هدایت شده از خاکستر زرد''
_گاهی باید اشتباه رو از عمد گفت تا بشه حقیقت رو مستقیما شنید!
صد سخن با شعر گفتم، او ندانست قصد چیست؟
یک سخن با چشم گفتم، زیر و بم، دانسته بود .
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
قلب از نور ستاره درست شده و زمان. رنجشِ دوری و از دست دادن در تاریکی ریسمانی ناگسستنی است که بینهایت را به بینهایت وصل میکند. قلب من برای قلبت آرزو میکند و آن آرزو حتمی است. وقتی دنیا میچرخد وقتی جهان بزرگ میشود و وقتی راز عشق، دوباره و دوباره در رازِ تو برملا میشود من رفتهام. ولی برخواهم گشت.
_کتاب دختری که ماه را نوشید
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
چیزهایی هست که نباید گفت، مگر برای دوستان؛ چیزهایی هست که نباید گفت؛ حتی برای دوستان؛ و بالاخره، چیزهایی هست که نباید گفت، حتی برای خویش .
-فئودور داستایوفسکی
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
+یک چیزی را میدانستی؟ میتوانستم تمام شب به چهرهاش نگاه کنم. به چروکهای گوشه چشمش و گردنش که به شانهام چسبیده بود.
-چی؟
+بعضی وقتها تو تنها دلیلی هستی که باعث میشه صبح دلم بخواد از خواب بیدار بشوم .
-کتاب من پیش از تو
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
پدرم یک بار بهم گفت:عشق مثل آب میمونه. میتونه آروم باشه، خشمگین باشه، هولناک باشه، آرامش بخش باشه. آب میتونه همه اینها باشه اما آخر آخرش، بازم آبِ. تو آب منی؛ گمون کنم من هم آب تو هستم.
-کتاب قلبهای استخوانی
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-