💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
❄️ مصاحبه مهدی عبدالهی با ماهنامه «فرهنگ امروز» در تحلیل و بررسی پروژه «عقلانیت و معنویت» جناب آقای مصطفی ملکیان 2⃣
2⃣ نقاط قوت و ضعف نگاه ملکیان به عقلانیت و معنویت و رابطه این دو را در چه مواردی میدانید؟
👤 به نظرم مهمترین نقطه قوت این پروژه عطف توجه به سه مقوله انسانی بسیار مهم یعنی عقلانیت، معنویت و درد ورنج است. و مهمترین نقطه ضعف آن تحلیل ناقص و ناصحیح دینداری و تعبد عقلانی است.
مسئله درد و رنج مسئله ای نیست که بتوان ادعا کرد که هیچ انسانی از آن فراغت داشته باشد بالاخره در زندگی مادی که ما انسانها در این دنیا در چارچوب آن قرار داریم، در کنار شادی ها و خوشی هایی که به ما میرسد، همواره درد و رنج های کوچک و بزرگی هم گریبان انسان را میگیرد و هر چقدر این درد و رنج ها بیشتر و عمیقتر و دراز دامن تر باشند و انسان را با سختی های بیشتری مواجه کنند، دغدغه خاطر و دلنگرانی بیشتری برای انسان ايجاد میکنند.
مسئله عقلانیت هم هر چند در زندگی افراد مختلف انسانی به یک میزان ظهور و بروز ندارد و افراد بشر در امورات زندگی خود به یک میزان اعمال عقلانیت نمیکنند و به یک میزان تابع حکم عقل نیستند، اما بالاخره به حکم اینکه انسان حیوان ناطق و دارای عقل است، عقل و عقلانیت به طور کلی او را رها نمیکند. بالاخره در برهه ها و مواقع خاصی از زندگی گریبان انسان را میگیرد.
معنویت هم امری است که بخصوص در دوران مدرن و دوران فعلی پسا مدرن یکی از دغدغههای مهم انسانی است و علت اصلی آن نیز بخصوص در دنیای غرب و زندگی مدرن محدود کردن زندگی انسان به خواسته های مادی و برآورده کردن نیازهای مادی است که خیلی از انسانهای غربی را به بن بستی در باب حقیقت انسانی رسانده و اتفاقا یکی از علل رشد ادیانی چون بودیسم در جهان مدرن، توجه این ادیان به معنویت است. از آنجا که در زندگی مادی دنیای مدرن خلأیی را پر میکند، لذا افرادی که در سیطره زندگی مادی مدرن قرار داشتند به مرور زمان هنگامی که با این خلا درونی مواجه میشوند شروع به پر کردن و جبران آن کاستی به امور معنوی مانند دیانت بودیسم روی میآورند. و این مسئله به حقیقت و ساحت روحانی و مجرد انسانی بازمیگردد. زیرا به اعتقاد ما انسان یک وجود دو ساحتی است و غیر از ساحت مادی و ملکی، بعد ملکوتی هم دارد.
اما چون مقوله معنویت با بعد روحانی و ملکوتی انسان در ارتباط است اهمیت آن از این جهت است که به اعتقاد ما انسان موجودی دو ساحتی است و غیر از ساحت بدن و بعد ملکی دارای ساحت روحانی و بعد ملکوتی نیز است. به همین جهت در رفتارها و زندگی خود باید این ساحت و بعد را مد نظر قرار دهد. و بی تردید مغفول گذاشتن این جنبه از حقیقت انسانی، انسان را به بن بست میکشاند، چنانچه اکتفا و بسنده کردن به زندگی مادی و برآوردن خواسته ها و لذت های بدنی در دنیای مدرن موجب گرفتار آمدن انسان ها در بن بست پوچی و پوچ انگاری شد و در واقع گرایش به ادیانی چون بودیسم واکنشی به این حصار و زندان تنگ مادیت بود. خلاصه اینکه نقطه قوت پروژه عقلانیت و معنویت توجه به سه بعد و سه مقوله انسانی است.
👈اما مهمترین نقطه ضعفی که در این پروژه وجود دارد تحلیل ناقص و تصویر ناصحیحی است که از نسبت دینداری و تعبد با عقلانیت در این پروژه ارائه شده که در پاسخ به سوالات بعدی به آن خواهم پرداخت.
#نقد_ملکیان #عقلانیت_ ومعنویت
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
❄️ مصاحبه مهدی عبدالهی با ماهنامه «فرهنگ امروز» در تحلیل و بررسی پروژه «عقلانیت و معنویت» جناب آقای مصطفی ملکیان 3⃣
3⃣ به نظر شما تعریفی که استاد ملکیان از عقلانیت و معنویت ارائه می دهند مانع و جامع است؟
👤 نقطه ضعف دیگری که میتوان به آن اشاره کرد این است که واژگان و اصطلاحاتی که در این پروژه به کار رفته باید به دقت تعریف شود. مقصود از درد و رنج روشن است، اما در باب عقلانیت و معنویت، اینگونه نیست. عقلانیت مدل های متعددی دارد و راجع به آن پرسش های متعددی قابل طرح است که نظریه پرداز این پروژه باید این پرسشها را به طور دقیق پاسخ دهد. از جمله این پرسشها این است که آیا ایشان معیار عام، مطلق و ثابتی برای عقلانیت معتقد هستند یا مانند بسیاری از اندیشمندان پست مدرن که معتقد به عقلانیت مطلق و ثابتی نیستند. اگر عقلانیت ثابت، مطلق و عامی را قبول دارند، باید بفرمایند معیار آن عقلانیت چیست؟ آیا ایشان همان نظریه معرفت شناختی فیلسوفان اسلامی را قبول دارند که معتقد به علم حضوری، علم حصولی و مبنا گروی هستند، یا اینکه دیدگاه دیگری دارند؟ از این جهت عرض میکنم زیرا خود ایشان در آثار و اندیشه های دیگر خود به این نگرشهای فلسفه اسلامی انتقاد دارند، که فعلا جای بحث و بررسی در مورد مبانی و نقدهای ایشان بر آن مباحث نیست.
4⃣ یعنی قائل هستید چنین تبیینی صورت نگرفته است؟
👤 عرض بنده این است که ایشان باید در باب عقلانیت و همینطور معنویت موضع خود را به طور مشخص تعیین بفرمایند. کسانی که در میان اندیشمندان و اندیشمندان مغرب زمین از معنویت بحث کردند، تعاریف مختلفی برای معنویت ارائه کردهاند. صاحب این نظریه نیز باید تعریف دقیق و روشنی از معنویت ارائه کند. ایشان در برخی موارد تعاریفی را برای معنویت آوردهاند که من به چند مورد از آن ها اشاره میکنم. برای مثال ایشان در جایی فرموده اند: «معنویت دین عقلانیت و دین عقلانی شده است». در جای دیگر میگویند: «معنویت فرایندی است که فرآورده آن کمترین رنج و درد ممکن است». هیچ یک از این دو تعریف حقیقت معنویت را تعريف نکرده است. در تعریف دوم معنویت به همان کاستن از درد و رنج های انسان تعریف کرده و در اولی هم تعریفی از معنویت ارائه نشده که تلفیق بین دین و عقلانیت در اينجا بعنوان معنویت قلمداد شده است. پس در کنار اشکالات و ابهامات خرد و ریزی که میتوان بر این نگرش گرفت مهمترین ضعف آن تحلیل و ارائه تصویر نادرست از نسبت عقلانیت با تعبد و دینداری است.
#ملکیان #نقد_نظریه_عقلانیت_ومعنویت #تعبد_عقلانی
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
💎 یک فکر اساسی و یک کار حساب شده صورت گرفت
#رهبرمعظم و بصیر انقلاب:
... من عامل دیگری هم سراغ دارم و آن، رقیب سازی برای #فلسفهی ما در دورهی اخیر است.
به اعتقاد بنده، قرائن و شواهد نشان میدهد فلسفههایی که در ایران رایج شد - و الان هم اوج آن است - عادّی نبود.
خواستند برای #فلسفه_اسلامی رقیب درست کنند؛
لذا #فلسفههای_غربی را آوردند و ترجمه و ترویج کردند.
با غفلت حوزههای علمیهی ما تدریجاً کار به جایی رسید که هر وقت در محیط های دانشگاهی اسم فلسفه برده می شد - الان هم تقریباً همینطور است - ذهن به سمت «#کانت» و «#هگل» و امثال اینها میرفت و تصوّر می شد اصلاً فلسفه محصول تفکّر اینهاست.
زمانی که تفکّرات #مارکسیستی در ایران خیلی رواج داشت، یکی از قلم های عمدهی تبلیغاتىِ کمونیست ها کوبیدن منطق ارسطویی و منطق شکلی بود که در مقابلِ منطق دیالکتیک فحش محسوب میشد؛ می گفتند این ها طرفدار منطق ارسطویی اند! تا این حد فلسفهی اسلامی و مبانی فلسفهی اسلامی و از جمله منطق را ضدّ ارزش کرده بودند.
این کار، حساب شده صورت گرفته است. البته نمی گوییم هر دانشجو یا استادی وارد فلسفهی جدید شد، لابد با «سی. آی. ای» ارتباط دارد؛ نه،
اما این یک فکرِ اساسی شد. کسانی که پیشروان این کار بودند - امثال فروغی و دیگران - ارتباطات سیاسی و خارجی و تلاش هایشان مشخص است.
امروز هم آدم قرائن و شواهدی را مشاهده می کند که کسانی می خواهند
درست نقطهی مقابل ما - که فلسفه را یک امر کاملاً خواصی قرار دادهایم – هجمه های قوىِ فلسفی را بیاورند.
🍀 بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی ۱۳۸۲/۱۰/۲۹
#فلسفه_اسلامی
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
🆔 @MAbdullahi
[ Photo ]
#معرفی_آثار (1)
نام كتاب📚نظریه معرفت
نويسنده ✍کیث لرر
ترجمه، تحقیق و نقد: مهدی عبدالهی
سال چاپ🔅1396
تعداد صفحات📖508
قطع كتاب📕رقعی
قيمت💰25000تومان
ناشر📇موسسه حکمت و فلسفه ایران
#معرفی_آثار (1)
نام كتاب📚نظریه معرفت
نويسنده ✍کیث لرر
ترجمه، تحقیق و نقد: مهدی عبدالهی
سال چاپ🔅1396
تعداد صفحات📖508
قطع كتاب📕رقعی
قيمت💰25000تومان
ناشر📇موسسه حکمت و فلسفه ایران
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
معرفی اثر: اثری در معرفت شناسی تطبیقی
1) امروزه مباحث معرفتشناختی در مجامع فکری و دانشگاهی ما با انگیزهها و به دلایل گوناگونی مورد بحث قرار میگیرد. مسائلی که بهجهت بنیادی بودنشان، بر همه ساحتهای اندیشه و باور، از جمله علوم فلسفی، علوم انسانی، معرفتهای دینی و اخلاقی تأثیر نهاده، آنها را دگرگون میسازند. با نگاهی گذرا به حوزههای مختلف فکری میتوان بهروشنی دریافت که نظریههای گوناگون معرفتشناسی در پیکره اندیشههای مختلف در قلمرو علوم انسانی و معرفت دینی حضور دارند. از این رو، سلامت فکری، دینی و اخلاقی افراد و جامعه در گرو داشتن مبانی فکری عقلانی و اندیشههای بنیادین مستحکم در حوزه معرفتشناسی است.
2) ورود به حوزه معرفتشناسی و کاوش عقلانی پیرامون مسائل آن هنگامی اهمیت دوچندان مییابد که توجه داشته باشیم آن چه در مجامع دانشگاهی ما در این حوزه فکری مطرح است، بیش از آن که رنگ و بوی فلسفه اسلامی داشته باشد، برآمده از فلسفه غرب است. در این جا سخن از درستی و ناراستی اندیشههای این دو سنت فکری نیست، بلکه نظر به فضای فکری حاکم بر جوامع علمی داریم. بهرغم وجود سنت عمیق فلسفه اسلامی، دیدگاههای اندیشمندان و مکاتب فلسفه غرب بر فضای فلسفی جامعه دانشگاهی ما چیره است و چهبسا بتوان ادعا کرد این غلبه فکری در حوزه معرفتشناسی بیش از سایر حوزههای فلسفی است. در هر صورت، روند روبهرشد ترجمه متون معرفتشناسی غرب و کمبود چشمگیر منابع معرفتشناسی اسلامی و گاه بیتوجهی مجامع علمی به دیدگاههای معرفتشناختی فیلسوفان اسلامی موجب شده میزان آگاهی دانشجویان فلسفه و سایر رشتههای مرتبط، با معرفتشناسی غربی بهمراتب افزونتر از معرفتشناسی فلسفه اسلامی باشد.
بهاعتقاد نگارنده این سطور، مناسبترین سطح اشتغال به دانش معرفتشناسی در فضای فکری حال حاضر سرزمین ما، مطالعات و پژوهشهای تطبیقی میان دیدگاههای معرفتشناختی فلسفه اسلامی با مکاتب معرفتشناسی برآمده از فلسفه غرب است. اما نیک روشن است که چنین اشتغال علمی مبتنی بر توان کسب آگاهی دقیق از نظرگاههای معرفتشناختی این دو سنت فلسفی است که هر یک نیازمند پشت سر نهادن مراحل متعددی از فلسفهآموزی است. از سوی دیگر، نظر به آن که، آثار اصلی معرفتشناسی غربی به زبان بیگانه است، رجوع مستقیم به این آثار و فهم دقیق اندیشههای صاحبنظران در گرو تسلط بر زبان علمی این دانش است.
از سوی سوم، در سالهای اخیر آثار فراوانی از معرفتشناسی غربی به زبان فارسی ترجمه شدهاند، اما بسیاری از این ترجمهها، جز در موارد نادر تنها به ترجمه بسنده کردهاند و هیچ خبری از نقد و بررسی هرچند گذرا در آنها نیست. افزون بر این که، در کنار ترجمههای مناسب، بهراحتی میتوان ترجمههای غیردقیق و ضعیف را نیز مشاهده کرد که گاه فهم متن انگلیسی اثر اصلی از فهم ترجمه آن سادهتر است!
کتاب 📚نظریه معرفت مهمترین اثر کیث لرر استاد بازنشسته دانشگاه آریزونا و سرشناس ترین مدافع انسجام گروی در توجیه معرفت است. وی مهمترین مباحث معرفت شناسی معاصر را در این اثر به رشته تحریر درآورده است. نگارنده
1) تلاش کرده است ترجمه ای دقیق و فنی از متن کتاب به دست دهد،
2) در انتهای هر فصل یادداشتهایی تحقیقی و انتقادی افزوده است که نقطهآغاز و کلید پژوهشهای تطبیقی میان اندیشههای معرفتشناختی فلسفه معاصر غرب و فلسفه اسلامی را تقدیم خوانندگان فرهیخته می دارد.
#معرفی_آثار(1)#کیث_لرر #معرفت_شناسی
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
❄️ گفتاری از دکتر #شایگان در نسبت اسلام و ایران
#ناسیونالیست های جدیدِ کشورِ ما که منکرِ اسلام و این جنبه از تاریخ ایران هستند و به سببِ انزجار از هرآنچه اسلامی است٬ دست به سوی #تاریخِ باستان ایران دراز می کنند و به نوعی «اسطوره زدگی» دچار می شوند٬ به این نکته توجه ندارند که انکار #اسلام انکارِ چهارده قرن تمدن و تفکر ایرانی است. ایران٬ برخلافِ نظر این ناسیونالیست ها٬ اسلام را پذیرفت و به آل محمد عشق ورزید و در تکمیل و تلطیف فرهنگ اسلامی از تمامِ امکانات نبوغ قومی خود مدد گرفت: قواعدِ زبان عرب را پی ریزی کرد٬ بهترین تفسیرهای عرفانی را بر قرآن نوشت٬ فرهٔ ایزدی ایمان خود را همچون هاله ای فروزان گرد سر ائمهٔ اطهار بست٬ عشق به آخرت و معاد را که یکی از معتقداتِ شاخص روح ایرانی بود٬ در رستاخیزِ دوبارهٔ مهدی موعود بازیافت. انکار این همه کوشش٬ تکذیبِ همت غول آسای نیاکان ماست که نبوغ خود را در قالبِ تفکر اسلامی به حدِ اعلا بروز دادند و چشمهٔ فیض اهورایی را به مشکوة انوار نبوت پیوستند. انکار این همت٬ حکم این را دارد که ما آخرین حلقهٔ زنجیر میراثِ ایرانی را نادیده بگیریم و کورانه به حلقهٔ نخستینش که نسبت به آن بیگانه ایم٬ دل ببندیم. غافل از این که آنچه از آغاز تاریخ این تفکر متجلی شده در همین زنجیره تسلسل نهفته است و خاطره قومی ایران فضای شکوفاننده ای است که همه گنجینه هیا روح ایرانی را از آغاز تا به امروز در بطن خود گرد آورده و ایثار فرزندان باوفای خود کرده است. ارتباط با این فضا یعنی ارتباط با روح ایران و این روح نیز خواه ناخواه در قالب تفکر اسلامی شکفت و هنوز هم منشأ اثر است، زیرا ایران در اصل امانتدار حقیقت محمدی، یعنی چراغ عرفان در اسلام بود و به همین علت است که ایران عشق به آل محمد و آخرین ظهور اخروی آن را که مهدی موعود باشد، بر همه چیز مقدم دانست.
✍ #داریوش_شایگان
📚 آسیا در برابر غرب، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم، 1378ش، ص189-190.
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
❄️ مصاحبه مهدی عبدالهی با ماهنامه «فرهنگ امروز» در تحلیل و بررسی پروژه «عقلانیت و معنویت» جناب آقای مصطفی ملکیان 4⃣
5⃣ نسبت میان دین و معنویت در نظریه ایشان چیست؟
👤 در ابتدا باید توضیحی راجع به دیدگاه ایشان در نسبت میان دین و معنویت عرض کنیم، همانطور که در پاسخ به پرسش قبلی به اجمال عرض کردم، آقای ملکیان بین دین و معنویت تفاوت قائل هستند و تفاوت اصلی که ایشان برای این دو مقوله قائلند این است که ایشان تاکید میکند که معنویت هرگز به معنای دین ورزی و دینداری نیست. زیرا معتقدند که تفاوت اساسی معنویت و دینداری در این است که قوام دین ورزی و متدین بودن به تعبد است، در حالی که تعبد با عقلانیت سازگار نیست، اما ایشان در این پروژه میخواهند بین عقلانیت و معنویت با هم جمع کنند، لذا به اعتقاد ایشان معنویت حتما با عقلانیت سازگار است. به عبارت دیگر، شاه بیت پروژه عقلانیت و معنویت این است که دیانت و دینداری غیر از معنویت است و تفاوت اساسی آنها به این مسئله است که قوام دینداری به تعبد است، در حالی معنویت هرگز با تعبد جمع نمیشود. به تعبیر ایشان تعبد قوام دینداری است و دینداری غیر متعبدانه محال و پارادوکسیکال است. اما در مقابل آن نیز معنویت متعبدانه نیز، پارادوکسیکال است.
ایشان در جایی فرمودهاند که تفاوت دینداری و معنویت این است که، اگر دینداری تعبد نداشته باشد دینداری نیست اما معنویت اگر متعبدانه باشد معنویت نیست. ایشان در باب معنویت معتقدند که انسان معنوی انسانی است که هر آنچه که میپذیرد باید فارغ از تعبد به شخص یا اشخاص خاصی باشد. انسان معنوی، انسانی است که هر سخنی که میشنود و هر مطلبی را که میخواند (به تعبیر ایشان) با عقل و وجدان اخلاقی خود بررسی کند اگر با عقل و وجدان اخلاقی او سازگار بود باید التزام عملی و رضایی به آن داشته باشد.
اما اگر سخنی را، ولو از یکی از بزرگان و بنیانگذاران ادیان مهم (چه ادیان الهی و چه غیر الهی) شنید، اما با عقل و وجدان اخلاقی خود ناسازگار یافت، در اینجا وظیفه یک انسان معنوی این است که آن سخن را کنار بگذارد و به هيچ عنوان نباید از سر تعبد آن سخن را بپذیرد. به عبارت دیگر ایشان معتقد هستند که انسان دیندار به سخنان اولیا و بزرگان دین تعبد دارند. چه در ادیان الهی و چه ادیان غیر الهی، عموم دینداران و توده مردم از سر تقلید و اعتماد به بنیانگذاران، مبلغان و سخن وران دینی مطالبی را میپذیرند و در مقام نظر و عمل به آنها، از خود پایبندی نشان میدهند. اما جناب آقای ملکیان معتقدند که این مسئله با عقلانیت سازگار نیست و انسان معنوی نباید به هیچ فردی تعبد داشته باشد. تعبد به هیچ عنوان با معنویت سازگاری ندارد. انسان معنوی هر آنچه را که، چه در حوزه نظر (هست ها و نیست ها) و چه در حوزه عمل (بایدها و نبایدها) میپذیرد، باید همه را با عقل و وجدان اخلاقی خود به دست آورده باشد. در واقع این که دو معیار را مطرح میکنند به خاطر تفکیک بین گزاره هاست. برخی از گزارهها به اصطلاح گزارههای نظری و توصیفی است و عالم را از حیث هست ها و نیست ها توصیف میکنند و خبر از هست و نیست های عالم میدهند. این گزارهها توصیفی و descriptive هستند. به اعتقاد ایشان در قلمرو گزارههای نظری ملاک و معیار، فقط عقل خود آدمی است.
اما در دسته دوم گزارهها که گزارههای ارزشی، هنجاری، normative و بیانگر بایدها و نبایدهای اخلاقی و رفتاری هستند، به اعتقاد ایشان ملاک و معیار در این قلمرو نیز وجدان اخلاقی خود فرد است. پس به اعتقاد ایشان ما برای اینکه یک انسان معنوی باشیم باید همواره بر اساس یافته های عقل و وجدان اخلاقی خود عمل کنیم و هر آنچه را که با عقل و وجدان اخلاقی به درستی آن پی بردیم، آن را میپذیریم و در مقام عمل نيز به آن پایبند خواهیم بود، اما هر آنچه را که با عقل و وجدان اخلاقی خود درک نکنیم ولو آن سخنی که ما درک نکردهایم، سخن یک فرد بسیار برجسته ای در یک دین باشد (سخن زرتشت، بودا یا پیامبر اسلام باشد). از نظر ایشان وقتی نتوانیم با عقل و وجدان اخلاقی خود به اعتبار و صدق سخنی پی ببریم، نباید به آن پایبند باشیم و باید آن را کنار بگذاریم.
به همین جهت ایشان در جایی در پی توصیفی که از پروژه عقلانیت و معنویت عرضه فرموده اند برای دینداران توصیه ای دارند، که میفرمایند: «بنابراین کشور ما و کشورهایی که مانند ما هستند برای اینکه به معنویت روی آوردند باید به پدیده ای روی آورند که ویژگی های مثبت دینداری را داشته باشد، اما ویژگی های منفی دینداری را نداشته باشد. خوب ما دیندار هستیم اما معنوی نیستیم، برای اینکه بخواهیم معنوی شویم باید چیزهایی را کنار بگذاریم که ایشان میفرمایند بزرگترین چیزی که نباید داشته باشد (زیرا اگر داشته باشد با عقلانیت سازگار نخواهد بود) تعبد است. ما تا زمانی که تعبد میورزیم، (یعنی سخن کسی یا کسانی را بدون دلیل قبول میکنیم) اصلا عقلانی نیستیم». این معنویتی که میگویند اول و قبل از هر چیز عین دینداری نیست، چیزی است ورای دینداری. و به این معنا هر کسی میتواند به هر چیزی روی آورد که با عقلانیت هم سازگار نیست. اما اگر متدین بود نمیتواند به چنین معنویتی روی آورد. اگر بخواهم سخن آقای ملکیان را خلاصه کنم این است که ایشان معتقدند:
1- تنها راه رهایی از درد و رنج تلفیق میان عقلانیت و معنویت است.
2- رکن اصلی دینورزی تعبد به سخنان فرد یا افراد دیگر (یعنی بزرگان دین) است.
3- تعبد عبارت است از پذیرفتن سخن یک فرد بدون اینکه از صاحب سخن تقاضای دليل کرده و دلیل وی را راست آزمایی کنیم.
4- تعبد با عقلانیت منافات دارد.
نتیجه این چهار مقدمه اين است که ما برای رهایی از رنج و درد باید دست به دامان معنویت و عقلانیت شویم و دین ورزی متعبدانه را کنار گذاریم.
#ملکیان #نقد_نظریه_عقلانیت_ومعنویت #تعبد_عقلانی
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
❄️ مصاحبه مهدی عبدالهی با ماهنامه «فرهنگ امروز» در تحلیل و بررسی پروژه «عقلانیت و معنویت» جناب آقای مصطفی ملکیان 5⃣
6⃣ جایگاه تعبد در اندیشه دینی کجاست و چه نسبتی با عقلانیت دارد؟ نگاه اسلام به تعبدهای غیر عقلانی چگونه است؟
👤 به اعتقاد بنده مهمترین نقطه ضعف پروژه عقلانیت و معنویت آقای ملکیان در مقدمه چهارمی بود که در پاسخ به پرسش قبلی عرض کردم. در واقع جان کلام و گوهر پروژه عقلانیت و معنویت این است که تعبد به طور مطلق با عقلانیت منافات دارد. به همین جهت اگر کسی بخواهد دین دار باشد باید با یافته های عقل خداداد خود به جنگ و مبارزه برخیزد و تا بر عقل خود سرپوش نگذارد نمیتواند به باورهای دینی التزام داشته باشد. ما باید این مدعا را بررسی کنیم که آیا این مدعا به این اطلاق و کلیت درست است؟ اگر واقعا هیچ شکل و نوعی از تعبد با عقلانیت سازگار نباشد، سخن ایشان درست است. اما اگر بتوانیم نشان دهیم که این مدعا به این کلیت درست نیست، در این صورت رخنه و اشکال اساسی پروژه عقلانیت و معنویت ایشان هم مشخص خواهد شد. مدعای اصلی ایشان این است که تعبد به طور مطلق با عقلانیت ناسازگار است. ایشان میفرمایند انسان عقلانی انسانی است که هر گزارهای (چه گزاره نظری و چه گزاره عملی) را که برایش مطرح شد، با عقل و قوای معرفتی خود سنجیده و بررسی و تحلیل کند تا صدق و کذب و اعتبار و عدم اعتبار آن را احراز کند.
اگر سخنی را به اعتبار خودش بپذیرد به این معنا است که با عقل خود آن را بررسی و درستی و نادرستی آن را احراز میکند و متناسب با درستی و نادرستی آن واکنش و عکسالعمل نشان میدهد، اگر درست بود میپذیرد و در مطابق با آن عمل میکند، و اگر نادرست بود آن را پس میزند. اما در باب تعبد ما یک سخن را نه به اعتبار خود سخن بلکه به اعتبار گوینده سخن میپذیریم. برای مثال اکثر افراد مسلمان میدانند که نماز صبح دو رکعت است و هر روز هم طبق آن عمل میکنند و در یک بازه زمانی خاصی دو رکعت نماز میخوانند. سوال مهم این است که این افراد اعتبار دو رکعت بودن و لزوم خواندن آن در آن زمان خاص را از کجا احراز کردهاند؟ آیا خودشان با روش های مختلف تحقیق بررسی کردهاند و اعتبار آن را خودشان احراز کردهاند؟ یا اینکه اکثر آنها به اصطلاح دینی، مقلد هستند. یعنی از یک فرد دیگری تقلید میکنند و آن فرد به آنها میگوید که باید در آن زمان خاص این رفتار و عبادت دینی خاص را انجام دهند. در واقع پذیرش این گزاره از سوی اکثریت متدین به این اعتبار نیست که خود آنها درستی و اعتبار گزاره هنجاری و این باید را احراز کردهاند. بلکه اعتماد آنها به اعتبار این گزاره به دلیل اعتماد آنها به گوینده آن سخن است. و به دلیل اینکه آقای الف این سخن را گفته آن را میپذیرند نه اینکه خودشان آن را بررسی کرده باشند و به درستی و اعتبار آن پی برده باشند.
به اعتقاد آقای ملکیان، اگر سخنی را که از کسی میشنویم، به اعتبار گوینده آن سخن بپذیریم، نه به اعتبار خود سخن، از دایره عقلانیت خارج شده ایم. مسئله مهم این است که ببینیم آیا تعبد، و به تعبیر دیگر تقلید از دیگران، همواره مذموم و نادرست و عمل و رفتاری ضد عقلانی است و یا اینکه میتوان نوع و سنخی از تعبد و تقلید را نشان داد که به هیچ عنوان با عقلانیت منافات ندارد، بلکه اتفاقا تعبدی عقلانی است و عقل ما را به این نوع از تعبد راهنمایی میکند.
#ملکیان #نقد_نظریه_عقلانیت_ومعنویت #تعبد_عقلانی
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
❄️ پروفسور کلاوس مولر از اساتید دانشگاه مونستر
دانشگاه مونستر یکی از مراکز مهم تحصیلی و پژوهشی در شمال غربی آلمان است که در زمینه های علوم انسانی، الهیات، پزشکی، حقوق و بسیاری از زمینههای دیگر فعالیت میکند. همچنین بزرگترین مرکز اروپایی در زمینه الهیات و مطالعات مذهبی از قبیل کاتولیک، پروتستان و الهیات اسلامی است. این دانشگاه در کل حدود سه هزار دانشجو و چهل استاد تمام دارد و دانشکدهای که پرفسور مولر در آنجا شاغل است بیشتر در زمینه الهیات فلسفی فعالیت میکند.
💢 پرفسور کلاوس مولر (KLAUS ERICH MÜLLER) از اساتید دانشگاه مونستر آلمان در دیدار با رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران جناب حجتالاسلام و المسلمین خسروپناه:
من بسیار از این مسأله خوشوقتم که شما در اینجا هم دربارة فلسفه اسلامی وهم دربارة فلسفه غرب تحقیق میکنید و درواقع تأثیر و تأثری را که ایندو از هم پذیرفتهاند بخوبی مطالعه میکنید. چیزی را که میخواهم بگویم اینست که شما از این جهت بر ما برتری دارید که شما از فلسفههای غربی بخوبی آگاهید در حالی که ما دربارة فلسفة اسلامی تا دوره اسکولاستیک بیشتر جلوتر نیامدهایم و آشنایی ما درباره فلسفه اسلامی بیشتر از طریق همان ترجمههایی است که از دوره قرون وسطی به ما به ارث رسیده است و در واقع ما از موضوعات مطرح در فلسفه اسلامی معاصر و مدرن بیخبریم . هدف من از حضور در ایران و مؤسسه بیشتر تحقیق دربارة فلسفه معاصر اسلامی است.
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
❄️ مصاحبه مهدی عبدالهی با ماهنامه «فرهنگ امروز» در تحلیل و بررسی پروژه «عقلانیت و معنویت» جناب آقای مصطفی ملکیان 6⃣
7⃣ در این خصوص آیا نباید بین ادیان الهی و بشری و همچنین بین دین اسلام با دیگر ادیان الهی تقاوت قائل شویم؟
👤 باید گفت که در دنیا ادیان متعددی از جمله ادیان الهی و اديان غیر الهی که خود ادیان الهی شامل اسلام، یهودیت، مسیحیت و زرتشت است، نیز با هم تفاوت دارند. ما مجاز نیستیم در مقام داوری با همه این ادیان (ادیان الهی و زمینی، الهی و انسانی، ادیانی که معتقدند ما همان دین دست نخورده ای هستیم که خداوند متعال نازل فرموده و بقيه ادیان را دست خورده میدانند) برخورد واحدی داشته باشیم. در عرایض قبلی خود به بن بستی که انسان در فضای مدرن با آن مواجه میشود، اشاره کرده و گفتم خلأ معنویتی که در دنیای مدرن برای انسانها بوجود آمد، آنها را به سمت امور معنوی سوق داد که به سمت امور معنوی از جمله دین بودیسم گرایش پیدا کردند.
مسئله معنویتی که در دنیای مدرن پدید آمده، در واقع مسله ای است که خواستگاه آن دنیای مدرن است و علت اصلی آن نیز اين بود که در زندگی مدرن ماشینی به نیازهای معنوی و بعد معنوی انسان کم توجهی و یا حتی بی توجهی شده است. مسئله دیگر که در این دنیا با آن مواجه هستیم این است که دین رایج در دنیای غرب و دنیای مدرن، دین مسیحیت بوده است، (هر چند به مرور زمان ادیان دیگری هم در آنجا ظهور و ورود پیدا کردند، اما دين اصلی دین مسیحیت بوده است). مشکل دیگری که دین مسیحیت دارد این است که با عقلانیت مشکل اساسی دارد، که البته ما معتقدیم که این مشکلات در دین مسیحیت راستین وجود نداشته و در اثر تحریف در این دین ورود پیدا کرده است.
#ملکیان #نقد_نظریه_عقلانیت_ومعنویت #تعبد_عقلانی
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
❄️ مصاحبه مهدی عبدالهی با ماهنامه «فرهنگ امروز» در تحلیل و بررسی پروژه «عقلانیت و معنویت» جناب آقای مصطفی ملکیان 7⃣
8⃣ خواستگاه این تعارض عقل و دین در الهیات مسیحی می باشد و نشات گرفته از آن است؟
👤 در واقع آموزه های اصلی و بنیادین مسیحیت گرفتار چالش ضد عقلانیت است. آموزههایی مانند گناه نخستین معتقد است که حضرت آدم گرفتار گناه و معصیت شد در حالی که ما در نگرش اسلامی معتقد نیستیم که حضرت آدم گرفتار معصیت و گناه شده باشد.
غرض اصلی بنده بیان ضد عقلانی بودن پارهای از باورهای بنیادین مسیحیت است. از گناه نخستین به گناه جبلی میرسیم، بعد از گناه جبلی، انسانی که با گناه به دنیا آمده و با پرونده سیاه و تاریک پا به عرصه وجود گذاشته، به فکر توبه میافتد و میخواهد آن ناپاکی را از وجود خود پاک کند. باید چه کاری انجام دهد تا این ناپاکی و گناه پاک شود؟ اندیشمندان مسیحی میگویند این گناهی که انسان گرفتار آن است، گناهی نیست که با رفتار و توبه خود انسان پاک شود. زیرا این گناه، گناه در برابر خدای متعال عظیم کبیر است، فلذا برای پاک کردن این گناه هیچ کاری از دست انسان بر نمیآید. تنها راه پاک شدن این گناه این است که خود خدا کاری را انجام دهد که این گناه پاک شود. برای این کار خداوند متعال تجسد پیدا کرده يعنی خدا در قالب عیسی مسیح متجسد (عیسی و انسان) شده و به کالبد جسم درآمده و بعد رنج تصلب را به جان خریده و به صلیب کشیده شده و رنج برده تا این رنج خدا فدیه گناه آدم شود. و بعد از این هر کس که بخواهد پاک شود باید به این جریان تاریخی ایمان داشته باشد. نکته اصلی این است که مسیحیت رایج و دارج در دنیای غرب، مسیحیتی است که باورهای اساسی آن از جمله گناه نخستین، گناه جبلی، تجسد، فدیه، تثلیث هیچ کدام عقل پذیر نیستند و عقل انسانی آنها را نمیپذیرد، بلکه عقل حکم و فتوا به نادرستی آن امور میدهد. از اینجا، از همان قرون نخستین مسحیت نزاع عقل و ایمان در مسیحیت پیدا شده و اندیشمندان مسیحی با مسائل و باورهایی مواجه بودند که عقل آنها را نمیپذیرفت.
هنگامی که باورهای بنیادین دین با عقل سازگاری نداشته باشد، انسان به حکم اینکه عاقل است با دو راهی مواجه است، یا باید به حکم و فتوای عقل خود گردن بنهد و آن باور دینی را کنار بگذارد و اگر بخواهد دین دار و دین مدار باشد، باید به نحوی بر عقلانیت خود سرپوش بگذارد. این مسئله از قرون نخستین کلیسا و مسحیت وجود داشته و تا به امروز یکی از مسائل زنده مسیحیت است. و تا هنگامی که چنین قرائت تحریف شده ای از باورهای مسیحیت وجود داشته باشد، این سؤال وجود خواهد داشت. نکته ای که میخوام از آن استفاده کنم این است که هنگامی که اندیشمندان و روشنفکران ما ميخواهند راجع به دین اظهار نظر کنند، نباید همه این ادیان را یک کاسه ببینند و در واقع نباید تاوان تحریف در باورهای اساسی مسیحیت و ضد عقلانی بودن آنها را اسلام پرداخت کند.
#ملکیان #نقد_نظریه_عقلانیت_ومعنویت #تعبد_عقلانی
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
❄️ لزوم جامع نگری در #اسلام شناسی از منظر حضرت #امام خمینی قدس سرّه الشریف
اينكه در روايت است كه اسلام غريب است، از اول غريب بوده و الآن هم غريب است، براى اينكه غريب آن است كه نمىشناسند او را. در يك جامعهاى هست او، اما نمىشناسند، نمىشناسند اسلام را، هيچ وقت شناخته نشده به آن طورى كه بايد باشد. مگر پيش خودمان، هميشه يك ورق را گرفتهاند، آن ورق ديگر را حذفش كردهاند؛ يا مخالفت با آن كردهاند.
يك مدت زيادى گرفتار #عرفا ما بوديم، اسلام گرفتار عرفا بود. آنها خدمتشان خوب بود؛ اما گرفتارى براى اين بود كه همه چيز را برمىگردانند به آن ور. هر آيهاى دستشان مىآمد مىرفت آن طرف . . . يك وقت هم گرفتار شديم به يك دسته ديگرى كه همه معنويات را برمىگردانند به اين، اصلًا به معنويات كار ندارند؛ كأنّه اسلام آمده براى اينكه [دنيا را بگيرد] اسلام هم طريقهاش مثل هيتلر كه او آمد كه دنياگيرى كند و كشورگشايى كند، اسلام هم آمده كشورگشايى كند! عرض مىكنم هر چه مربوط به زندگى است و هر چه مربوط به طبيعت است و هر چه اينها را گرفتهاند؛ هر چه معنويات است برگرداندهاند به اين طرف. بعضى از تفسيرها، بعضى از اشخاصى كه مىخواهند اظهار فضيلت مثلًا بكنند، ملاحظه كنيد همه مسائل را برگرداندهاند به اين آب و خاك؛ همه چيز را فداى حيوانيت كردهاند. عرفا همه چيز را فداى انسانيت كردهاند، خوب، باز او، باز او اما اينها غفلت از آن كردهاند.
#اسلام همه چيز [است] آقا. اسلام آمده انسان درست كند و انسان همه چيز است؛ همه عالم است انسان. آن كه مربّى انسان است بايد همه عالم را آشنا بر آن باشد و انسان را به همه مراتب آن آشنا باشد تا بتواند اين انسان را به مدارجى كه دارد برساند؛ اسلام را به همه جهاتش بشناسد.
يكى مىآيد چهار تا از جنگهاى اسلام را بررسى مىكند، بعد مىشود #اسلامشناس! خوب، تو جنگشناسى، از اسلام بگو من اين ورقش را مىشناسم. #فقيه حق ندارد بگويد كه من اسلامشناسم. فقيه بايد بگويد من فقهشناسم، من #فقه اسلام را مىشناسم؛ آنى كه از همه بهتر مىداند همان است كه فقه اسلام را مىداند. #فيلسوف حق ندارد بگويد من اسلامشناسم، اين بگويد من يك قسمى از مثلًا معقولات اسلام را ادراك كردم. آن هم كه حكومت اسلامى را بررسى كرده و اطلاع پيدا كرده كه وضع حكومت چه بوده او حق ندارد بگويد من اسلامشناسم، بگو من حكومت اسلامشناسم.
ادعاى #اسلامشناسى جز براى آن كه همه جهات اسلام را بداند چه جورى است و همه مراتب معنويت اسلام و ماديت اسلام را بداند آن مىتواند بگويد من اسلامشناسم. على ابن ابي طالب اسلامشناس بود . . .
📚 صحیفه امام، ج8، ص529-531
#امام_خمینی #اسلام #اسلام_شناسی #جامع_نگری
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
🆔 @MAbdullahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر سیدحمید طالبزاده: آزمون معاصرت فلسفۀ اسلامی یعنی خروج از چهارصدسال تنبلی تاریخی. اگر فردی میخواهد مرد میدان فلسفه باشد، باید جامع شرق و غرب شود.
فرض کنید شما برای بار اول به شهری مسافرت میکنید و آنجا را نمیشناسید، و در آنجا اتفاقا در ترمینال یکی از دوستان قدیمی خود را میبینید. آن دوست از شما دعوت میکند که برای شام به منزل او بروید. اگر دوست شما واقعا میخواهد که به منزل او بروید و از شما پذیرایی کند، اما شما در آن شهر غریبه هستید و آدرس منزل او را نمیدانید، برای محقق شدن هدفش باید حتما به شما آدرس بدهد. اگر آدرس ندهد به این معنا است که یا واقعا نمیخواسته شما را دعوت کند و یا اینکه میخواسته اما در عین حال آنچه را که برای تحقق خواسته اش لازم بود انجام نداده و به اصطلاح نقض غرض کرده. در اینجا هم دقیقا مسله از همین قرار است، خداوند متعال انسان را برای رسیدن به تکامل اختیاری آفریده است. از طرف دیگر انسان خود به تنهایی نمیتواند همه آنچه را که برای رسیدن به آن هدف لازم است را فهم کند. پس اگر خداوند که حکیم است و فعل بی هدف، باطل و عبث انجام نمیدهد و از طرف دیگر علم دارد و میداند ما چه مقدار از آنچه که برای تکامل اختیاریمان است را میدانیم و چه مقدار از آن را نمیدانیم و همچنین قدرت دارد و میتواند اموری را که نمیدانیم به ما آموخته و بیان کند، و اگر این کار را نکند پس نقض غرض کرده است. ما را برای رسیدن به تکامل اختیاری آفریده، اما آنچه را که برای تکامل ضروری و لازم است را در اختیار ما نگذاشته است. اندیشمندان اسلامی با استدلال هایی شبیه این مساله ای را به نام ضرورت وحی را اثبات میکنند. و جالب است که وقتی به قرآن کریم هم مراجعه میکنیم، قرآن نیز همین بیان عقلی را تایید می کند. در مواردی از قرآن کریم خداوند در خصوص قرآن و نزول وحی، حق تعالی تعابیری شبیه به این به کار برده که میفرماید: (كَما أَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ) (بقره: 151) بین این دو تعبیر فرق وجود دارد که بگوییم (عَلَمَکُم ما لا تَعلَمون) یعنی خداوند چیزهایی به شما یاد داد که نمیدانستید. اما تعبیر خداوند اینگونه نیست و میفرماید (عَلَمَکُم ما لَم تَکونوا تَعلَمون) یعنی یک چیزهایی را به شما یاد داد که شما شأنیت و توان درک آنها را نداشتید، همان مسله عقل گریزی که این اصطلاح را برای آن به کار بردیم.
یعنی اموری وجود دارد که خداوند از طریق وحی آنها را به ما یاد میدهد که ما نمیتوانستم به تنهایی و با قوای معرفتی متعارف خود به آنها علم پیدا کنیم. لذا در آیه دیگری خداوند متعال در مورد ارسال پیامبران و انزال کتب میفرمایند: (رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ لِئَلاَّيَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيماً) (نساء: 165) پیامبرانی که خداوند فرستاده برای این بوده که بعد از ارسال پیامبران انسان ها نتوانند بر خداوند حجت داشته باشند، اين بیان نیز بیان بسیار عالی است. مفهوم این آیه این است که اگر خداوند پیامبران را نمیفرستاد، ما انسانها بر خداوند حجت داشتیم. یعنی میتوانستیم بر خدا احتجاج کنیم و برای او دلیل بیاوریم. مثلا اگر خدا در روز قیامت میپرسید که چرا شما به مقصد نهایی(بهشت یا قرب الهی) که من برای شما آفریده بودم، نرسیدید، میتوانستیم به خدا جواب بدهیم و استدلال آوریم. قاعدتا استدلال این بود که شما که مرا برای تکامل اختیاری آفریدی، مقدمات لازم آن را در اختیارم نگذاشتی و آن مقدار علمی را که برای رسیدن به این تکامل نياز داشتم، در اختیارم نگذاشتی. پس اگر من نرسیدم به دلیل کوتاهی من نبوده، بلکه آن تکامل اختیاری نیاز به علومی داشت که شما در اختیار من نگذاشتی. از آنجا که خداوند با فرستادن پیامبران این نقصان معرفتی را جبران میکند، لذا در این آیه میفرماید پس از ارسال رسول دیگر کسی حجت و دلیلی بر علیه خدا ندارد و کسی نمیتواند بگوید که من به دلیل ندانستن به کمال نرسیدم.
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
❄️ مصاحبه مهدی عبدالهی با ماهنامه «فرهنگ امروز» در تحلیل و بررسی پروژه «عقلانیت و معنویت» جناب آقای مصطفی ملکیان8⃣
9⃣ اگر بخواهیم از منظر اسلام به قضیه نگاه کنیم رابطه عقل و آموزه های دینی چگونه است؟
👤 در تقسیمی که در مسائل فلسفه دین و کلام جدید مطرح میشود، میبینیم که باورها و آموزههای دینی، عقلا از سه فرض خارج نیستند. یا عقل پذیر، یا عقل گریز و یا عقل ستیز هستند (به لحاظ فرض عقلی). یعنی ممکن است یک باور و محتوای دینی وجود داشته باشد که عقل نیز همان را بپذیرد. برای مثال در دین باور به خدا و یگانگی به او است و عقل نیز وجود خدا و یگانگی خدا را اثبات میکند. پس اصل وجود خدا و یگانگی خداوند متعال مطلبی است که هم دین آن را بیان کرده و عقل نیز بر آن صحه میگذارد و آن را میفهمد، که به این دسته اصطلاحا عقل پذیر میگوییم. اما دسته دوم دسته عقل ستیز هستند، مانند باور به تثلیث. تثلیث یک باوری است که در دین مسیحیت وجود دارد اما هنگامی که با عقل آن را بررسی می کنیم، میبینیم که عقل آن باور را نمیپذیرد. یعنی عقل حکم میکند که یک خدا (در عین اینکه یک خدا باشد) نمیتواند سه خدا باشد. پس اینجا با مسله ای مواجه هستیم که دین آن را میپذیرد و یک باور دینی است، اما عقل بشری آن را نمیپذیرد. بر خلاف مسیحیت که برخی از باورهای بنیادین آن از این سنخ (عقل ستیز) است، ما معتقدیم که در دین اسلام نه تنها باورهای بنیادی، حتی در باورهای جزیی و سایر گزاره های فرعی هم، در یک امری خلاف دین که عقل با قطعیت حکم به نادرستی و بطلان آن کند، وجود ندارد. اما دسته سوم اصطلاحا گزارههای عقل گریز نامیده میشوند.
یکی از نکات کلیدی بحث بنده در اینجا است. برای روشن شدن این مسئله باید به سراغ مسله دیگری برویم که در فلسفه و عرفان و بویژه در کلام مطرح است، در مباحث کلامی، در بحث نبوت، یک بحث نبوت عامه و یک بحث نبوت خاصه داریم. در بحث نبوت عامه که از آن به ضرورت وحی و بعثت انبیا نیز تعبیر میشود، بحث بر سر این است که ما انسانها نیازمند این هستیم که خداوند متعال پیامبران و کتابهایی را برای ما بفرستد تا راه سعادت را به ما نشان دهند. بیانات مختلفی از اندیشمندان اسلامی در این زمینه وجود دارد، خلاصه این سخنان این است که ما در مسائل خداشناسی پس از اینکه وجود و یگانگی و برخی از صفات خدا را اثبات کردیم، در بحث از هدف آفرینش به این نتیجه میرسیم که خداوند مخلوقات و از جمله انسان را برای دستیابی به کمال آفریده است. و انسان که موجود مختار است برای دستیابی به کمال اختیاری آفریده شده است. اما کمال اختیاری نیاز به مقدماتی دارد که یکی از آنها اختیار است. اما مقدمه، مولفه و شرط دیگر کمال اختیاری داشتن آگاهیهای لازم برای رسیدن به کمال است. اگر بنا است کسی به کمال اختیاری برسد، باید از مقصد تکامل، سعادت و کمال حقیقی خود اطلاع داشته باشد، باید راه رسیدن به آن و مسیر دستیابی به آن مقصد را نیز بداند تا بتواند به کمال اختیاری دست پیدا کند.
با مراجعه به قوای معرفتی انسان به این نتیجه میرسیم که انسان با معرفت های متعارفی که از طریق حس و عقل و تجربه به دست میآورد، نمیتواند همه آنچه که برای تکامل اختیاری او لازم است را به دست بیاورد. یعنی انسان با اکتفا به حس و عقل و تجربه نمیتواند سعادت نهایی و علم راه رسیدن به آن را با همه جزئیات و به طور تفصیلی، پیدا کند. به همین جهت چون خداوند انسان را برای رسیدن به کمال اختیاری آفريده و این کمال اختیاری شرایط و لوازمی دارد که از جمله آنها علم به مقصد نهایی و راه رسیدن به آن مقصد نهایی است، اما انسان آنچه را که باید در این زمینه بداند با حس و عقل و تجربه نمیتواند به دست بیاورد، پس خداوند برای برآورده شدن آن غرض، باید این نقصان معرفتی انسان را از راه دیگری تامین کند. آن راهی که خداوند توسط آن این نقصان معرفتی را برآورده میکند، اصطلاحا راه وحی نامیده میشود.
خداوند با ارسال پیامبران آنچه را که برای رسیدن به تکامل و سعادت انسانی لازم است، در اختیار انسان گذاشته است. پس این دو نکته بسیار مهم است که اساس وحی برای هدایت انسان و دستیابی به برنامه سعادت و تکامل است. برنامه ای که انسان با اتکا به قوای معرفتی خود نمیتوانست آن را به دست بیاورد. پس قطعا وحی مشتمل بر اموری است که ورای عقل انسانی است. باز تاکید میکنم که باید بین امور ضد عقل و امور ورای عقل، تفکیک و تمیز قائل شویم. آنچه که ما بر آن تاکید میکنیم، امور ورای عقل است، پاره ای از امور وجود دارد که عقل به آنها دسترسی ندارد. نه اینکه عقل حکم به بطلان آنها میدهد. پس بر اساس بررسی های عقلانی، عقل ما را به این نتیجه میرساند که، عقل ما پس از اینکه وجود و صفات خدا، از جمله علم و قدرت و اراده خدا را اثبات کرد، در بررسی افعال الهی هدفمندی آفرینش را اثبات میکند و هنگامی که آن را در باب انسان ادامه میدهیم، با لحاظ اینکه انسان موجودی است که با قوای معرفتی متعارف خود همه آنچه را که برای تکامل لازم دارد به دست نمیآورد، همین جا عقل حکم میکند که تمام اين مسائل با استدلال عقلی است.
عقل حکم میکند که خداوند متعال باید از راه دیگری آنچه را که منِ انسان به تنهایی توان درکش را ندارم، به من تعلیم بدهد. پس خداوند اموری را از طریق وحی به من تعلیم میدهد که فرا عقلی هستند و عقل به آنها دسترسی ندارد. اما به هیچ عنوان به این معنا نیست که آنها عقل ستیز هستند و عقل بر خلاف آنها حکم میدهد. همانطور که عرض کردم در مسیحیت چنین اموری را داریم اما در اسلام به هیچ عنوان معتقد به این مسئله نیستیم که اموری در دین وجود دارد که ضد عقل هستند.
#ملکیان #نقد_نظریه_عقلانیت_ومعنویت #تعبد_عقلانی
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
هر کس عادت داشته باشد، بدون دلیل سخنان دیگران را تصدیق کند، از انسانیت خارج شده است.
ابن سینا
#ابن_سینا #تفکر_انتقادی
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
❄️ دیدار پروفسور کلاوس مولر از اساتید دانشگاه مونستر با حضرت آیت الله جوادی آملی
دانشگاه مونستر یکی از مراکز مهم تحصیلی و پژوهشی در شمال غربی آلمان است که در زمینه های علوم انسانی، الهیات، پزشکی، حقوق و بسیاری از زمینههای دیگر فعالیت میکند. همچنین بزرگترین مرکز اروپایی در زمینه الهیات و مطالعات مذهبی از قبیل کاتولیک، پروتستان و الهیات اسلامی است. این دانشگاه در کل حدود سه هزار دانشجو و چهل استاد تمام دارد و دانشکدهای که پرفسور مولر در آنجا شاغل است بیشتر در زمینه الهیات فلسفی فعالیت میکند.
💢 پرفسور کلاوس مولر (KLAUS ERICH MÜLLER) از اساتید دانشگاه مونستر آلمان که برای گذراندن فرصت مطالعاتی در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران به سر می برد، دیدار با حکیم معاصر حضرت آیت الله جوادی آملی داشتند.
دردیدار پرفسور مولر با آیتاللهالعظمی جوادی آملی مطرح شد:🔻
🔹آنچه در غرب مطرح است بخشی از فلسفه است نه خود فلسفه
فلسفه هم دیر به دست میآید و هم دیرپاست. فلسفه آن است که از یک سو با ازلیت، از سوی دیگر با ابدیت و از سوی سوم با سرمدیت که جامع ازل و ابد است بحث میکند.
🔹انبیا آمدند که عقل فلاسفه و متفکران را شکوفا کنند، به انسان بگویند شما یک موجود ابدی هستی، و اگر از اموری میترسید برای اینکه میترسید بمیرید، ولی بدانید که شما #مرگ را میمیرانید نه بمیرید. یک موجود ابدی فکر ابدی لازم دارد، آن فکر ابدی به نام #فلسفه است، این زود پدید نمیآید، بلکه قرنها میگذرد تا یک فکر پدید بیاید.
🔹پروفسور مولر در خصوص نسبت «پاننتئیسم» «Panentheism» با وحدت وجود سؤال کردند که پاسخ آیت الله از این قرار بود:
«پاننتئیسم» یا #همهخدایی یک وحدت وجود کاذبی است که از برخیها خامها پیدا شده؛ حالا چه در شرق چه در غرب.
▫️خدا آن حقیقت بسیط نامتناهی است؛ یعنی حقیقت است، یک؛
▫️از سنخ مفهوم نیست و ماهیت ندارد، دو؛
▫️چون از سنخ مفهوم و انتزاعی نیست، به ذهن نمیآید، سه؛
▫️و چون نامتناهی است مشهود هیچ عارفی قرار نمیگیرد، چهار؛
▫️اگر بسیط است نمیشود جزء او را شناخت، چون جزء ندارد و اگر نامتناهی است که نامتناهی است، هیچ کس نمیتواند او را مشاهده کند.
🔹خدا را نه از سنخ علم حصولی انتزاعی مفهومی میشود شناخت، چون او مفهوم نیست و نه از سنخ شهودی میشود یافت، چون او نامتناهی است. ما تنها با #برهان برخی از اسمای حسنای او را میشناسیم.
✖️همهخدایی برای همیشه باطل است، همه آیت خدا و آیینهدار خدایند. همه خدا را نشان میدهند، نه همه خدا باشند.
حکیم معاصر در خصوص نسبت فلسفه و علوم دیگر نیز این گونه فرمودند:
🔹فلسفه مربوط به کل جهان است و سرنوشت و شناسنامه علوم را فلسفه تعیین میکند. فلسفه آن قدر آزاد است که آزادانه وارد معرفت جهان میشود، هیچ قیدی در آن نیست، هیچ بندی در آن نیست، به هیچ دینی هم تعهد نسپرده است، به هیچ قانونی هم تعهده نسپرده است، چون همه قوانین بعداً پیدا میشود. چون آزادانه وارد میشود در ابتدا نه دینی است نه ضد دین.
▫️اگر به این نتیجه رسید که در جهان خدای نیست، وحیایی نیست، پیغمبری نیست، این دو تا کار میکند:
اول خودزنی میکند خودش میشود #فلسفهالحادی. بعد همه علومی که در قلمرو آن قرار دادند همه اینها را الحادی میکند.
▫️اما اگر موفق شد خدا را شناخت خدا را ثابت کرد وحی و نبوت را ثابت کرد، رسالت را ثابت کرد، اولین کاری که میکند آن جامه توحید را بر خودش میپوشاند و میشود #فلسفهالهی. بعد تمام علومی که زیر مجموعه آن هستند میشوند فلسفه الهی. چرا؟ چون دیگر آن دریاشناس دارد درباره فعل خدا سخن میگوید. آن ستارهشناس درباره فعل خدا سخن میگوید. بحث از خدا، بحث از اسم خدا، بحث از فعل خدا، بحث از قول خدا، بحث از اثر خدا، بحث دینی است.
🔹فلسفه که ریاست همه علوم را به عهده دارد، ثابت کرد که کل جهان فعل خداست و خدا هم همه جا حضور دارد و همه جا هم میشود او را مشاهده کرد اما هیچ کدام از اینها هم خدا نیستند.
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
❄️ بیانات #رهبر_معظم_انقلاب اسلامی در دیدار دستاندرکاران همایش #حکیم_تهران (نکوداشت مرحوم آقاعلی مدرس زنوزی)
🔹حضرت آیت الله خامنهای در این دیدار با ابراز خرسندی از رونق #علوم_عقلی در حوزههای علمیه پس از انقلاب اسلامی، نقادی و نوآوری را موجب ترویج و اعتلاء این شاخه از علوم برشمردند و افزودند: از خصوصیات برجسته مرحوم #آقاعلی_زنوزی همین روحیه نقادی و بیان حرف نو در علوم عقلی است و اینگونه بزرگداشتها صرفاً بزرگداشت یک شخص نیست بلکه در واقع تکریم و ترویج یک جریان فکری و اندیشهورزی است.
🔹ایشان با یاد کردن از برخی بزرگان فلسفه و تأکید بر لزوم شناساندن شخصیت و آراء آنان به جامعه علمی، اهمیت تدوین خلاصهای قابلفهم از نظرات فلسفی و عمیق این بزرگان را یادآور شدند و گفتند: دعوت جوانان به علوم عقلی و توجه حوزههای علمیه به علوم عقلی و بویژه فلسفه بسیار مهم است.
🔹رهبر انقلاب اسلامی افزودند: حذف فلسفه از #حوزه_علمیه قم موجب خواهد شد افرادی سطحی و کمعمق، متصدی تبیین و تدریس این علم شوند، بنابراین فلسفه باید در حوزه علمیه قم و همچنین حوزه علمیه تهران که روزگاری مرکز فلسفه بوده است، رواج پیدا کند.
🔹ایشان همچنین از مدرسان فلسفه و مجمع عالی حکمت اسلامی و حضرات آیات #جوادیآملی، #سبحانی و #مصباحیزدی که هدایت و نظارت بر این مجمع را برعهده دارند، تقدیر و تشکر کردند.
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
❄️ معرفی اجمالی #حکیم_آقاعلی_مدرس_زنوزی) 1⃣
#آقاعلی_مدرس_طهرانی(۱۲۳۴-۱۳۰۷ق) معروف به #حکیم_مؤسس فرزند #ملاعبدالله_زنوزی، از حکمای حوزۀ فلسفی تهران و مروّج #فلسفۀملاصدرا است. وی در فلسفه از صدرالدین شیرازی پیروی می کرد، ولی در برخی مسائل فلسفی از جمله معاد جسمانی با او مخالفت کرده است. وی در این زمینه دست به ابتکاراتی زده که سبب شهرت وی به حکیم مؤسس و نیز توجه برخی متأخران در مسئله معاد جسمانی به وی شده است. #بدایع_الحکم از مهمترین آثار فلسفی اوست. سایر آثار وی تحت عنوان #مجموعه_مصنفات_حکیم_مؤسس_آقاعلی_مدرّس_طهرانی گردآوری شده است.
آقا علی به دلیل جامعیت در معقول و منقول به «مدرس» و به سبب کمالات صوری و معنوی به «حکیم الهی» و «استاد الاساتید» شهرت یافت. وی همچنین یکی از حکمای اربعه بود که باعث تثبیت و رونق حوزۀ فلسفی تهران شدند. مدرس طهرانی هم علوم نقلی و هم علوم عقلی را تدریس میکرد، اما شهرت وی بیشتر در علوم عقلی بود.
آقا علی مدرّس در ۱۳۰۷ وفات یافت و در حرم عبدالعظیم حسنی در شهر ری دفن شد. نوّر الله مضجعه الشریف
پدر آقا علی، #ملاعبدالله زنوزی، شاگرد #ملاعلی نوری و از مروّجان فلسفۀ ملاصدرا و مؤسس #حوزه فلسفی تهران بود. آقا علی در سال ۱۲۳۷ (در سه سالگی) به همراه پدرش به تهران آمد و پس از فراگیری مقدمات علوم، از جمله ادبیات عرب و منطق و اصول فقه و کلام، در حلقۀ درس پدر شرکت نمود. پس از درگذشت پدرش در ۱۲۵۷، برای ادامۀ تحصیل به عراق، اصفهان و قزوین رفت و نزد استادانی چون #میرزاحسن نوری فرزند ملاعلی نوری، #سیدرضی لاریجانی، #ملاآقا_قزوینی، #ملامحمدجعفر_لنگرودی، میرزا محمدابراهیم نقشه فروش و #ملامحمدجعفر_لاهیجی (شارح #المشاعر_ملاصدرا) شاگردی کرد و سپس به تهران بازگشت.آقا علی مدرّس در حدود سال ۱۲۷۰ تدریس در علوم معقول را در تهران آغاز کرد؛ نخست در مدرسۀ قاسم خان و سپس در مدرسۀ سپهسالار به تعلیم فلسفه پرداخت. ظاهراً در همان ایام نزد #میرزاحسن_آشتیانی به فراگیری علوم نقلی نیز مشغول بوده است.
#آقا بزرگ طهرانی با آقاعلی در تهران ملاقات داشته و او را در حکمت، برتر از معاصرانش دانسته و مجلس درس وی را در تهران پر رونق وصف کرده است؛ اما، قضاوت دربارۀ برتری آقاعلی از معاصرانش دشوار است. #حاج_ملاهادی_سبزواری، #آقامحمدرضا_قمشهای و #ابوالحسن_جلوه از معاصران مدرّس طهرانی بودند و از حیث استادان، هم طبقه به شمار میآیند و به غیر از حکیم جلوه، از مروّجان فلسفۀ ملاصدرا بودند. با وجود این، شهرت سبزواری به گونهای است که بسیاری، او را بزرگترین فیلسوف بعد از ملاصدرا میدانند. آقاعلی مدرّس در آثار خود از سبزواری با احترام و تعظیم- با تعبیر «وحید عصرنا» - یاد کرده است. سید جلال الدین آشتیانی پس از تردید در برتری آن دو به یکدیگر، در نهایت به برتری سبزواری رأی داده است. به نظر وی، سبزواری از حیث سرعت انتقال و تحریر مطالب غامض با عباراتی کوتاه و روان و اجتناب از تطویل کلام بر آقا علی ترجیح دارد. اما #دکتر_مهدی_حائری_یزدی آقا علی را، به سبب داشتن ذوق نقادانه و ابتکار درعرضۀ راه حلهای جدید برای مشکلات فلسفی، از سبزواری برتر دانسته و دلیل شهرت کمتر آقا علی را، شیوه نقادانه داشتن و پیروی صرف نکردن از ملاصدرا دانسته است.
#آقاعلی_مدرس_زنوزی
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
🆔 @MAbdullahi
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌷
💐🎗بسم الله الرحمن الرحیم🎗💐
❄️ معرفی اجمالی #حکیم_آقاعلی_مدرس_زنوزی) 2⃣
#نوآوریهای_فلسفی_آقاعلی_مدرس
حکیم مدرّس طهرانی نکات و راه حلهای تازهای برای برخی مسائل فلسفی عرضه کرده که مهمترین آنها در بحث معاد و راه حل متفاوت او در توجیه فلسفی #معاد جسمانی است. وی به-رغم استفاده از اصول و مبانی تأسیسی #فلسفۀ ملاصدرا (مانند #اصالت وجود، #تشکیک وجود و #حرکت جوهری)، دربارۀ معاد، نظری متفاوت با او ابراز نموده است. رأی حکیم مؤسس در خصوص معاد جسمانی مورد توجه متأخران قرار گرفته است: #شیخ_محمدحسین_غروی_اصفهانی، که از طریق شاگردی میرزا محمد باقر اصطهباناتی شاگرد آقاعلی به شمار میآید، در رساله فی اثبات معاد جسمانی کاملاً بر مبنای آقا علی، معاد جسمانی را اثبات کرده است. همچنین #سیدجلال_آشتیانی در آثار خود، ضمن بیان نظریۀ آقا علی، به انتقاد از آن پرداخته است. آشتیانی تصریح دارد که بیشتر استادان وی، از جمله #ابوالحسن_قزوینی، به نظر آقا علی متمایلاند. #غلامحسین ابراهیمی دینانی نیز کتابی با عنوان #معاد_از_دیدگاه_حکیم_مدرّس_زنوزی نوشته و در آن به نظریات آقا علی و تفاوت آن با دیگر آرا اشاره کرده است.
بهغیر از مسئلۀ معاد، آقا علی مدرّس طهرانی دراین مباحث نیز نکات و تقریرات مهمی ابراز نموده است: توحید و تحقق کثرت در وجود، اعتباریات ماهیت، وجود رابط و رابطی، حمل، علم به واجب الوجود، اصالت وجود و تطابق قوس صعود و نزول و اتحاد اتصالی مراتب آنها.
#آثار__فلسفی_آقاعلی_مدرس
از حکیم مدرّس طهرانی آثار متعددی به جا مانده که یکی از مشهورترین آنها #بدایع_الحکم است. این کتاب به زبان فارسی و در بردارندۀ خلاصهای از حکمت متعالیه است. آقا علی مدرّس این کتاب را به درخواست شاهزاده عماد الدوله بدیع الملک میرزا، در پاسخ به هفت پرسش فلسفی، نوشته است. آخرین سؤال بدیع الملک - که مقایسۀ نظر فیلسوفان غربی با نظر حکما و متکلمان اسلامی است- نشان دهندۀ آغاز رویارویی فلسفۀ اسلامی با فلسفۀ غرب است. این اثر را احمد واعظی در ۱۳۷۶ش در تهران منتشر کرده است. #محمدصالح_حائری_مازندرانی معروف به #علامه_سمنانی، از قائلان به اصالت ماهیت، ردیهای بر این اثر نوشته و آن را #ودایع_الحکم_فی_کشف_خدایع_بدایع_الحکم نامیده است. اثر اخیر به صورت مستقل و نیز در ضمن کتاب #حکمت_بوعلی سینا چاپ شده است.
#سبیل_الرشاد_فی_اثبات_المعاد، پس از بدایع الحکم، معروفترین اثر آقا علی مدرّس است و چنانکه خود در مقدمۀ آن اشاره نموده، برگرفته از تعلیقات ایشان بر کتاب اسفار ملاصدرا است. در این اثر، رأی مهم مدرّس طهرانی دربارۀ معاد تشریح شده است.
به غیر از بدایع الحکم، دیگرآثارِ موجودِ مدرّس طهرانی، از تعلیقات و رسائل و تقریظات و تقریرات، در #مجموعه_مصنفات_حکیم_مؤسس_آقاعلی_مدرّس_طهرانی، در سه جلد، به کوشش محسن کدیور توسط انتشارات اطلاعات در ۱۳۷۸ش چاپ شده است. در همایش حکیم تهران نیز که توسط مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد از نسحه چدید این مجموعه در پنج جلد رونمایی شد.
#آقاعلی_مدرس_زنوزی
🌹
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌹
✍ کانال مهدی عبدالهی 🇮🇷
🆔 @MAbdullahi