#جوانان_حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹دو لالۀ پرپر🔹
من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم
آیینه جز حسین، برابر نداشتم
وقتی صدای غربت «یاسین» بلند شد
در خاطرم، به جز غمِ «کوثر» نداشتم
در خلوت خیال خودم، اشک ریختم
اما به هیچ رو، مژهای تر نداشتم
اینقدر بیوفایی و، اینقدر بیکسی
در نیمروز واقعه، باور نداشتم
دریای بیکرانِ شهادت، که موج زد
من در صدف، به غیر دو گوهر نداشتم...
تا جامۀ شهادتشان را، به تن کنند
چشم از جمال روشنشان برنداشتم
ای باغبان عاطفه! از من قبول کن
غیر از دو ارغوانِ معطّر نداشتم
سهم من، از تمام چمن، شد همین دو گل
شرمندهام که هدیۀ دیگر نداشتم!
تا در رکاب عشق، نگفتند ترک سر
از زانوی مشاهده، سر برنداشتم...
در سایهسار خیمه، نشستم پس از وداع
تاب نگاههای برادر نداشتم
پرواز تا حضور برادر، محال بود
میسوختم ز هجر، ولی پر نداشتم
چشم و دلم به باغ گل امروز روشن است
شکر خدا «دو لالۀ پرپر» هم از من است
📝 #محمدجواد_غفورزاده
✅ @Maddahankhomein
#جوانان_حضرت_زینب علیهاالسلام
#قصیده
🔹دو خورشید جهانآرا🔹
دو خورشید جهانآرا، دو قرص ماه، دو اختر
دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده، دو همسنگر...
دو یاس ارغوانی نه، بگو دو آیۀ قرآن...
گرفته چون دو قرآن دخت زهرا هر دو را در بر
به سر شور و به رخ اشک و به کف تیغ و به دل آتش
به سیرت، سیرتِ قاسم، به صورت، صورتِ اکبر...
گرفته دستشان را برده با خود زینب کبری
که قربانی کند در مقدم ثار الله اکبر
بگفت ای جان جان، جان دو فرزندم به قربانت
تو ابراهیمی و اینان دو اسماعیل ای سرور!
دو اسماعیل نه، دو ذبح کوچک، نه دو قربانی
قبول درگهت کن منتی بگذار بر خواهر...
سفارش کرده عبدالله جعفر بر من ای مولا
که این دو شاخۀ گل را کنم در مقدمت پرپر
به اذن یوسف زهرا دو ماه زینب کبری
درخشیدند در میدان چو خورشید فلکگستر
فلک در آتش غیرت، ملک در وادی حیرت
که رو آورده در میدان دو حیدر یا دو پیغمبر!
یکی میگفت دو خورشید از گردون شده نازل
یکی گفتا دو مه تابیده یا دو آسمان اختر...
خروشیدند همچون شیر با شمشیر یک لحظه
دو حیدر حملهور گشتند بر دریایی از لشکر
تو گفتی در اُحد تابیده دو بدر جهانآرا
و یا دو حیدر کرار رو آورده در خیبر...
به خاک افتاد جسم پاکشان ناگاه چون قرآن
دریغا ماند زیر دست و پا دو سورۀ کوثر
چو بشنید از حرم فریادشان را یوسف زهرا
به سرعت آمد و بگرفت همچون جانشان در بر...
چو دید از قتلگه آرند آن دو سرو خونین را
درون خیمه زینب گشت پنهان با دو چشم تر
نهان شد در حرم کو را نبیند یوسف زهرا
مبادا چشم حق گردد خجل ز آن مهربان مادر...
📝 #غلامرضا_سازگار
✅ @Maddahankhomein
#وهب_بن_عبدالله علیهالسلام
#غزل
🔹داغ شیرین🔹
هر چند داغ رفتن فرزند سنگین است
امّا اگر در راه ایمان بود، شیرین است
میخواستی پرپر ببینی لالۀ خود را
دیدی که تنها عامل خوشبختیاش این است
گفتی: «برو مادر که دلشادم کنی آری
از غربت مولا دلم بدجور غمگین است
فرزند پیغمبر چه تنها مانده، میبینی!
یک لشکر دلسنگ گرداگرد آیینهست»
او رفت و مسلخ را به خون خویش آذین بست
حالا ببین فرزند تو قربانی دین است
حالا ببین جسم جوان تازهدامادت
جای حنا از خون سرخ خویش رنگین است
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
✅ @Maddahankhomein
#عابس_بن_شبیب علیهالسلام
#غزل
🔹نمیدانم چه شد🔹
هرکه میداند بگوید، من نمیدانم چه شد
مست بودم مست، پیراهن نمیدانم چه شد
من فقط یادم میآید گفت: وقت رفتن است
دیگر از آنجا به بعد اصلاً نمیدانم چه شد
آنچنان از شوق او سرتابهپا رفتن شدم
در شتاب رفتنم توسن نمیدانم چه شد
روبهروی خود نمیدیدم به جز آغوش دوست
در میان دشمنان، دشمن نمیدانم چه شد
سنگباران بود و من یکسر رجز بودم، رجز
ناله از من دور شد، شیون نمیدانم چه شد
من نمیدانم چه میگویید، شاید بر تنم
از خجالت آب شد جوشن، نمیدانم چه شد
مرده بودم، بانگ هل من ناصرش اعجاز کرد
ناگهان برخواستم، مردن نمیدانم چه شد
پا به پای او سرم بر نیزه شد از اشتیاق
دست و پا گم کرده بودم، تن نمیدانم چه شد
ناگهان خاکستری شد روزگار آسمان
در تنور آن چهرۀ روشن نمیدانم چه شد
صورت من غرق خون بود و نمیدیدم درست
خیزران در دست اهریمن نمیدانم چه شد
::
وصف معراج جنونش کار شاعر نیست، نیست
از خودش باید بپرسی، من نمیدانم چه شد
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
✅ @Maddahankhomein
#اسلم_بن_عمرو علیهالسلام
#غزل
🔹سلمان خیمهگاه حسین🔹
آزاده است، بندۀ آقای عالم است
سلمان خیمهگاه حسین است، «اَسلَم» است
چشمش به ماه روی حسین است روشن و
در راه او دل و قدمش، قرص و محکم است
در خیمهها به زخمِ دلِ تنگ کودکان
با شعر و قصهگویی و لبخند، مرهم است
وقت نبرد، چشم جهان ماتِ رزم اوست
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
از فرط زخم عاقبت افتاد از نفس
چشم انتظار دوست، در این آخرین دم است
ای روضهخوان! کنار تنش گریۀ حسین،
باران رحمت است، مگو اشک ماتم است
صورت به روی صورت خونین او گذاشت
آری در این جهان چه کسی مثل اَسلَم است؟
📝 #سیدمحمدمهدی_شفیعی
✅ @Maddahankhomein
#زهیر_بن_قین علیهالسلام
#غزل
🔹مقام ارادت🔹
زهیر باش دلم! تا به کربلا برسی
به کاروان شهیدان نینوا برسی
امام پیک فرستاده در پیات، برخیز!
در انتظار جوابت نشسته... تا برسی
چه شام باشی و کوفه، چه کربلا ای دل!
مقیم عشق که باشی به مقتدا برسی
زهیر باش! بزن خیمه در جوار امام
که عاشقانه به آن متن ماجرا برسی
مرید حضرت ارباب باش و عاشق باش!
که در مقام ارادت به مدعا برسی
تمام خاک جهان کربلاست، پس بشتاب
درست در وسط آتش بلا برسی
زهیر باش دلم! با یزیدِ نفس بجنگ!
که تا به اجر شهیدان نینوا برسی
📝 #مریم_سقلاطونی
✅ @Maddahankhomein
#حبیب_بن_مظاهر علیهالسلام
#غزل
🔹مردِ بسم الله🔹
هر که از بیراهه راهی میشود گمراه نیست
هیچکس مثل حبیب از این مسیر آگاه نیست
ماندهها باید لَچَک بر سر کنند از این به بعد
جای مردان در میان کوفۀ اشباه نیست
از سلیمانها میآید نامه، اما هر کسی
اهل بسم اللّه باشد مردِ بسم اللّه نیست
دست و پا گیر است گاهی اسب و شمشیر و زره
دوست وقتی جان بخواهد جای هیچ اکراه نیست
گفت: «هَل مِن ناصِر» آنک خون به رگها بازگشت
جان به عالم میدهد این روضهها، جانکاه نیست
شاعر از گودال خون حرفی مزن، چیزی مگو!
آخر آنجا روضهای جانسوزتر از آه نیست
::
در طریق اربعین با چشم حیرت دیدهام
«عالمی سرگشتهاند و هیچکس گمراه نیست»
دست در دست ضریحش، زیر لب گفتم به خود
هست خرما بر نخیل و دست ما کوتاه نیست
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
✅ @Maddahankhomein
#حبیب_بن_مظاهر علیهالسلام
#غزل
🔹ذکر مکرر🔹
از جنس حیدر است رجزها که از بر است
با یا علی همیشه دهانش معطر است
در وصف او کتاب فراوان نوشتهاند
دیگر نوشتهاند که این مرد، دیگر است
در آسیاب کوفه نکردهست مو سفید
او پیر پای منبر اولاد حیدر است
بر دست اگر که نیزه بگیرند، سربلند
در دست اگر که تیغ بگیرند، او سر است
با سنگ و تیر و نیزه و شمشیر آمدند
حق داشتند، جبههشان نابرابر است!
تیغ از غلاف خویش اگر در بیاورد
تنها خودش به منزلۀ چند لشکر است
با تیغ در غلاف، به میدان قدم گذاشت
گفت آنکه پای پس کشد از مرد کمتر است
حاشا نفس نفس بزند پیر کارزار!
اینها نفس نفس که نه، ذکر مکرر است
وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست
دیدند شیر معرکه دیگر کبوتر است..
وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست
معلوم بود فکر لب خشک اصغر است
وقتی حبیب روی دو زانوی خود نشست
پیچید بوی سیب... وَ این بیت آخر است
📝 #محمدحسین_ملکیان
✅ @Maddahankhomein
#حبیب_بن_مظاهر علیهالسلام
#چارپاره
🔹أینَ الحبیب؟🔹
دست در دستِ باد میریزد
به روی شانه گیسوان سپید
موج در موج میتراود نور
از دو چشمش، دو چشمۀ خورشید
همدم روزگار دلتنگی
آشنای قدیمی مولا
دل او از ازل گره خورده
به سر زلف سیدالشهدا
ساحل چشمهای بارانیست
با نگاهی صمیمی و مأنوس
مثل عباس، کاشف الکرب است
چشمهایش شبیه اقیانوس
وسعت دشت نینوا آن شب
گرمِ نجوای عاشقانۀ او
پیر روشندل سپاه حسین
بیرق کربلا به شانۀ او
موعد جان فشاندنی شیرین
تشنۀ كوثر شهادت بود
میخروشید و لشکر دشمن
مُتحیّر از آن شهامت بود
سنگها گرم سجدهای خونین
بین محراب سرخ ابرویش
زخم تیر و جراحت شمشیر
لاله لاله دمیده بر رویش
لحظهای بعد ناگهان دیدند
پیش چشمانِ سرخِ عاشورا
دست در دست کوفیان میگشت
سرِ خونین سیدالقُرّا
از لبِ تشنۀ امام غریب
داشت أمن یجیب میبارید
میشکست و از عمق چشمانش
آه! «أین الحبیب» میبارید
📝 #یوسف_رحیمی
✅ @Maddahankhomein
#حبیب_بن_مظاهر علیهالسلام
#غزل
🔹دوستی تا پای جان🔹
چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد
خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد
سر پیری عجب شوریست در چشمانت ای مؤمن!
- جوان بودن به ظاهر نیست، باید دل جوان باشد
چنان آتش شدی، گفتند دود از کُنده برخیزد
همان دودی که باید خار چشم کوفیان باشد
چکید از دیدۀ تر اشک شوقت، تیغ آوردی
کشیدی تیغ بیتردید تا خط و نشان باشد..
تو آن کوه کهنسالی که میگفتند خاموش است
دهان وا کردی و دریافتند آتشفشان باشد
تو آن مردی که «قوت لا یموتش» عشق شد، آری
نمکگیر است از این سفره هر کس، جاودان باشد
به فیض دوستی نائل شدن چندان هم آسان نیست
«حبیب» است آنکه پای دوستی تا پای جان باشد
📝 #علی_فردوسی
✅ @Maddahankhomein
#حبیب_بن_مظاهر علیهالسلام
#غزل
🔹تشنۀ لبّیک🔹
كربلا عشق است، شوق كوی جانان میشوم
جسم را وا مینهم، پا تا به سر جان میشوم
تا بپيوندم به اقيانوس عشقت يا حسين
در كوير بیكسی رودی خروشان میشوم
پيرم اما مرگ در آغاز راهم مانده است
در مصاف دشمنان چون تيغِ عريان میشوم
حاليا در محضر قرآن ناطق، بر عدو
با زبان تيغ خود تفسير قرآن میشوم
جلوۀ نور خدا را در نگاهت ديدهام
تا هميشه بر تو ای آیينه، حيران میشوم
من حبيبم، حاجی از كاروان جاماندهات
میرسم از راه و بر لطف تو مهمان میشوم
سعی من از كوفه بود و كربلايم شد صفا
پای تو ای كعبهٔ مقصود، قربان میشوم
تشنۀ لبّيک ماندی در منای قرب دوست
جوشش لبّيک بر آن كام عطشان میشوم
📝 #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
✅ @Maddahankhomein
390.7K
🥀بوی تربت🥀
در گوشهی دل، کربُبلا را دیدم
بر بیکسی آل عبا، نالیدم
دیدم چو غمِ زینب و احوال رباب
انگار که جای گریه خون باریدم
جا ماندهام از قافلهی کربُبلا
روزم چو شب اُفتاده پِیِ خورشیدم
توفیق نشد باز رَوَم پابوسش
درسجدهگهم، تربتِ او بوئیدم
مجنون شده با پای دلم ساعاتی
این راه دراز را، چه خوش پوئیدم
سروده و اجرا👇
✍#فاطمهدستجردی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#مناجات_امام_حسین_ع
یا رفیق من لا رفیق له...
دل ندارد در جهان آرامِ جان اِلّا حسین
کیست در این دایره جانِ جهان الا حسین
کُل خوبی ها همه جمع اند در یک جلوه اش
چیست از تجمیعِ خوبی ها نشان الا حسین
گنج قارون هم اگر داری تو بشنو این پیام،
دل مرو دنبال هر گنجِ نهان الا حسین
این سوال از خَلقِ عالم کن، که در عالم چه کس..
..می دهد رزقِ تمامِ نوکران الا حسین؟
در قیامت که همه درمانده و وامانده اند
کی به نوکر می دهد خطِ امان الا حسین؟
روز عاشورا کنار نعش اولادش بِگُفت،
بوستان هیچ کس نَبْود خزان الا حسین
ملتمس، در روز رستاخیز فرزندش بگو
نیست ذکر مهدی صاحبْ زمان، الا حسین..
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
https://eitaa.com/Maddahankhomein
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مدح و مرثیهیِ امام حسین علیه السلام
ای بهترین مُقدَّرِ سالِ گدا حسین
ای لحظِهلحظِه روضهیِ اهلِ کسا حسین
یا أیُّهاَالعزیز تَصَدَّقْ علیَ الفقیر
دستِ مرا بگیر و ببر کربلا حسین
من بی نگاهِ نابِ تو بیچاره میشوم
از من مَگیر عاشقی و شور را حسین
قرآن به سر گرفتهام و ناله میزنم
العفو باِالحسین عزیزِ خدا حسین
معنایِ رحمتی تَهِ گودال دادهای
پیراهن ُو عمٰامه وُ خوُود وُ عبا حسین
آیاتِ نابِ عشق بخوان آیههایِ وحی
جانم فدایِ قاریِ سرنیزهها حسین
زیباترین نواست سلامٌ علیَ الحسین
کِی میرسد تقاصِ غمِ نینوا حسین
#مدح_مرثیه
#امام_حسین_علیه_السلام
حسین ایمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
جانم حسین(ع)
آزاد شد آن جان که گرفتار حسین(ع) است
درمان شده آن قلب که بیمارِ حسین(ع)است
از آتش دوزخ نرسد هیچ گزندی
بر ساحتِ آن سینه که سرشارِ حسین(ع) است
سیراب شود عاقبت از جامِ شهادت
آنکس که فقط تشنهی دیدار حسین(ع)است
بیند به همه زندگیاش یاریِ حق را
آنکس که به دلدادگیاش یار حسین (ع)است
تا عرش الهی برسد مرتبتِ او
آنکس که ز جان خادم دربار حسین(ع) است
از مُلک جهان هیچ به جز سود نبردهاست
آنکس که در این قصه خریدار حسین(ع) است
گفتیم که ما عاشق اوییم ولیکن
عاشق شدن ما همه هم کار حسین(ع)است
کی فکر بهشتیم که بهتر ز بهشت است
قلبی که حسینیهی سیار حسین (ع)است
#شهادت #امام_حسین
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@Maddahankhomein
زمزمه یا زمینه ی طفلان حضرت زینب س
#شب_چهارم_محرم_۱۴۰۳
بند اول:
دسته گل هام جونشون فدات حسین جان
هرچی دارم رو میدم برات حسین جان
وقف یاری تو کردم بچه هامو
تا که همراهی کنم خون خدا رو
نخور غصه
نمیزارم بمونی توو غربت
کنارتم خیال تو راحت
میگذرم از جون خودم واست
بند دوم:
پیش تو حتما برادر رو سپیدم
از حالا من مادر دو تا شهیدم
زندگیشو خواهرت میده توو راهت
پاش بیفته من میشم خودم سپاهت
نمیتونم
تو رو ببینم توی گودالی
اسیر خنجری و پامالی
با لب تشنه ای و بی حالی
#علی_علی_بیگی
@Maddahankhomein
بابا خودت گفتی شبیه مادرم باش
من مثل زهرا مادرت آزار دیدم ...
یکلحظه یادمرفت اسمِ من رقیه است
سیلی که خوردم عمه را هم تار دیدم😭
🖤 به پیشگاه اباعبدالله الحسین (ع)، خواهرش زینب کبری (س) و دردانه اش رقیه (س)
زبان الکن
...................
با من چه ها نکرده، یک یا حسین گفتن
من عاشق حسین و او نیز عاشق من
ما دلشکستگان را باکی نباشد از حشر
با گوشه ی نگاهی، تکلیف ماست روشن
ما را بس است بودن در روضه های سبزش
از گندم بهشتش، یک خوشه... آه چیدن
مأموم های دیروز، این روزها امامند
آن دوستان که «گشتند»، امروزِ روز... دشمن
ده روز عاشقی کرد، اما به نام مهلت
از صلح گفت و ایمان، جنگاوری فروتن
روز دهم رسید و او کرد عزم میدان
با اینکه قصد کشتن، در سر نداشت اصلاً
اکبر رسید از راه، با او حسین، همراه
آنگونه که می آید از کوه، سیلِ بهمن
تاریخ را بخوانید، عباسِ او نشان داد
یک شیرِ زخم خورده، باشد حریف صد تن
گردن کشید اصغر، لَختی رجز بخواند
تیر سه شعبه آمد، دیگر نبود گردن!
در خیمه های سوزان، سجاد دید یک آن
معجر به خاک افتاد، آتش گرفت دامن
زینب، اسیر درد است از لحظه ی تولد
باید که دق کنیم آه، از غصه های این زن
از آسمان ابری، خون می چکد به صحرا
خورشید دم گرفته، کرده سیاه بر تن
از داغ سینه سوزش، از غربت سه روزش
آخر چه می شود گفت با این زبان الکن!؟
یک #دختر_سه_ساله، یک پا برهنه در دشت
تو فرض کن اتاقی را با هزار سوزن!
در خلوتِ خرابه، مُرد از فراق بابا
بابا رسید اما... در ساعت معین!
#محمد_عابدی
#اشعار_عاشورایی
قم المقدسه
@Maddahankhomein
اشعارکردی محرم
نوکری له درگه تو افتخار م بی حسین
عشق تو ،له جانب پروردگارم بی حسین
محشریگه، روزگارِ حزن عاشورای تو
له خم توسینه کی،م داغدارم بی حسین
خوین پاکد سال شصت و یک نثارِ عشق بی
نهضت تو تا قیامت افتخار م بی حسین
بین کل شیعیانت بزم طوفانی وه پاس
گیره له داخ خمت بینه،که کارم بی حسین
آسمان اویشن که تیره بیه له دشت بلا
تاابد آیینه ی غم ،له غبار م ،بی حسین
#شاعر،،آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
@Maddahankhomein
😔شب چهارم
اصحاب ارباب ...حرّ (ع)
خدا کند که همیشه محرّمی باشیم
همیشه نوکر خوب و مصممی باشیم
ادب کنیم به سادات و مادر ارباب
شبیه ،،حرّ،، تو ایکاش مَحرمی باشیم
نشسته ایم بسوزیم پای روضه ی تو
به شوق اینکه مبادا جهنمی باشیم
فقط به خاطر یک قطره اشک بوده و بس
اگر فرشته ای از جنس آدمی باشیم
بگیر اشک مرا روی زخم ها بگذار
خدا کند که برای تو مرهمی باشیم
شنیده ایم تن تو هزار تکه شده
چه مشکل است به شکل شما کمی باشیم
و ما اگر که نمیریم روزی از عشقت
قسم به روضه که مدیون عالمی باشیم
حسین جعفری
@Maddahankhomein
#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
بند پایانی یک #ترکیب_بند
وا میشود سمت سعادت بال هر دو
جبرییل غبطه میخورد بر حال هر دو
با یک قسم هم کار هر دو راه افتاد
یک راهکاری داد مادر، مال هر دو
بیرون نشد از خیمه اما راه افتاد
با پای دل تا معرکه دنبال هر دو
از فرط شور و شوق جانبازی، گل انداخت
با اذن رفتن صورتِ خوشحالِ هر دو
بر یاری مولا کمر بستند وقتی
شد چادر ام المصائب شال هر دو
با سالهای دیگرشان فرق دارد
تقدیرِ با خون شستهی امسال هر دو
دلشورهی خلخال پای دختری هست
در سینهی از غصه مالامالِ هر دو
از میمینه تا میسره هر جا که رفتند
سرنیزه میآمد به استقبال هر دو
تیر و کمان دنبال اقمارالمنیرهاند
خیلی زمان بردهست استهلال هر دو
محکم زمین خوردند هر دو مثل زهرا
بر خاک صحرا نقشی از تمثال هر دو
حتی حسین بن علی هم گریه میکرد
از معرکه تا خیمه بر احوال هر دو
تا غُصهی شرمندگی آقا نگیرد
مادر سراغ بچههایش را نگیرد
✍ #علیرضا_خاکساری
https://eitaa.com/Maddahankhomein
نوحه؛ مولا حسین جانم.mp3
1M
#عمرو_بن_جناده علیهالسلام
#نوحه
🔹قول و قرار🔹
وقتی پدر بر خاکت افتاد
مادر مرا سویت فرستاد
دلبستهام دلبستۀ تو
قول و قرارم را، کی بردم از یاد
ای، بخشنده چون باران
در راهت ای عطشان
باید گذشت از جان
«مولا حسین جانم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جان میدهم مهر تو را، نه
من درد میخواهم دوا، نه
از تو عطش میخواهم ای عشق
با سر نخواهم رفت، از کربلا، نه
ای مولای بیهمتا
من تشنهام آقا
دریابم ای دریا
«مولا حسین جانم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آقا تویی، من بندهزاده
بر پای عشقت سر نهاده
پشت و پناه عالمی تو
من بیپناهی از، نسل جُناده
ای شیرینترین رؤیا
ای نور نامیرا
تنهاتر از تنها
«مولا حسین جانم»
📝 #حسین_عباسپور
✅ @Maddahankhomein
نوحه؛ مولا حسین جانم.mp3
1M
#جوانان_حضرت_زینب علیهاالسلام
#نوحه
🔹شاگرد علمدار🔹
ای داغ عالم در نگاهت
قربان بغض و اشک و آهت
هیهات اگر تنها بمانی
من یکتنه هستم، کُلّ سپاهت
آه شد عید قربانم
قربان تو جانم
پای تو میمانم
«جانم حسین جانم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هستم برادرجان کنارت
گلهای باغم بیقرارت
این دو علی، این دو برادر
در قلب میداناند، چون ذوالفقارت
باز، رزمی چنان حیدر
عزمی چنان جعفر
میدان شده محشر
«میدان شده محشر»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جانم چه رزم بینظیری
جانم چه فرزند دلیری
جانم به شاگرد علمدار
جانم چه کراری، جانم چه شیری
ای جانم به این هیبت
جانم به این شوکت
جانم به این غیرت
«جانم به این غیرت»
📝 #سیدعلی_نقیب
✅ @Maddahankhomein
#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
رضایِ توست رضایِ خدایِ این دو نفر
خداست شاهدِ حالِ رضایِ این دو نفر
همین که قصدِ فداییِ تو شدن دارند
هزار مرتبه جانم فدایِ این دو نفر
به التماس کشیده است کارِ من پیشت
ببین که آبرویم ریخت پایِ این دو نفر
اگر قبول نداری فدایِ تو بشوند
کفن به تن کنم اینک، به جایِ این دو نفر
تو در عبایِ خودت دیدهای هزار اکبر
به من نمیرسد آیا بلایِ این دو نفر؟
سکوت کردی و حال رضایتت پیداست
دعات بدرقه شد در قفایِ این دو نفر
دو نسلِ حیدر و جعفر به معرکه زدهاند
ملائکاند تمام قُوایِ این دو نفر
یکی زده به یَسار و یکی زده به یمین
غرور میچکد از ماجرایِ این دو نفر
::
به ناگه از همه سو سیلِ تیغ و تیر آمد
شکست در نظرِ من صدایِ این دو نفر
ز دور دیدهام آخر به دست آوردی
تو عاقبت بدنِ نخ نمایِ این دو نفر
برون ز خیمه نیایم برایِ دیدنشان
اگر چه پَر زده قلبم برایِ این دونفر
چه اقتدایِ شریفی به رأسِ تو دارند
به نیزه شد سرِ از تن جدایِ این دو نفر
✍ #مهدی_قربانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
#غزال
ذکر هر دم زینب
ذکر آزادگیِ عالموآدم زینب
زائر کربوبلاست
هرکسی گفت دمادم زینب
شانهاش یکدم هم
خم نشد از غم عالم زینب
مادرم گفت بگو
دم شادی و دم غم زینب
میشود سالبهسال
بانی اشک مُحرم زینب
سایهات از سر ما
تا قیامت نشود کم زینب
شیر نر آوردهست
دوپسر نه دوسپر آوردهست
لشکری را با خود
در شکوه دونفر آوردهست
کوکب بیت علی
با خودش شمسوقمر آوردهست
در دل کربوبلا
نخل ایثار، ثمر آوردهست
پای قربانی عشق
حاصل خونِ جگر آوردهست
این دوقربانی را
با چهشوقی به سفر آوردهست
شد به میدان عازم
دوتن از ایل و تبار هاشم
عون، اکبر شده است
پس محمد شده مثل قاسم
دست خالی رفتند
شیر شمشیر ندارد لازم
دارد از قلب خطر
بانگ تکبیر میآید دائم
در فنون رزمی
هردو هستند حسابی عالِم
آه از آن ساعت که
برنگردند به خیمه سالم...
دوکبوتر پرپر
لاله خشکید و صنوبر پرپر
نوههای زهرا
پیش چشم تَر مادر پرپر
غنچهها چیده شدند
غنچه شد با دم خنجر پرپر
سرشان روی نی و
در دل خاک، دوپیکر پرپر
یادش آمد زینب
یاس شد در پس آن در پرپر
فاطمه افتاد و
شد دل فاتح خیبر پرپر
سروده گروه ادبی #یاقوت_سرخ
انجمن شعر آیینی شهرستان بروجرد
https://eitaa.com/Maddahankhomein