوانیم با عقل و وجدان اخلاقی خود به اعتبار و صدق سخنی پی ببریم، نباید به آن پایبند باشیم و باید آن را کنار بگذاریم.
به همین جهت ایشان در جایی در پی توصیفی که از پروژه عقلانیت و معنویت عرضه فرموده اند برای دینداران توصیه ای دارند، که می‌فرمایند: «بنابراین کشور ما و کشورهایی که مانند ما هستند برای اینکه به معنویت روی آوردند باید به پدیده ای روی آورند که ویژگی های مثبت دینداری را داشته باشد، اما ویژگی های منفی دینداری را نداشته باشد. خوب ما دیندار هستیم اما معنوی نیستیم، برای اینکه بخواهیم معنوی شویم باید چیزهایی را کنار بگذاریم که ایشان می‌فرمایند بزرگترین چیزی که نباید داشته باشد (زیرا اگر داشته باشد با عقلانیت سازگار نخواهد بود) تعبد است. ما تا زمانی که تعبد می‌ورزیم، (یعنی سخن کسی یا کسانی را بدون دلیل قبول می‌کنیم) اصلا عقلانی نیستیم». این معنویتی که می‌گویند اول و قبل از هر چیز عین دینداری نیست، چیزی است ورای دینداری. و به این معنا هر کسی می‌تواند به هر چیزی روی آورد که با عقلانیت هم سازگار نیست. اما اگر متدین بود نمی‌تواند به چنین معنویتی روی آورد. اگر بخواهم سخن آقای ملکیان را خلاصه کنم این است که ایشان معتقدند: 1- تنها راه رهایی از درد و رنج تلفیق میان عقلانیت و معنویت است. 2- رکن اصلی دینورزی تعبد به سخنان فرد یا افراد دیگر (یعنی بزرگان دین) است. 3- تعبد عبارت است از پذیرفتن سخن یک فرد بدون اینکه از صاحب سخن تقاضای دليل کرده و دلیل وی را راست آزمایی کنیم. 4- تعبد با عقلانیت منافات دارد. نتیجه این چهار مقدمه اين است که ما برای رهایی از رنج و درد باید دست به دامان معنویت و عقلانیت شویم و دین ورزی متعبدانه را کنار گذاریم. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 💐🎗بسم الله‌ الرحمن الرحیم🎗💐 ❄️ مصاحبه مهدی عبدالهی با ماهنامه «فرهنگ امروز» در تحلیل و بررسی پروژه «عقلانیت و معنویت» جناب آقای مصطفی ملکیان 5⃣ 6⃣ جایگاه تعبد در اندیشه دینی کجاست و چه نسبتی با عقلانیت دارد؟ نگاه اسلام به تعبدهای غیر عقلانی چگونه است؟ 👤 به اعتقاد بنده مهمترین نقطه ضعف پروژه عقلانیت و معنویت آقای ملکیان در مقدمه چهارمی بود که در پاسخ به پرسش قبلی عرض کردم. در واقع جان کلام و گوهر پروژه عقلانیت و معنویت این است که تعبد به طور مطلق با عقلانیت منافات دارد. به همین جهت اگر کسی بخواهد دین دار باشد باید با یافته های عقل خداداد خود به جنگ و مبارزه برخیزد و تا بر عقل خود سرپوش نگذارد نمی‌تواند به باورهای دینی التزام داشته باشد. ما باید این مدعا را بررسی کنیم که آیا این مدعا به این اطلاق و کلیت درست است؟ اگر واقعا هیچ شکل و نوعی از تعبد با عقلانیت سازگار نباشد، سخن ایشان درست است. اما اگر بتوانیم نشان دهیم که این مدعا به این کلیت درست نیست، در این صورت رخنه و اشکال اساسی پروژه عقلانیت و معنویت ایشان هم مشخص خواهد شد. مدعای اصلی ایشان این است که تعبد به طور مطلق با عقلانیت ناسازگار است. ایشان می‌فرمایند انسان عقلانی انسانی است که هر گزاره‌ای (چه گزاره نظری و چه گزاره عملی) را که برایش مطرح شد، با عقل و قوای معرفتی خود سنجیده و بررسی و تحلیل کند تا صدق و کذب و اعتبار و عدم اعتبار آن را احراز کند. اگر سخنی را به اعتبار خودش بپذیرد به این معنا است که با عقل خود آن را بررسی و درستی و نادرستی آن را احراز می‌کند و متناسب با درستی و نادرستی آن واکنش و عکس‌العمل نشان می‌دهد، اگر درست بود می‌پذیرد و در مطابق با آن عمل می‌کند، و اگر نادرست بود آن را پس می‌زند. اما در باب تعبد ما یک سخن را نه به اعتبار خود سخن بلکه به اعتبار گوینده سخن می‌پذیریم. برای مثال اکثر افراد مسلمان می‌دانند که نماز صبح دو رکعت است و هر روز هم طبق آن عمل می‌کنند و در یک بازه زمانی خاصی دو رکعت نماز می‌خوانند. سوال مهم این است که این افراد اعتبار دو رکعت بودن و لزوم خواندن آن در آن زمان خاص را از کجا احراز کرده‌اند؟ آیا خودشان با روش های مختلف تحقیق بررسی کرده‌اند و اعتبار آن را خودشان احراز کرده‌اند؟ یا اینکه اکثر آن‌ها به اصطلاح دینی، مقلد هستند. یعنی از یک فرد دیگری تقلید می‌کنند و آن فرد به آن‌ها می‌گوید که باید در آن زمان خاص این رفتار و عبادت دینی خاص را انجام دهند. در واقع پذیرش این گزاره از سوی اکثریت متدین به این اعتبار نیست که خود آن‌ها درستی و اعتبار گزاره هنجاری و این باید را احراز کرده‌اند. بلکه اعتماد آن‌ها به اعتبار این گزاره به دلیل اعتماد آن‌ها به گوینده آن سخن است. و به دلیل اینکه آقای الف این سخن را گفته آن را می‌پذیرند نه اینکه خودشان آن را بررسی کرده باشند و به درستی و اعتبار آن پی برده باشند. به اعتقاد آقای ملکیان، اگر سخنی را که از کسی میشنویم، به اعتبار گوینده آن سخن بپذیریم، نه به اعتبار خود سخن، از دایره عقلانیت خارج شده ایم. مسئله مهم این است که ببینیم آیا تعبد، و به تعبیر دیگر تقلید از دیگران، همواره مذموم و نادرست و عمل و رفتاری ضد عقلانی است و یا اینکه می‌توان نوع و سنخی از تعبد و تقلید را نشان داد که به هیچ عنوان با عقلانیت منافات ندارد، بلکه اتفاقا تعبدی عقلانی است و عقل ما را به این نوع از تعبد راهنمایی می‌کند. 🌹 🌿 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹 ✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷 🆔 @MAbdullahi