#مدح_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
«یاعلی مدد»࿐❀🍃🌺🍃❀࿐
ای برضعفا انیس و همدم
وی فضل و کمال جمله باهم
ای معـــنــی آیــــت الهی
وی پهــنه بیـکــران ایـن یـم
ای باده بنوش جام یاسین
وی ســـوره دلــنشـــین آدم
ای بارگاه مـــقام خوشـید
وی قـائــد اول ای مــکـــرم
مولا تویی ای ابوالعجايب8
ای والی عهــده دارِ اعظــم
ای برکف توعصای موسی
وی عیسی و ای محــیِ آدم
ای چهره تو چوروی یوسف
وی خُلق توچون صفات خاتم
ای از لب تو بلند تا عرش
آوای خــوش رســـول اکــرم
با آمــدنت بــساط شادی
در مجلس ما بــشـد فراهم
میلاد تو موج عشق دارد
ای نور تمـــامی دو عــــالم
ازدولت تو اشک فــسایی
با عشق و امید گشته همدم
🖊شاعر:استادابراهیم الهیاری(اشک فسایی)
https://eitaa.com/Madahankhomein
#مدح_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
« عشـــــــق »
عشق يعنی عاطــفه يعنی وفا
عشق يعنی دوستی يعنی صفا
عشق يعنی دم بدم يا هو زدن
همچو قمری روز وشب کوکو زدن
عشق يعنی عتـــرت آل عبــا
عشق يعنی درگهــه وحی خـدا
عشق يعنی فاطمه يعنی علی
عالمی از نـــور آن دو منجّــلی
عشــق يعنی يــاد طاها و علی
زندگـی بــا نـــام زهـــرا و علی
عشق يعنــی قل هو واللهُ احــد
با علی بــودن هـمـيشه تا ابد
عشق يعنی با همه بود و نبـود
بی خبرازحال خود وقت سُجود
عشق يعنی پينه ها در شـانه ها
نيمه شبها سر زدن بر خـانه ها
عشق يعنــی در اميری سـادگی
يك عــبای كهــنـــه و افتـــادگی
عشـق يعنـــی يك بنای كاهگلی
كُنج آن خــانه اميری چون علی
🖊شاعر: استاد آخوندی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#مدح_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
« مـقــام پدر »
دوش دیدم که ملائـک هـمـه آبی پوشند
جام دردست وگلاب ازلب گل می نوشند
حـلـقــه چـاکــری کــودک دل درگـوشنـد
درطــواف حــرمامــن خـــدا می کـوشند
گوییا کعــبه شــده ســاخته از جام بلور
می تـــراود ز شکاف و ز درش هاله نور
࿐❀🍃🌺🍃❀࿐
این مکعب به زمین جایگهی بی بدل است
وسعـت عرش خداوند جهان درمثل است
نقــش گنــجینه وآیینه خیــرالعمــل است
بیت محبوب عدالت صفت بی خلل است
غیر جبـریل ندارد به درش حــق حضور
چونکه بر دامن گل گل پسری کرده ظهور
࿐❀🍃🌺🍃❀࿐
خطـی از عرش بــرین بر گذر احمد سبز
بال پـــرواز مــلائــک ز شـد و آمــد سبز
قامــت کعبــه بلــورین حجر الاسود سبز
نوری از جنس خدا طوف حرم ممتدسبز
دامن بنت اسد سبز و در اطرافش حور
چونکه درکعبه شده باعـث هستی منظور
࿐❀🍃🌺🍃❀࿐
متــولد شـــده در بیـــت خـــدا سِـــرّالله
هست با سوره فـــرقان و محـــمد همراه
ودر ایــن خـــانه نَبُــد غیرعلی کس آگاه
ایـنــکـــه لاحـــول و لاقـــوة الا بالـله
کرده اطـــراف حـــرم حضرت جبریل عبور
دور هفتـــم زده و ذکـر علی کرده مرور
࿐❀🍃🌺🍃❀࿐
روز میلاد علی حضــرت جان جام گرفت
مست از باده تطهیر شــد آرام گــرفت
کعبــه از شــهد گل روی علـی کام گرفت
زین سبـب روز علــی روز پدر نام گرفت
پدران را همــه انداخــته درجشن وسرور
چه به جا هست که این سلسله گرددمحشور
࿐❀🍃🌺🍃❀࿐
پدرای آنـکه خدا کـرده به تو لطف عظیم
قدر تو ثبــت نمـوده ست به قـــرآن کریم
من بــه پـیــش قــدم تو بنمـــایم تعظـیم
چـون تو دادی به من آییــن سعادت تعلیم
پدر ای آینه خود شکن ای سنــگ صبــور
ای بلا از تو و از جان و وجود تو به دور
࿐❀🍃🌺🍃❀࿐
می کند نور تو درجان و دلم جلوه گری
حامل عشــقی و بر محـور دل در گذری
من به تکرار بگویم که تو خود تاج سـری
پـدری تـو پـدری تـو پـدری تـو پـدری
بر مقــام تو کنــم سجده ایاصاحب نور
ساجد عشــقی و در کار عبادت مشـهور
࿐❀🍃🌺🍃❀࿐
به مقام تو قســـم هیــچ خطایــی نکـنم
با تو هـرگز به خدا فکر جدایـــی نکنم
پـدری تـو به برت خویــش ستــایی نکنم
پشت بر شعـر تــر اشـک فسایـــی نکنم
چون سروده ست به نام گل خلقت زشعور
سخــنی را که بُوَد از قــلـم او مقـــدور
🌺ایام ولادت مسعود مولود کعبه حضرت علی علیه السلام و روز پدر مبارک🌺
🖊شاعر: ابراهیم الهیاری «اشک فسایی»
https://eitaa.com/Madahankhomein
مدح مصائب #حضرت_زینب_س
سوگند به ربنای زینب
من سجده کنم به پای زینب
زینب علیِ پس حجاب است
او امِّ ترابِ بوتراب است
او صاحب معجزات تام است
شمشیر برنده اش کلام است
هشتاد و چهار اسیر هرشب
بودند دخیل صبر زینب
هم معنی پنج اصل دین است
هم بر دل پنج تن نگین است
یک ممتحنه مثال زهراست
در قامت او جلال زهراست
معنای صراط مستقیم است
شاگرد خطابه اش کلیم است
هرچند غم است روزگارش
یک ذره نشد کم از وقارش
گیرم برسد هزارلشگر
هیچ است به پیش دخت حیدر
بانوی دوعالم است زینب
نام دگرش غم است زینب
او دیده هرانچه کس ندیده
از کوچه به کربلا رسیده
ای کاش اگرسوار میرفت
بامحمل پرده دار میرفت
ای کاش اگر به شام میرفت
باعزت و احترام میرفت
درغصه و غم نشست زینب
درکوچه سرش شکست زینب
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#مدح_و_مصائب #حضرت_زینب_س
بخشیده بر خورشید نور مأمنش را
نور عفیف آیه های روشنش را
با کاف و ها و یا و عین و صاد، مریم
قدری تجلی داده یاس گلشنش را
ارباب محتاج قنوت وتر او بود
یعنی گرفته عرش هر شب دامنش را
آری سلوکش عرش را آباد کرده
روضه سرا کرده ست کوی و برزنش را
این اشک های جاریِ در بین روضه
احرام بسته بارگاه شیونش را
از آستینش احتضارش را بپرسید
"شرمش" بخواند روضه جان دادنش را
با خط نامحرم نوشته تازیانه
شرح کبود مرثیه های تنش را
با حرمتِ آن گوشوار غرق خونش
وا کرد با ایثار مشت دشمنش را
او پیش تر با قتل صبری جان سپرده
یک بار دیده رفتن جان از تنش را
از پیکر خورشید هنگامی که بردند
پیراهن و کفش و عبا و جوشنش را
با خنجر کندی کسی از بین می برد
گل بوسه های "ان یکاد" گردنش را
کوبید وقتی که چهل تا نعل تازه
آن خوشه های سبز پوش خرمنش را
او بارگاهش تا ابد قلب حسین است
پس ساخته نیزه ضریح مدفنش را
بر روی سینه می فشارد وقت رفتن
آغوش گرم و زخمی پیراهنش را
شاعر: حجت الاسلام #محسن_حنیفی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#مدح_و_مصائب #حضرت_زینب_س
دست بر دامان آن زن میشوم کز شوکتش
قرنها افتاده هر مردی به پای عزتش
قدر اگر زهراست!قدر فاطمه این دختر است
باخبر هرگز نباشد هیچکس از قیمتش
با همان دستی که آتش را گرفت از خیمه ها...
آبرو بخشیده ابراهیم را با ملتش
آستینپاره نه با خود ذولفقار آورده است...
کاخ استبداد را ویران کند با قدرتش!
می نویسند عالمان از معجزات خطبه اش
می نشینند انبیا هرروز پای صحبتش
سوختن پای حسین از واجبات زینب است
او بلا را میخرد هرقدر باشد قیمتش
بین این بزم عزا هرکس حسینی میشود
مطمئنا بوده با امضای زینب دعوتش
چادرش را بر کمر میبنند و بالای تل
منتظر می ایستد پس کی بیاید نوبتش
سهم آبش را میان بچه ها تقسیم کرد
تشنه تر بود از همه حرفی نمیزد از عطش..
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#مدح_و_مصائب
#حضرت_زینب_س
کیست زینب آسمان در مَحضَرَش اُفتاده است
پیشِ او خورشید با خاکسترش اُفتاده است
شام چیزی نیست تا ویران کُنَد با خطبه اش
بالِ عزرائیل پایِ شَهپَرَش اُفتاده است
چادرش را می تکاند می تکاند کوفه را
کیست زینب کوفه یادِ حیدرش اُفتاده است
می کَنَد از جا زمینِ شام را با کاخها
راهِ مولا باز هم بر خیبَرَش اُفتاده است
کیست زینب لحظه هایی که علی در رزم بود
ذوالفقار اینَک به دستِ دخترش اُفتاده است
قبل از آنیکه یزید از پیشِ خانم پا شود
دید یِکجا سقفِ ظلمش بر سرش اُفتاده است
مرتضیٰ بر دستمالِ زرد خود می زد گِره
یا که زینب دو گره بر معجرش اُفتاده است
هر کجا می رفت چشمی سویِ او جرات نکرد
بر سرِ او سایه یِ آب آورش اُفتاده است
کارِ او پیغمبریِ کربلا تا شام بود
بیرقِ عباس دوشِ خواهرش اُفتاده است
یادِ ایامی که شد سایه برادر با سرش
ظهر در گرمایِ سوزان بسترش اُفتاده است
داشت بر سینه لباسی را که مادر داده بود
یادِ مادر یادِ روزِ آخرش اُفتاده است
رو به قبله بستر است و رو به دَر چشمانِ او
باز اشکی سرخ از چشمِ تَرَش اُفتاده است
بادِ گرمی می وزید و بویِ سیبی می رسید
دید از تَل آنطرف تَر پیکرش اُفتاده است
وای دستِ حرمله گهواره ای پاشیده بود
آه دستِ ساربان انگشترش اُفتاده است
محملش را دید وقتی می رود از کربلا
می رود با دختری که زیوَرَش اُفتاده است
می شنید از مَحمِلی لالاییِ گرمِ رُباب
حق بده چشمانِ او بر اصغرش اُفتاده است
خُطبه اش را گیسویِ از نِی رهایی قطع کرد
ردِ خونی رویِ چوبِ منبرش اُفتاده است
چشم را بالا گرفت اما برادر را ندید
تاب خورده نیزه و حتماً سرش اُفتاده است
زیر دست و پا نگاهی کرد دنبالِ حسین
دید سَر این سو و آن سو مادرش اُفتاده است
شاعر: #حسن_لطفی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#مدح_و_مصائب
#حضرت_زینب_س
پا که به دنیا گذاشت حضرت زینب
روی جهان پا گذاشت حضرت زینب
پرچم ارباب را قله به قله
برد و به بالا گذاشت حضرت زینب
وقت صبوری دهان کوه حرا را
با عملش وا گذاشت حضرت زینب
قاطع و محکم چنانچه بر دل تاریخ
حسرت اما گذاشت حضرت زینب
تا برسد کربلا علایق خود را
پشت سرش جا گذاشت حضرت زینب
از همگان دست شست و قبل حسینش
قید شد، الا گذاشت حضرت زینب
سر که به بستر گذاشت حضرت زینب
بر همه جا سر گذاشت حضرت زینب
جای پدر تیغ خورد و جای حسینش
بوسه به خنجر گذاشت حضرت زینب
توی خیالش برای خانه ی زهرا
یک در دیگر گذاشت حضرت زینب
شربت شیرین به جای زهر هلاهل
پیش برادر گذاشت حضرت زینب
سوخت لبانش، برید رشته ی جانش
لب که به حنجر گذاشت حضرت زینب
مشک عمو را گرفت و توی خیالش
بر لب اصغر گذاشت حضرت زینب
آه ،غروب دهم بدون ابالفضل
دست به معجر گذاشت حضرت زینب
روی زمین بار سخت قافله ای را
بی علی اکبر گذاشت حضرت زینب
کاش به این دردها دچار نمی شد
قاتل او تیغ آبدار نمی شد
تا نشود بی کسی عمه مشخص
کاش که بر ناقه ای سوار نمی شد
کاش که عباس بود موقع برگشت
زینب کبری طلایه دار نمی شد
ساعت سه آمده ست شمر ز گودال
کاش ولی ساعت چهار نمی شد
کاش که یک بار رفته بود به گودال
کاش که یک بار چند بار نمی شد
کاش که چکمه نمی نشست به بالا
سینه ی او شامل فشار نمی شد
شاعر: #مهدی_رحیمی
https://eitaa.com/Madahankhomein
﷽ مدح حضرت زینب (س)
رمز بقای نهضت عاشور زینب است
روشنگر حقیقت عاشور زینب است
قتل حسین گشته به دلها محرّکی
تحریک آن به منطق پر شور زینب است
در کربلا و کوفه و در بزم دشمنان
دعوت به حق به خطبۀ منشور زینب است
آن روزگار صحبت حق در میان نبود
ارشاد خلق مقصد و منظور زینب است
با خطبه ای بسان کلام لسان وحی
ایرادگر زبان سلحشور زینب است
با یک کلام کرد سکوت اهل کوفه را
با اینکه از وقایع مقهور زینب است
با انقلاب حفظ نمود انقلاب را
روشنگرای کاخ بلا نور زینب است
نهضت به سعی و کوشش او زنده مانده است
چون رهنمای کشتی موتور زینب است
جام بلا چو زهر اگر ناگوار بود
نوشید آنکه با دل رنجور زینب است
درس حجاب داد با عملش بر زنان دهر
بوده اسیر صورت مستور زینب است.
#رمز_بقای_نهضت_عاشور_زینب_است #محبی_مراغه_ای
https://eitaa.com/Madahankhomein
تقدیم به حضرت ام المصائب نائبة الزهرا زینب کبری سلام الله علیها
کوه از کمر خم می شود در پای زینب
پیدا نگردد واژه ای همتای زینب
مثل چکاچک های ناب ذولفقار است
هر خط به خط از خطبه ی غرای زینب
یک شهر ساکت می شود وقتی بخواهد
طوفان کند فریاد یا زهرای زینب
تهدید تاج و تخت حتی در اسیری
هست از کلام معجزه آسای زینب
پرچم به دوش کربلای بی حسین است
نامی نبود از کربلا منهای زینب
عطر حماسه می وزد هر جا که باشد
صدها قصیده می شود غوغای زینب
مریم تر از مریم به عفت رنگ و بو داد
دارد به زهرا می رسد تقوای زینب
از بس قنوت عرش پیما داشت هر شب
شد ملتمس بر وتر او مولای زینب
غمهای عالم غم نخواهد بود هرگز
در پیش یک غم از همه غمهای زینب
جا داشت یک دریا ببارد آسمان اشک
وقت مرور صبر پر معنای زینب
دین در کُمای بدعت بوزینه ها بود
امروز زنده مانده با احیای زینب
خفاش ها دشمن ترین هستند با او
نورٌ علی نور است، بس، سیمای زینب
با دست بسته معجرش را حفظ کرده
غیرت از او آموخته سقای زینب
سر می سپارم زیر تیغ غیرت عشق
فتوا نمی خواهم به جز فتوای زینب
#اثر_جدید #حسن_کردی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/Madahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
چهارپاره شهادت حضرت زینب سلام اللّه علیها
سر ُو کارم اگرچه با اَشک است
روزگارم کنارِتان خوب است
بهتر از این نمیشود ارباب
زندگی در جوارتان خوب است
زندگی با شما چه شیرین است
هر کجا بیرق است صحنِ خداست
خودتان گفتهاید هر جا که.....
روضهای خواندهایم کربوبلاست
حرفِ دلتنگیِ حرم آمد
آمدم تا که سیر گریه کنم
گوشهیِ صحنتان نشستم با....
ذکرِ نِعمَالاَمیر گریه کنم
روضهیِ امشبِ حرم سخت است
اوّلِ روضه کنجِ گودال است
دست و پا میزدی و خواهر دید
بیسبب تب نکرده... بدحال است
تو نفس میزدی نفسهایش...
شد بریده... بریده... واویلا
لگد آمد زبانِ شاعر لال
شمر... مَقتَل رسیده واویلا
آخرین لحظههایِ عمرِ تو
ابتدایِ عزایِ زینب بود
پیشِ چشمَش غروب زیرِ سُم...
تنِ صدچاک نامرتّب بود
این یکی از تنَت عبا کَنده
آن یکی برده است پیراهن
ساربانی بریده انگشتت
بینِ نامَحرمان... خدایا... من !!!
همهیِ عمر بوده رویِ سرم
عَلَمِ غیرتِ علمدارم
با خودم فکر میکنم... آری
معجری بر رویِ سرم دارم !!!
پابرهنه کشیدهاند مرا
پایِ سر بینِ کوچه و بازار
باورت میشود که سیلی زد
به گُلت پیرمردِ مَردمدار
هر کسی ضربهای به تو زده بود
طعنهای هم به خواهرت میزد
هر نگهبان که میرسید از راه
لگدی هم به دخترت میزد
همهیِ روضه یک طرف امّا
وای از بزمِ شام و هلهلهها
پیشِ چشمِ ربابه میدادند
صِلهها را به شمر و حرملهها
دیدنِ لرزِ کودکان سخت است
لبِ قاری و خیزران... سخت است
روضهیِ عمّهجان و نامحرم
العجل... صاحبالزّمان سخت است
#حسین_ایمانی
https://eitaa.com/Madahankhomein