آوارهام در کوچه های شهر این شبها
بی چتر ، بیباران ! چه فرقی میکند بی تو؟!
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
37274گاهی-وقتا-با-خودم-فکر-می-کنم.mp3
16.56M
بـاز از شـرار آه بـه پـا شـور مـاتـم اسـت
ایـام فـاطـمـیه ۜ شـد دل پُـر از غـم اسـت
کاش دلتنگی نیز نامِ کوچکی میداشت
تا به جانش میخواندی نامِ کوچکی
تا به مهر آوازش میدادی همچون مرگ
که نامِ کوچکِ زندگیست .
-شاملو
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
˹ ᴍᴀᴅʜᴏᴏꜱʜ ˼
بـاز از شـرار آه بـه پـا شـور مـاتـم اسـت ایـام فـاطـمـیه ۜ شـد دل پُـر از غـم اسـت
حسن تب دارد و در خواب گوید،نزن ظالم سیلی درد دارد .
-از کجا میدونی عصبانیام؟
چون لبخند نمیزنم؟
چرا فکر میکنی چهرۀ بیلبخند یعنی عصبانی؟!
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
نمیشود بنویسم به یادت افتادم ،
به قدر ثانیه حتی ، نرفتی از یادم!
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
بعضی وقتا سکوت طوری بین ما ارتباط
برقرار میکرد که ، حرف نمیتونست .
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
ما در عین درماندگی ، شوربختیِ دیگران را
شدیدتر احساس میکنیم. احساس انسان
نابود نمیشود، پرعیارتر میشود .
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-
شاید بتوانم برای همیشه خودِ آسیبدیدۀ درونم را پنهان کنم و نمایندهام را به دنیای بیرون بفرستم . او میتواند لبخند بزند، دست تکان دهد، و کم نیاورَد ؛ طوری که انگار هیچ اتفاق بدی نیفتاده .
-𝐌𝐚𝐝𝐡𝐨𝐨𝐬𝐡-