ادیسون به خانه بازگشت و یادداشتی به مادرش داد، گفت:
این را معلم داد و گفت فقط مادرت بخواند، مادر در حالی که اشک در چشم داشت برای کودکش خواند:
فرزند شما یک نابغه است و این مدرسه برای او کوچک است؛ آموزش او را خود بر عهده بگیرید!
سالها گذشت، مادرش درگذشت.
روزی ادیسون -که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود- در گنجه خانه، خاطراتش را مرور میکرد که برگه ای در میان شکاف دیوار او را کنجکاو کرد! آن را درآورده و خواند، نوشته بود:
کودک شما کودن است؛ از فردا او را به مدرسه راه نمیدهیم!
ادیسون ساعت ها گریست و در خاطراتش نوشت:
توماس ادیسون کودک کودنی بود که توسط یک مادر قهرمان نابغه شد.
قدر والدینمان را بدانیم...🙏🏻🌸
خدایا......
ما را قرار بده از نزدیکترین کسانی که به تو تقرّب جسته اند ؛
آبرومندترین افرادی که به تو روی آورده اند ؛
و حاجت رواترین افرادی که از تو درخواستی کرده و به درگاه تو تضرع کرده اند.
ما را در زمره کسانی قرار بده که اعمالش را برای تو خالص کرده و در بین تمام مخلوقاتت ، تو را دوست داشته است ......
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داستان_واقعی
#نیکی_به_مادر
💎دهخدا مادری داشت بسیار عصبی بود و پرخاشگر؛ طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بود و پیرپسر مجردی بود در کنار مادرش زندگی میکرد.
نصف شبی مادرش او را از خواب شیرین بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و لیوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبید و گفت آب گرم بود. سر دهخدا شکست و خونی شد. به گوشهای از اتاق رفت و زار زار گریست.
گفت: «خدایا من چه گناهی کردهام بخاطر مادرم بر نفسم پشت پا زدهام. من خود، خود را مقطوعالنسل کردم، این هم مزد من که مادرم به من داد. خدایا صبرم را تمام نکن و شکیباییام را از من نگیر.»
گریست و خوابید شب در عالم رؤیا دید نوری سبز از سر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت. صدایی به او گفت: «برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم.»
از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات ایران را که جامعترین لغتنامه و امثال و حکم بود را گردآوری کرد و نامش برای همیشه بدون نسل، در تاریخ جاودانه شد.
♡••♡••♡••♡••♡
نفس مادرها معجزه می کند
دستهایشان جادو می کند
و کلامشان شفا می دهد
مادرها زمینی نیستند
شاید خداوند
گوشه ی دل زنها را از جنس خود ساخته است
که با مادر شدن آسمانی می شوند
مادرها گوشه ای از بهشتند.
شعر مهر مادر عشق پدر
اگر مهری به دل دارم ، اگرعشقی به سر دارم
یقینا مــادرم داده و یـا ارث از پــدر دارم
چو مـادر یاورم باشد ، پـدر باشد دعـا گویم
نه از بیـگانه بـاکـم هست ، نه پـروا از خـطـر دارم
اگر روزی شکستم عهد ، میان مادر و فرزند
خداوندا تو کاری کن که جان از تن به در دارم
پدر عمری به زحمت بود ، دل مادر پر از غصه
از ایــن درد جــگرسوزم دلـی غرق شرر دارم
اگر روزی برم از یاد ، وفای آن دو عاشق را
مرا دیگر نه غیرت هست ، نه نامی از پسر دارم
اگر ارثی مرا باید ، مرا مهر پدر کافیست
نه حرص مال و ملکم هست ، نه چشم سیم و زر دارم
اگـر عشق پـدر ورزم ، وگــر مـادر نیـازارم
بـدون شـک در ایـن وادی خـدا را در نـظر دارم
پدر: پسرم میخوام برات برم خواستگاری!
پسر: زن نمیخوام
پدر: اگه دختر بیل گیتس باشه چی؟
پسر:اوکی حله
پدر رفت پیش بیل گیتس: اومدم دخترتو واسه پسرم خواستگاری کنم.
بیل گیتس: نه. شرمنده
پدر: آخه پسرم معاون US Bank هستش
بیل گیتس: اوکی حله
پدر رفت پیش رییس US Bank و گفت: میتونین پسرم رو استخدام کنین و پست معاونت بدینش؟. رییس: نه. شرمنده.
پدر: آخه پسرم داماد بیل گیتس هستش.
رییس: اوکی حله
👈به این میگن سیاست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروردگارا
در انتهای شب به فرشتگانت بسپار
در لحظه لحظه نیایش خود
دوستان مرا از یاد نبرند
شبتون آرووم و عاشقانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزتون زیبا 🌿
و پراز زیبایهای خلقت🌻
امروز را با یه دنیا🌿
عشق و محبت 🌻
و یه ذهـن آرام 🌿
شروع کنیـد🌻
زندگیتون 🌿
سرشار ازخوشبختی 🌻