eitaa logo
- مَـــأوا -
347 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
791 ویدیو
37 فایل
- هوالغفار . - بنویسید به هرسطر ِ کتاب یک روز بر سر ِ اعتقاد خود میمیریم ! - کُپی؟ حلالِ حلالِ مؤمن . - برایِ تعجیل در ظھور خیلی دعا کن رفیق (: - مایل به فرستادن ِ ی صلوات محمدی ؟ - وقفِ حضرتِ ۱۱۸ .
مشاهده در ایتا
دانلود
روزه داراݧ خدا روزتون قبول 😊 در پناه حق ☘.....
بزنید شبکه یک 😁😍 حضرت آقا ☺️🤩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کربلا میخام ارباب😔 :) •┈┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈┈• حاجـ قاســـ♡ـم ‌{ســـربازاݩ گمݩـــامــ ۳۱۳} @Saarbazangomnam313 •┈┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈┈
التماس دعا
اگـــه امــام زمـان بگـه گوشیــتو بده چــک کنم! ! بـــدون تعلل بهـــش مــیدین!؟ یا میگــین آقا شرمـــنده ام💔 :-( :) •┈┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈┈• ‌{ســـربازاݩ گمݩـــامــ ۳۱۳} @Saarbazangomnam313 •┈┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈┈
حـــق الناس چــیه؟ یعـــنـی مــن گـنــاه کنم، دیــگران‌منتظـــر‌ظهـــور‌باشــن💔:-) :) •┈┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈┈• ‌{ســـربازاݩ گمݩـــامــ ۳۱۳} @Saarbazangomnam313 •┈┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
:) •┈┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈┈• ‌{ســـربازاݩ گمݩـــامــ ۳۱۳} @Saarbazangomnam313 •┈┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈┈
میخوام یه مطلب بزارم حتما بخونید خیلی قشنگه👌💛 راجب نماز اول وقته ۱۰ دقیقه بیشتر زمان نمیبره رفیق😉😊
گفتم اجازه هست بیام داخل مادر جان؟ گفت بفرمایید دخترم منزل خودته رفتم داخل حالا مونده بودم چکار کنم چی باید بپرسم؟ یهو از دهنم در رفت گفتم پسرتون ماشالله اشپز کار درستیه مادر گفت بله اشپزی تو خانواده ما ارثیه خودمم دستپخت خوبی دارم با لبخند گفتم ژن خوب داره پس اقاپسرتون؟ یه آهی از ته دل کشید و گفت هعععییی گفتم مادر جان حرف بدی زدم ناراحت شدید؟ گفت اشپزیو از من به ارث برده که همه تعریف میکنن اما یک اخلاق بدی هم داره که من در عذابم پسر من دین و ایمون درست درمونی نداره اوائل کاهل نماز بود اما چند سالیه تارک الصلوه شده نه نمازی نه روزه ای نه اعتقادی میگه کی از اون دنیا خبر اورده؟ من خیلی رنج میکشم همیشه با دل شکسته م دعاش میکنم به خودش بیاد عاقبت بخیر بشه اینو از شوهر خدابیامرزم به ارث برده اونم نماز و دیانت درستی نداشت ادم خسیسی بود خدابیامرز این اخلاقاشم از باباش به ارث برده و سرشو به نشونه ناراحتی چندین بار تکون دادو اه کشید من در این لحظه دیگه حرفهای پیر زن رو نمیشنیدم دیگه فقط حرف پیر زن مثل یه صدای ضبط شده تو سرم میپیچید دین و ایمون درست درمونی نداره تارک الصلوه شده دین و ایمون درست درمونی نداره تارک الصلوه شده دین و ایمون درست درمونی نداره تارک الصلوه شده چشمم به دهن پیرزن یخ زده بود که با صدای پیر زن به خودم اومدم حس میکردم به جوابم رسیدم اومدم خداحافظی کنم پیر زن پرسید با پسرم کاری داشتی دخترم ؟ گفتم من حالم خوب نیست مادر جان میرم بااجازه تون تو کوچه بد جور ذهنم درگیر شده بود خدایا حکمتتو شکر که اینهمه کارات رو حساب و کتابه خدایا یعنی خوردن غذای یه ادم شل مذهب و تارک الصلوه این مدت توفیق نماز اول وقتو از من گرفته بود؟ یعنی اینقدر همه چیز در دنیا بهم گره خورده یعنی من که اینهمه مراقبم با خوردن دستپخت یک ادم بینماز از اون این حالت به من منتقل میشه؟ بد جور به دلم افتاده بود برم تمام جریانو با خود اون آشپز مطرح کنم دلمو به دریا زدمو و بلند شدم راه افتادم به سمت رستوران وارد رستوران که شدم دیدم صاحب رستوران فقط نشسته بود گفتم من میخوام با آشپزتون صحبت کنم گفت درباره چی دخترم ؟از غذای ما خوشتون نیومده؟ موندم چی بگم گفتم میخوام دستور فلان غذاشو بگیرم اخه خیلی خوشمزه میپزه لبخند رضایت به لبش اومد و گفت باشه الان صداش میکنم رفت و بعد چنددقیقه یک اقای سیه چرده ای با کلاه سفیدی که روی سرش بود و روپوش سفیدی دیدم به سمتم داره میاد یه لحظه شوک شدم الان از کجا شروع کنم چی بگم ؟ گفتم خدایا من میدونم حکمتی هست که من الان اینجام شک ندارم پس خودت کمکم کن اومد جلو گفت خانوم شما با بنده کار داشتید؟ گفتم بله بعد یه حال احوال مختصر گفتم من تو این شهر دانشجوام و از مشتریای پروپاقرص این رستوران و دستپخت خوب شما هستم گفت خواهش میکنم آبجی نوش جونتون گفتم..... تا چند دقیقه دیگه :) •┈┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈┈• ‌{ســـربازاݩ گمݩـــامــ ۳۱۳} @Saarbazangomnam313 •┈┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا