آغاز میکنم سخنم را به یاحسین ،
در میزنم به خانهی معبود با حسین .
کاری به خاطر رمضانم نکرده ام ،
اما گرفت دست تهیِ مرا حسین .
ما روزه دارها همه یاد لب تواییم ،
ای تشنه لبتر از همهی تشنهها حسین .
آخر مرا برای خودش میخرد شبی ،
من میشوم مسافر کرببلا ، حسین .
؛
میشنوم که میگوید: از کسی که دلتنگت شد و رجب و شعبان و رمضان را بهانه کرد تا شاید سراغش را بگیری، شرم نکن! اگر عمرت کفاف داده و قرار است سوار ِقطار شوی؛ باید بدانی که هنوز فرصت داری!