eitaa logo
مَــہدے‌فــٰاطِـمـہ :)🤍
1.3هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
3.3هزار ویدیو
40 فایل
••بـسم‌ࢪبِّ‌مھد؎‌فـٰاطمہ•• 🕊 حضرت مهدی (عجل) : 🌱 برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید که فرج من ، فرج و گشایش کار شماست ______ خداوندا ! به درگاه تو شکایت می آوریم از هجران آخرین پیامبر و از فراق آخرین جانشین او خادم کانال ✨️ @Admin_safinatonnejat
مشاهده در ایتا
دانلود
قرار است در کدام صراط در مقابل ما بایستد و طلب خون خویش رااز ما بکند؟!🥺
به جای اینکه کفشت رو با لباست ست کنی! عملت رو‌با ؛حرفت ست کن.
طرف میره از سره هوس چت میکنه،شوخی میکنه نمیدونه بابت هر شوخی هزارسال زندانی تو جهنم براش ذخیره میشه...میفهمی؟ نمیدونه داره چه کاره ترسناکی رو انجام میده،اگه بدونه که نصفشم کنن سمت چت نمیره میفرماید:هر کس با نامحرم یا غیر از همسرش شوخی و مزاح کند به اندازه هر کلمه ای که در دنیا سخن گفته باشد خداوند هزار سال او را در زندان دوزخ نگاه خواهد داشت. وسائل الشیعه/ج 20/ص 198 ‌🇮🇷الّلهُــــــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَـــــــــرَج
رفیـق: هروقت‌میخواستۍ‌گناهی‌ڪنی به‌این‌فکر‌کن‌که‌شبای‌قدر‌چقدر‌گریه‌کردی وبہ‌خداالتماس‌کردی‌که‌ببخشتت! ببین‌لذت‌گناہ‌به‌شکستن‌قول‌وقرارات‌باخد‌ا می‌ارزه چطور روت‌میشه‌چه‌بھونه‌ای‌به‌خداداری .
گفٺ‌: ذکࢪ ࢪکوع چیہ‌؟ -معلومہ‌ خب "سُبْحَانَ‌رَبِّیَ‌الْعَظِیمِ‌وَ‌بِحَمْدِهِ" +ذکࢪ سجده چے؟ حࢪفتو بزݩ‌ خب +سُبْحَانَ‌رَبِّیَ‌الاَعْلی‌وَ‌بِحَمْدِهِ دࢪستھ‌‌!؟ -آࢪه دیگہ‌ +ࢪوزے ⁵¹ باࢪ میگیشوݩ‌ . . هے میگے خداے مݩ‌ بزرگھ‌‌ خداے مݩ‌ از همہ‌ بࢪتࢪه پس‌چࢪا‌توسختے‌ها‌یادٺ‌میࢪه‌و‌دسٺ‌‌و‌پاٺ‌ میلࢪزه؟!
سرکلاس‌استادازدانشجویان‌پرسید: این‌روزهاشهدای‌زیادی‌روپیدامیکنن‌و میارن‌ایران... به‌نظرنتون‌کارخوبیه؟ کیاموافقن؟ ۱نفر کیامخالف؟ همه‌به‌جز۱نفر دانشجویان‌مخالف‌بودن بعضی‌ها‌میگفتن:کارناپسندیه....نباید بیارن... بعضی‌هامیگفتن:ولمون‌نمیکنن ...گیر دادن‌به‌چهارتااستخوووون... ملت‌دیوونن** بعضی‌هامیگفتن:آدم‌یاد‌بدبختیاش‌میفته تااینکه‌استاددرس‌روشروع‌کردولی خبری‌ازبرگه‌های‌امتحان‌جلسه‌ی‌قبل‌نبود... همه‌ی‌سراغ‌برگه‌هارومی‌گرفتند. ولی‌استادجواب‌نمیداد... یکی‌ازدانشجویان‌باعصبانیت‌گفت: استادبرگه‌هامون‌رو‌چیکارکردی شما‌مسئول‌برگه‌های‌مابودی استادروی‌تخته‌ی‌کلاس‌نوشت:من مسئول‌برگه‌های‌شما‌هستم... استادگفت:من‌برگه‌هاتون‌روگم‌کردم‌و نمیدونم‌کجاگذاشتم؟ همه‌ی‌دانشجویان‌شاکی‌شدن. استادگفت:چرابرگه‌هاتون‌رو‌میخواین؟ گفتند:چون‌واسشون‌زحمت کشیدیم،درس‌خوندیم،هزینه‌دادیم، زمان‌صرف‌کردیم... هرچی‌که‌دانشجویان‌میگفتنداستادروی تخته‌مینوشت... استادگفت:برگه‌های‌شماروتوی‌کلاس بغلی‌گم‌کردم‌هرکی‌میتونه‌بره‌پیداشون‌کنه یکی‌ازدانشجویان‌رفت‌وبعدازچند‌دقیقه‌با برگه‌ها‌برگشت ... استادبرگه‌هاروگرفت‌وتیکه‌تیکه‌کرد. صدای‌دانشجویان‌بلندشد. استادگفت:الان‌دیگه‌برگه‌هاتون‌رو نمیخواین!چون‌تیکه‌تیکه‌شدن! دانشجویان‌گفتن:استادبرگه‌هارو میچسبونیم. برگه‌هاروبه‌دانشجویان‌داد‌وگفت:شمااز یک‌برگه‌کاغذنتونستیدبگذریدوچقدر تلاش‌کردیدتاپیداشون‌کردید،پس‌چطور توقع‌داریدمادری‌که‌بچه‌اش‌رو‌با‌دستای خودش‌بزرگ‌کرد‌وفرستادجنگ؛الان منتظره‌همین‌چهارتااستخونش‌نباشه؟ بچه‌اش‌رومیخواد،حتی‌اگه‌خاکستر شده‌باشه. چند‌دقیقه‌همه‌جا‌سکوت‌حاکم‌شد! وهمه‌ازحرفی‌که‌زده‌بودن‌پشیمون‌شدن!! تنهاکسی‌که‌موافق‌بـود . . فرزند‌شھیدی‌بودڪه‌سالھامنتظربابـاش‌بودシ💔! حقیقتا خیلی خیلی قشنگ بود!*🥲🥲
تا زمانی که اخلاق نداشته باشیم مذهبی محسوب نمیشیم‌...!
نه‌تجدیدی‌های‌شهریور...! 🙂
شھادت.. شوخی‌نیست! به‌حرف‌‌نیست،قلبت‌رابومیکنند بوی‌دنیابدهی‌رَدی..!
قرار است در کدام صراط در مقابل ما بایستد و طلب خون خویش رااز ما بکند؟!🥺
خُدا‌نکنه‌یه‌وقـت‌چیزای‌فـانی‌ حـواسمونو‌از‌چیـاباقی‌پـرت‌کنـه🤍🌿