حرم.mp3
5.08M
[ فایل صوتی : Hosein Sibsorkhi & Mohammad Fosoli – Ahaballah Man Ahhba Hoseina ( ahaang.com ) ]
『•|ـlıllıـ|🎧مـداحـےگۅۺبدٻم•』
●━━━━━━─────── ⇆ㅤㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷
داٰرىروىسرم ساٰیه🍂
مىخونم باٰزتو مشاٰیه.. 🙃✋
اَٰحَـبَ اللّه مَنْ اَٰحَبَ حُسِـ♡ـــیناٰ♥️
#ڪـــرببلاء•🥀]
#اربعین•🖤]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همون قدم قدمِ خودمونه:)💔
لطفا تا اخر گوش بدید
- ماھِحرم .
[ فایل صوتی : Hosein Sibsorkhi & Mohammad Fosoli – Ahaballah Man Ahhba Hoseina ( ahaang.com ) ] 『•|ـ
هعیی:)
حلال کنید اگه داغ دلتونو تازه کردم...😞🥀
#ارباب_دلم ❤️
خستگی دراربعین در میشدازتن سالها
من که جاماندم شبیه آن سه ساله
خسته ام
#حسرت
#اربعین
#کربلا
حسین حسین.mp3
4.84M
[ فایل صوتی : http://eitaa.com/banoyealam – حسین حسین حسین ]
حسین ... دلم یه کربلا می خواد ....
حسین ... یه گنبدِ طلا می خواد ....
#حســــین_اربابم
یک اربعــــ♡ـــین زیارت مـا را
ردیــــــف کـــن
ما هـــــر چه داشـتیم پــای
محــرم گذاشتیم...
#دلـــواپس_اربعین
تماس.mp3
3.3M
[ فایل صوتی : حـاج محمود کریمی – [العَبّـاس حامِلُ اللواء] ]
📞تماس باکربلا
😭😭😭
🎤 محمود_کریمی
#احساسی
#اللهم_الرزقنا_ڪربلا 💔
حالا که ما تو حسرتیم - @Maddahionlin.mp3
10.6M
[ فایل صوتی : حالا که ما تو حسرتیم - @Maddahionlin.mp3 ]
🍃ایشالله سال بعد کربلاییم
🍃ایشالله که با مهدی می آییم
🎤مهدی_رسولی
#شور_احساسی
#پای_پیاده_اربعین
{یکیازقلبهایزیرروانتخابکنید}
1_❤️
2_🧡
3_💛
4_💚
5_💙
6_💜
7_🖤
8_💖
وقتی انتخاب کردی پیام زیر رو بخون👇🏻🌹👇🏻
❤️:۳صلواتبرایتعجیلدرفرجامامزمان
🧡:۵صلواتبرایتعجیلدرفرجامامزمان
💛:۸صلواتبرایتعجیلدرفرجامامزمان
💚:۱۰صلواتبرایتعجیلدرفرجامامزمان
💙:۱۴صلواتبرایتعجیلدرفرجامامزمان
💜:۱۸صلواتبرایتعجیلدرفرجامامزمان
🖤:۲۱صلواتبرایتعجیلدرفرجامامزمان
💖:دعایفرجبرایتعجیلدرفرجامامزمان
#قسمت _اول
#شهـღـدا
🌷🌷 🌷🌷🌷🌷🌷
حسابی کلافه شده بودم. نمی فهمیدم که
جذب چه چیزهایی آدم شده. از طرف خانم ها چند تا خواستگار داشت مستقیم به او گفته بودند آن هم وسط دانشگاه. وقت شنیدم گفتم :چه معنی داره یه دختر به یه پسر بگه که قصد دارم باهات ازدواج کنم، اونم با چه کسی!!! اصلا باورم نمیشد. عجیب تر اینکه که بعضی از آنها مذهبی هم نبودند.به نظرم که هیچ جذابیتی در وجودش پیدا نمیشد. برایش حرف و حدیث درست کرده بودند مسئول بسیج خواهران تاکید کرد وقتی زنگ زد کسی حق نداره جواب تلفن را بده برایم اتفاق افتاده بود که زنگ بزند و جواب بدهم باورم نمیشد این صدا صدای او باشد بر خلاف ظاهر خشک و خشنش با آرامش و طمانینه حرف میزد صدایش موج خاصی داشت از تیپش خوشم نمیومد دانشگاه با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود شلوار شش جیب پلنگی گشاد می پوشید با پیراهن بلند یقه سه دکمه بدون مچ می انداخت در فصل سرما با اورک سپاهی اش تابلو بود یک کیف برزنتی یک وری میانداخت شبی موقع اعزام رزمندگان زمان جنگ وقتی راه می رفت کفش هایش را روی زمین می کشید ابایی هم نداشت که در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد از وقتی پایم به بسیج دانشگاه باز شد بیشتر می دیدمش می گفتم :این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهه شصت پیاده شده و همون جا مونده
به خودش هم گفتم .آمد اتاق بسیج خواهران و پشت به ما رو به دیوار نشست آن دفعه را خود خوری کردم .دفعه بعد رفت کنار میز که نگاهش به ما نیفتد .نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. بلند بلند اعتراضم را به بچه ها گفتم . به در گفتم تا دیوار بشنود .زور می زد جلوی خنده اش را بگیرد .
معراج شهدای دانشگاه که انگار ارث پدرش بود هر موقع می رفتیم .بادوستانش آنجا می پلکید .زیر زیرکی می خندیدم و می گفتم :بچه ها بازم دارو دسته محمد خانی....