🌸 فرا رسیدن ماه زیبای شعبان و دهه فجر مبارک باد
.
✨ به گروه مادر ایرانی خوش آمدید ✨
🌸 اینجا جایی برای مادرهای ایرانی، با دلهای پر از عشق و دغدغههای زیباست! 🌸
📚 آموزش | 🎓 کارگاه | 💬 پرسش و پاسخ
👶 پزشکی اطفال و زنان
⚖️ حقوقی و مشاورهای
💡 تربیت فرزند و نکات مامایی
💌 چت آزاد و فضای صمیمانه
🟢 اینجا کنار همیم تا از تجربههامون بگیم و از دانستههامون یاد بگیریم!
🔗 همین الان عضو شو و همراه ما باش!
#مادر_ایرانی | #همدلی_مادرانه
https://eitaa.com/joinchat/885064037Ca87932df89
سلام و صبح بخیر مادران عزیز 🌸
امروز میلاد امام حسین (ع)، اسوهی صبر، ایثار و آزادگی رو به شما تبریک میگم. امیدوارم همگان همچون ایشان، در مسیر حق و حقیقت استوار باشیم و همیشه در برابر سختیها با شجاعت و ایمانی قوی بایستیم. ✨
در کنار این تبریک، قراره از امروز روایتهای تأثیرگذار و ناب از "دوره مقابله با اسقاط و سقط جنین" رو با شما به اشتراک بگذارم. این روایتها پر از تجربههای واقعی و درسهای عمیقی هستند که شنیدنشون میتونه نگاه تازهای به این موضوع مهم بده.
📍پیشنهاد میکنم اگر علاقهمندید روایتهای بیشتری رو بخونید، حتماً به کانال زیر سر بزنید:
@nejatiiran
همراهمون باشید. 🌷
https://eitaa.com/Madar_irani
#روایت_اول
دکتر حیدری
خواهرم باردار شد و خواهرشوهر و شوهرش بردنش سقط کنن، خواهرم تماس گرفتن به پدرم من آوردن سقط کنم، پدرم گفت به دنیا بیارش بدش به من، من هفت بچه دارم، این یکی هم روی اون هفت،
هفت با هشتا هیچ فرقی نداره، پدرم
اسمش گذاشتن فاطمه
@nejatiiran
روایت_دوم
خانم قربانی
همه چیز از اون جا شروع شد که عروس خواهر شوهرم بعد از شش ماه که از عروسیش گذشته بود بار دار شد وبا حال بد به خانواده اعلام کرد که دکتر گفته بچه ناقص هست وباید سقط شود اما اجازه هم نمیداد کسی دخالت کنه وبچه معصوم رو سقط کرد ومن بعد از چند ماه از خودش فهمیدم که با قهقهه گفت که دروغ گفتم وحالا برا من زود بود 😭😭😭
اینجا بود که به خودم اومدم که چرا همه دست روی دست گذاشتند وکسی کاری نمیکنه همین طور که مدام ذهنم درگیر بود
یه روز به طور اتفاقی از تلوزیون برنامه نفس رو دیدم یه عده خانم که دست به دست هم داده بودنند وبا مادران در آستانه سقط صحبت کرده واونا رو منصرف میکردند
با خودم گفتم خدایا کاش یه جایی بود منم
آموزش میدیدم اخه من تحصیلاتم به ساختار جنین ربطی نداشت
یه روز که تو دفتر مدرسه نشسته بودم خیلی اتفاقی گوشی همکارم زنگ خورد وگفت نه من نمینونم شرکت کنم
بعد از تماس به من گفت وای میگه این همچین جلسه ای هست اینجا بود که خدا تلنگر رو زد ومن به خودم اومد وگفتم بفرما اینم گوی واین میدان ☺️
اومد جلسه با وجود مخالفت ودرگیری شغلی وطول مسافت ودارم روح جدید پیدا میکنم واقعا دوره عالی هست ومهمتر این
که خودم خیلی چیزها رو راجع به جنین تازه فهمیدم که بسیار جالب بود
خدا کمک کنه که بتونم مثمر ثمر باشم به حق محسن کوچک امام حسین (ع)
@nejatiiran
#روایت_سوم
سلام وعرض ادب
یه روز دوستم اومدن با حال خیلی بدی به من گفتن وای خواهر من امروز فهمیدم باردارم ونمی دونم باید چیکار کنم شوهرم فوق العاده از بچه بدش میاد ومن موندم بچرو سقط کنم یا نه می دونم یه موجود زندست وگناهه ازش خواستم دست نگه داره ومن با شوهرم صحبت می کنم که با شوهرش صحبت کنه در همین حین بود که مادر دوستم از شمال اومده بودن خونشون همین امر باعث شد یکم از فکر سقط بیاد بیرون وتقریبا دوهفته ای موندن خونشون وباصحبت هایی که شوهرم با شوهرشون داشتن خیلی سخت تو نستن ایشون رو منصرف کنند که بچه رو سقط نکنن اما اون گفت من هیچ حسی به بچه ندارم گذشت واین دوست عزیز ما دارای فرزند دوم شدند نمی دونی خدا با آوردن این نوزاد تو این دنیا چنان برکتی به این خانواده داد که اصلا دوستم فکرشم نمیکرد چنان مهری نسبت به این بچه انداخت تو دلشون که خیلی خوشحالم من و همسرم تونستیم جون یه جنین رو نجات بدیم هنوزم دوستم بهم میگه اگه خدا این بچروبهمون نمیداد وما سقطش می کردیم خدا میدونه به چه وضعی دچار میشدیم
@nejatiiran
روایت_چهارم
خانم شفیعی
من بعد از زایمان اولم خیلی زود دوباره بچه دار شدم همش گریه و زاری قرار شد بریم سقط کنیم چون شرایط مالی و جسمی نگهداری فرزند دوم را نداشتم شب خواب دیدم دوتا دست داره بچه اولم را از بغلم میگیره و صدای اسمانی که امانت مارو بده تو بچه نمیخای صبح گریه کنان به همسرم گفتم من پشیمون شدم دختر دوم بسیار زیبا خواستنی و مودب دانشجوی دندانپزشکی هستند خدا رو شکر که دارمش 🙏
#روایت پنجم
خانم زمانی
یکی از آشنایان دو تا بچه داشت پدر خانواده میگه بچه سوم رو به صورت ناخواسته خانمم باردار شد. مشکلم زیاد شدن جمعیت خونه مان نبود. می ترسیدم چون آداب انعقاد نطفه را که در روایات نیامده رعایت نکردیم بچه خوب نشه و چون تصور می کردم سقط بچه تا قبل از چهارماهگی اشکالی نداره رفته بودم تو فکر که به خانمم بگم تا اول حاملگی اش هست چیزی بخوره مثل زعفران و اینها که سقط بشه . ولی خیلی با خودم کلنجار داشتم که این کار را بکنم یا نه
تو همین فکر قرآن رو باز کردم آیه اومد کانهن بیض مکنون
گویا آنان [از سپیدی] تخم شترمرغی هستند که [زیر پر و بال] پوشیده شدهاند
این آیه را نشانه خدا برای خودم دونستم و فکرم رو از این تصمیم خلاص کردم
اون بچه به دنیا آمد. دختر بود و با برای خانواده برکت آورد. پدر میگه خیلی خوشحالم که اون رو دارم. دخترشون رو ما می بینیم خیلی باهوشه و خیلی مهربون
همه اعضای خانواده فوق العاده دوسش دارند. 💐
@nejatiiran