السلام علیک یا سیدة نساء العالمين
یا فاطمه الزهرا علیهاالسلام
آسمان را ماه انور فاطمه
دامنت معصوم پرور فاطمه
با کمالات و صفات خود شدی
آینه بر حیّ داور فاطمه
آمده در شأن تو از پاکی ات
لفظ صدیقه ی اطهر فاطمه
افتخاری نیست بالاتر از این
همسری بر شیر خیبر فاطمه
با زبان اَلکَن ِ نالایقم
نیست مدح تو میسّر فاطمه
با نخی از معجرت ما راحتیم
از حساب روز محشر فاطمه
روبه روی دشمن حیدر شدی
حامی دین پیمبر فاطمه
روز و شب باید برای تو گریست
ای شهید راه حیدر فاطمه
شد میان آتش و بغض عدو
پشت در یاس تو پرپر فاطمه
با فشار میخ ، کم شد آیه ای
از تو ای سوره ی کوثر فاطمه
بود حیدر بین کوچه بی کس و
تو برایش یار و یاور فاطمه
روبه رویش بازوی تو شد کبود
با غلاف تیغ کافر فاطمه
شد دلیل اشک ِ یک عمر ِ علی
ناله ات در بین بستر فاطمه
دید وقت دفن جسم اطهرت
شد کفن از خون تو تر فاطمه
کن نظر بر حال زار شیعیان
ای برای شیعه مادر فاطمه
بر ظهور مهدی ات بنما دعا
شد ز هجرش شیعه مضطر فاطمه
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
دیدهست جهان، لیالِ بحرانی را
در شامِ بلا ، جنودِ سفیانی را
هم صبحِ ظهور را ز حق باید خواست،
هم رجعتِ قاسمِ سلیمانی را
#سوریه
#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
#این_صاحبنا
یابن طاها، یابن یاسین، گلعذار فاطمه
پر شده دنیای ما از ظلم و جور و واهمه
پرده بردار و بیا از غیبت طولانیت
ای فدای قلب خون و دیدهی بارانیت
تا به کی آیات تعجیل تو را خوانیم ما؟
سهم دلها دوری و رنج و غم و خون گریهها
روضهی کوچه دلت را پاره پاره کرده است
یاد غمهای کبوترها هماره کرده است
بالهای عشق از مکر عدوات خرد شد
باد سرد روزگاران بعد از آن تند شد
اشکهای تو گواه غربتی بیانتهاست
دوری دردآور تو، زین تب پر ماجراست
اینهمه پیچیدگی دنیا به چشمش دیده است
رنجها چون پیچکی بر جان او پیچیده است
روح آزادی و تقوی، کم شده یابن الحسن
اعتقاد مردم ما، کم شده یابن الحسن
شعلههای نور وصلت قوت ایمان ماست
عشق دیدار شما، مرهم به زخم جان ماست
جمعهای دیگر رسیده چشم بر راه توایم
چشم بر راه قدوم حضرت ماه توایم
#معصومه_مشهدزاده
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹 #ام_البنین_س
🔹 #همدم_بوتراب
🔹 #مادر_باب_الحوائج
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
ای وجودت غرق در انوار یا اُمُّ البنین
سرّ حق را مَحرَم اَسرار یا اُمُّ البنین
فاطمه ! ای سرفراز از تو کلابیّه همه
بانوان را اُسوۀ ایثار یا اُمُّ البنین
ای عفیفه دختر شایستۀ قومی شجاع
کز شرافت داشتی آثار یا اُمُّ البنین
در سپهر مِهر، رخشان اختر فرزانگی
معرفت را قُلزُم ذخّار یا اُمُّ البنین
ای پسندیده همه پندار و خوش گفتار تو
پاک دامان نکو کردار یا اُمُّ البنین
خواستگاری کرد با صد احترام از تو عقیل
از برای حیدر کرّار یا اُمُّ البنین
او که آگه بود از انساب اقوام عرب
دید باشد خیر تو بسیار یا اُمُّ البنین
بهر حیدر، همسری می جُست بعد فاطمه
یافتت شایستۀ این کار یا اُمُّ البنین
در گلستانی که گلهایش بُوَد زنهای پاک
یافتت چون غنچه ای بی خار یا اُمُّ البنین
سرفراز این راز چون ابراز کردی با حزام
قلب او از شوق شد سرشار یا اُمُّ البنین
خواستگارت شد به ظاهر از پدر بهر علی
خواستت در باطن از دادار یا اُمُّ البنین
زد قدم در اندرونی، بود جویای جواب
آن پدر از دُخت خوش گفتار یا اُمُّ البنین
کُنج حُجره ایستاد و دوخت بر دختر نگاه
خیر بهرت خواست از دادار یا اُمُّ البنین
دید با مادر ز خواب خویش می گویی سخن
داشت رؤیای تو بس اَسرار یا اُمُّ البنین
گفتی اش: بر آسمان در خواب می کردم نگاه
گفت: راز خویش کن اظهار یا اُمُّ البنین
گفتی: آمد سه ستاره زآسمان بر دامنم
گفت: تعبیرش خوش است این کار یا اُمُّ البنین
باز گفتی: قرص ماه آمد به دامانم نشست
مادرت شد حیرتش بسیار یا اُمُّ البنین
گفت: مردی آسمانی، خواستگارت می شود
طلعت او مطلع الانوار یا اُمُّ البنین
سه پسر بخشد خداتان سه ستاره ی بی بَدَل
نور حق دارند در رخسار یا اُمُّ البنین
یک پسر سرمد شما را می دهد چون قرص ماه
مهر و ماهش بندۀ دربار یا اُمُّ البنین
قرص ماه و سه ستاره، سر بلندت می کنند
در جزا در محضر جبّار یا اُمُّ البنین
پس پدر گفتا به او خوابِ خوشت تعبیر شد
داد بخت خوش تو را غفّار یا اُمُّ البنین
هان ! عقیلت خواستگاری کرده بهر شیر حق
پاسخ خود را نما اظهار یا اُمُّ البنین
سر به زیر انداختی در پاسخ از حُجب و حیا
ای حیا را نقطۀ پرگار یا اُمُّ البنین
نو بهار عمر تو طی گشت با روح بهار
خاطراتت بود بی تکرار یا اُمُّ البنین
ای گلستان عفاف ای بوستان معرفت
چار گل را دامنت گلزار یا اُمُّ البنین
زابتدای ازدواجت با امیرالمؤمنین
بودی اش در موج غم غمخوار یا اُمُّ البنین
بر زبان آن لسان الله شد از یُمن تو
باز نام فاطمه تکرار یا اُمُّ البنین
چون به دنیا آمد عبّاست دلت مسرور شد
سرفرازی با تو آمد یار یا اُمُّ البنین
بوسه زد حیدر به چشم تر بدست کودکت
داشت در دل غصّۀ بسیار یا اُمُّ البنین
چون شنیدی علّت آن گریه از چشم خدا
چشم تو گردید گوهربار یا اُمُّ البنین
#حاج_امیر_ایزدی_همدانی
🤲 التماس دعای فرج
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#مدح_امیر_المومنین_علی_ع
فی الیل و النهار بگو یا علی مدد
با ابرها ببار...بگو یا علی مدد
دلداده گی به «میثم تمار» بودن است
یک بار روی دار بگو یا علی مدد
گاهی به جای نافله و گریه ی سحر
هر شب هزار بار بگو یا علی مدد
سینه سپر کن و به گدا بودنت بناز
یعنی به افتخار بگو یا علی مدد
اینبار شاعرانه به گنبد نگاه کن
از قولِ شهریار بگو یا علی مدد
هر جا که حرف خیبر و بی باکیِ علی ست
همراه ذوالفقار بگو یا علی مدد
وقتی دلت برای نجف تنگ می شود
از جورِ روزگار بگو یا علی مدد
آنجا که جز علی احدی نیست پای تو
هنگام احتضار بگو یا علی مدد
#احسان_نرگسی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#مدح_امیر_المومنین_علی_ع
بگو که چرخش این روزگار دست علی ست
که نبضِ هر چه دلِ بی قرار دست علی ست
زمان جنگ صدا از کسی نمی آید
میان معرکه ها ابتکار دست علی ست
بگو فرار کنند آن همیشه ترسوها
چه غم؟ که در عوضش ذوالفقار دست علی ست
بهشت و دوزخ ما با علی گره خورده ست
ببین که در دو جهان اختیار دست علی ست
به غیر شاه نجف رو مزن به هیچکسی
بیا که تا اَبدُ الدَهر ،کار دست علی ست
#احسان_نرگسی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
🕯کفو علی🌸
از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد
فقط خدا ست که از کار او خبر دارد
یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود
اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد
عقیق سرخ از آتش نداشت واهمه ای
کسی که کفو علی می شود جگر دارد
کمر به یاری تنهایی علی بسته
میان کوچه اگر دست بر کمر دارد
سر علی به سلامت چه باک از این سردرد
محبت ولی الله درد سر دارد
کسی که شهر، سر سفره قنوتش بود
چگونه دست به نفرین قوم بردارد؟!
صدا زد: (( اشهد ان علی ولی الله))
ولی دریغ که این شهر گوش کر دارد
زمان خوردن حق علی و اولادش
سقیفه است و احادیث معتبر دارد
سقیفه مکتب شیطانی خلافت بود
سیاستی که برایش علی ضرر دارد
کنیز بیت علی خاک را طلا می کرد
سقیفه را بنگر فکر سیم و زر دارد
اگر چه باغ فدک نعمت فراوان داشت
ولی ولایت او بیشتر ثمر دارد
گرفت راه زنی را به کوچه راهزنی
در آن محله که بسیار رهگذر دارد
بگو به دشمن مولا مرام ما این نیست
زمان جنگ بیاید اگر هنر دارد
کشید و برد، زد و رفت، من نمی دانم
حسن دقیق تر از ماجرا خبر دارد
بگو به شعله: چه وقت دخیل بستن بود؟
هنوز چادر او کار با بشر دارد
بگو به میخ: که این کعبه را خراب نکن
غلاف کاش ازاین کار دست بر دارد
دهان تیغ دودم را عجیب می بندد
وصیتی که علی از پیامبر دارد
فدای محسن شش ماهه اش که زد فریاد
سپر ندارد اگر مادرم پسر دارد
به شعله سوخت پرو بال مادر، اما نه
حسین هست، حسن هست، بال و پر دارد
اگر خمیده علی از نماز آیات است
در آسمان غمش هاله بر قمر دارد
شبانه گشت به دست ستاره ها تشییع
که ماه الفت دیرینه با سحر دارد
میان شعله دعایش ظهور مهدی بود
که آه سوختگان بیشتر اثر دارد
#مجید_تال
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
سوگنامه مادر حضرت سقا
امشب چو شمع، تا به سحر گریه میکنم
بر مادر چهار پسر گریه میکنم
از آه او که در غم عبّاس پیر شد
بر سینهام فتاده شرر گریه میکنم
او مینشست با دل غمبار، در بقیع
میگفت: با دو دیدهی تر گریه میکنم
با این که میروم ز جهان، باز، مانده است
چشمان من به راه و به در، گریه میکنم
زین شهر رفتهاند ولی برنگشتهاند
بر کاروان رفته سفر گریه میکنم
یارب! به من ز کربوبلای خلیل تو
این گونه آمدهست خبر گریه میکنم
گویند: یک رباعی من را به تیغ ظلم
تقطیع کرد اهل سقر گریه میکنم
میگریم و غم از دل من کم نمیشود
بعد از نماز بار دگر گریه میکنم
با یاد قدّ و قامت عباس دلربا
تا میکنم به سرو نظر گریه میکنم
تیری به چشم نور دوچشمم نشسته است
زین رو نمانده نور بصر گریه میکنم
گویند بر سرش زدهاند آهنین عمود
وقتی نداشت دست و سپر، گریه میکنم
گویند دستهای وی افتاده از تنش
در برج غم به شمس و قمر گریه میکنم
ای کاش بود در برم عباس مهربان
میدید آمده چه به سر گریه میکنم
قدّم خمیده زلف سیاهم شده سپید
از من نمانده دیگر اثر گریه میکنم
من بیشتر ز داغ ابوالفضلم ای خدا!
بر داغ شاه تشنهجگر گریه میکنم
«خانی»شدهست بانیِ شعرت «بشیر»! گو:
بر مادر چهار پسر گریه میکنم
سید بشیر حسینی میانجی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
1.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اومدم تو حرمت با گریه … با زاری … تو هنوزم وسط بازاری …
یا زینب کبری 🙏🙏😭😭
✍۱۴ بند مربع ترکیب
تقدیم به حضرت ام البنین سلام الله علیها
۱
تو شاهکار عشق بازی در زمینی
تو دست پنهان خدا در آستینی
اُمُّ الادب ، اُمُّ الوفا ، اُمُّ البنینی
دلگرمی نسل امیرالمومنینی
در پیشگاه تو ادب تعظیم کرده
قرص قمر میر عرب تعظیم کرده
۲
مانند نور آمدی تابیدی و بعد
با دست زهرا مورد تأییدی و بعد
خود را دم بیت ولایت دیدی و بعد
آن چارچوب سوخته بوسیدی و بعد
گفتی اگرچه در حرم تازه عروسم
من آمدم دستان زینب را ببوسم
۳
دیدی چگونه گریه کن ها گریه کردند
غمدیده ها با یاد زهرا گریه کردند
با نغمه ی لب های مولا گریه کردند
یا فاطمه می گفت هر جا گریه کردند
آن روز تنها خواهش قلبت همین شد
یا فاطمه تبدیل بر اُمُّ البنین شد
۴
شهر مدینه در هیاهو زین خبر شد
شکر خدا ام البنین صاحب پسر شد
اما کلامی باعث خون جگر شد
زخم زبان ها بر دل تو؛ نیش تر شد
گفتند: بانو بعد ازین کم میگذارد
بر این یتیمان دیگر او کاری ندارد
۵
اما دهان یاوه گویان را تو بستی
پای قرار خویش با زهرا نشستی
دیدند از جام رضای یار مستی
چون رشته ی فرزند و مادر را گُسستی
گفتی اگرچه بین تان خیلی عزیزم
در خانه عباسم غلام و من کنیزم
۶
زینب تو را با نور ایمان آشنا کرد
با یک نظر دلداده ی آل عبا کرد
برآتش عشقش تو را هم میتلا کرد
آن قدر؛ پیشت صحبت کرببلا کرد
تا اینکه شاخ و برگ هایت پر ثمر شد
دار و ندارت چهار فرزند پسر شد
۷
کم کم پسرهای تو بال و پَر گرفتند
دور و بَرَت را مثل یک لشگر گرفتند
درس شجاعت از خود حیدر گرفتند
بوی امیر فاتح خیبر گرفتند
گویم ز اوصاف عظیم تو همین حد
زینب پس از زهرا تو را مادر صدا زد
۸
ای وای از روزی که قلبت را شکستند
حجاج زهرا بار بیت الله بستند
دیدی همه سرها گرفته روی دستند
با چه شکوهی بین محمل ها نشستند
بر زانوی عباس زینب پا گذارد
شُکر خدا که محمل او پرده دارد
۹
اما پس از شش ماه شام غم سحر گشت
با دیدن یک صحنه ای چشم تو تر گشت
از این مصیبت عالمی خونین جگر گشت
باور نمی کردی ولی دل با خبر گشت
بالاترین روضه همین در عالمین است
از راه آمد زینب اما بی حسین است
۱۰
فریاد زد اُمُّ البنین گیسو سپیدم
مادر نبودی عصر عاشورا چه دیدم
از خیمه تا گودال با زحمت دویدم
با دست خود از پهلویش نیزه کشیدم
اُمُّ البنین تاج سرم را سَر بریدند
پیراهنش را از تَنَش بیرون کشیدند
۱۱
مادر نبودی گوش کن پس این خبرها
از داغ عباس تو خم گشته کمرها
واشد به روی من نگاه رهگذرها
چادر به سر؛ دارد دویدن دردسرها
عباس رفت و آبروی خواهرش رفت
دعوا شد و چادر ز روی خواهرش رفت
۱۲
اُمُّ البنین اول دو بازویش بهم ریخت
تیری رسید و چشم و ابرویش بهم ریخت
ضرب عمودی آمد و رویش بهم ریخت
تا روی نیزه رفت گیسویش بهم ریخت
عباس نامردی عمود آهنین خورد
بی دست از بالای مرکب بر زمین خورد
۱۳
دروازه ی کوفه قیامت ساختم من
بر مرکب طوفانِ خطبه تاختم من
تا چشم روی نیزه ها انداختم من
در یک نظر عباس را نشناختم من
از درد غیرت صورتش چرخاند مادر
بستند او را تا به نیزه ماند مادر
۱۴
مادر دعا کن منتقم دیگر بیاید
چون او گره از اَبروی زهرا گشاید
صحن و سرایی در بقیع بر پا نماید
پایان هر روضه دعا کردیم شاید
ما کاشف الکرب امام خویش گردیم
دار و ندار خویش نذر یار گردیم
#قاسم_نعمتی
#یاحضرت_ام_البنین_ادرکنی
http://eitaa.com/Maddahankhomein