💔
#دم_اذانی
یه روزی هم میرسه که نمازمون رو به مولامون اقتداء میکنیم...
چه فکر نازک طربناکی❤️
سر نماز برای ظهور آقامون دعا کنیم ...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
دختر دانشجو از استادش [شهید دیالمه] سوالی میپرسد
شهید دیالمه سرش را پایین میاندازد و جواب میدهد ...
دختر دانشجو عصبانی میشود و میگوید:
مگر تو استاد ما نیستی؟! چرا نگاهم نمیڪنی؟!
شهید دیالمه گفت:
اگر به تو نگاه ڪنم، اونی ڪه باید نگاهم ڪنه، دیگه نگاهم نمیڪنه ...!(:
#شهید_عبدالحمید_دیالمه
❤️🍃
جشن عروسےشان مصادف با عید غدیر خم بود ... 🌹
🍃براےاینکه گناهی ناخواسته صورت نگیره
با پیشنهاد داماد ، تصمیم گرفته بودند
که سه روز،روزه بگیرند
که مقام معظم رهبری درباره تصمیم شون می فرماید :به نظر من این را باید ثبت گردد
🍃 که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسی شان خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد. به خدا متوسل میشوند. سه روز روزه میگیرند. 🌿
#شهیدحمیدسیاهکلی_مرادی
⭕️ همتای علی نخواهد آمد ولله
صد بار اگر کعبه ترک بردارد..
#فقط_به_عشق_علی
👤 آرامش ساحل
#المپیک_2020_توکیو
🔸ادامه شگفتی سازی تنها دختر قایقران ایران
🔹نازنین ملایی در مرحله نیمه نهایی A و B روئینگ انفرادی زنان به فینال B راه یافت.
🔹قایقرانان ایران تا به حال به فینال A و B المپیک صعود نکردهاند.
!'🕊
ازدستخداگرفتحاجتآخر
شدعاقبتشبہخیروبرکت آخر
او مالک اشتر علۍبودورسید-
در راهولایت به شهادت آخر!
#سردار_دلها🌧
#حاج_قاسم💙
#دوڪلامحرفحساب ✨🕊
.
استادپناهیانمیگفت:
چراخودترورهانمیکنے؟
دادبزنیازامامحسینبخوای؟
برودرخونهاباعبداللهمنتشروبڪش
دورشبگرد...؛)🌱
مناجاتڪنباامامحسین!!
بگوامامحسینممنباتوآغازکردم،
ولمنکنی...
دیگهنمیکشمادامهبدم
متوقفشدم...!'
امامحسینبازمدستترومیگیرهفقط
بخواهازش...(:💕
.
#یااباعبداللھ
#راھبۍپایان
.
✨﷽✨
#داستان_مذهبی ♥️
#رمان_عاشقانه_دو_مدافع🚶♀️♥️
#پارت31
خلاصہ یہ چیزے مݧ میگفتم یہ چیزے زهرا، باباهم همینطورے نشستہ بود و بہ یہ گوشہ خیره شده بود و حرف نمیزد
اما ماماݧ راضے نمیشد کہ نمیشد❌
یہ هفتہ هم بابت ایـݧ موضوع با هیچکدومموݧ حرف نمیزد.😐
هر چقدر اردلاݧ و بابا باهاش حرف میزدݧ کوتاه نمیومد آخر حرفاشونم بہ بد شدݧ حال ماماݧ ختم میشد.😔
اوݧ روزا اردلاݧ خیلے داغوݧ بود😞 همش تو خودش بود زیاد حرف نمیزد همموݧ هم میدونستیم کہ بدوݧ رضایت ماماݧ نمیره.
دوهفتہ گذشت ما هر کارے میتونستیم براے راضے کردݧ ماماݧ کردیم حتے علے هم با ماماݧ حرف زد.
یه روز بعد از نماز صبح🍃 ماماݧ صداموݧ کرد کہ بریم پیشش.
نمازش رو تازه تموم کرده بود و همونطور کہ رو سجاده نشستہ بود و تسبیحش📿 دستش بود آهے کشید و با بغض بہ اردلاݧ نگاه کرد😳 و گفت:
برو مادر خدا پشت و پناهت.. و قطرهاے اشک از چشماش رو گونہهاش افتاد
همموݧ شوکہ شدیم.😭
اردلاݧ دست مامانو بوسید،😘 بغلش کرد و زد زیر گریہ😭
از گریہ اونها ماهم گریموݧ گرفتہ بود .
همونطور کہ اشکام و پاک میکردم گفتم:خوب دیگہ بستہ فیلم هندیش نکنید
اوݧ دوماه بہ سرعت گذشت و اردلاݧ دو هفتہ بعد از عروسیش💞 رفت سوریہ
هیج وقت اوݧ روزے کہ داشت میرفت و یادم نمیره
ماماݧ محکم اردلاݧ و بغل کرده بود گریہ میکرد😭
مـݧ هم دست کمے از ماماݧ نداشتم باورم نمیشد اردلاݧ داره میره .
میترسیدم براش اتفاقے بیوفتہ.😔
اما زهرا خیلے قوے بود و با یہ لبخند همسرشو راهے کرد بہ قول خودش علاوه بر ایݧ کہ همسر اردلاݧ بود همسفرش هم بود😍
خیلے محکم و قوے بود وقتے ازش پرسیدم چطورے تونستے راضے بہ رفتݧ اردلاݧ بشے، لبخندے زد و گفت همہ چیزم فداے حضرت زینب🍃✨
بابا اما یہ قطره اشک هم نریخت ،اما مݧ میدونستم چہ خبره تو دلش💓
علے هم اصلا حال خوبے نداشت .اشک نمیریخت اما میفهمیدم حالش رو بہ جاے اینکہ اوݧ منو دلدارے بده مـݧ باید دلداریش میدادم. البتہ حال خرابش بخاطر خودش بود.
روز خوبے نبود اما بالاخره تموم شد.
تازه بعد از رفتنش شروع شد غصہے ماماݧ💔
هر روز یا در حال خوندݧ دعاے طول عمر و آیةالکرسی براے اردلاݧ بود یا بے حوصلہ یہ گوشہ مینشست و با کسے حرف نمیزد😐
ولے وقتے اردلاݧ زنگ میزد☎️ چند روزے حالش خوب بود
دو هفتہ از رفتݧ اردلاݧ میگذشت
یکے دو روزے بود از علے خبر نداشتم، دانشگاه هم نمیومد نگرانش شدم و رفتم خونشوݧ.
وارد کوچشوݧ شدم ماشیݧ جلوے در بود
زنگ و زدم🛎
کیہ؟؟؟؟
منم فاطمہ باز کݧ
إ زݧ داداش تویے بیا تو
پلہهارو تند تند رفتم بالا
وارد خونہ شدم و بلند گفتم
سلااااااام✋
سلام زنداداش خوش اومدے ازینوارا؟؟؟؟
اومدم یہ سرے بزنم بهتوݧ کسے خونہ نیست
ݧه نیست اومدے بہ ما سر بزنے یا آقاتوݧ⁉️
چہ فرقے میکنہ؟؟؟
فرقے نداره دیگه
خندیدم😁 و گفتم :حالا نوبت خودتم میشہ علے و خونست؟؟؟
آره بالا تو اتاقشہ
از پلہها رفتم بالا و در زدم
جواب نداد
دوباره در زدم بازم جواب نداد
نگراݧ شدم درو باز کردم
علے رو تخت🛌 خوابیده بود اتاق تاریک تاریک بود
پردهها رو کشیدم کنار نور افتاد☀️✨ روصورتش و چشمشو اذیت کرد
دستشو گرفت جلوے چشمش و از جاش بلند شد
سلام ✋
علیک السلام علے آقا ساعت خواب ؟؟؟
دانشگاه چرا نمیاے؟؟؟گوشیتم📱 کہ خاموشہ نمیگے نگراݧ میشم ؟؟؟
ببخشید
همیـݧ فقط؟؟؟ببخشید؟؟
آهے کشید و کلافہ بہ موهاش دستے کشید
نگراݧ شدم دستم و گذاشتم رو شونش
چیشده علے⁉️
چیزے نیست
چیزے نیست و حال روزت اینطوره چیشده دارم نگراݧ میشما
هیچے اسماء رفیقم...
رفیقت چے؟؟؟
رفیقم شهید شد...🕊🌷
📝 #ادامـــــهدارد ...
✍ #بهقلمخانمعلیآبادی