eitaa logo
پدر & مادر
15.2هزار دنبال‌کننده
30هزار عکس
27.1هزار ویدیو
203 فایل
📚 کتاب هایی که قبل ازمرگ باید بخوانیم...👇✅ https://eitaa.com/joinchat/2373517458Cb099503ae7 #مدیر_کانال👇👇💓 @Hossein_Hajivand #تبلیغات👇 http://eitaa.com/joinchat/2953183246Ce6d64e22a6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه خوب گفته اند : یک روزمیاد که تمام زندگیمون، مثل فیلمی ازجلو چشمامون میگذره🌿🌸 پس کاری کنیم، که فیلم زندگیمون، ارزش دیدن داشته باشه...!🌸🌿 ​​​​👇 💟🇯‌🇴‌🇮‌🇳👇 cнαɴεℓ☞ @Ajaieb_Jahan
هیچ چیز به اندازه ‌ی یک کوه شبیه پدر نیست ! ❣ ⓟⓔⓓⓐⓡ&ⓜⓐⓓⓐⓡ 💓 ʝѳiɳ❣☞ @madarpedar ↜❣
مهربانی را از کودکی آموختم، که خورشید را سیاه کشید تا نور آفتاب، چهره پدر کارگرش را نسوزاند. ❣ ⓟⓔⓓⓐⓡ&ⓜⓐⓓⓐⓡ 💓 ʝѳiɳ❣☞ @madarpedar ↜❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر پادشاه عالمی بازهم گدای مادری ♥️♥️ ❣ ⓟⓔⓓⓐⓡ&ⓜⓐⓓⓐⓡ 💓 ʝѳiɳ❣☞ @madarpedar ↜❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💗خدا انداخت زیر پای مادر 🌼بهشتی کز همه چیز است برتر 💗اگر خواهی شوی مهمان جنت 🌼نداری بهتر از مادر تو نعمت 💗بود شرط بهشت این حرف آخر 🌼که باشی خاک زیر پای مادر 💗قدرشو بدون 🌼مادر ♥️ 💗تنها آدمیه که 🌼نمیشه تو این دنیا 💗بَدل و مدلشو ساخت؛ 🌼عطرش ، صداش ، چشماش… 💗کسانی که این فرشته رو 🌼ندارن بهتر درک میکن فدای قلب  زیبایت مادر 🌼❤️ ❣ ⓟⓔⓓⓐⓡ&ⓜⓐⓓⓐⓡ 💓 ʝѳiɳ❣☞ @madarpedar ↜❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موهای سفید مادرم گواه تمام روزهایی است که برای ساخت دنیای رنگی من رنگ باخته ...!❤️ ‌
مردی تفاوت بهشت و جهنم را از فرشته‌ای پرسید. فرشته به او گفت: بیا تا جهنم را به تو نشان دهم. سپس هر دو با هم وارد اتاقی شدند. در آنجا گروهی به دور یک ظرف بزرگ غذا نشسته بودند، گرسنه و تشنه، ناامید و درمانده... هر کدام از آن‌ها قاشقی در دست داشت با دسته‌ای بسیار بلند، بلندتر از دست‌های‌شان، آنقدر بلند که هیچ کدام نمی‌توانستند با آن قاشق‌ها غذا در دهان‌شان بگذارند. شکنجه‌ی وحشتناکی بود. پس از چند لحظه فرشته گفت: حال بیا تا بهشت را به تو نشان بدهم. سپس هر دو وارد اتاق دیگری شدند. کاملاً شبیه اتاق اول، همان ظرف بزرگ غذا و و عده‌ای به دور آن، و همان قاشق‌های دسته بلند؛ اما آن جا همه شاد و سیر بودند... مرد گفت: من نمی‌فهمم، آخر چطور ممکن است در این اتاق همه خوشحال باشند و در آن اتاق همه ناراحت و غمگین، در حالی که شرایط هر دو اتاق کاملاً یکسان است؟ فرشته لبخندی زد و گفت: ساده است، این جا مردمی هستند که یاد گرفته اند به یکدیگر غذا بدهند ...