eitaa logo
مهدیاران | mahdiaran
33.7هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
3هزار ویدیو
699 فایل
واحد مهدویت موسسه مصاف (مهدیاران) بزرگترین کانال تخصصی مهدویت کشور باتولید بیش از ۶۰۰۰ محتوای مهدوی 📱آدرس مهدیاران در دیگر پیام‌رسان‌ها↶ zil.ink/mahdiaran 👤ادمین↶ my.masaf.ir/r/eitaa شماره‌کارت جهت کمک به امورات مهدوی↶ 5041721112169249 ✅ کپی آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 وداع تلخ مادر فلسطینی با کودکانش 🚀 یک مادر فلسطینی که پس از ۱۱ سال انتظار صاحب فرزندانی دوقلو شده بود در جریان حملات شب گذشته ارتش رژیم صهیونیستی شاهد شهادت همسر و دو فرزندش بود و این چنین با کودکانش وداع می‌کند. ما بی‌تو بی‌پناه‌ترینیم مولاجان، برگرد💔 📣 ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran
زمان زنده شدن.mp3
3.32M
🔊 🎤 «زمان زنده شدن» 👤 استاد ▫️ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها... 🔅 وقتی امام زمان ظهور می‌کنن یک حیات طیبه‌ای در عالم دمیده میشه و قلوب مرده با حضرت زنده میشه... ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran
🌅 ؛ 🌙 ای ماه برآ آخر بر کوری مه‌رویان... 🔅 اللهم عجل لولیک الفرج 🖼 ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran
IMG_20240304_151059_034.jpg
1.16M
🖼  سایز (کیفیت بالا) ✅ کانال "مهدیاران" @Mahdiaran
📸 ؛ 🔸 مراسم احیای نیمه‌ شعبان ویژه نوجوانان(منتظران فرمانده) مسجد کاظم بیک، شهرستان بابل 🗓 ۵ اسفند ماه ۱۴۰۲ ✉️ ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran
📌 رونمایی از لوگو و نام‌نوشته فارسی و انگلیسی سوپر اپلیکیشن ۱۲ 💡 این لوگو و نام‌نوشته توسط یکی از حرفه‌ای‌ترین گرافیست‌های کشور ظرف مدت دو ماه طراحی شده است. 🔻 تمام تلاش ما این بود که این لوگو با بهترین تم رنگی و ظاهری شیک و نوین طراحی شود. امیدواریم مورد پسند شما عزیزان قرار گرفته باشد 🧡 به‌زودی در دنیای ۱۲ زندگی می‌کنید... 🗓 فایل apk (نصب) سوپر اپلیکیشن ۱۲ در تاریخ ۱۴۰۲/۱۲/۲۴ منتشر خواهد شد. ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran
مهدیاران | mahdiaran
❓ #کجای_قصه‌ی_ظهوری؟! 0⃣2⃣ قسمت بیستم ⛅️ حرفاش بارها توی ذهنم بالا و پایین می‌شد. از مراسم زدیم بی
؟! 1⃣2⃣ قسمت بیست و یکم 🔇 بحث بالا گرفت. هیچ‌کس چشم دیدن هیأت دیگه رو نداشت. مرتضی گفت: بچه‌ها یه پیشنهاد دارم! بیایم امسال همه دسته‌جات رو یکی بکنیم. این‌جوری عظمت عزاداری زیاد می‌شه و اختلافات تموم می‌شه. آنچنان به مرتضی تاختند و کلی دلیل ریز و درشت آوردن! مثلاً اینکه هیئات محلات، رقیب ما هستن، مگه یادتون نیست اونا پارسال با ما چیکار کردن؟ ما آبمون با اونا توی یه جوب نمی‌ره! مرتضی ساکت شد؛ درست مثل من، درست مثل حمید... هوای داخل هیأت، سنگین شده بود. احساس خفگی می‌کردم. 🌷 زدیم بیرون، کلی حرف و گلایه واسه زدن داشتم، اما خجالت می‌کشیدم از حمید، از تموم شهدا که عکس‌های قشنگ‌شون روی تابلوی هیأت قاب گرفته شده بود، از صاحب عزا، از مادر سادات... حمید با صدای گرفته گفت: چقدر حالت گرفت وقتی دیدی ما هیأتی‌ها هنوز کار گروهی و تشکیلاتی بلد نیستیم؟ چقدر غصه خوردی هنوز به جای رفاقت، رقابت داریم؟ چشم دیدن همدیگه رو نداریم؟! نفسمو بیرون دادم و گفتم: اگه یه دل سیر بشینم زار بزنم، گریه کنم، خدایی جا داره! چون دشمن در خباثت خودش متحده، اما ما در مسیر حق دچار چند‌دستگیِ این هیأت و اون هیأت هستیم. 🤲 حمید چیزی گفت که تنم لرزید. - سیّد! یه لحظه فکر کن امام‌زمان همه این اتفاقات رو از نزدیک داره می‌بینه، دلش رو به این جوونا خوش کرده، به این هیأتی‌ها، به این مسجدی‌ها، اون‌وقت وقتی این اختلافات رو می‌بینه، چقدر غصه می‌خوره… چقدر دست به دعا برمی‌داره و واسه‌مون دعا می‌کنه… در حالی که ما بیدار نمی‌شیم و همین رویه رو ادامه می‌دیم! 🍂 دلم گرفته بود. با اینکه عاشق پاییزم، کنار حمید چیزایی رو دیده بودم که دوست داشتم به عادت دلتنگی روزای پاییز، زیر بارون، بدون چتر قدم بزنم. گاهی قدم‌زدن و خیس‌شدن زیر بارون می‌تونه تسکین‌دهندهٔ خوبی باشه. دوشادوش حمید، قدم‌زنان طرف بلوار رفتیم. پر بود از دختر و پسرایی که رو نیمکت‌ها، یه جای دنج گیر آورده بودن و داشتن دل می‌دادن و قلوه می‌گرفتن و عابرایی که بی‌تفاوت سرشون توی گوشی بود و بی‌خیال عبور می‌کردند. 🚘 پیرمردی در انتظار ماشین، رو عصاش تکیه داده بود و هیچ‌کس سوارش نمی‌کرد. اما کمی جلوتر، واسه یه دختر جوون چند تا ماشین، زدن کنار و بوق زدن. به حمید گفتم: تا حالا این‌جوری مسائل رو ندیده بودم. فکر می‌کردم امام‌زمان کلی عاشق سینه‌چاک داره و همه‌ش برام سوال بود: چرا آقامون نیاد؟ هر‌وقت اربعین با رفقا به جاده می‌زدم، می‌گفتم: ببین اینجا بالای ۲۲ میلیون عاشق اباعبدالله پای پیاده توی مشایه حرکت می‌کنن. اینا همه‌‌شون عاشق امام زمانن، اما چرا بازم آقا نیومد؟! 🗣 ادامه دارد... 📖 @Mahdiaran
📌 مهمان سه بهار... 🌙 از حوالی خانه‌ای کوچک در سکوت نیمه‌شب مدینه، عطر بهشت می‌وزد جهان با زمزمهٔ آرام فرشته‌هایی که گرد گاهواره‌ای کوچک می‌گردند، در آرامشی عمیق فرو می‌رود ✨ کودکی که بهار، طرحی ناتمام از تبسم دلربای اوست، پلک‌های نازکش را که برهم می‌گذارد، بغض فرشته‌ها می‌شکند 🪻 تولد او، تکرار کبودی یاس است بر شانهٔ دیوارهای مدینه و او، تنها سه بهار را مهمان فصل‌های زمین خواهد بود عشق این فرصت کوتاه بهار را به قربانگاه خواهد برد تا به مدعیان تمنا و انتظار، رسم عاشقی بیاموزد 📖 ؛ ویژه ولادت سلام‌الله‌علیها ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran
دعای عهد.mp3
21.59M
صوت قرائت قرار صبحگاهی منتظران ظهور سرعت مناسب برای قرائت روزانه
🌅 👤 استاد ▫️مهم‌ترین کار برای شیعه، کار امام زمانش هست. بعضیا این کارِ به این مهمی رو شوخی گرفتن ولی خیلی از شوخی‌ها (توجه به دنیا) رو جدی گرفتن. ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran
📌 درخت زیتون، نهالی که امروز رهبر انقلاب کاشتند... 👤 رهبر انقلاب: کاشت درخت زیتون یک اقدام نمادین برای ابراز سلام به ملت مقاوم فلسطین بود 🫒 ریشه‌های نهال‌ زیتون به دست رهبر انقلاب در خاک آرام گرفتند... چیزی تا رویش شکوفه‌های شادی به برکت نماز منجی موعود در فلسطین باقی نمانده‌ است. 👥 ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 پشت صحنه گوشه‌ای از تلاش خادمین سوپر اپلیکیشن دوازده ⌛️ این پروژه عظیم به مدت هفت سال، با تلاش و همت بیش از دویست نفر و با بیش از صدهزار ساعت کار به طول انجامید. 🎁‌ سوپر اپلیکیشن ۱۲ پیشکش و هدیه‌ای بسیار کوچک به پیشگاه مولا و صاحبمون حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه می‌باشد. امیدواریم با دعای خیر شما عزیزان در این مسیر پرتلاش‌تر و بهتر از همیشه قدم برداریم...🤲♥️ 📥 دانلود با کیفیت بالا 🌐 سوپر اپلیکیشن ۱۲ | فراتر از انتظار @app12_official
💌 تو هم دعوتی... ➕ به جمع سوپر اپلیکیشن ۱۲ بپیوندید👇 🔸 eitaa.com/app12_official 🔸 instagram.com/app12_official با عضو شدن در کانال و پیج جزء اولین‌‌های ۱۲ باش...😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «ویژگی دولت‌مردان امام زمان» 👤 استاد 🔅 در حکومت ائمه و امام زمان پارتی‌بازی وجود نداره... 📥 دانلود با کیفیت بالا ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran
مهدیاران | mahdiaran
❓ #کجای_قصه‌ی_ظهوری؟! 1⃣2⃣ قسمت بیست و یکم 🔇 بحث بالا گرفت. هیچ‌کس چشم دیدن هیأت دیگه رو نداشت. م
؟! 2⃣2⃣ قسمت بیست و دوم 🚩 حمید سری تکون داد و گفت: برکات پیاده‌روی اربعین خیلی زیاده، کاش می‌دیدی نقش شهدا در ایجاد امنیت، در نزدیکی قلوب مومنین و عاشقای اباعبدالله و ایجاد شور و شعور حسینی چقدر زیاده! اگه این جمعیت میلیونی کم‌کم با فرهنگ انتظار آشنا بشن و بزرگ‌ترین هدفشون یاری امام منصور باشه، چشم جهانیان به جمال نورانی «منتقم کربلا» روشن می‌شه. اگه همه کار فرهنگی کنن، این قدم‌ها می‌تونه فرهنگ‌ساز مهدویت بشه و همه دغدغه‌ای جز ظهور نداشته باشن. او‌ن‌وقت همه دعاها یکی می‌شه: اللهم ‌عجل ‌لولیک ‌الفرج به حق زینب سلام الله ‌علیها. 💊 دستمو زدم رو شونه‌اش و گفتم: اخوی، جایی مونده منو ببری؟! یه لحظه فکر کرد و گفت: بیا بریم عیادت یه شهید زنده که چهل‌ساله توی بستر خوابیده. چشام گرد شد و ناخودآگاه گفتم: شهید زنده؟! چهل‌سال توی بستر؟! یه لحظه دیدم توی یه اتاق محقر و ساده‌ایم. وسط اتاق یه تُشک پهنه و یه نفر دراز کشیده و کلی دارو و قرص دور و برشه و کمی دورتر کپسول اکسيژن دیده می‌شه. از عکس‌های روی دیوار می‌شه فهمید زمان جنگ، از بچه‌های اطلاعات و عملیات بوده، کنار موتور تریل عکسشو می‌بینم، جوون خوش‌قد و قامتی بوده که تازه محاسنش رشد کرده بوده، جلوش چند‌نفری پشت دوربین نشستن و ازش می‌خوای یه خاطره از این چهل سال دوران مجروحیتش بگه. 📻 اشتیاقی واسه گفتن نداره، اما اصرار خبرنگار کار خودشو می‌کنه و به گفتن یه خاطره اکتفا می‌کنه. هر چند مجبورن بارها ضبط رو نگهدارن تا بتونه به کمک کپسول اکسیژن، نفسی تازه کنه. من و حمید به دیوار تکیه می‌زنیم. مرور خاطره، اذیتش می‌کنه، اینو از بغض صداش می‌شه به خوبی حس کرد. با صدای خس‌دار گفت: من سال‌هاست جانباز قطع نخاعی از ناحیه گردنم، این نوع جانبازها، فقط گردنشون حرکت داره و دستاش و پاهاش کاملاً بی‌حرکته. 🗣 ادامه دارد... 📖 @Mahdiaran