۲۶ ربیع الاول سالروز صلح امام حسن علیه السلام با معاویه ملعون
خوب یا خوب تر از خوب به خوبی تو نیست
ماه یا ماه تر از آن به نکویی تو نیست
ای که در دایره حسن گرفتار شدی
نه گرفتار ، ولی نقطه ی پرگار شدی
جلوه ی حُسن تو در گوشه ی آفاق افتاد
آتش مهر تو بر سینه ی عشاق افتاد
هر کجا مهر و وفا هست تو را یاد کنند
هر کجا لطف و عطا هست تو را یاد کنند
این چه عشقی است که در سینه ی پر مهرت هست؟
این چه برقی است که در دیده ی پر سحرت هست؟
این چه سِرّی است که در سجده تباکی داری
پادشاهی تو ولی مسند خاکی داری
مجلس فیض تو بر سفره ی محرومان است
دست احسان تو را شوق تهی دستان است
کرم و بخشش و احسان متوالی داری
خان رزقی و ولی سفره ی خالی داری
خُلق نیکوی تو یاد آور پیغمبر هست
رحمت و عفو تو بی شائبه دین پرور هست
تو شبیه پدرت رنگ خدایی داری
سینه ای داغ و دل تنگ خدایی داری
اشجع الناسی و سردار سپاه پدری
اعبد الناسی و تا مکه پیاده سفری
مادرت بود که آموخت تو را اول جار
یادت او داد ببخشی همه ی دار و ندار
تو به همراه برادر به جوانان بهشت
تو امیری ، تو امیری که خدا خود بنوشت
پدرت خانه نشین شد تو صبوری کردی
صلح کردی تو ولی صلح ضروری کردی
ورنه کس نیست که شمشیر تو را نشناسد
یا زبان سخن تیر تو را نشناسد
تو امامی تو امامی و تو معصوم ترین
لیک بعد پدر خویش تو مظلوم ترین
#محمد_مبشری
https://eitaa.com/Maddahankhomein
کریم آل الله
نشسته ام بنویسم گدا گدا آقا
چقدر محترم است این گدای با آقا
نشسته ام بنویسم حسن ، کریم ، کرم ،
مدینه ، سفره ی آقا ، برو بیا ، آقا
نشسته ام بنویسم به جای العفوم
الهی یا حسن یا کریم یا آقا
تو مهربانی ات از دستگیری ات پیداست
بگیر دست مرا هم تو را خدا آقا
دخیل های نبسته شده زیاد شدند
چرا ضریح نداری ؟ چرا چرا آقا
تویی کریم کرم زاده من گدا زاده
مرا خدا به تو داده تو را به من داده
همه فقیر تو هستند ما گدا ها هم
گدای لطف تو هستند خضر و موسی هم
سه بار زندگی ات را به این و آن دادی
هر آنچه داشته بودی و گیوه ات را هم
قسم به ایل و تبارت - قسم به طایفه ات
غلام قاسم عبدالله توآم با هم
عجیب نیست بگردد فرشته دور سرت
عجیب نیست بگردد علی و زهرا هم
من از بهشت به سمت شما سفر کردم
که من بهشت بدون تو را نمی خواهم
بدون عشق مسلمان شدن نمی ارزد
بدون مهر تو انسان شدن نمی ارزد
ندیده اند افاضات آفتابت را
نخوانده است کسی سطری از کتابت را
به دستهای گدایان فقط دعا دادند
به چشم های تو دادند استجابت را
چرا غلام نداری ؟ مگر که ما مردیم
نشسته ایم ببینیم انتخابت را
تو تکسواری حتی کسی شبیه حسین
عجیب نیست بگیرد اگر رکابت را
نه که نظر نخوری- نه - مدینه میمیرد
اگر که دست علی وا کند نقابت را
نقاب خویش بیفکن مرا دچار کنی
نقاب خویش بیفکن که تار و مار کنی
نشسته ام بنویسم که قامتت طوباست
نگات مثل علی و صدات مثل خداست
نشسته ام بنویسم علی است بابایت
نشسته ام بنویسم که مادرت زهراست
نشسته ام بنویسم هزار ای والله
هنوز هم که هنوز است پرچمت بالاست
سکوت کردی اما حسین شهر شدی
سکوت کردن تو کربلاست - عاشوراست
اگر که جلوه نکردی همه کم آوردند
نبود دست تو آری خدا چنین میخواست
قرار بود که در صلح - کربلا بشوی
سکوت پیش بگیری و لافتی بشوی
نشسته ام بنویسم که سفره داری تو
همیشه بیشتر از حد انتظاری تو
به دست با کرمت می دهی کریمانه
به سائلان حسینت هر آنچه داری تو
تو نیمه ی رمضانی ولی شب قدری
مرا به دست خداوند می سپاری تو
اگر بناست بسوزم به هیزم فردا
قسم به چادر زهرا نمی گذاری تو
نخواستم بنویسم ولی نفهمیدم
چطور شد که نوشتم حرم نداری ت
نوشتم از سر این کوچه رد مشو اما
نگاه کردم و دیدم چگونه داری تو ...
... تلاش میکنی از مادرت جدا نشوی
تلاش میکنی او را حرم بیاری تو
میان کوچه به دنبال توست مادر تو
میان کوچه به دنبال گوشواری تو
مگر چه دیده ای از زندگیت سیر شدی
چقدر زود شکسته شدی و پیر شدی
علی اکبر لطیفیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
صلح تو جنگ نا برابر بود
قلم عهدنامه خنجر بود
شاهد این مثال آوردم
قاسمت را که کربلایی شد
ای نگاهت به سبزی قرآن
صوت بارانی تو المیزان
هر که از جام تو عسل نوشید
چشمهایش طباطبایی شد
https://eitaa.com/Maddahankhomein
برای امام حسن مجتبی علیهالسلام
مظلومترین قهرمان تاریخ در سالروز نهضت #صلح_امام_حسن
حُسن کربلا
ای روشنای شمع شبافروز کربلا
صلح تو بود نهضت پیروز کربلا
امروز حُسن کرببلا ماند، چون که بود
مرهون التفات تو دیروز کربلا
باید که با اشارهی تو سر درآوریم
از رمز و راز عالم مرموز کربلا
از کینهی غدیر به قربان رسید و شد
رخت عزا به قامت نوروز کربلا
دشت تن تو کان عقیق یمن شده است
آنجا که بوده معدن فیروزه کربلا
از پای منبر تو بصیرت گرفتهاند
شد غمزهی تو مسئلهآموز کربلا
از کوچههای تنگ بنیهاشم آمده
تا روضهی تو داغ جگرسوز کربلا
#مجتبی_خرسندی✍
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
حُسن👌🌺
حُسن شرح خصائل حسن است
ماه؛ عکس شمایل حسن است
چون کرم لطف کامل حسن است
هرکه شاه است سائل حسن است
با حسن من نماندهام تنها
پس نماندم بهوقت غم تنها
او کریم است؟ نه، کرم تنها
کار خدام منزل حسن است
شد نثارش درود هر شیعه
#صلح او شد به سود هر شیعه
شکندارم وجود هر شیعه
همه از باقی گِل حسن است
در معانی و در بیان خدا
شد زبان حسن زبان خدا
معجزات پیمبران خدا
قطرهای از فضائل حسن است
در کرامت به شهرت غایی
تا رسیده به عالم آرایی
تازه گفتند؛ حاتم طایی
از گدایان کاهل حسن است
این نه تنها کلام من باشد
حرف ما حرف پنجتن باشد
قبله جاییست که حسن باشد
کعبه هم سخت مایل حسن است
هرکه آمد به عرصهی پیکار
در نهایت گذاشت پا به فرار
چارهیفتنهیجمل اینبار
حکمی از تیغ عادل حسن است
هرکسی باحسن در افتاده
نسل او تا ابد ور افتاده
هرچه برخاک پیکر افتاده
بر سرش مهر باطل حسن است
کاردشمن مقابلش شد لنگ
سرشان بعد مرگ خورد به سنگ
آخرکار هرکسی در جنگ
سجدهکردن مقابل حسن است
خوشبهحال #وصال و اشعارش
که به عشق تو بسته شد بارش
فاطمه میشود خریدارش
شاعری را که مقبل حسن است
گرچه از دوستان محن دارد
در دلش غصهای کهن دارد
در نمازش زره به تن دارد
"غربت" اوج مقاتل حسن است
از زمانه چهزود سیرشده
بیسبب نیست گوشهگیر شده
درجوانی اگر که پیر شده
داغ یک کوچه دردل حسن است
در مدینه غریب بود ولی...
درد او بیطبیب بود ولی...
همسرش نانجیب بود ولی...
در و دیوار قاتل حسن است
#مجتبی_خرسندی
#امام_حسن_مجتبی_علیهالسلام
#اللهم_عجّل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/Maddahankhomein
به مناسبت سالروز صلح #امام_حسن_مجتبی_ع
ای وسعت بهاری بی انتهای سبز
مرد غریب شهر ولی آشنای سبز
روح اجابت است به دست تو بسکه داشت
باغ دعای هر شب تو ربنای سبز
هر شب مدینه بوی خدا داشت تا سحر
از عطر هر تلاوت تو با صدای سبز
سرسبزی بهشت خدا چیست؟ رشته ای
از بالهای آبیتان آن عبای سبز
از لطف اشکهای سحر غنچه داده است
در دامن قنوت شبم این دعای سبز
کی می شود که سایه کند بر مزار تو
یک گنبد طلا ئی و گل دسته های سبز
آن وقت تا قیام قیامت به لطفتان
داریم در بقیع تو یک کربلای سبز
یا می شود دلم گل و خشت حریم تو
یا می شود کبوتر تو، یا کریم تو
تو سرو قامتی تو سرا پا ملاحتی
آقا تو حسن مطلقی و بی نهایتی
خاک زمین که عطر حضور تو را گرفت
از یاد رفت قصة یوسف به راحتی
ایوب که پیمبر صبر و رضا شده
از لطف توست دارد اگرحلم و طاقتی
بی شک و شبهه دست توسل زده مسیح
بر دامنت اگر شده صاحب کرامتی
یاد پیامبر به خدا زنده می شود
وقتی که گرم ذکر و دعا و عبادتی
حتماً برای خواهش دست نیازمند
دست تو داشت پاسخ سبز اجابتی
وقتی میان معرکه شمشیر می کشی
تنها تویی که مرد نبرد و رشادتی
با تیغ ذوالفقار که در دستهای توست
بر پا شده به عرصة میدان قیامتی
بر دوش سیدالشهدا بود رایتت
عباس بود آینه دار شجاعتت
خورشید آسمانی ماه خدا حسن
همسایهٔ قدیمی دنیای ما حسن
پرواز بال های خیالی فهم ما
کی می رسد به اوج مقام شما حسن
روشن ترین تجسم آیات و سوره ها
یاسین و قدر و کوثری و هل أتی حسن
صفین شاهد تو شور و حماسه ات
شیر دلیر بیشهٔ شیر خدا حسن
الله اکبر تو بلند است وقت رزم
آیات فتح روز نبردی تو یا حسن
صلح شکوهمند تو هرگز نداشته
چیزی کم از قیامت کرب و بلا حسن
صلحت حماسه بود نه سازش که این چنین
شد سربلند پرچم اسلام راستین
در خانهی تو غیر کرامت مقیم نیست
اینجا به غیر دست تو دستی رحیم نیست
تو سفره دار هر شب شهر مدینه ای
جز تو کسی که لایق لفظ کریم نیست
از بسکه داشت دست شما روح عاطفه
شد باورم که کودکی اینجا یتیم نیست
جز سر زدن به خانة دل خستگان شهر
کاری برای هر سحرت ای نسیم نیست
اینجا که نیست گنبد و گل دسته ای بگو
جایی برای پر زدن یا کریم نیست
داغ ضریح و مرقد خاکیت ای غریب
امروزی است غربت عهد قدیم نیست
با این همه غریبی و دلتنگی ات بگو
جایی برای اینکه فدایت شویم نیست؟
گل داشت باغ شانهٔ تو از سخاوتت
آقا زبانزد همه می شد کرامتت
این گونه در تجلی خورشید وار تو
گم می شود ستارهٔ دل در مدار تو
روشن شده است وسعت هفت آسمان عشق
از آفتاب روشن شمع مزار تو
بوی بهشت، عطر پر و بال جبرئیل
می آورد نسیم سحر از دیار تو
دلهای ما زمینی و ناقابلند پس
یک آسمان درود الهی نثار تو
هر شب به یاد قبر تو پر می زند دلم
تا خلوت سحرگه آئینه زار تو
تا که شبی بیائی و بالی بیاوری
ماندیم مات و غمزده چشم انتظار تو
بالی که آشنای تو باشد ابوتراب!
یا وقف صحن خاکی و پر از غبار تو
بالی که سمت تربت تو وا کنیم و بعد
باشیم تا همیشه فقط در کنار تو
با عطر یاس تربت تو گریه می کنیم
آنجا فقط به غربت تو گریه می کنیم
چشمی که در مصیبتتان تر نمی شود
شایستهٔ شفاعت حیدر نمی شود
چشم همیشه ابریتان یک دلیل داشت
هر ماتمی که ماتم مادر نمی شود
مرهم به زخم های دل پر شراره ات
جز خاک چادر و پر معجر نمی شود
یک عمر خون دل بخورد هم کسی دگر
والله از تو پاره جگر تر نمی شود
یک طشت لخته های جگر پاره های دل
از این که حال و روز تو بهتر نمی شود
یک چیز خواستی تو از این قوم پر فریب
گفتند نه کنار پیمبر نمی شود
گل کرد بر جنازهٔ تو زخم سرخ تیر
هرگز گلی شبیه تو پرپر نمی شود
پر شد مدینه از تب داغ غمت ولی
با کربلا و کوفه برابر نمی شود
زینب کنار نیزه کشید آه سرد و گفت
سالار من که یک تن بی سر نمی شود
دیگر تمام قامت زینب خمیده بود
از بس که روی نیزه سر لاله دیده بود
#یوسف_رحیمی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
به مناسبت سالروز صلح
#امام_حسن_مجتبی_ع
تویی امیر جمل، ذوالفقار غیرت حیدر
لوای صبر و جهادی به روی دوش پیمبر
حسین هست و ابوالفضل هست و قاسم و زینب
تو را امیر مدینه! چه حاجت است به لشکر؟
به هیچ جا نرسیده است آنکه در همه ی عمر
بدون عشق تو خوانده نماز و رفته به منبر
بپای عشق تو آنکس که سر نداده عجب نیست
که با معاویه در پای چند سکه نهد سر
ستون دینی و قرآن ناطقی چه نیازی
به مدرک است؟ بگو مدرک از مباهله بهتر؟
صدای غرش شمشیر در غلاف، گواه است
که صلح سرخ تو با فتح و عزت است برابر
نه جام زهر، که جان تو را گرفت دمی که
شکست پیش نگاه تو گوشواره ی مادر
امام بی حرم! این دل همیشه بوده حریمت
دلی که بوده به نام حسن همیشه معطّر
#سعید_تاج_محمدی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
به مناسبت سالروز صلح #امام_حسن_مجتبی_ع
شکرُ لِلّه اگر زبان دارم
طبع آیینیِ روان دارم
خاکیم ، میل آسمان دارم
بال اگر نیست نردبان دارم
شاعرم ، بر زبان من عشق است
شکر، نام و نشان من عشق است
عشق اگر هست در یَمُت یَرنی است
من اویسم وفای من قرنی است
دل من چون عقیقها یمنی است
خون دلم پس مرام من حسنی است
هرکجا عشق خیمه زد وطن است
شکرُلِلّه امام من حسن است
ما به توحید از خدا گفتیم
در نبوّت ز مصطفی گفتیم
در امامت ز مرتضی گفتیم
در کرامت ز مجتبی گفتیم
ما مسلمان این قبیله شدیم
وَبتَغوا را اِلی الوسیله شدیم
ذکر ماشد به هر کلام ، حسن
نیّتِ ما به هر سلام ، حسن
بر زبانها علی الدّوام ، حسن
کن نگاهی به ما امام حسن
دل ما خون شد ای بقیع نشین!
یا کریم آمد ای کریم ! ببین
پاکشیدی تو از مناظره ؟ نه
ترس داری تو از مخاطره؟ نه
صلح کردی ولی مذاکره ، نه
در بقیعی ولی محاصره ، نه
آل وهّاب کمتر از آن است
که ببند ز شیعیان تو دست
ما تو را در خطر نمی بینیم
دشمنت را قَدَر نمی بینیم
دیگر از سَم ضرر نمی بینیم
بر سر نیزه سر نمی بینیم
که بقیع تو خوش سرانجام است
پایتخت جهان اسلام است
کو؟ ندیدند در جدل چه گذشت؟
سالها بر سر ملل چه گذشت؟
یا ندیدند در جمل چه گذشت؟
بر سر وارث هبل چه گذشت؟
حسنی زاده ها فراوانند
وای اگر تیغ را بجنبانند
#محسن_ناصحی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
🌺نذر عنایت وشفاعت اولین مصلح تاریخ
#حضرت_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام🌺
می اندازد به دل وحشت! پس از آن لرزه بر زانو
نمایان میشود اینگونه ذاتِ پستِ فتنه جو
معزالمؤمنین از بی تفاوت ها دلش خون شد
به خشم آمد ولیکن داشت با صبر و تحمل، خو
حسن(ع) تنهاترین سردار از زخم زبان پُر بود
می آمد سمت قلبش تیرِ کینه توزی از هر سو
به سربازانِ مکرآلودهٔ خائن نیازی نیست
که یارِ غرق در تزویر دارد مکرِ تودرتو
اگر چه داد جولان در جمل با خشم؛ شمشیرش
پس از آن ماند عمری در غلافِ بغض؛ در پستو
برای کشتن باطل همیشه نیزه لازم نیست
زبانِ با مدارا میشود گاهی حقیقت گو
حسن(ع)با مصلحت اندیشی اَش اثبات کرد این را
برای دین، سیاست میشود شیرین ترین دارو
سکوتِ با بصیرت هست برّنده تر از خنجر
قیام ِصلح؛گاهی برتر است از جنگِ رو در رو!
#ألسلام_علیک_یا_حسن_إبن_علي
#غریب_مدینه_سردار_جمل
#دخیلک_یا_معزالمؤمنین
#مرضیه_عاطفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
سالروز #صلح_امام_حسن_مجتبی
بیش از تصور است، خیراتِ صلح تو
دین پا گرفته در، ساعاتِ صلح تو
لطفت همیشگی ست، غرق کرامتی
زیباست یاحسن(ع)، عاداتِ صلح تو
قطعاً سیاسَتت عینِ دیانت است
وقتی سکوت شد طاعاتِ صلح تو
میشد معاویه(لع) محوِ بصیرتَت
میخواند و خط به خط شد ماتِ صلح تو
دیوانه میکند دشمن شناسی ات
دیدم نبرد را، در ذاتِ صلح تو
صبر و درایَتت، جنگ مجسّم است
قرانِ ناطق است آیاتِ صلح تو
دور از جنایت و خواری و ذلت است
رمز شجاعت است، هیهاتِ صلح تو
با لحن اقتدار تحلیل میکند
شد کارِ ذوالفقار، اثباتِ صلح تو!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
به مناسبت سالروز صلح #امام_حسن_مجتبی_ع
کلید کرب و بلا در متانت حسن است
قیام آنکه به نی شد قیامت حسن است
سکوت مسئله سازش فراتر از درک است
که حفظ وحدت امت سیاست حسن است
نه با معاویه لبخند زد نه سازش کرد
به زیر سلطه نرفتن ظرافت حسن است
به رغم مدعیانی که در پی صلح اند
زمان گواه شکوه و شجاعت حسن است
فقط سکوت حسن را شنیده اند انگار
وگرنه جنگ جمل هم علامت حسن است
فقط نه اینکه به یادش دل من آشفته است
زمین... زمان... همه جا حرف غربت حسن است
#معین_اصغری
https://eitaa.com/Maddahankhomein