eitaa logo
- ماھ‌ِحرم‌ .
1.5هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
2 فایل
أفتقد زيارتك يا سيدي ؛ خذني إلى الضريح لأعبدك أريدك أن تعلم أنني أريد المحال . - @Information_00 - صلوات بفرست مومن . کپی به هیچ‌عنوان رضایت نداریم !
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 از گمنامۍ‌نترس... از اینڪہ اسم و رسمے نداری از ڪارهای ڪرده ات به نام دیگری... از بی‌تفاوت بودن آدم‌ها... از تنهایی ات در عین شلوغۍ‌ها غمگین مباش... ڪه گمنامے اولین‌گام برایِ رسیدن است...!💛
قرارِهرشب مون…(:✨☘️ بخونیم‌دعآی‌فرج‌رآ؟🙂📿 -اِلٰهے‌عَظُمَ‌الْبَلٰٓآ،وَبَرِحَ‌الخَفٰآءُوَانْڪَشِفَ‌الْغِطٰٓآءٌ…!🌱 …!🌸🍃
ࢪفقا نظــــࢪے 🌱 انتقــــــادے 🌼 پیشنہــــــــادے 🌿 انـــࢪژے مثبتـــــے 🍀 حࢪفـــ ناشـــنـاســے ✨ اگࢪ هست دࢪ خدمتیمـــ⇩🦋 https://harfeto.timefriend.net/16259042887559 یاعݪی✋🌙
☁️⃟♥️ 🌿⃟🧕🏻¦⇢ در عشق تو اقتدا بہ زهرا ڪردے🧕🏻 صد پنجره نور برجهان وا ڪردے♥️ آرامش و رستگارے دنیا را✨ درخیمہ چادرت مهیا ڪردے🌿 ‌‎‌‌‌‎
تبادل↻🌹
⇦پایاݩ تبادل
آقایون داداشا برای همسراتون هدیه فراموش نشه ها ... امشب ولنتاین ما مذهبیاست ... امشب سالگرد پیوند بانوی آب و آینه و حیدرکرارِ ها ... ❤️
دو‌پارت‌از تقدیم‌نگاهتون🌝🖇
🌻﷽🌻 ♥️ 🚶‍♀️♥️ سر جام نشستہ بودم و تکون نمیخوردم سجادے وایساده بود منتظر من که راه و بهش نشون بدم اما من هنوز نشستہ بودم باورم نمیشد😳 سجادے دانشجویے ک همیشہ سرسنگین و سر بہ زیر بود اومده باشہ خواستگارے من 😳 من دانشجوے عمران بودم🌆 اونم دانشجوے برق چند تا از کلاس‌هامون با هم بود همیشہ فکر میکردم🤔 از من بدش میاد تو راهرو دانشگاه تا منو میدید راهشو کج میکرد منم ازش خوشم نمیومد، خیلے خودشو میگرفت.....😣 چند سرے هم اتفاقے صندلے هامون کنار هم افتاد که تا متوجہ شد جاشو عوض کرد😏 این کاراش حرصم میداد فکر میکرد کیه؟البتہ ناگفتہ نماند یکمے هم ازش میترسیدم جذبہے خاصے داشت😰 تو بسیج دانشگاه مسئول کاراے فرهنگے بود چند بار عصبانیتشو دیده بودم 😠 غرق در افکار خودم بودم که🤔 با صداے مامان به خودم اومدم🗣 اسمااااااء جان آقاے سجادے منتظر شما هستن از جام بلند شدم به هر زحمتے بود سعی کردم خونسردیم و حفظ کنم😑   مامان با تعجب نگام میکرد 😯 رفتم سمت اتاق بدون اینکہ تعارفش کنم و بگم از کدوم سمت باید بیاد 😕 اونم که خدا خیرش بده از جاش تکون نخورد سرشو انداختہ بود پایین دیگہ از اون جذبہ‌ے همیشگے خبرے نبود حتما داشت نقش بازے میکرد جلوے خوانوادم😅 حرصم گرفتہ بودم هم تو دانشگاه باید از دستش حرص میخوردم هم اینجا حسابے آبروم رفت پیش خوانوادش 😥 برگشتم و با صدایے که یکم حرص هم قاطیش بود گفتم 😣 آقاے سجادے بفرمایید از این ور🚶 انگار تازه به خودش اومده بود سرش و آورد بالا و گفت بله؟!🙄 بلہ بلہ معذرت میخواهم🙏 خندم گرفتہ بود از این جسارتم خوشم اومد 😂 رفتم سمت اتاق اونم پشت سر من داشت میومد 🚶🚶 در اتاق و باز کردم و تعارفش کردم که داخل اتاق بشہ... ✍