شعر شهادت امام رضا (ع)
آمد از راه و کشید آرام عبا رویِ سرش
یعنی امروز ست روزِ نالههایِ آخرش
هر قدم رفت و نشست و دست بر پهلو گرفت
میکشد خود را به سویِ خانه مثلِ مادرش
رویِ خاکِ کوچه دنبالش اگر دقت کنی
بنگری آثاری از خاکی ترین بال و پرش
او زمین میخورد و میخندید بر حالش عدو
این هم ارثی بود که برده ز جدِّ اطهرش
صحنۀ جان دادن او روضۀ مستوره شد
حجره در بسته میداند چه آمد بر سرش
بار دیگر صورت خاکی و دست و پا زدن
خادمش دید و ولی هرگز نمیشد باورش
یک بُنَیّ گفت و از کام پسر بوسه گرفت
از مدینه بهر یاری زود آمد دلبرش
کربلا بابا رسید امّا پسر افتاده بود
قلبِ شاعر آب شد در این سه بیت آخرش
هر چه قدر آغوش خود واکرد اکبر جا نشد
تا که آخر در عبا پیچید جسم اکبرش
تا قیامت هم نمیفهمند اهل معرفت
از چه آمد دست بر سر بین لشگر خواهرش
آنکه حتّی تارِ مویش را ندیده جبرئیل
دست بُرده بر سرِ نعش علی بر معجرش
#قاسم_نعمتی
https://eitaa.com/Madahankhomein
بسمالله الرحمن الرحیم #شهادت_حضرت_علی_ابن_موسی_الرضا
زهر کاری شده و شعله به پیکر اُفتاد
لاله ای خشک شد و سوخت و پرپر اُفتاد
چقدر سخت شده تا که به حُجره برسد
تا درِ خانه یِ خود رفت و مکرر اُفتاد
بسکه از فرط عطش لب به لبِ خود می زد
شعله بر بال و پرِ هرچه کبوتر اُفتاد
ناله می کرد خدایا جگرم می سوزد
نوحه می خواند ولی از نفس آخر اُفتاد
گریه می کرد به حالش در و دیوار که باز
یادِ لبهایِ تَرک خورده ی اصغر اُفتاد
یادِ آن خنجر خُشکیده که بر نیزه نشست
به رُخِ سوخته اش دیده ی مادر اُفتاد
یادِ طفلان یتیمی که به شام آوردند
یادِ آن شعله که از بام به معجر اُفتاد
خیزران،کعبِ نِی و خنده تبانی کردند
تا که خاکستر و آتش سرِ دختر اُفتاد
نیزه داران و اسیران همه دیدند زِ بام
سنگباران شد و پشت سَرِ هم سَر اُفتاد
(حسن لطفی)
https://eitaa.com/Madahankhomein
#امام_رضا_ع_شهادت
دیدی اگر عبا به سرم بود چاره کن
فکری برای این جگر پاره پاره کن
دیدی اگر به کوچه زمین خوردنِ مرا
یاد از زمین فتادنِ مَه در شراره کن
همراه من بیا و در حجره را ببند
آنگه میان گریه بحالم نظاره کن
رنگِ پریدۀ من اگر مشکلِ تو بود
یادی ز یاس نیلی و آن گوشواره کن
دیدی اگر جمال جگر گوشۀ مرا
پس احترامِ کاملِ آن ماه پاره کن
دیدی اگر پدر به سر زانوی پسر
گریه به غربت بدنی پاره پاره کن
دیگر مرا نبینی و او حجت خداست
با جان و دل اطاعتش از هر اشاره کن
نعش مرا بگیر و به هرجا که او رَوَد
یاد از مشایعت به شبی بی ستاره کن
#محمود_ژولیده
https://eitaa.com/Madahankhomein
زینب #امام_رضا_علیه_السلام
یگانه بانوی قم ! کوکب امام رضا
فدای گریه ات ای زینب امام رضا
چگونه عرض کنم تسلیت به محضر تو
شهید شد وسط حجره ای برادر تو
آهای فاطمه قم ! سرت سلامت باد
برادرت وسط کوچه ها زمین افتاد
میان حجره نشسته تو را صدا بزند
هزار شکر ندیدی که دست و پا بزند
نشد که سایه به آن سایه سرت بدهی
نبودی آب به دست برادرت بدهی
نبودی آه که پایین پاش گریه کنی
میان حجره بیایی براش گریه کنی
چقدر عرض ادب خیل مرد و زن کردند
قسم به تو که عزیز تو را کفن کردند
امان ز خواهر سلطان کربلا ؛ زینب
رسید پیش سلیمان کربلا ؛ زینب
رسید و دید که انگشتر برادر نیست
به غیر شمر کسی بر سر برادر نیست
نشد که سایه بر آن سایه سرش بدهد
نشد که آب به دست برادرش بدهد
برادری که شده عالمی پریشانش
کنار دیده خواهر شکست دندانش
چقدر عرض جسارت بر آن بدن کردند
عزیز فاطمه را نعلها کفن کردند
#علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/Madahankhomein
﷽ #امام_رضا_ع_شهادت
از قصر بيرون زد، عبا روى سرش بود
در احتضار انگار جسم مضطرش بود
دور و برش گريه كنى اصلاً نيامد
اى كاش پيش اين برادر، خواهرش بود
ازبس زمين افتاد و ازبس غَلت مى خورد
وقت گذر خاكىِ خاكى پيكرش بود
دستش به پهلو بود و مشكل راه مى رفت
خيلى در اين ساعات، يادِ مادرش بود
با اينكه دربِ حجره اش را بست اَباصَلْت
امّا جوادش آمد و دور و برش بود
شكرخدا سر روى دامان پسر داشت
وقت سفر گريانِ جدّ اطهرش بود
وقتى حسين از روى اسب افتاد بر خاك
وقتى كه با زانو كنار اكبرش بود
در بين مقتل يك على افتاد، اّما
حالا صد و ده تا على دور و برش بود
زينب براى بردن آقا به خيمه
آنچه به دردش خورد حرفِ معجرش بود
#سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#شبیه_مادر
تلاش کرد نَیُفتَد ولی ز پا افتاد
شبیه ِ مادر خود بین کوچه ها افتاد
چه خوب شد که مسیرِ عبور ،خلوت بود
کسی ندید که آقایِ ما کجا افتاد
شبیهِ چادرِ خاکی،عبا شده خاکی
به پایِ خویش نیفتاد، بی هوا افتاد
عبایِ رویِ سرش دورِ زانویش پیچید
براش روضة کوچه چه خوب جا افتاد
میانِ حجرة در بسته دست و پا میزد
چه آتشی به دلِ حضرتِ رضا افتاد
کسی مزاحمِ جان دادنِ امام نشد
به یادِ چکمه و گودالِ کربلا افتاد
میانِ آن همه قاتل ، یکی جلو آمد
به ضربِ نیزة او شاه ،ازصدا افتاد
کنارِ گودیِ گودال مادرش می دید
محاسنِ پسرش دستِ بی حیا افتاد
به اسبها همگی نعل تازه کوبیدند
به این دلیل بدن بین ِ بوریا افتاد
میانِ کوچه و بازار بسکه رقصیدند
سرِ بریدة آقا ز نیزه ها افتاد
قاسم نعمتی
https://eitaa.com/Madahankhomein
یا امام رضاادرکنی
بدون واسطه حاجت روا نخواهم شد
عزیز کرده برای خدا نخواهم شد
به جزتو با احدی آشنا نخواهم شد
دخیل مرحمت هر کجا نخواهم شد
گدای لقمه مشتی گدا نخواهم شد
فراز گنبد تو آشیانه را عشق است
برای عرض ارادت بهانه را عشق است
صدای محشر نقاره خانه را عشق است
ز دستهای شما آب و دانه را عشق است
اگر کریم تویی جز گدا نخواهم شد
عطش شدم نم دریا به این گدا دادند
چه چیزها که در اینجا به این گدا دادند
نگفته زود مداوا به این گدا دادند
بن غذای شمارا به این گدا دادند
گرسنه هم بشوم بی غذا نخواهم شد
کبوترم هوس پشت بام را دارم
پرم شکسته ولی التیام را دارم
دراین حرم همه جور احترام را دارم
چرا مقام بخواهم؟مقام را دارم
خوشم به خاک تو بودن طلا نخواهم شد
درست شد همه سور و سات من باتو
چه زعفران و چه ظرف نبات من باتو
حکایتی شده این ارتباط من باتو
بده برات حرم را برات من باتو
وگرنه راهی کرب وبلا نخواهم شد
ای آستان شما آستان کرببلا
به لطفتان شده ام میهمان کرببلا
مرا بکش طرف طوس جان کرببلا
به اقتدای تو ای روضه خوان کرببلا
بغیر گریه کن روضه ها نخواهم شد
سیدپوریاهاشمی
https://eitaa.com/Madahankhomein
... تقاضا
شاه پناهم بده خسته ز راه آمدم
در حرم لطف تو من به پناه آمدم
بنده ی این درگهم رهگذر این رهم
خسته دلم ، رحمتی زار و تباه آمدم
شب همه شب سر دهم ناله بدین در دهم
شام سیاهم ولی پیش تو ماه آمدم
یوسفِ کنعان من ای همه سلطان من
پیش تو خونین جگر از دلِ چاه آمدم
خون جگرِ از راه دور آمده ام در حضور
دیده بسویم فکن بهرِ نگاه آمدم
دستِ تهی ، دستِ من رفته ز کف هستِ من
سائلم اینجا ولی در برِ شاه آمدم
خسته دلم یا علی نامه به دستم ولی
باز مکن نامه را نامه سیاه آمدم
کشتیِ بشکسته ام جوشش پیوسته ام
در دلِ موج بلا غرقِ گناه آمدم
طایرم و در قفس آمده بر لب نفس
بهر تو بشکسته پر بهر رفاه آمدم
ای حرمت دلربا قبله ی جانم رضا
با نظر لطف تو سوی اِلٰه آمدم
"یاسرم" و خسته جان سوی تو ای مهربان
حسرت آهو بَرم گر به پناه آمدم
محمود تاری "یاسر"
https://eitaa.com/Madahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل پشتیبانی از ولایت و رهبری
اهـلِ سیاست کارِ ایران سَرسَری نیست
چندانِ این وادی چنان هر کشوری نیست
اینجا خدا فرمانده و والی ولی است
گوشم به حرفِ هیچ کس جز رهبری نیست
اینجا نفاق و تفـرقه یعنی خـیانت
اینجا منافق صاحبِ بال و پَری نیست
یک بار چوبِ تفرقه خوردیم کافیست
بهرِ سکوتِ ما مَجال دیگـری نیست
با فاطمه هستیم و پایِ فاطمیـّه
جز این شعاری در مسیرِ حیدری نیست
راهی به جز خطِّ ولایت نیست هرگز
اینجا برای هر صراطی مشتری نیست
سیّدعلی فرمان دهد ایران بسیج است
مانندِ این لشکر به دنیا لشکری نیست
این پرچمِ عشق است و جایش دوشِ معشوق
خاکِ حسیـنی لایقِ هر دلـبری نیست
#غزل #رهبری #مرگ_بر_منافق #ولایت_سیاست_بصیرت_خدمت
#گوشم_به_حرف_هیچکس_جز_رهبری_نیست
#ماباولایت_زنده_ایم #مدیون_شهداییم
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Madahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
غزل از کربلای اباعبدالله علیه السلام تا کربلای انقلاب ( ولایی )
از طایفهیِ شیرِخدا شاهِ ولائیم
ما گریهکن و سینهزنِ کربوبلائیم
از آب و گِلِ فاطمه و حیدرِ کرّار
از نسلِ اباالفضل و تبارِ شهدائیم
بر دوش گرفتیم اگر بیرقِ ارباب
ما منتظرِ تقاصِ یاسِ کوچههائیم
ما پرچمِ عشقِ علوی دوش گرفتیم
خیره به سحرگاهِ ظهورِ سامرائیم
رویِ لبِ ما واژهیِ لبّیک حسین است
با سیّدعلی زائرِ دیدار شمائیم
#غزل #ولایی #انقلاب #دفاع_مقدس
#ما_با_ولایت_زنده_ایم #مدیون_شهداییم
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Madahankhomein
زینت شانه های پیغمبر
السلام علیک یا عطشان
چه بلایی سر لبت آمد!؟
تا من و تو به وصل هم برسیم
جان به لبهای زینبت آمد
زینت شانه های پیغمبر
السلام علیک یا مظلوم
چقدر چهره ات شکسته شده!
السلام و علیک یا مغموم
با تو قهرم! پدر کجا بودی؟
بی من و خواهرت کجا رفتی!؟
دلخورم از تو؛ عصر عاشورا
بی خداحافظی چرا رفتی؟
سر عباس تا سر نی رفت
خیمه ها گر گرفت، بلوا شد
تا که دیدند بی علمداریم
سر یک گوشواره دعوا شد
من غرورم جریحه دار شده
شاکی از دست ساربان هستم
کعبه نی ها مدام می گویند
دست و پا گیر کاروان هستم
سر بازار دیدنی بودیم!
دید زلفت که ما پریشانیم
عمه ام داد می زد ای مردم
به پیمبر قسم مسلمانیم
معجرم را سر کسی دیدم
چادرم را سر یکی دیگر
با عبایت نماز می خواند
مشرکی پشت مشرکی دیگر
دختر حرمله چه مغرور است!
بر سر بام دف تکان می داد
او خبر داشت که یتیم شدم
پدرش را به من نشان می داد
کاش قرآن پدر نمی خواندی!
خیزران از لب تو، دلخور شد
اولین ضربه را که زد؛ دیدم
چوب خط صبوریم پر شد
عمه با من نبود، می مردم
پای طشت طلا نجاتم داد
نه فقط شام، کربلا، کوفه
خواهرا بارها نجاتم داد
بال های شکسته ای دارم
پر زدن با تو کاش راهی داشت
شام ویران به جای ویرانه
گاش گودال قتلگاهی داشت
علقمه، مشک، ساقی و اصغر
شده سر مشق گریه هام پدر
بردن من به نفع زینب توست
درد سر را ببر زشام پدر
وحید قاسمی
https://eitaa.com/Madahankhomein