👌یاخاتم الانبیاءادرکنی
ای امت رسول، قیامت به پا کنید
لبریز، جام دیده ز اشک عزا کنید
در ماتم پیمبر و تنهایی علی
باید برای حضرت زهرا دعا کنید
داغ پیغمبر است و بلاییست بس عظیم
حیدر غــریب گشتـه و زهـرا شده یتیم
#شهادت_پیامبر_اکرم_ص🖤🍂
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع🖤🍂
#تسلیٺ_باد🍂💔
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
https://eitaa.com/Madahankhomein
مداحی_آنلاین_خاتمه_ی_سلسله_ی_انبیا_بنی_فاطمه.mp3
6.35M
#شهادت_حضرت_پیامبر_ص
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع
🌴خاتمه ی سلسله ی انبیاء
🌴رحمت محض خدا بخشش بی انتها
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
https://eitaa.com/Madahankhomein
1. دیگر آیات قرآن.mp3
6.58M
#زمزمه #شهادت_پیامبراعظم
(صلی الله علیه وآله)
#شهادت_امام_حسن_وامام_رضا
(علیه السلام)
#حاج_میثم_مطیعی🎤
دیگر آیات قرآن(نخواهد آمد) ۳
بعد پیغمبر باران(نخواهد آمد) ۳
بسوز مدینه از این عزا
به همراه مرتضی
که محشر گشته به پا
مگر چه گفته پیغمبر
به فاطمه که خندان است
دعا کنید علی را که
پریشان است
امان ، خداحافظ جان ما
دلیل ایمان ما
رسول قرآن ما
(امان ، رسولُ الله ،
اَلامان ... ) تکرار
بوی آتش می آید
(اعوذ بالله) ۳
فتنه ای گشته شاید
(اعوذ بالله) ۳
خدا، خودت رحمی کن به ما
از این قوم بی وفا
اگر شد فتنه به پا
اگر شود فراموش آن
سفارشات پیغمبر
کِشان کِشان سوی مسجد
رود حیدر ...
(امان ، ز غمهای فاطمه) تکرار
جایتان خالی مردم
(مدینه امشب) ۳
جان ز داغ مجتبی
(رسیده بر لب) ۳
امان، که قبرش بی گنبد است
که بی رفت و آمد است
کجا مثل مشهد است ؟
خوشا دلی که این شبها
ز ره رسیده ، مهمان است
حرم پُر از دمِ مولا
رضا جان است ...
(حسن غریب مادر،حسن)
(رضا، غریب زهرا، رضا )
https://eitaa.com/Madahankhomein
#امام_حسن_مجتبی_شهادت
🏴🌾🏴🌾🏴🌾🏴🌾
ای که ازدردغریبی ات پیمبرگریه کرد
وی زمظلومیتت هردیده ی ترگریه کرد
بوسه برلعل لبانت تاکه زدختم رُسُل
حکمتش پرسیدتازهرای اطهرگریه کرد
جبرئیل تاازپَرَش بهرت لباس سبز دوخت
گفت پیغمبردلیلش راوحیدرگریه کرد
آنقدرمظلومی ای دُردانهٔ زهرا ,حسن
ماهیِ دریاشدازداغ تومضطرگریه کرد
ازخطیبان می شنیدی بارهاسَبِّ علی
بارهاازغربتت محراب ومنبرگریه کرد
ای بقربانت که تنهامحرمت شدقاتلت
خانه وکاشانه ات ازظلم همسرگریه کرد
مرتضی گربودمظلوم داشت زهراراولی
ازغریبیِ توغربت هم مکرر گریه کرد
جان فدای توکه تنهازائرت مهدی بُوَد
برمزار بی چراغت آن مطهرگریه کرد
روزقتلت بودآن روزی که زهرا را زدند
تو برای مادر و بهر تو مادر گریه کرد
لحظهٔ جان دادنت جان حسین راهم گرفت
این برادربی اَمان برآن برادرگریه کرد
درکنارت بودعباس وحسین و زینبت
دوبرادرنوحه میخواندندوخواهرگریه کرد
ازتنت عباس یک یک تیرهارومی کشید
آن بریده دست میزددست برسرگریه کرد
بعدتودیگرحسین روزخوشی برخود ندید
گرچه ازداغش جهانی شددرآذرگریه کرد
افتخارم هست«مداح»توباشم یاحسن
بایدازمظلومیت تاروزمحشرگریه کرد
🏴🌾🏴🌾🏴🌾🏴🌾
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
https://eitaa.com/Madahankhomein
#آخر_صفر_زمزمه
خداحافظ شبای روضه و ماتم
خداحافظ کتیبه ، بیرق و پرچم
برات روضه میگیرم هرروز هفته
جدایی از پیرن مشکی چقد سخته
بخر آقا این اشک و زاری من رو
حلالم کن ببخش کم کاری من رو
حلالم کن اگه بد نوکری هستم
ازین بیشتر نیومد کاری از دستم
به جز اشکام چیزی تو کوله بارم نیس
باز اسمم رو توو لیست نوکرا بنویس
نمیتونم براتو حر و عابس شم
بذار خادم میون این مجالس شم
شاید دیگه نبینم من محرم رو
نبینم من دیگه تعویض پرچم رو
یه روز آقا من از عشق تو میمیرم
توی قبرم براتو روضه میگیرم
#مرتضی_کربلایی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#شهادت_امام_رضا علیه_السلام
مرغ دلم دوباره باز ، بهونه کرده حرمو
دوباره ذکر یا رضا ، دیوونه کرده دلمو
دلم می خواد یه بار دیگه ، با بچه های هیئتی
با رفیقا ، سینه زنا ، با بچه های مکتبی
گوهرشاد و سقاخونه ، دوباره مجلس بگیریم
باآقا درد دل کنیم ، از غم مولا بمیریم
کنار ایوون طلا ، دست دعا بالا کنیم
پنجره فولاد و دیدیم ، مریضا رو دعا کنیم
کنار سقاخونه با ، یه سینه ی پر اضطراب
بگیم برا امام رضا ، از تشنگی و قحط آب
رو به روی گنبد طلا ، دستی به سینه بزنیم
اذن دخولی بخونیم ، حرف مدینه بزنیم
وعده ی ما هیئتیا ، تو ایوون مقصوره شه
مسجد گوهرشاد و ، کنار سقاخونه شه
هر کی مریض داره بیاد ، امام رضا شفا میده
پنجره فولاد و بگیر ، برات کربلا میده
آی عاشقا دیوونه ها ، امام رضا مهربونه
هر کسی که غصه داره ، آقا دواشو می دونه
بیاد بریم قسم بدیم ، بگیم به حق فاطمه
آقا عنایتی بکن ، ما رو ببر به علقمه
بگیم آقا یه عمریه ، عقده شده به این دلا
کی میشه دست جمع بریم ، سینه زنون کرببلا
حریم عباس و حسین ، قبله ی هر چی عاشقه
به هر کجا پا بذاری ، پر از گل شقایقه
کربلا مثل مشهده ، معطر و منوره
ولی یه فرقی که داره ، شاهش امیر بی سره
#سبک_دوباره_مرغ_روحم
#سبک_تامشکتو_تو_آب_زدی
#محمد_مبشری✍
https://eitaa.com/Madahankhomein
اشعار خداحافظی بامحرم وصفر
اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتان
مرا ببخش نمردم پس از محرمتان
لباس مشکی من یادگاری زهراست
چگونه دل کنم از آن؟ چگونه از غم تان؟
بگیر امانتی ات را خودت نگه دارش
که چند وقت دگر می شویم محرمتان
برای سال دگر نه برای فاطمیه
برای روضه مادر برای ماتمتان
دلم بگیر که محکم ترش گره بزنی
به لطف فاطمه بر ریشه های پرچم تان
هزار شکر که از لطف پنجره فولاد
میان حلقه ماتم شدیم هم دمتان
بیا دوباره بخوان روضه های یابن شبیب
که من دوباره بسوزم دوباره با دمتان
چه شام ها که زدی سر به گریه ام اما
مرا ببخش نمردم به پای مقدمتان
😭😢ا😭😢
عجیب نیست که در سینه غصّه مهمان است
شب فراق شده؛ حرف حرف هجران است
به چشمهمزدنی این دو ماه هم رفت و
بهار گریه هم امروز رو به پایان است
از این لباس جدا گشتن آنقدر سخت است
که در برابر این هجر، مرگ آسان است
مرا حلال کن آقا که باز زندهام و
هنوز در تن من بین روضهها جان است
محرم و صفر ما تمام میشود و
همیشه ابر نگاه تو غرق باران است
تو فاطمیهات این روزها شروع شده
دلت شبیه دل مادرت پریشان است
همیشه کرب و بلاییم ما ولی امشب
کبوتر دلمان مقصدش خراسان است
محمدعلی بیابانی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#امام_رضا_علیه_السلام_مناجات
طلبیدی و به پابوس رسیدم با اشک
چشم خود را وسط صحن تو دیدم با اشک
خیره بر آینه کاری شدم و آب شدم
از خجالت! که چرا دیر رسیدم با اشک
سخت دلتنگ نجف هستم و هنگام اذان
زیر ایوان طلا آه کشیدم با اشک
تو غریب الغربایی و به یادت عمری-
زندگی را چه غریبانه چشیدم با اشک
باز هم تا که ببندم به ضریحِ تو دخیل
تکّه ای پارچۂ سبز بُریدم با اشک
حاجتم شوقِ برآورده شدن داشت اگر-
طرف ِ پنجره فولاد دویدم با اشک
تا که از لطف تو بی واسطه دعبل بشوم
باز از بوتۂ دل قافیه چیدم با اشک
لحظۂ ذکر توسل شد و ابیاتم را...
نه که با گوش! که اینبار شنیدم با اشک
جملۂ «یأبن شبیبِ» تو پُر است از گریه
تا که روشن بشود شمعِ امیدم با اشک
روضۂ جدّ تو را در حرمت ضجّه زدم
آبرومند شدم تا که خریدم با اشک!
مرضیه عاطفی
https://eitaa.com/Madahankhomein
#پیامبر_اعظم_ص_مدح
#محکومیت_توهین_به_مقدسات
👋قرآن محمد(ص) سوختنی نیست.
به رغم آنچه که دلخواه جمع جغدان است
قسم به نام محمد که نور، قرآن است
بپرس نام پدر را دوباره، یک فعل است
که هتک حرمت مصحف نشانه ی آن است!
بهانه پشت بهانه، دروغ پشت دروغ
که گرگ میش نما و حضور چوپان است
عروسکید و به دستان دشمن افتادید
عقاب را چه خیال از دو چوب بی جان است؟
به حفظ حرمت اعجاز خاص پیغمبر
اگر که بگذرم از جان خویش آسان است
به هر سلام و تشهد به هر اذان نماز
شهادتم به بلندای نام ایمان است
که زیر دین محمد همیشه میمانم
خوشا به حال دلم که به او مسلمان است
شاعر: #زهرا_آراسته_نیا
https://eitaa.com/Madahankhomein
مدح #امام_رضا
سخت است پیش پای پسر، دست و پا مزن
جانِ جواد، مادر خود را صدا مزن
حالا که زهر شیره ی جانِ تو را کشید
آتش به جان این جگر مبتلا مزن
بالا سرت جواد و اباصلت آمدند
پس بینِ هجره ناله ی واغربتا مزن
از شانه ی جواد کمی هم کمک بگیر
بر روی خواهش پسر خویش، پا مزن
گرچه به یاد مادرت آتش گرفته ای
پیش جواد، حرفی از آن کوچه ها مزن
قدری بنوش جرعه ی آبی و، این همه
با یاد کربلا، طرفی آب را مزن
این دست از شراره ی زهر آب گشته است
بر صورتت به یاد لبِ سرجدا مزن
آقا عبا بکش به سر اطهرت، ولی
حرف از عبای کشته ی کرببلا مزن
رضا باقریان
https://eitaa.com/Madahankhomein
#امام_رضا_علیه السلام
یا آنکه بخوانید به بالین پسرم را
یا بر سر زانو بگذارید سرم را
شب تا به سحرچشم به راهم که نسیمی
از من ببرد سوی مدینه خبرم را
کی باور من بود که از آن حرم پاک
یک روز جدا گردم و بندم نظرم را
مجبور به تودیع حرم بودم و ناچار
در سایه اندوه نشاندم پسرم را
هنگام خدا حافظی از شهر،عزیزان
شستند به خوناب جگر رهگذرم را
گفتم همه در بدرقه ام اشک ببارند
شاید که نبینند از آن پس اثرم را
دامانم از این منظره پر اشک شد اما
گفتم که نبیند پسرم چشم ترم را
باکس نتوان گفت ولیعهدی مأمون
خون کرده دلم را و شکسته کمرم را
من سر به ولیعهدی دونان نسپارم
بگذارم اگر بر سر این کار سرم را
تهمت زچه بندید به انگور، که خون کرد
هم صحبتی دشمن دیرین جگرم را
آفاق همه زیر پر رأفت من بود
افسوس بدین جرم شکستند پرم را
آن قوم که در سایه ام آرام گرفتند
دادند به تاراج خزان برگ وبرم را
بشتاب بدیدار من ای گل که به بویت
تسکین دهم آلام دل در به درم را
روزم سپری شد به غم،اما گذراندم
با یاد تو ای خوب،شبم را سحرم را.
#محمد_جواد_غفورزاده
https://eitaa.com/Madahankhomein
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_ابن_موسی_الرضا_علیه_السلام
خون بر لبش نشست عرق بر جبین نشست
پنجاه و چند مرتبه آقا زمین نشست
پنجاه مرتبه به زمین خورد و ایستاد
از بس که زهر بر جگرش آتشین نشست
در کوچه بود یاد حسن بود و مادرش
یک دفعه پیر شد به رُخش چند چین نشست
بالا سرش دو مادرِ گیسو سپید بود
یعنی کنارِ فاطمهام البنین نشست
یک دست روی پهلو و یک دست بر جگر
در حُجره یادِ جَدِّ غریبش زمین نشست
چسباند تا که سینهی خود را به خاک ، دید :
گودال رویِ سینه اش آن لاله چین نشست
از تَل کنارِ عمهی خود داد زد ولی
ضربِ هزار و نهصد و پنجاهمین نشست
یابن الشبیب اَبروی او را سنان شکست
"والشِمر جالِسُ" به روی سینه این نشست
با عمه رفت کوفه و با عمه شام رفت
در کوچه دید دخترکی دل غمین نشست
با آستین پاره سرش را گرفت حیف
از بام آتشی به همین آستین نشست
سنگی که خورد بر سرِ بابا کمانه کرد
بر گونههای کوچکِ آن نازنین نشست...
(حسن لطفی)
https://eitaa.com/Madahankhomein