واژه بهانه بود ؛
با بند بند وجودم نوشتمت خواندی ، ورق
زدى . حواست به پاورقی ها نبود من پای
هر ورق عاشقت شدم .
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
حقیقت این است آنهایی که رنج را تجربه میکنند، معرفتی کسب میکنند که بقیهی ما به آن نیاز داریم. با توجه به اینکه در جامعهای زندگی میکنیم که مردم از احساس کردن هراس دارند، مهم است تا عمقِ سفر انسانیمان را به روی یکدیگر باز کنیم، که تنها با تجربهی احساساتمان میتوانیم از آن آگاه شویم .
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
زخمهایی که بر ما از درون وارد میشود ، بسیار عمیقتر از زخمهایی است که از بیرون میرسند .
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
وصف احوال من افتاد به دستان قلم
من نوشتم که غمی نیست بخوان سخت گذشت .
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
وقتی اینهمه تلاش میکنی یک نفر را فراموش کنی، خود این تلاش تبدیل به خاطره میشود. بعد باید فراموش کردن را فراموش کنی و خود این هم در خاطر میماند.
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
آوارهام در کوچه های شهر این شبها
بی چتر ، بیباران ! چه فرقی میکند بی تو؟!
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
37274گاهی-وقتا-با-خودم-فکر-می-کنم.mp3
16.56M
بـاز از شـرار آه بـه پـا شـور مـاتـم اسـت
ایـام فـاطـمـیه ۜ شـد دل پُـر از غـم اسـت
کاش دلتنگی نیز نامِ کوچکی میداشت
تا به جانش میخواندی نامِ کوچکی
تا به مهر آوازش میدادی همچون مرگ
که نامِ کوچکِ زندگیست .
-شاملو
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
˹ ᴍᴀᴅʜᴏᴏꜱʜ ˼
بـاز از شـرار آه بـه پـا شـور مـاتـم اسـت ایـام فـاطـمـیه ۜ شـد دل پُـر از غـم اسـت
حسن تب دارد و در خواب گوید،نزن ظالم سیلی درد دارد .
-از کجا میدونی عصبانیام؟
چون لبخند نمیزنم؟
چرا فکر میکنی چهرۀ بیلبخند یعنی عصبانی؟!
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
بعضی وقتا سکوت طوری بین ما ارتباط
برقرار میکرد که ، حرف نمیتونست .
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
ما در عین درماندگی ، شوربختیِ دیگران را
شدیدتر احساس میکنیم. احساس انسان
نابود نمیشود، پرعیارتر میشود .
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
شاید بتوانم برای همیشه خودِ آسیبدیدۀ درونم را پنهان کنم و نمایندهام را به دنیای بیرون بفرستم . او میتواند لبخند بزند، دست تکان دهد، و کم نیاورَد ؛ طوری که انگار هیچ اتفاق بدی نیفتاده .
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-