•مَــہدےفــٰاطِـمـہ•
مقام معظم رهبری فرمودند:
بسیج متن ملت است.
بسیج الگوی ملتهای دیگر است.
عرصه حضور بسیج، نیاز و مصالح کشور است.
بسیجیان با ارزش ترین افراد جامعه هستند.
بسیجی نجات بخش است.
#بسیجی
•مَــہدےفــٰاطِـمـہ•
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_محسن_رعد
💌 کلام شهید
وصیت من به دخترانی که عکس هایشان را در
شبکه های اجتماعی میگذارند، این است که
این کار شما باعث می شود امام ( زمان ) خون
گریه کند
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_محسن_رعد
•مَــہدےفــٰاطِـمـہ•
🍃
بیانات مقام معظم رهبری:
عمده ، مردمند . شما باید کالای ایرانی بخواهید.
این افتخار نیست ؛
این تفاخر غلطی است که ما مارکهای خارجی را در پوشاکمان ،
در وسایل منزلمان ، در مبلمانمان ، در امور روزمرهمان ، در خوراکیهامان
ترجیح بدهیم به مارکهای داخلی ؛
درحالی که تولید داخلی در خیلی از موارد بسیار بهتر است
#سخانان_رهبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا اسمان
هدایت شده از •مَــہدےفــٰاطِـمـہ•
"بسم ࢪب القلوبِ المُنکَسِرَه"
السلام علیڪ یا رجاء لِقُلوبی،یامهدی!-💚
💛͜͡🌻
بسمربالرضا|❁
جزبهشوقِحرمتموقعِدلتنگیهام
پرپروازبرایِچهبخواهددلمن..💛
💛¦⇠#السݪامعلیڪیاعلۍابنموسۍالرضا
🌻¦⇠#چہارشنبههایامامرضایۍ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️͜͡🕊
دلماشکاییروکهبعددیدنتسرازیرمیشه
میخواداقایامامرضا:)💔
🎞¦⇠#استوری
♥️¦⇠#چهارشنبههایامامرضایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲💭
ویدیویی در مورد تحریم برندهای حامی صهیونیست که در شبکه های اجتماعی پربازدید شد.
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام رضا خیلی دوستت دارم...
#چهارشنبههایامامرضایی
#امام_رضا
🔴 اختلال حدودا ۸ ساعته در ایتا
🔷️ایتا از دیروز سه شنبه ۱۶ آبان از ساعت ۲۰ دچار اختلال شد که در پی آن پیام ها ارسال و دریافت نمیشد .
🔷️این اختلال از قبل اعلام نشده بود ولی در ساعت ۲۰:۳۰ دقیقه اطلاعیه زیر توسط ایتا در سایت منتشر شد :
به اطلاع کاربران گرامی میرساند به دلیل بروز اشکال فنی در مرکز داده، هماکنون ارتباط کاربران با اختلال مواجه است. کارشناسان فنی در حال تلاش برای رفع مشکل در سریعترین زمان ممکن هستند
از صبوری و همراهی کاربران عزیز صمیمانه سپاس گزاری می نمائیم.
🔷️این اختلال در بامداد چهارشنبه به صورت کامل رفع شد
•مَــہدےفــٰاطِـمـہ•
درخلوتخیالخودازخویشتنبپرس
ازمارضا،رضاستدراینقطعهازبهشت.. :)💛
•مَــہدےفــٰاطِـمـہ•
خدا را فقط کسانی پیدا می کنند
که به دنبالش می گردند . . 🚶🏻
•مَــہدےفــٰاطِـمـہ•
نــاممـــارابنویســـیدگدایانرضا
همهشبسفرهماپرشدهبانانرضا:)💛
#الرئوف
زندراسلام؛زندھ
سازندھ؛ورزمندہاست
بہشرطۍڪہ
لباسرزمش،لباسعفتشباشد:)
#زن_عفت_افتخار🕶🌱.
╭─↷
آقاۍامامرضا،عادتشماست!!بازکردنآغوشبرایتمامِقلبهاۍبۍپناهکهبه
شما پناهآوردن((:
#السلامعلیکیاضامنِآهو🌱💛
🌱کاشروزیبرسه،کهبههمهمژدهبدیم..
یوسففاطمهآمد!! دیدی؟!
منسلامشکردم
پاسخمداد ، امامپاسخشطوریبود
باخودمزمزمهکردمکهامام،
میشناسدمگراینبیسروبیسامانرا؟!
وشنیدمفرمود :
توهمانیکه«فـــرج»میخواندی!
اللهم عجل لولیک الفرج❤️
#امام_زمان
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•
┗━━━━━━━━🌺━
•مَــہدےفــٰاطِـمـہ•
کفـتـریدرسینـهامگـمکـرده
راهخویـشرا،چـشــمبــر
گــلـــدســتـــههـــامـیدوزمُ
حـــسمـیـکـنـم . . . :)❤️🩹
#الرئوف
#رمان_زن_زندگی_آزادی
#پارت_یک
از ترس تمام بدنم میلرزید. خون از گوشه
سرم میریخت و چشم هایم تقریبا جایی را
نمیدید. صدای چکمه هایشان نزدیک و نزدیک تر میشد. خانهای را دیدم که در پارکینگش باز بود. تمام توانم را جمع کردم
و دویدم داخل ، پسری که تازه از ماشینش
پیاده شده بود ریموت در را زد ، کرکره پایین
میآمد که دیگر جایی را ندیدم و چیزی نفهمیدم.
وقتی چشم هایم را باز کردم، دیدم که روی یک تخت گرم و نرم هستم. هنوز گیج بودم
به دور و برم نگاهی انداختم، یک اسکلت
آناتومی در کتابخانه دیدم. مغزم شروع به
آنالیز کرد که دیشب چه اتفاقی افتاد و من
چرا اینجا هستم و هم زمان سعی کردم
خودم را از تخت جدا کنم. آرام، آرام خودم را به در اتاق رساندم و در را باز کردم، خانهای ساکت و آرام و به دشت تمیز و مرتب. یک دفعه نگاهم به کاناپه افتاد.
میخکوب شدم؛بله! همان پسری بود که
دیشب در پارکینگ را بست قد بلندی داشت
بیچاره با حالتی مچاله خوابیده بود؛ از این کارش خوشم آمد . یک دفعه یاد زخم سرم
افتادم. همین که آمدم حرکت کنم بهسمت
آینه، پاهام به سیم سه راهی گیر کرد و موبایلی که توی شارژ بود روی زمین افتاد
و صدای بدی داد. از خواب پرید. دست و پایم را گم کردم نمیدانستم چه بگویم،با
اضطراب و صدای نخراشیده گفتم: ببخشید
رامین: برای چی عذرخواهی؟ چرا از تخت
بلند شدی؟! دیشب فشار عصبی شدیدی
بهت وارد شده بود، بدنت هنوز ریکاوری
نشده صبر کن صبحانه رو آماده کنم.
سریع خودم رو جمع و جور کردم و کولهام
را روی دوشم انداختم و گفتم:
ممنون که بهم کمک کردید و سمت در حرکت کردم.
#رمان_زن_زندگی_آزادی
*ادامه دارد.