گفتم به اذانم که "علیاً ولی اللّٰه"
تا کور شود هر که امیرش تو نباشی ..
#عید_غدیر
-ازآقایمهدیرسولیپرسیدن:
شمافرزندشهیداید؟!
گفتن:مانوکرشهیدیم💔:)🥺
#شهیدانه.. ✨🕊✨🕊✨🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕اولین تصاویر هوایی از اجتماع بزرگ اهوازی ها در حمایت از دکتر سعید جلیلی
✅من طرفدار آقای #جلیلی هستم، اما اگر جبهه انقلاب بر روی آقای قالیباف اجماع کنند حتما به آقای قالیباف رای خواهم داد.
✅من طرفدار آقای #قالیباف هستم، اما اگر جبهه انقلاب بر روی آقای جلیلی اجماع کنند حتما به آقای جلیلی رای خواهم داد.
👌این باید شعار تک تک بچه های انقلابی باشه، اون رو اعلام عمومی کنند تا کشور و انقلاب رو از #دولت_سوم_روحانی و اون دوره سیاه نجات بدن.
کاری کنید تا #به_عقب_برنگردیم.
•مَــہدےفــٰاطِـمـہ•
✅من طرفدار آقای #جلیلی هستم، اما اگر جبهه انقلاب بر روی آقای قالیباف اجماع کنند حتما به آقای قالیباف
نکتهی مهمی که جبهه انقلاب و اصولگرا ها
باید تفکر بسیار زیاد و دقت خیلی بالایی داشته باشه همین است👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شعار قابل تامل مردم اصفهان
🔸هشیار باش ایرانی!
🔹برنگرده روحانی!
•مَــہدےفــٰاطِـمـہ•
🎥شعار قابل تامل مردم اصفهان 🔸هشیار باش ایرانی! 🔹برنگرده روحانی!
ماشاالله که برو بچا اصفان چیکار دارن میکونن🦦😂
🌼 #جشن_بزرگ_خانوادگی
🎊#عید_غدیر_خم
🎙باسخنرانی:
حجة الاسلام صغیرا
🎤 و مولودی خوانی:
آقایان قمیان ، شامحمدی
🤹♂ بابرنامه های شاد و متنوع:
👨🏻💼 مجری توانمند مهرداد ترکی
🤠و هنرمندی جلیل عبدیزدان
🤡 طنز و تقلیدصدا
🎺 اجرای گروه سرود
🎯 مسابقات جذاب
🎁 اهداءجوایز به کودکان
🎁هدیه به افرادی که نامشان علیست(باکارت شناسایی)
🎁قرعه کشی کمک هزینه مشهدمقدس(برای عموم حاضران)
👨🏻⚕🩺همراه با غرفه دندانپزشکی وروانشناسی
📆 تاریخ: سه شنبه ۵ تیر ماه
🕰 زمان: از ساعت ۱۹:۰۰
🏠 نشانی: #اصفهان
خیابان #کاوه - خیابان #جابرانصاری - خیابان شهید شهبازی جنوبی - کوی ۱۱ -بن بست ۱۷ شهریور
🙏 التماسدعای فرج
📬 برای دیگران ارسال کنید.
هیئت مکتب الزهرا(س)🚩
https://eitaa.com/joinchat/4110156521C04f0c618ce
•مَــہدےفــٰاطِـمـہ•
🌼 #جشن_بزرگ_خانوادگی 🎊#عید_غدیر_خم 🎙باسخنرانی: حجة الاسلام صغیرا 🎤 و مولودی خوانی: آقای
رفقای اصفهانی شما هم دعوتید☺️☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️دشمن شاد کن نباشید
رهبر معظم انقلاب:
آقایان نامزدها در مباحثات خود از اظهارات دشمن شادکن پرهیز کنند. ۱۴۰۳/۴/۲
👌علاوه بر نامزدها،ما طرفداران نامزدهای #انتخابات هم باید این اخلاق را رعایت کنیم
May 11
هدایت شده از ‹ بـابـاعـلــی¹¹⁰›
#𝙿𝚁𝙾𝙵𝙸𝙻𝙴 ¦ #پروفایل
دلم هوای نجف کرده است؛میدانید
هوا چیدن یک خوشه از هوای علی..!
‹ 💛 ›↝ #السلامعلیڪیاامیرالمؤمنین
‹ 🌱 ›↝ #یکشنبہهاےعلوے
#ناحله ☘
#قسمت_هشتاد_و_یک
چاره ای هم نداشتم میخواستم زودتر این روزای کسل کننده بگذره.
روزا پشت هم به کندی میگذشت
یه روز مثل تمام این چند هفته اخیرمنتظر موندم مامان اینا نهار بخور و برن تا من بیافتم به جون غذاها
تمام این مدت از بابام و نگاه سرزنش آمیزش فرار کردم
دلم براش تنگ شده بود
برای اون مهربونی همراه با جدیتش.
تو اتاق نشسته بودم و عکسای آلبومم رو نگاه میکردم
تا چشم هام به عکس های قشنگم میافتاد قربون صدقه خودم میرفتم
و دلم میخواست واسه یه بارم که شده میتونستم خودمو وقتی انقدی بودم بغل کنم
محو عکسا بودم که در اتاقم با شدت باز شد
از ترس آلبوم رو محکم بستم و رفتم عقب
قیافه شاد و شنگول مادرم بعد از این همه مدت جلو چشمام ظاهر شد.
یهو داد زد:
+فاطمه جونم
و پرید سمتم و بغلم کرد
مات و مبهوت نگاش میکردم
پشت سرش بابا اومد تو و یه لبخند پیروزمندانه هم رو لباش بود.
دلم میخواست بدونم چیشده!
که یهو مامان گف:
+الهی قربونت برم دختر قشنگم من میدونستم بالاخره زحمتات به بار میشینه.
دیدی گفتم؟
نمیفهمیدم منظورشو.
دقت کردم که گفت
+مژده بده که قبول شدی !!!!
این حرف و ک زد دلم هری ریخت.
دیگه نفهمیدم ادامه حرفش چیه
فقط صداش تو سرم اکو میشد
"مژده بده که قبول شدی "
وای خدا باورم نمیشد.
یعنی میشد یه درصدحرفش راست بوده باشه؟
ینی میشد این همه زحمتم به باد فنا نرفته باشه؟
من واقعا قبول شده بودم؟
وای یا حضرت زهرا.
مامان هولم داد و
+هییی تبریک میگم بت قشنگم
تازه به خودم اومدم.
بابا چند قدم اومد نزدیک تر.
نشست پیشم دستشو دراز کرد سمتم که روم رو برگردوندم.
صورتم از ترس جمع شده بود.
دوباره میخواست بزنه؟
صورتمو بین دوتا دستاش گرفت
برگشتم سمتش.
چشامو بستم که نبینم چجوری میزنه.
دیدم داره رو گونمو نوازش نیکنه.
دقیقا همونجایی که زده بود.
دست دراز کرد سمتم
+مبارکت باشه دخترم. بهت تبریک میگم
وای خدایا باورم نمیشد.
این بابام بود؟
همونی که دیروز مثل پشه زیر دست و پاش له شدم؟
خم شد سمت صورتم.
منو بوسید.
+ببخشید خانم دکتر.
من ازتون عذر میخام بابت رفتارم.
مامان رفت بیرون اتاق و چند دقیقه بعد با یه دسته گل و یه جعبه شیرینی برگشت.
هنوز تو بهت بودم
گل رو گذاشت رو تختم و در جعبه شیرینی و باز کردو
+تو باعث افتخار مایی عزیزکم.
عجب
تا دیروز مایه سرافکندگیشون بودم.
یهو شدم مایه افتخار.
یه پوزخند یواشکی زدم.
بابا پا شد و از اتاقم رفت بیرون.
مامان خم شد و سرمو بوسید.
یه شیرینی گذاشت تو دهنم.
خواست از اتاق بره که جیغ زدم
_وایییییی منننن قبول شدممممم
پا شدم و خودم رو پرت کردم رو تخت.
تخت بالا پایین شد.
وایستادم و دو سه بار پریدم روش.
مامان با تعجب داشت نگام میکرد.
+وای یا موسی بن جعفر احمدآقا بیا ببین بچت داره چیکار میکنه .خدا رو شکر جوابِ اقا مصطفی رو اونجوری دادی وگرنه ابرومون میرف پیششون.
با شنیدن اسم مصطفی دوباره بدبختیام یادم اومد.
ولی بدون توجه بهشون دوباره پریدم رو تخت.
صدای خنده های بابا از پایین شنیده میشد.
با خنده هاش منم میخندیدمو جیغ میزدم.
اومدم جلوی اینه و چهارتا حرکت موزون در اوردم که مامان گف :
+یا لَل عجب. تو چرا انقد خلی؟
جوابشو با صدای خنده های بلندم دادم.
وای خدایا شکرت.
من دوباره شدم همون فاطمه ی خل و چل.
همون که صدای خنده هاش گوش دنیا رو کر میکرد.
بیخیال خل بازی شدم.
لپ تاپمو باز کردم و رفتم سایت سازمان سنجش.
شماره و رمز ورود و بقیه ی چیزا رو وارد کردم تا صفحم بالا بیاد .
با دیدنش دوباره کلی ذوق کردمو جیغ کشیدم.
رفتم ببینم درصدا رو چجوری زدم که تلفنم زنگ خورد
جواب دادم
ریحانه بود
_الو سلام ریحوننن!!!
+سلام خوبی؟خودتی فاطمه؟کبکت خروس میخونه؟چیشده؟
نکنه قبول شدی؟؟؟
جیغ کشیدم و
_ارهههههههه ریحوننن جونمم ارهههه عشقممم اره الهی فدات بشم.
قبوللل شدممممم
تو چیکار کردی!.؟؟؟؟
+بح بح چه کردی تو دختر.
مبارکت باشه الهی.
هیچی منم تقریبا همونی ک میخواستم قبول شدم .
_علوم آزمایشگاهی؟
+اره دیگه. چه کنیم.
مثل شما خرخون نیسیم که.
البته شبانه قبول شدما!
_اها. منم تبریک میگم بهت.
الهی همیشه موفق باشی.
میای بریم بیرون؟
+میای مگه؟
_ارره. بریم سر مزار بابات.
+عه؟باشه.
_با کی میای؟
+من تنها دیگه!
_داداشت چی پس؟
+نه اون تهرانه ک!
از جوابش پکر شدم. ولی سعی کردم ضایع بازی در نیارم ادامه دادم
_خیلی خب.
کی بریم؟
+پنج عصر خوبه؟
_عالی!
+باشه پس میبینمت.
_حتما پس فعلا.
+فعلا عزیزم. خدانگهدار.
_خداحافظ.
تلفن رو قطع کردم و دراز کشیدم رو تخت ومشغول چک کردن رتبه و درصدام شدم.
_