بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_ششم_محرم_اول_جلسهای
تا دخیلِ پَرِ دامان حسن میگردیم
خیس از شُرشُرِ بارانِ حسن میگردیم
ماه و خورشید به دورِ سرمان میچرخند
تا که دورِ سرِ طفلانِ حسن میگردیم
اَشهدُ اَنَّ حسن قبلِ تولد گفتیم
ما در اسلام ، مسلمانِ حسن میگردیم
ما دوصد بار اگر باز به دنیا آییم
باز هم مومنِ قرآنِ حسن میگردیم
نوبتِ ما نشود ، بسکه ملائک هستند
لطف زهراست که قربانِ حسن میگردیم
نذری ماه محرم همه لطفِ حسن است
ما حسینی فقط از نانِ حسن میگردیم
مذهبِ عشق تماشای حسین است و حسن
در بهشت آنِ حسین آنِ حسن میگردیم
از حسین است که بالای حسن داد کشید
ما اگر پاره گریبان حسن میگردیم
همه جا رفته و گشتیم همین فهمیدیم
همهی عمر در ایرانِ حسن میگردیم
آرزو نیست رجز نیست یقینم این است
همه یک روز در ایوان حسن میگردیم
(حسن لطفی)
#یاشبیر
@Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_ششم_محرم_حضرت_قاسم_ابن_الحسن_علیهالسلام
از زبان امام حسین علیهالسلام
دعایِ دیشب تو زود مستجاب شده
یتیمِ خانهی ما خانهام خراب شده
غریب هستی و آهِ غریب میگیرد
دعای قلبِ شکسته عجیب میگیرد
سَبُک شدی و چو پَر رویِ دستهای منی
چقدر شکل جوانیِ مجتبای منی
بگو چکار کنم داغِ بی حسابت را
نگفتمت که نگیر از رُخَت نقابت را
فرشتهها به کنارت از آه میسوزند
به ما نگاه کن ای بی گناه میسوزند
به رویِ خاک چرا چاک چاک میمانی
بغل که میکنمت رویِ خاک میمانی
حلال کن نوهی فاطمه عمویت را
شبیه قاب دو دستم گرفته رویت را
اگر که باز کنم باز میشود رویت
حسن کنارِ من و شانه میزند مویت
همینکه سنگ زدندت خلاصه اُفتادی
میانِ تیغ و شن و سنگ و ماسه اُفتادی
رسید دادِ تو با شیهههای اینهمه اسب
تو را شناختم از لابهلای اینهمه اسب
بهم نریز نبینم غمِ خزانِ تو را
یتیمِ من چه کنم داغ بی امانِ تو را
بگو عمو ، نه از این سینه بر نمیآید
چگونه جا بزنم چند استخوان تو را
سپاه رد شد و دیدم که گیر اُفتادی
میانِ معرکه دیدم کشان کشانِ تو را
چقدر نعل بهم ریخت نوجوانِ مرا
بگو چگونه مرتب کنم دهان تو را...
(حسن لطفی)
#یاشبیر
@Maddahankhomein
شب ششم محرم الحرام
یا حضرت قاسم ع
نمی رسید قمر هم به پای زیباییش
میان هاشمیان شهره بود یکتاییش
صداش تازه کمی مثل مردها شده بود
اگر چه فاصله کم بود تا شکوفاییش
برای بردن دل از حسین کافی بود
کمی کرشمه کند با نگاه زهراییش
جواز عاشقی اش دست خط بابا بود
که بسته بود به بازو به رسم شیداییش
همیشه آرزویش بود چون عمو باشد
نشد که شکل بگیرد خیال سقاییش
همینکه مقتدرانه به سوی میدان رفت
همینکه خواند رجز با دم مسیحاییش
هراس و لرزه بر اندام دشمنان انداخت
احاطه بود به لشگر توان یاراییش
زره نداشتنش گر چه کار دستش داد
نشست تیر به آن صورت دلاراییش
عمامه ی سر او ضربه را نمی فهمید
تبر گذشت ز پیشانی اهوراییش
عمو رسید کنارش ولی چه فایده داشت
چه سخت بود خدایا عروج لیلاییش
به روی شانه ی او گر چه گردنش افتاد
به چشم نجمه نشد کم دمی از آقاییش
تمام اهل حرم آمدند با عجله
برای بردن آن قامت تماشاییش
حسین جعفری
@Maddahankhomein
286.2K
⬛️اللهم عجل لولیک الفرج⬛️
⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️
#نوحه_واحد_ششم_محرم #شهادت_حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع #بر_ازرق_شامی_لعنت
⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️
⬜️بند اول
ای عموجان،به قاسم بده اذن میدان
تا که باشم، منم جزوه خیل شهیدان
پدرم وصیت کرده یاحسین
کربلا باید بشی فداحسین
آه،بده رخصتم یابن الزهرا
آه،بحق داداشت مجتبی
◽️وای،امان از غریبی◽️
⬜️بند دوم
تاکه نیزه،به من خورد نوایم چنین شد
ای عموجان،نگر قاسم نقش زمین شد
مضطرب شده نجمه توی خیام
فاطمه،شده کاره قاسم تمام
آه،شده تازه داغ مدینه
آه،شکست استخوانم ز کینه
◽️وای،امان از غریبی◽️
⬜️بند سوم
حجله گاهم ، شده زیره سم ستوران
نقل جشنم،شده سنگ و نیزه ی عُدوان
له شده تمام اعضای تنم
ای عمو میریزه خون از دهنم
آه،مثال ابالفضل قده من
آه،چو عسل کشیده شده من
◽️وای،امان از غریبی◽️
✏️ #الیاس_محمدشاهی
@Maddahankhomein
238.7K
⏺اللهم عجل لولیک الفرج⏺
#نوحه_واحد_ششم_محرم #شهادت_حضرت_قاسم_بن_الحسن_ع #جهت_تعجیل_در_امره_فرج_امام_زمان_عج_صلوات
☑️بند اول
قاسمم نوه ی شیر خیبر
شاگرد رزم ساقی لشکر
تازه داماده حسینم،من دلاور اهل پیکار
مجتبی را یادگارم ، وارث حیدر کرار
🔘آه و واویلا🔘
☑️بند دوم
ای عموجان نبینم تنهایی
بی کس و یاور و بی فدایی
اذن میدانم بده تا، به ره تو من شهید شم
مثل اصحاب همچواکبر،پیش زهراروسفیدشم
🔘آه و واویلا🔘
☑️بند سوم
افتادم ای عمو بر روی خاک
استخوانم شکست و تنم چاک
بین میدان پیکره من،له شده است بدن من
از اثره نعل مرکب،کش آمد عمو تن من
🔘آه و واویلا🔘
✏️ #الیاس_محمدشاهی
@Maddahankhomein
السلام علی #قاسم_بن_الحسن
#یا_کریم_بن_کریم
آفتاب علی الدوام حسن
سحر مسجدالحرام حسن
ماه زیبای پشت بام حسن
حسنی زادهای به نام حسن
ای حُسینی ترین سلام حسن
مثل دریا به جزر و مد عباس
بینِ اَبروت بوسه زد عباس
گفت پیشت علی مدد عباس
میروی و تمام قد عباس
ایستاده به احترام حسن
جلوهی بی نظیرِ شیر جمل
نوجوان دلیر شیر جمل
روشنیِ ضمیر شیر جمل
جگر شرزه شیر شیر جمل
شد نصیبت همه مرام حسن
جلوه ی نور پنج تن قاسم
دومین نسخهی حسن قاسم
مردِ پیکار تن به تَن قاسم
یَلِ بی باک و صف شکن قاسم
ای قیامت شده قیام حسن
تیغ تیز تو میکند غوغا
شیوهی رزمِ تو خود مولا
رجزت مثل مجتبی زیبا
ازرق شام و بچه هایش را
میکُشی مُنتها به نام حسن
چار شانه ؛ نه آبشاری تو
استواری تو اقتداری تو
نوه ی شاه ذوالفقاری تو
صاحب تیغ آبداری تو
ای علی اکبر نیام حسن
مدد از نامت استغاثه ی ما
دم زدن از تو ذکر خاصه ی ما
رزم تو بخشی از شناسه ی ما
وصف جنگیدنت حماسه ی ما
رجزت حامل پیام حسن
طاق محراب ؛ کنج ابرویت
شانه کرده نسیم گیسویت
رعد و برق است نعرهی هویت
میمنه ؛ میسره ، ثناگویت
یک تنه لشکر نظام حسن
دفترت را بگو غزل اُفتاد
شوکت و هیبت ازل اُفتاد
در پِیِ جانِ تو اجل اُفتاد
بر زمین شیشهی عسل اُفتاد
تَرَک اُفتاده بین جام حسن
به روی خاک جا به جا شدهای
هدف زخم سنگ ها شدهای
زیر سم خُرد و نخ نما شدهای
زیر پا مانده ، بیصدا شدهای
قد کشیده شدی ؛ تمام حسن!
#محمدحسن_بیات_لو
@Maddahankhomein
ماه شب چارده
گشته پامال عموجان زچه این سان بدنت
پاره پاره شده از ضربت شمشیرتنت
تاکنار بدن تو به شتاب آمده ام
شده همرنگ دل غرقه بخونم بدنت
بدرقه کرد تورااشک ونگاهم که نبود
زرهی برتنت ای گل به جزاز پیرهنت
ازغم وداغ تو خون ریخته از چشم ترم
مثل لاله شده پرخون زچه جام دهنت
باز کن لب سخنی ازلب خاموش بگو
مانده درذائقه ی من عسلی از سخنت
رُخت ای ماه شب چارده ازخون ترشد
رفتی وماند فروغ رجز شب شکنت
گرچه حاجت به کفن نیست شهیدان رالیک
شده پیراهن خونین تن تو کفنت
درکنار تن صدچاک تو فریاد زنم
یادگار حسنم ،سوختم از سوختنت
به چه حالی ببرم سوی حرم جسم تورا
منتظر مانده به ره مادر غرق محنت
داغ برداغ دلم آمده گر می گریم
تازه شد داغ علی باغم پرپر شدنت
سوخت گرچه دل محزون «وفایی» امّا
صدهزاران دل عاشق شده بیت الحزنت
#سیدهاشم_وفایی
@Maddahankhomein
نقش ربّنا
به زير سُمّ ستوران تنت رها مانده
عموفدای توگردد تنت كجامانده
صدازدی توعمورا ولی خبردارم
كه نيمی ازنفست درگلوت جا مانده
گل بهشتی من گرچه پرپرت كردند
شميم ناب تودرخاك كربلامانده
زپشت پرده ی خونين اشك خودديدم
به عضوعضوتنت زخم نيزه هامانده
شكسته اند چرا حُرمت تورا ای گل
چقدربربدنت جای رّدپا مانده
هنوزظرف عسل ازلبت نيفتاده
هنوز روی لبت ،نقش ربنّا مانده
صداي خواندن امّن يجيب می آيد
كه نجمه منتظرت دست بردعا مانده
توراچگونه بردخيمه گه عمو بنگر
كنارجسم توازپا دراين منا مانده
نوشت اشك «وفایی» پس ازشهادت تو
حديث عاشقی ات برزبان مامانده
#سیدهاشم_وفایی
@Maddahankhomein
#زمزمه #شب_ششم #محرم
🖤بند
نوبتم رسید
تا بشم شهید
از غم علی عمو قدت خمید
خودم برات میشم علی اکبر
مثه بابام میرم توو قلب لشکر
منم دیگه باید زره بپوشم
تا از سرکسی نیوفته معجر
بزار عموجون
برم توو میدون
🖤بند
اشکمو ببین
بسه انتظار
سن و سالمو عمو به روم نیار
نگو که این بلا برام عظیمه
نیگا نکن که قاسمت یتیمه
نگو که دشمنای ما بی رحمن
بزار منم برم خدا کریمه
خدانگهدار
تا وقت دیدار
🖤بند
نخ نما شده
قالی تنم
گرگا اومدن
به قصد پیرهنم
عمو بیا دیگه تمومه کارم
میخوام که سر رو دامنت بزارم
دارم میرم دیگه منو حلال کن
ببخش اگه دیگه توون ندارم
تویی امیرم
برات بمیرم
شعر:#میرزا_محسن_احمدیان
سبک:#احسان_نوری
https://eitaa.com/Maddahankhomein