eitaa logo
ذاکرین خمین🎤
1.6هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
682 ویدیو
357 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
همچنان که یک نشان از مادرت معلوم نیست هیچ نامی مثل نامت در جهان مظلوم نیست چون غریبی مثلِ نامِ تو کجا پیدا شود؟ هیچ کس از حق خود قدرِ شما محروم نیست هر چه می گوییم از مظلومی ات کم گفته ایم ذره ای از ماجرای کوهی از غم گفته ایم روضه هایت حاکی از آزرده جانیِ شماست از صفر غافل شدیم و از محرم گفته ایم خاطراتِ کوچه ها و ماجرای پشتِ در آتش کین در کشاکش پشت در شد شعله ور جاده ها گم می شود در ازدحام فتنه ها دستهای بسته و آهِ نفس گیرِ پدر جاده ها بی تو کجا می برد جانانِ تو را آیه های زخمیِ گلبرگ قرآنِ تو را کور باشد دیده ای که روشن از خورشید نیست لعن بادا آن که آزرده چنان جانِ تو را می گذاری سر به روی شانه ی تنهاییت همدمِ جانِ تو باشد خانه ی تنهاییت سینه ات دلتنگِ مادر شد به یاد کوچه ها پر شد از دستِ زمان پیمانه ی دلتنگیت گر چه باشد هر دو عالم از ازل مالِ شما لیک قبرت راویِ خوبی ست از حالِ شما وارثِ رنجِ زمینی، شهره ی مظلومیت هر چه طوفان بلا باشد در اقبالِ شما ای که قلبت مخزن الااسرارِ نجوای پدر شاهد سوز و گدازِ اشکِ غمهای پدر شمعِ جانت ذره ذره آب شد از غربتش کوچه ها شب تا سحر همراه و هم پای پدر جان به قربان تو و آن قبر بی شمع و چراغ سالها در حسرتِ آغوش جدت از فراق کاش می شد که عیان بوده مزار مادرت در دل تو شعله شعله آتش این درد و داغ ناله هایت غرق ماتم می کند آفاق را سینه ی تنگت ندارد طاقتِ این داغ را وارثِ رنج و غم دنیای زهرا و علی می خراشد آهِ دردت سینه ی عشاق را همچنان که یک نشان از فاطمه معلوم نیست هیچ نامی چون حسن هم در جهان مظلوم نیست! https://eitaa.com/Maddahankhomein
داغ داری ، ولی جگر... ، ای وای ذکر شبهات تا سحر ... ، ای وای گریه کردی تمام کودکی ات یاد مادر ، پدر ، گذر ... ، ای وای مادرت بی دفاع بود آنجا پس چرا اینهمه نفر...؟؟ ای وای احتیاجی به زهر جعده نبود!! جگرت پاره گشته ، در ... ، ای وای چه گریزی زدی به کرببلا ذکر لایوم و یک خبر ... ، ای وای توکریمی ، کریم زاده تو میشود بر عمو سپر ... ، ای وای تا که افتاد روی صدر حسین حرمله ، آخرین سه پر ... ، ای وای می روی پیش مادرت امشب زخم داری ! ، ولی جگر ... ، ای وای شاعر......؟ https://eitaa.com/Maddahankhomein
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 😢جد کریم تو مجتباست ای روضه خوان ِغربت ِقبر کریم ها شاه غریب ، وارث صبر کریم ها‌ بین بقیع، صاحب بزم عزا شدی زائر برای مظهر جود خدا شدی وقت عزای جدّ کریم تو مجتباست اما بقیع، بی علم و بیرق عزاست این روزها که گشته دل کلّ مؤمنین آماده ی زیارت ایّام اربعین گریه کنی به دور حصارش نمانده است جز تو کسی کنار مزارش نمانده است حالا به روی خاک حریمش نشسته ای از بی کسی شبیه حسن دل شکسته ای مثل حسن تو هم شده ای شاه بی سپاه صحرانشین فاطمه، لبریز اشک و آه اما دلیل اشک حسن داغ کوچه بود آن کوچه ای که صورت مادر شده کبود یک بی حیا رسید و به یکباره جان گرفت از فرصت نبودن حیدر توان گرفت جمع ِ تمام کینه ی او مشت بسته شد بد زد که گوشواره ی مادر شکسته شد از آن به بعد بر رخ مادر نقاب دید روی کبود حوریه را در حجاب دید از آن به بعد روز خوشی مجتبی ندید در روضه های کوچه ی غربت قدش خمید راحت شد آخر از غم جانکاه مادرش وقتی که شد شهید جنایات همسرش با زهر کینه پاره جگر شد اگر حسن او را نموده غسل و کفن شاه بی کفن دیگر نرفته بر سر سرنیزه ها سرش در زیر نعل تازه نمانده ست پیکرش ✍عبدالمحسن https://eitaa.com/Maddahankhomein
🥀🥀🥀تنهاترین سردار تنها ترین سردار و رهبر مجتبی بود در فتنه ها بازوی حیدر مجتبی بود هم زیب آغوش نبی هم سبط اکبر اول امام از نسل کوثر مجتبی بود در غیرت و صبر و جوانمردی سرآمد از طلعت ایمان منور مجتبی بود در حسن صورت یوسف اولاد زهرا در حسن سیرت چون‌پیمبر مجتبی بود هم سفره با درمانده و بیچاره می‌شد درب امید رانده از در مجتبی بود با آن نگاه نافذ و دست کریمش آرام جان هر چه مضطر مجتبی بود در کوچه های بی کسی وقتی زمین خورد تنها عصای دست مادر مجتبی بود او بر حسین ابن علی حق ولا داشت در زندگی میر برادر مجتبی بود با زینب و با ام کلثوم اش صمیمی حبل المتین قلب خواهر مجتبی بود در خانه ی خود هم کسی قدرش ندانست نوشیده زهر از دست همسر مجتبی بود در روز تشییع اش ملائک گریه کردند شد در کفن یاسی که پرپر مجتبی بود در عُزلتِ خاک بقیع آن کس که گشته چشم حسین از غربتش تر مجتبی بود https://eitaa.com/Maddahankhomein
آتنا گفتم و دیدم حسنات است حسن اِهدنا گفتم و دیدم که صراط است حسن ربنا گفتم و گفتند مسیرش زهراست و علی است صَلاة و صلوات است حسن حُسنِ او در همه ذراتِ جهان پنهان است بی نهایت‌تر از آفاقِ حیات است حسن چه بخواهند و نخواهند، حسن شرحِ خداست وجهِ تفصیلی اَسماء و صفات است حسن جاری است عشقِ حسن در رگ و در ریشه‌ی ما کوثرِ جاریِ صد رشته قنات است حسن هرچه دشنام به او داد، تبسم می‌دید دید دریاست، همه صبر و ثُبات است حسن نصفی از زندگی‌اش را دو سه باری بخشید در کرامات هم آئینه‌ی ذات است حسن چشمِ گریان به حسن مَحرمِ زهراست به حشر فاطمه گفت: فقط راه نجات است حسن ای صراطُ اللَـهِ ما! نامه‌ی ما سنگین است گریه بر بی کسی‌ات برگ برات است حسن حسنی‌های حرم آبرو داری کردند آنچنان غرق حسین‌اند که مات است حسن ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
🏴 در عزای هفتم ماه صفر 🏴 غیرِ تنهایی و غم در عیدِ هر سالش نبود جز سکوت و صبر، جز غربت در اقبالش نبود هم میانِ شهر، هم در خانه یک همدم نداشت در مدینه هیچکس جویایِ احوالش نبود پیر شد از فتنه و زخم زبانِ همسرش بغضِ دائم داشت و جز زخم بر بالَش نبود تا دم ِ آخر دلش در حسرتِ یک یار ماند هیچکس جز کینه ای دیرینه دنبالش نبود کرد انفاق و گذشت از کلّ اموالش سه بار پیش ِ سائل؛ ذره ای دربندِ اموالش نبود آنچنان در کودکی آمد بلایی بر سرش تا شهادت غصه خورد و شوقِ آمالش نبود مادرش را بعدِ یک جریانِ سخت از دست داد بد شکست و مرهمی بر حالِ جنجالش نبود در تپش افتاد قلبش هر چه از کوچه گذشت غیرِ ردّ قطره هایِ اشک بر شالَش نبود * با جگر، آورد بالا شیرِ زهرآلوده را غیرِ زینب(س) هیچکس دلواپس ِ حالش نبود گفت: "لا یَومَ کیَومَکْ" یاحسین(ع) و هیچکس- جز حسن(ع) در آن دقیقه فکرِ گودالش نبود! https://eitaa.com/Maddahankhomein
بی حُبِّ حسن مشکلِ دل، حل شدنی نیست جز عشقِ حسن، عشق مُسجّل شدنی نیست گر چه نمکِ سفرۀ هر فیض حسین است بی نام حسن، فیض که اَکمل شدنی نیست بی مِهرِ حسن هر که حسینی است، حرامش هیهات، حسین از حسن اَفضل شدنی نیست روزیکه همه فکر حسابند و کتابند مهمان حسن، هیچ معطل شدنی نیست هر سَیّئه را او حسنه کرد، واِلّا بی نورِ حسن، نار مبدل شدنی نیست یک پرچمِ سبز است جنان، سر درِ قصرش گم کردنِ این کاخِ مجلّل، شدنی نیست یارَش ز جوانی بخدا پیر غلام است عمرِ حسنی، هیچ مُطوّل شدنی نیست با درد بسازید که آیاتِ غریبی است هر آیه، به هر سینه که مُنزَل شدنی نیست غمهای دلِ فاطمه اَسرارِ حسن بود شرحِ غمِ اَسرار مفصل، شدنی نیست یک کوچه و یک سیلی و یک مادر و یک طفل تفسیر بر این روضۀ مُجمل شدنی نیست از سودۀ الماس جگر لکّه بگیرد زِنهار که بهبودیِ تاوَل شدنی نیست محشر هم از این داغ برای تو بگِرییم این غصه برای دلِ ما حل شدنی نيست https://eitaa.com/Maddahankhomein
مرام و معرفتش مادرانه بود حسن به فکر صحن وسرا وحرم نبود حسن نجف برای علی، کربلا برای حسین مدینه خادمی مادرش نمود حسن تمام راه نجف تا به کربلا دیدم نوشته اند ملائک به هر عمود...حسن گمان کنم که به گوشم بجای لالایی به گریه مادرم آهسته می سرود حسن کسی که داده همیشه زقعر چاه گناه مرا به عرش خدا یه شبه صعود حسن به روی باز شده همدم ِ جزامی ها کریم شهر مدینه خدای جود حسن همه زمین و زمان ذکرشان درود، حسین ولی رسول خدا داد زد درود ...حسن شتر سوارِ جمل پیش پاش زانو زد نشانده آتش فتنه دراین فرود حسن زمان دفن چه خالی نمود عقده ی خویش خدای نگذرد از آن زن حسود حسن به تیر و زهر چه حاجت به کودکی کشتند میان کوچه به آن سیلی ِ یهود ؛حسن ز کوچه مادر خود جمع کرده و برده به گوش پاره شده ،صورتی کبود،حسن https://eitaa.com/Maddahankhomein
🏴کریم اهلبیت-ع🏴 🖤حسن یعنی تمام هست زهرا 🖤حسن یعنی کریم هر دو دنیا 🖤حسن یعنی سکوت و رازداری 🖤حسن یعنی شب و دل بی قراری 🖤حسن یعنی غروری که شکسته 🖤حسن یعنی شهود دست بسته 🖤حسن یعنی غروب و رنگ نیلی 🖤حسن یعنی دوشنبه ضرب سیلی 🖤حسن یعنی بقیع تیره و تار 🖤حسن یعنی در وتیزیِ مِسمار 🖤حسن یعنی نه شمعی نه مزاری 🖤حسن یعنی نداری گریه داری 🖤حسن یعنی به رنگ ارغوانی 🖤حسن یعنی شکسته درجوانی 🖤حسن یعنی شهید زهر کینه 🖤حسن یعنی غریب اندر مدینه 🖤حسن یعنی تمام عشق مادر 🖤حسن یعنی عزیز قلب حیدر https://eitaa.com/Maddahankhomein
خوشم که از ازل شدم به درگهت گدا حسن همیشه می زنم صدا ز سوز دل تو را حسن عنایتی دلم شود ز دام غم رها حسن مرا مخواه بیش از این به غصه مبتلا حسن خدا اجازه می دهد چنین دعا کنم حسن که یا من اسمه دوا و ذکره شفا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» ز دست می روم اگر ز سر مرا تو واکنی ز جمع عاشقانِ با صفای خود جدا کنی خوشم اگر به یک نظر دلم پر از صفا کنی مرا برای نوکریِ خانه ات صدا کنی به پای سفره ی کریم لطف خویش جا کنی به دست خویش لقمه ای دهی به این گدا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» دوباره نوبت عزا، دوباره زمزمه، نوا دوباره غم، دوباره دم، دوباره ذکر مجتبی دوباره بزم خواندن از یل رشید مرتضی دوباره یاد فاطمه دوباره داغ کوچه ها خدا کند که جان دهم به پای روضه ی شما بخواه حاجت مرا ز درگه خدا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» تو آخر عنایتی، من اول گدایی ام تو عشق بی نهایتی و دلبر خدایی ام اسیر دار هیچ کس نشد سر هوایی ام اگرچه دل شکسته ی حسین و کربلایی ام نوشته روی قلب من که مُلک مجتبایی ام تمام فکر و ذکر من تویی همیشه یا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» و فهم بی کسی تو ز فهم من فراتر است کمی ز غصه های تو به عالمی برابر است به گرد قبر خاکی تو آه من کبوتر است مرید مجتبی شدن عنایتی ز حیدر است غلام مجتبی به روز حشر از همه سر است زبان بده بخوانمت به زیر دست و پا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» صفا، وفا، عطا، سخا، ولیّ هر کرم حسن دعای من، دوای من، نوا و شور و دم حسن چه می شود که در بقیع تو زنم قدم حسن؟ مدد نما به لطف حق، امیر بی حرم... حسن! کنیم پرچم تو را به عالمی علم حسن بنا شود به مرقد تو گنبد طلا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» تو حافظ شریعت و تو ناجی امامتی اگرچه خسته ای ولی امیر استقامتی وجودِ جود از تو و تو جوهر کرامتی چه رفعتی، چه رأفتی، چه هیبتی، چه قامتی امید بی کسیِ من به عرصه ی قیامتی ببین صدات می زنم چقدر بی ریا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» مگر تو قدرت و توان حیدری نداشتی؟ چرا به کوچه فرصت دلاوری نداشتی؟ ز کودکی به غیر دیده ی تری نداشتی شنیده ام به معرکه... که یاوری نداشتی بمیرم ای امیر خسته، لشگری نداشتی شکسته شد دلت ز سنگ دست آشنا حسن «کریم آل فاطمه امام مجتبی حسن» ✍مجتبی روشن روان @Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحيم روضه خوان خسته نباشی مادر روضه خواندی ز شه بی کفنم شصت روز است حسین می گویی امشبی روضه بخوان از حسنم روضه خوان روضه غربت سخت است هیچکس با حسنم یار نبود خانه هم امن نبوده بر او همسرش یار وفادار نبود جعده زهری به حسن خورانده که از آن فتنه و شر می ریزد روی تشتی که برایش بردند لخته خون، پاره جگر می ریزد روضه خوان روضه بخوان از حسنم جگرش گرچه به زهر آغشته پسرم غیرتی و مادری است داغ کوچه حسنم را کشته صورت من که از آن کوچه تنگ تا دم مرگ فقط نیلی ماند توی ذهن حسن مظلومم تا ابد خاطرۀ سیلی ماند حسنم هیچ نرفت از یادش آتش و دود چه غوغا می کرد در که افتاد روی پهلوی ام محسنم داشت تقلّا می کرد ✍ @Maddahankhomein
دامنِ چشمِ من از گریه به دریا اُفتاد چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد پاره‌هایِ جگرم می‌چكد از كُنجِ لبم عاقبت قرعه به نامِ منِ تنها اُفتاد باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند راهِ من باز بر آن كوچه‌ی غم‌ها اُفتاد یادِ آن کوچه که با مادر خود می‌رفتم به سَرَم سایه‌ای از غربتِ بابا اُفتاد کوچه بن بست شد و در دلِ آن وانفسا چشمِ نامرد به ناموسِ علی تا اُفتاد آنچنان زد که رَهِ خانه‌ی خود گُم كردیم آنچنان زد که به رخساره‌ی گُل جا اُفتاد گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد شانه ام بود عصایش ولی از شدت درد من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد ✍حسن لطفی @Maddahankhomein