eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
389 ویدیو
229 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
Mohammad Ali Karimkhani - Amadam Ey Shah Panaham Bede (128).mp3
4.32M
چهارشنبههای آمدم ای شاه..... آمـدم ای شـاه! پـناهـم بده… خـط امـانـی ز گـنـاهـم بده ای حرمت ملجا درماندگان دور مران از درو راهم بده! https://eitaa.com/Maddahankhomein
🕗 صوت نقاره‌خانه می‌گوید: بی پناهی؟ بیا پناهی هست سر این سفره‌ی کرم حتی جام کوثر اگر بخواهی هست از سرم شوق و بیم افتاده گذرم بر کریم افتاده 🌻چهارشنبه امام رضایی 🦋 @Maddahankhomein
رئیسی در کنار تیم همراه همه شهد شهادت را چشیدند دل ملت به درد آمد پس آنها به سوی آسمان ها پر کشیدند همه خدمتگزار خلق بودند که از دنیای فانی دل بریدند رئیس جمهور و همراهان ایشان به پاداش بزرگ خود رسیدند رئیسی، هم که یاران شهیدش ز خون خود حماسه آفریدند غم هجران آنها سخت باشد شهادت را چه زیبا برگزیدند رئیسی نام نیک از خویش بگذاشت شهیدان آبرو با جان خریدند شهادت را به خاصان هدیه دادند همان ها که ندای حق شنیدند رئیسی و رجایی و بهشتی و حاج قاسم رخ معشوق دیدند @Maddahankhomein
بالگرد افتاد اما بازتر شد بال تو حاج قاسم با چه حالی آمد استقبال تو ای شهید راه خدمت! حیف می شد آخرش سرنوشتی جز شهادت بود در اقبال تو پرچم شاه خراسان را به دوشت داشتی تا ابد بالا بماند پرچم امثال تو قصه ی انگشتر آری باز هم تکرار شد حاج قاسم ها خبر دارند از احوال تو یوسف گمگشته ی ما سوی کنعان برنگشت آه از این داغ سنگین؛ آه از این فال تو یاد زهرا مادرت بودی؟ چه می داند کسی لحظه ی آخر که آتش بوسه زد بر شال تو تازه داغ حاج قاسم داشت کم می شد، دریغ! تا ابد می ماند آری چشممان دنبال تو احسان نرگسی @Maddahankhomein
😢مرد عمل بودُ،وکمتر ..... ؟! بشین آروم بگیر یه کم سید بی قراری چقدر ابراهیم سه ساله خواب و زندگی نداری کار داری چقدر ابراهیم کار داری و روز تعطیلی سرکاری و خونه هم نمیری از عقیده ات یه کم کوتا نمیای پی حرف زمونه هم نمیری هرچی گفتن گوشای تو نشنید مونده بودی بالاسر مردم گله داشتي و باز می گفتی بی خیالش! فدا سر مردم ولی بس بود بعد شصت و سه سال یکمی استراحتم خوبه سيدي «ارجعي الي ربک» چند شب خواب راحتم خوبه میزبانت شده امام رضا یه کم آروم بگیر تو اون آغوش چند روزدیگه ظهوره و بعد برمی گردی تو هم علم بر دوش @Maddahankhomein
تقدیم به آنکه باید . . سیل باشد،باد یا بوران چه فرقی میکند؟ زاهدان،کرمان و یا تهران چه فرقی میکند؟ پیش چشم حامی مظلوم ها،محروم ها غزه و سوریه و ایران چه فرقی میکند؟ داغ تو دلهای رنگارنگ را یک‌رنگ کرد . . روسیه ترکیه پاکستان چه فرقی میکند؟ جبهه ناحق سلاحش طعنه ها دشنام هاست . . هموطن! رسم تو بااینان چه فرقی میکند؟ بلکه هم بازی پنهان است پشت پرده ها تا تورا نوح است کشتیبان چه فرقی میکند؟ _هرکه راصبح شهادت نیست شام مرگ هست بی شهادت مرگ باخسران چه فرقی میکند؟_ @Maddahankhomein
آه ای غریبِ رفته‌ی دیر آشنا حسین قدّت بلند شد برسی تا کجا حسین سروی میان شعله‌ی آتش نشانده‌اند از قامتت چه مانده در آنجا به جا حسین ای با حسین رفته در آن نینوا خلیل ای با خلیل آمده در این مِنا حسین @Maddahankhomein
برای رئیس جمهور شهید و عزیزم ای مثل کوه پشت وطن ، پشت ما شکست رفتی ، دل غریبه و هم آشنا شکست قطعا عزیز کرده ی ملت تو بوده ای وقتی که با شهادت تو قلب ها شکست رفتی چه مخلصانه که معلوم هم نشد پرهای بالگرد تو آخر کجا شکست امن یجیب ها به در بسته خورد ، آه ... با انتشار داغ تو بغض دعا شکست بادا دوام ساقی و میخانه مستدام این روزگار اگر که سبوی مرا شکست داغ تو روی سینه تلنبار می شود ایران در این نبود تو بیدار می شود میلاد خانی @Maddahankhomein
تضمین غزل سعدی ----------- پیچید سمت صحرا آوای بی قراران برخاست بوی ماتم از اشک رهگذاران می گویم از غم گل اندوه گلعِذاران بگذار تا بگریم چون ابرِ در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران در کوی بی قراری هر کس رسیده باشد تصویری از رخ گل بر دل کشیده باشد از وصل روی یارش باید شنیده باشد هر کو شراب فُرقت روزی چشیده باشد داند که سخت باشد قطع امیدواران از هجر روی گلها خون شد گلاب چشمم لبریز باد و باران گشته سحاب چشمم شبنم ز رخ چکیده در اضطراب چشمم با ساربان بگویید احوال آب چشمم تا بر شتر نبندد محمل به روز باران افتاده دل ز هجران در پیچ و تاب حسرت بر دیده ها نتابد جز آفتاب حسرت مانده درین بیابان تنها سراب حسرت بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت گریان چو در قیامت چشم گناهکاران بر دوشِ رازداران بار ملامت آمد بگذشت شام حسرت صبح سعادت آمد چون روشنای عالَم با این اشارت آمد ای صبح شب نشینان جانم به طاقت آمد از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران تا دیده و دل من شد آشنای عشقت افتاد در سر من حال و هوای عشقت با اشتیاق گفتم من از وفای عشقت چندین که بر شمردم از ماجرای عشقت اندوه دل نگفتم الّا یک از هزاران «یاسر» اگر که تیری آید ز دهر بر دل افتد شرار بر جان سوزد ز هجر گر دل گوییم از رخ یار آئينه گشت هر دل «سعدی» به روزگاران مهری نشسته در دل بیرون نمی توان کرد الّا به روزگاران دارم ز هجر یارا اندوه بی نهایت از تو نگویم ای گل از خود کنم شکایت خون کرده قلب ما را هر جمله زین روایت چندت کنم حکایت شرح این قدَر کفایت باقی نمی توان گفت الّا به غمگساران محمود تاری «یاسر» @Maddahankhomein
◾به بهانه‌ی شهادت ◾سیدالشهدا خدمت و شهدای همراه خبر آمد که گم شده بدنت شرر افتاد و سوخت پیراهنت سرشب تا سحر همه بدنبالت بفدای تو و غم و محنت تا شهادت ز حق تراست نصیب میروی پای بوس شاه غریب مزد خدمت به حضرت سلطان این بود.... میروی به نزد طبیب این طبیب تمام خسته‌دلان این به شاهان همه شده سلطان این امام رئوف و شاه همه‌ست روضه خوان شهید تشنه لبان تو ز ساقی گرفته‌ای باده بهر خدمت تو گشته آماده خادم حضرت رضا برگو لحظه‌ی آخرت چه رخ داده در دل شب بخاک افتادی من ندانم چگونه جان دادی یاد طفل سه ساله افتادم که شده در کمند صیادی تا که افتاد بین آن صحرا نیم شب داد زد که ای بابا لرزه افتاده بود بر تن من آمده پیش دخترت زهرا زجر با تازیانه تا آمد گوئیا نیمه شب بلا آمد داد میزد مزن یتیمم من ناگهان ضربه بی هوا آمد دور افتاده بود نیمه‌ی شب... از پدر.... تا که جان آمدش بر لب در کشاکش میان آن صحرا داد میزد که عمه جان زینب @Maddahankhomein
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡   هر کس که شد به حلقۀ مهر تو مبتلا دیگر رها نمی‌شود از دست این بلا با درد خانه‌سوز تو هرروز بهتریم بیماری محبت ما را مکن دوا در راه دوست آن که دهد جان، نمرده است جان می‌دهد به یک نفسش صد مسیح را دارد به خیر می‌گذرد لحظه‌های عمر روزم به جستجوی تو شب‌هام با دعا از خود هراسناکم و امیدوار تو هم همنشین خوفم و هم همدم رجا غیر از شرابخانۀ عشق تو ای کریم چیزی نمی‌کند به خودت! حاجتم روا وای ای خدا! دوباره من و ادعای عشق! نه عاشقم نه بنده‌ات اما گدا چرا آغوش رحمت تو بهشتی است مهربان از خود مرا به حرمت زهرا مکن جدا @Maddahankhomein
دگر عمامه ات را از سرت بردار ابراهیم رسید از آسمانها مژده ی  دیدار ابراهیم جهان این شرک ناموزون پرتکرار را گم کن که پیدا گشته ای در بطن این تکرار ابراهیم تو را از لابلای ابر از آغوش آن جنگل که بالا برده؟ ای درخواب هم هشیار ابراهیم چگونه از تو بار خستگی ها را جدا کردند که بنشینی کمی هم با خودت یکبار ابراهیم پر از زخم زبان و طعنه ی تلخ رقیبانی بخواب آرام و دردت را به ما بسپار ابراهیم نخوابیدی و جنگیدی تمام فصل هایت را چقدر آخر..! تبر را بر زمین بگذار ابراهیم __________ https://eitaa.com/Maddahankhomein