eitaa logo
•مَــہدے‌فــٰاطِـمـہ•
2.3هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2.7هزار ویدیو
34 فایل
••بـسم‌ࢪبِّ‌مھد؎‌فـٰاطمہ•• مَرا‌باتو‌وِصآل‌اِی‌جآن‌مُیَسَّرڪِی‌شَوَد؟هَرگِز..🌿 ڪه‌مَن‌اَزخود‌رَوَم‌آن‌دَم‌ڪه‌گویَندَم‌تو‌مے‌آیی..♥️ ‌(ڪُپے) = عرف فوروارد🔥 ارتباط‌بامدیرکانال: @Mahed_iro
مشاهده در ایتا
دانلود
•مَــہدے‌فــٰاطِـمـہ•
#شهید_جهاد_مغنیه
ومافرزندان‌کسانی‌هستیم‌که‌مرگ، راه‌آنها‌رانمی‌شناسد چراکه‌آنھابه‌وسیله‌ی‌مرگ درمسیرخداصعودڪرده‌اند:) 🌱 |
‌حضرت‌آقامیگن: من‌نمیتونم‌اون‌نوشتہ‌ها؎ رودستتون‌روبخونم! یکۍازاون‌وسط‌دادزد: نوشتیم‌جانم‌فدا؎رهبر آقامیگن:خدانکنھ..♥️
هدایت شده از 「آرامشِ جوان🕊」
یه چند تا اهل دل بفرستین اینجا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸آشغال دونی جای خوبیه برای قایم شدنتون قشنگ استتار می کنید آشغالا😁😂
شمارفیقت‌پیامتو‌سین‌کنھ؛ یھ‌ساعت‌بعدجواب‌بده‌ ناراحت‌میشے ...؟!🤨 بعدصداۍاذانومیشنوی‌سہ‌ساعت‌ بعدنمازتومیخونےانتظار‌دارۍخدا ناراحت‌نشہ؟!😐💔
توجه کنید لطفا! لازم به یادآوری است که ...
رفقا همراه باشید یه چند دقیقه ای بعدش با خانم عبدالزهرا صحبت هاتون رو ادامه بدین🥲🌱
نثار خانوم حضرت رقیه؛ صلوات
نثار خانوم حضرت زینب؛صلولت
امشب چیز خاصی نمیخوام بگم! ولی آخره این محفل باید دردِت بگیره..
طرف نقل میکنه از مخالفین امام رضا بوده...
که بعدش ادم شد میگفت دیدم امام رضا داره تو بیابون راه میره گفت سریع رفتم پشت سرش اَدا در آوردن و مسخره کردن!
میگفت بلند بلند متلک مینداختیم مسخره میکردیم هیچی نمیگفت
گفت یهو دیدیم یه آهویی از اون طرف اقا یه اشاره ای کرد بهش سریع دوید اومد
گفت اقا نشست با این آهوهه شروع کرد صحبت کردن
دست کشید رو سرش نازش کرد گفت برو! گفتیم امام رضا داره چی کار میکنه
ما در به در دنبال شکار آهوییم پیدا نمیکنیم این آهو خودش اومده دم دستش
میگفت امام رضا میرفت این آهوهه دنبالش بود
گفت تعجب کردیم یه خورده ترسیدیم که اینا بلاخره فرزند پیغمبرن چه حرفایی بود ما زدیم یه خورده عقب کشیدیم
میگفت هی هر کاری امام رضا میکرد که آهو بره اون نمیرفت
گفت دوباره نشست به چشم خودم دیدم که اشک داره از چشم های آهو میاد
گفت همچین حادثه ای به عمرم ندیده بودم!
اقا امام رضا میگفت برو... هی آهو میرفت پشت سرشُ نگاه میکرد
گفت اومدیم پیش امام رضا گفتم یابن رسول الله ببخشید غلط کردیم داشتیم دری وری می گفتیم
یه لبخندی زد گفت مهم نیست کارتُ بگو گفتیم جریان این آهو چی بود؟!
آقا امام رضا گفت صداش کردم اومد دست کشیدم رو سرش که ذریه اش برکت داشته باشه